در جلسه قبل گفتیم یکی از بالاترین کرامتهای اخلاقی و فضایل انسانی نیکی کردن به کسانی است که به انسان بدی کردهاند. امام سجاد (علیه السّلام) نیز در این فراز از دعای مکارم الاخلاق با این دعا در حقیقت، در حق آنان نیکی میکند، چرا که هرچند در ظاهر دعا برای خود ایشان است، ولی چنانچه خواهیم گفت، اثر آن برای دشمنان ایشان است.
«بِغضَة» از ریشه «بغض» و به معنای شدّت کینهورزی و انزجار است.[۲] «شنئان» هم از ریشه «شنأ» و به معنای کینه و دشمنی است.[۳] بنا بر این، حضرت در این فراز از خدا میخواهد که شدّت کینه و دشمنی کینهورزان را برای او به محبت تبدیل کند و حسادت اهل ظلم و گناه را برای او به مودت و دوستی تبدیل کند.
دشمنان اهلبیت کسانی بودند که بر اساس هوای نفس و از روی حسادت و کینهورزی با ایشان دشمنی میکردند، زیرا آنان با راه حقی که ائمه (علیهم السّلام) به پیروی از پیامبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم) دنبال میکردند، مخالف بودند، از این رو، تبدیل دشمنی آنها به دوستی و محبت، در واقع پیدا کردن راه حق و رهایی از گمراهی است، چرا که دوستی اهلبیت طبق این آیه شریفه همان راه خداست:
﴿قُلْ ما أَسْئَلُكُمْ عَلَيْهِ مِنْ أَجْرٍ إِلاَّ مَنْ شاءَ أَنْ يَتَّخِذَ إِلى رَبِّهِ سَبِيلاً﴾[۴]
بگو: براى اين [پيامبرى و ابلاغ رسالت] از شما مزدى نمىخواهم جز اين كه هر كس بخواهد به سوى پروردگار خويش راهى پيش گيرد.
بنا بر این، حضرت در قالب دعا در حق خویش، در حقیقت برای دشمنان خود دعا میکند و اینگونه بدی آنها را با خوبی پاسخ میدهد؛ و این تنها در مقام سخن و دعا کردن نیست، بلکه در سیره عملی آن بزرگوار و دیگر ائمه معصومین (علیهم السّلام) نیز این برخورد به چشم میخورد و اگر دشمنان اهلبیت اندکی مروت داشتند و ذرهای خیر و خوبی در وجودشان بود، قطعاً جذب آنها میشدند.
نمونه روشن این رفتار کریمانه، برخورد امام سجاد (علیه السّلام) با فرد خبیثی چون «مروان بن حکم» است. وی رییس بنیامیه در مدینه بود و از همان ابتدا با اهلبیت دشمنی داشت، لذا در جنگ جمل در صف دشمنان امیرالمؤمنین(علیه السّلام) و از فرماندهان لشکر دشمن بود و کسی بود که مانع خاکسپاری امام حسن (علیه السّلام) در کنار پیامبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم) شد. در جریان خروج امام حسین (علیه السّلام) از مدینه به مکه نیز وقتی حضرت در جلسهای که با والی مدینه داشت، درخواست بیعت با یزید را نپذیرفت، وی پیشنهاد قتل حضرت را داد.[۵]
«مروان» در واقعه «حرّه» که بعد از قیام مردم مدینه در سال ۶۳ هجری اتفاق افتاد از کسانی بود که سپاه یزید به دنبال کشتن او بود، لذا دنبال کسی بود که او را پناه دهد؛ ولی هیچ کس حاضر نشد به او با این سوابق بدی که داشت، پناه دهد، حتی «عبدالله بن عمر» نیز درخواست او را قبول نکرد. اما وقتی از امام سجاد (علیه السّلام) خواست که خانواده او را پناه دهد، حضرت قبول کرد و صد نفر از خانواده او را در نزدیکیهای مدینه پناه داد تا از گزند سپاه یزید در امان بمانند.
به هر حال، یکی از مصادیق نیکی کردن به کسانی که به ما بدی کردهاند، دعا کردن برای آنان است. نقل شده که سید بن طاووس گفته است: در یکی از شبها ـ ظاهراً شب قدر بوده است ـ هر چقدر فکر کردم که برای چه کسی دعا کنم که محتاج باشد، نفهمیدم، تا اینکه گفتم باید برای کسانی که با خدا ارتباط ندارند دعا کنم تا مشکلشان حل شود و با او ارتباط برقرار کنند.