بارالها! هیچ خصلت ناپسندی را وامگذار مگر این که آن را اصلاح کنی، و هیچ عیبی را که مایه سرزنشم میشود وامگذار جز این که پسندیدهاش کنی و هیچ خوی پسندیدهای که در من ناتمام است وامگذار مگر این که کاملش کنی.
در این فراز از دعای مکارم الاخلاق سه درخواست از خداوند سبحان شده است:
یک) توفیق اصلاح عیوبی است که مورد عیبجویی قرار میگیرد؛
دو) توفیق اصلاح عیوبی است که مورد سرزنش مردم قرار میگیرد؛
سه) توفیق تکمیل صفات خوبی است که ناقصاند.
در توضیح درخواست اول میگوییم: یکی از مهمترین فلسفههای وحی و نبوت تزکیه نفس است، چنانچه در قرآن کریم میخوانیم:
﴿يُزَكِّيهِمْ وَ يُعَلِّمُهُمُ الْكِتابَ وَ الْحِكْمَةَ﴾[۲]
آنها را پاکیزه میگرداند و به آنان کتاب [قرآن] و فرزانگی میآموزد.
تزکیه نفس همان اصلاح عیوب و پاکسازی صفات زشت از درون انسان است.
همچنین در سوره مبارکه الشمس خداوند سبحان پس از یازده قسم میفرماید:
﴿قَدْ أَفْلَحَ مَنْ زَكَّاها﴾[۳]
بیگمان آنکه جان را پاکیزه داشت، رستگار شد.
فلاح یعنی «الظفر بالمطلوب» کسی که عیوب را از خودش دور کند به پیروزی مطلوب میرسد.
نکته قابل توجه این است که چنانچه بارها تذکر دادهایم، دعا یکی از ارکان اصلاح عیوب است؛ ولی به تنهایی کفایت نمیکند، بلکه در کنار مسؤولیت کارساز است. پس هم خود انسان باید تلاش کند و هم از خدا بخواهد که او را در این راه موفق کند.
گام نخست در این تلاش هم این است که انسان عیب خود را بشناسد. انسان به دلیل اینکه حبّ ذات دارد، نمیتواند و نمیخواهد که عیبهای خود را ببیند. به طور طبیعی، انسان عیبهای دیگران را میبیند اگرچه عیبی کوچک باشد، ولی از عیبهای خود هرچند بزرگ هم باشد غافل است و این همان است که در این مثل معروف گفته شده که انسان کاه را در مورد دیگران میبیند؛ ولی کوه را در عیب خود نمیبیند.
منشأ این تفکر هم همان حبّ ذات و غرور است. از امیرالمؤمنین علی علیه السلام این چنین وارد شده که فرمود:
أبصَرُ النّاسِ مَن أبصَرَ عُيوبَهُ، و أَقلَعَ عَن ذُنوبِهِ.
بيناترينِ مردم، كسى است كه عيبهاى خود را ببيند و گناهان خويش را ریشهکن کند.
گاه گناهان در روح انسان ریشه دوانده است که باید ریشه آنها که صفات زشت است نابود شود. اگر صفات زشت ریشهکن شد، دیگر زمینه گناه ایجاد نمیشود.
[۱] الصحيفة السجّاديّة: الدعاء ۲۰.
[۲]آل عمران/سوره۳، آیه۱۶۴؛ سوره جمعه، آیه ۲.
[۳]شمس/سوره۹۱، آیه۹.