توضيح واژه
المُستَقِرِّين : جمع «مستقرّ» و اسم فاعل «استقرار» [1] ، به معناى ثابت قدم ، استقرار يافته .
شرح
جمله «الْمُستَقِرِّين فى أمْرِ اللّه » ، بر ثُبات هميشگى اهل بيت عليهم السلام در راه خداوند ، گواهى مى دهد . توضيح در باره امر خدا ، مفهوم استقرار و ثبات ، و راه رسيدن به آن ، از نكته هايى است كه ذيل اين عبارت ، بررسى مى شوند .
تفسير «امر خدا»
امر الهى ، معانى گسترده اى دارد ؛ امّا «أمْرِ اللّه » در اين عبارت ، به معناى «دين خدا» است كه با آنچه در رواياتِ نقل شده از معصومان عليهم السلام آمده ، سازگار است . از پيامبر خدا صلى الله عليه و آله روايت شده كه فرمود :
اُفٍّ لِكُلِّ مُسلِمٍ لا يَجعَلُ فى كُلِّ جُمعَةٍ يَوما يَتَفَقَّهُ فيهِ أمرَ اللّهِ وَ يَسئَلُ عَن دِينِهِ ! [2] اُف بر هر مسلمانى كه هفته اى يك روز را به آموختن كار خدا و پرسيدن [مسائل] دين خود ، اختصاص ندهد!
مسلمان ، وظيفه دارد تا در ايّام هفته ، روزى را براى فراگيرى مسائل اعتقادى ، اخلاقى و احكامِ دينى خويش ، اختصاص دهد و هر هفته ، بر دانش دينى خود بيفزايد و با شناخت شُبهات جديد ، براى يافتن پاسخِ آنها تلاش خود را به كار بندد تا در برابر موج هاى دين برافكن ، ايستادگى نمايد . در فرهنگ اسلامى ، دانش آموزى ، ستايش شده و خمودگى و كسالت در اين راه ، نكوهش شده است .
تفسير «استقرار در دين»
دومين نكته در عبارت «المُستقرّين فى أمر اللّه » ، بازشناسى مفهوم «استقرار» است . يكى از خصوصيّات برجسته امامان عليهم السلام ، استقرار دينىِ آنان است . اهل بيت عليهم السلام ، در عقايد ، اخلاق و كردارِ خويش ، همواره به دين ، پايبند بوده اند و دين ، آغاز و فرجام همه سخنان و رفتار آنان است . پيشواى معصوم ، به بالاترين مرتبه ايمان ، دست يافته است و در ستيغِ يقين ، لحظه اى از دين ، فاصله نمى گيرد . امير مؤمنان على عليه السلام ، در يادكردِ افتخارات خود ، فرموده است :
إنّى لَعَلى يَقِينٍ مِن رَبِّى وَ غَيرِ شُبهَةٍ مِن دِينِى . [3] همانا من به پروردگار خود ، يقين دارم و در دين خود ، شُبهه اى ندارم .
ثبات دينى ، مرتبه اى بسيار فراتر از ديندارى است . بسيارى از مؤمنان ، در برابر آفت هاى دين ، سست مى شوند و اگر چه ظاهرِ دينى خود را حفظ مى كنند ، امّا با دين ، بيگانه اند . آنان كه حضور خدا را در زندگى حِس مى كنند ، بر دينِ خود اصرار مى ورزند تا آن كه به مقامِ يقين ، دست يازند . ثُبات در دين ، با يقين ، همنشين است و كسانى كه به مرتبه يقين رسيده اند ، به راحتى در برابر امواج ضدّ دين ، مقاومت مى كنند . براى اهل يقين ، برهان هاى ساختگى ، مؤثّر نيستند ؛ زيرا دين را مانند خورشيد در وسط آسمان مى بينند و انكار خورشيد براى آنان ، لطيفه اى بيش نيست . نشانه اهل يقين ، شهودِ حقّ است و آنان ، خدا را با ديده دل مى بينند . امامان معصوم عليهم السلام ، در بالاترين مرتبه يقين ، از راه دل با خدا ديدار مى كنند و از اين روى ، دينِ آنان ، هميشگى است و هيچ تندبادى ، آنان را از دستاويز دين ، جدا نمى كند . امتيازِ امامِ معصوم ، آن است كه شك در ذهن او راه نمى يابد . در قرآن كريم ، در آيه معروف به «آيه تطهير» ، در باره اهل بيت عليهم السلام آمده است :
«إِنَّمَا يُرِيدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَ يُطَهِّرَكُمْ تَطْهِيرًا . [4] همانا خداوند مى خواهد از شما خاندان [ِ پيامبر ] ، پليدى را ببَرَد و شما را كاملاً پاك گردانَد » .
امام صادق عليه السلام ، در تفسير اين آيه ، فرموده است :
الرِجْسُ هُوَ الشَّكُّ . [5] مراد از پليدى ، ترديد است .
ثبات در دين ، بر دو گونه است : ثبات اعتقادى و ثبات عملى . ثبات اعتقادى ، پاى فشردن بر عقايد صحيح و مبارزه با هر گونه شك و ترديد است ، و ثبات عملى ، درست رفتار كردنِ هميشگى است ، به گونه اى كه در هر محيطى ، انسانِ معتقد ، رفتارى سنجيده و كارآمد دارد و بر اساس جوّ پيرامون خود ، رنگ نمى بازد . همواره رفتار شايسته و صحيح داشتن ، بسيار دشوار است ؛ زيرا انسان مى تواند برخى اعتقادات خود را در محيط هاى گوناگون ، پنهان كند ؛ امّا كِردار او نمايان است و نمى تواند آنها را پنهان بدارد . پافشارى بر رفتار شايسته در محيطى كه آلوده به گناه و خطاست ، كارِ دشوارى است كه تنها راست قامتان از عهده آن بر مى آيند . استقرار دينى (اعتقادى و عملى) ، همان استقامتِ دينى است و استقامت ، يعنى استمرار در پيمودن راه و عدم انحراف به چپ و راست . [6]
استقامت در دين و پيمودن صراط مستقيم ، اهمّيت فوق العاده اى دارد ؛ زيرا برخاسته از دستورى قرآنى است و بر همه مسلمانان ، واجب است :
«فَاسْتَقِمْ كَمَآ أُمِرْتَ وَ مَن تَابَ مَعَكَ . [7] پس چنان كه فرمان يافته اى ، پايدار [ و استوار ] باش ، و نيز كسانى كه با تو [به سوى خدا ]روى آورده اند» .
فرمان به مؤمنان براى پايدارى در دينِ خود ، بر پيامبر صلى الله عليه و آله بسيار گران آمد ، به گونه اى كه گفته شده پس از نزول اين آيه ، چهره پيامبر خدا صلى الله عليه و آله تكيده شد و آثارِ پيرى در ايشان ، نمايان گرديد و بر پايه روايتى ، ايشان فرمود :
شَيَّبَتنِى هُودُ . [8] [ سوره ] هود ، مرا پير كرد .
بنا بر اين ، ديندار واقعى ، كسى است كه در همه عمر از آغاز جوانى تا كهن سالى ، بر دين خود پايبند باشد و در برهه هاى گوناگون ، ديندار بماند . نزول فرشتگان و دريافت مژدگانىِ بهشت جاويد ، تنها براى ثابت قدمان ، وعده داده شده است :
«إِنَّ الَّذِينَ قَالُواْ رَبُّنَا اللَّهُ ثُمَّ اسْتَقَـمُواْ تَتَنَزَّلُ عَلَيْهِمُ الْمَلَئِكَةُ أَلَا تَخَافُواْ وَ لَا تَحْزَنُواْ وَ أَبْشِرُواْ بِالْجَنَّةِ الَّتِى كُنتُمْ تُوعَدُونَ . [9] همانا كسانى كه گفتند : «پروردگار ما ، خداى يكتاست» ، آن گاه [ بر آن ] پايدارى نمودند ، فرشتگان ، بر آنان فرو مى آيند [ و مى گويند ] : «مترسيد و اندوه مداريد ، و شما را مژده باد به آن بهشتى كه نويد داده شديد !» » .
آنچه اهل بيت عليهم السلام را از ديگران ، ممتاز مى كند ، ثبات دينى آنان در عقيده و عمل در سراسر زندگى است . پيشوايان معصوم عليهم السلام ، بر عقايد صحيح خود ، اصرار ورزيده و در رفتار بر اساس دين ، استوار مانده اند . از اين رو ، يكى از ويژگى هاى ايشان ، «المُستقرّين فى أمر اللّه ؛ ثابت قدمان در امر خداوند» است . آنان ، به بالاترين مرتبه دين ، دست يازيده اند و آگاهانه ، در همه عمر ، از آن پاسدارى كرده اند و ثبات دينى را در زندگى خويش ، تداوم بخشيده اند .
راهِ استوارى ايمان
راه استوارى ايمان ، خداباورى و توجّه هميشگى به حضور خداوند است . از امام صادق عليه السلام ، در باره آنچه ايمان را در بنده استوار مى سازد ، پرسيدند . امام عليه السلام در پاسخ فرمود :
الّذى يُثَبِّتُهُ فِيهِ الوَرَعُ ، وَ الَّذي يُخرِجُهُ مِنهُ الطَّمَعُ . [10] آنچه ايمان را در او استوار مى كند ، پارسايى است ، و آنچه ايمان را از دل او بيرون مى برَد ، آزمندى است .
خويشتندارى در برابر خواسته هاى نفس ، دين را ثابت مى كند و زياده خواهى ، مرز خروج از دين است .
[1] «القرّ : القرار فى المكان ... و استقرّ فى مكانه فَاستقرّ» (لسان العرب ، ج 5 ، ص 84 ) .
[2] جامع الأحاديث ، ص 58 .
[3] . نهج البلاغة ، خطبه 22 .
[4] سوره احزاب ، آيه 33 .
[5] معانى الأخبار ، ص 138 ، ح 1 .
[6] . «الإستقامة : الإستمرار فى جهة واحدة و أن لا يعدل يمينا و شمالاً» (التبيان فى تفسير القرآن ، ج 6 ، ص 77) .
[7] . سوره هود ، آيه 112 .
[8] الخصال ، ص 199 ، ح 10 .
[9] . سوره فصّلت ، آيه 30 .
[10] الخصال ، ص 9 ، ح 29 .