توضيح واژه ها
سَعِدَ : خوش بخت شد ، بهره مند شد . [2]
والى : نزديك شد ، در كنارْ قرار گرفت . [3]
عادى : دشمنى ورزيد ، خصومت كرد . [4]
خابَ : شكست خورد ، ناكام شد ، بى نتيجه مانْد . [5] جَحَدَ : نفى كرد ، انكار كرد ، منكر شد . [6]
ضَلَّ : گم راه شد ، گم شد ، به بيراهه رفت . [7]
فارَقَ : دورى گُزيد ، جدا شد ، كناره گرفت . [8]
فازَ : موفّق شد ، پيروز شد ، به دست آورد . [9]
تَمَسَّكَ : چنگ زد ، درآويخت . [10]
لَجَأَ : پناه بُرد ، روى آورد ، متوسّل شد . [11]
صَدَّقَ : باور كرد ، تصديق كرد ، پذيرفت . [12]
هُدِىَ : هدايت شد ، راه نمايى شد . [13]
اِعْتَصَمَ : پيوست ، چنگ زد ، پناهنده شد . [14]
مَأوى : پناهگاه ، اقامتگاه ، منزلگاه . [15] مَثْوى : مكان ، مسكن ، اقامتگاه . [16]
شرح
در عبارت هاى پيشين اين بخش از «زيارت جامعه» ، اهل بيت عليهم السلام به عنوان آزمون ارزشيابى مسلمانان ، انتخاب شدند و فلسفه انتخاب آنان ، بيان شد. در جملات ياد شده ، پيامد دوستى و دشمنى با اهل بيت عليهم السلام شمارش مى شود. خوش بختى، رستگارى، ايمنى و آسايش، سلامت، ره يافتن و سرانجام ، بهشت ، در انتظار دوستان اهل بيت عليهم السلام است و نابودى، زيانكارى، گم راهى و سرانجام ، دوزخ ، سرنوشت دشمنى با آنان است .
تفسير سعادت
خوش بختى ، از مفاهيم پُركاربرد در زبان فارسى است. اين واژه ، معادل «سعادت» در زبان عربى و نوعى توفيق الهى براى انسان است كه او را به كارهاى نيك ، وادار مى كند. اهل بيت عليهم السلام ، نيز مفهوم سعادت را براى مردم ، تبيين كرده اند . در روايتى آمده كه امام صادق عليه السلام ، در شناساندن مفهوم واژه «سعادت» ، فرموده است :
السَّعادَةُ سَبَبُ خَيرٍ تَمَسَّكَ بِهِ السَّعِيدُ فَيَجُرُّهُ إلَى النَّجاةِ . [17] خوش بختى ، رشته خيرى است كه خوش بخت ، به آن چنگ مى زند و او را به سوى نجات مى كشانَد .
پاداش سعادتمندان، اقامت دائمى در بهشت است:
«وَ أَمَّا الَّذِينَ سُعِدُواْ فَفِى الْجَنَّةِ خَــلِدِينَ فِيهَا مَادَامَتِ السَّمَـوَ تُ وَ الْأَرْضُ إِلَا مَا شَآءَ رَبُّكَ عَطَـآءً غَيْرَ مَجْذُوذٍ ؛ [18] امّا كسانى كه خوش بخت شوند ، تا آسمان ها و زمين برجاست ، در بهشت ، جاودان اند ، مگر آنچه پروردگارت بخواهد . اين ، بخششى است ناگسستنى » .
راز خوش بختى
بر اساس روايات ، دوستىِ اهل بيت عليهم السلام ، راز خوش بختى و راه رسيدن به سعادت ، بيان شده است [19] . امام هادى عليه السلام ، در اين عبارت از «زيارت جامعه» ، يكى از مهم ترين و مطمئن ترين راه هاى رسيدن به خوش بختى را پذيرفتن ولايت اهل بيت عليهم السلام مى داند و مى فرمايد: «سَعِدَ مَن والاكُم ؛ خوش بخت شد ، هر كه شما را يارى كرد» .
ولايت ، به نوعى نزديكى و دوستى مى گويند كه هيچ فاصله اى ميان آنها نباشد و به عبارت دقيق تر ، دوستىِ ناگسستنى ، همان ولايت است.
اين عبارت ، آغاز ياد كردن از پيامدهاى پذيرش محبّت اهل بيت عليهم السلام است ؛ زيرا در عبارت هاى پيشين ، امامان عليهم السلام ، به عنوان دروازه آزمون الهى معرّفى شدند و دلايل گزينش آنان ، به خوبى روشن شد.
عامل هلاكت
اهل بيت عليهم السلام ، از آن جهت كه خدامحورند و همه زندگى شان براى خداست ، معيارِ گزينش حق ، انتخاب شده اند و در نتيجه ، آن كس كه به آنان بپيوندد و همراهىِ آنان را برگزيند ، بى ترديد ، خوش بخت خواهد شد ؛ و آن كس كه در برابر آنان ، بِايستد و راه ستيز را در پيش بگيرد ، به نبرد با حق ، برخاسته و بى گمان ، نابود خواهد شد : «وَ هَلَكَ مَنْ عاداكُم».
راز ناكامى
معناى زندگى ، در بهره ورى و سود بردن از آن ، نهفته است و انسانِ موفّق ، كسى است كه از زندگى خويش ، سود جويد و از بهره آن ، خشنود شود . هر اندازه كه اين سود ، كاهش يابد، ميزان رضايت از زندگى ، كمتر مى شود .
جمله «وَ خَابَ مَنْ جَحَدَكُم» ، محروميت منكران اهل بيت عليهم السلام را نشان مى دهد. «جَحَدَ» ، به معناى انكار چيزى است كه دل انسان ، آن را پذيرفته است و «خابَ» ، به معناى ناكامى و نرسيدن به خواسته خويش است. آنان كه اهل بيت عليهم السلام را انكار مى كنند ، به تاريكىِ تكبّر خود ، پناه بُرده اند و خود را از تابش نور معرفت آنان ، محروم كرده اند . منكران اهل بيت عليهم السلام ، مانند كسانى اند كه براى خاموش كردن خورشيد ، به پستوى تاريكِ خانه خويش ، پناه مى برند ؛ امّا تنها از تابش انوار گسترده خورشيد و فوايد آن ، بى بهره مى مانند و هرگز نمى توانند كمترين زيانى به خورشيد برسانند.
سبب گم راهى
در عبارت هاى پيشين، اهل بيت عليهم السلام ، به عنوان راه نمايانى زِبَردست و خبره ، معرّفى شدند. جمله «ضَلَّ مَن فارَقَكُم» خطرهاى دورى و جدايى از راه نمايان را ، گوشزد مى كند ؛ زيرا جدا شدن از آشنايان طريق ، خواه عمدى و يا سهوى ، سرگردانى و حيرت را در پى دارد و كسى كه به بيراهه مى رود ، بى ترديد با خطرهاى فراوانى همراه است و هرگز نمى تواند در برابر شبهات ايمانْ برانداز ، مقاومت كند و سرانجام ، ايمان خويش را از دست مى دهد . اين چنين است كه خواجه شيراز مى فرمايد :
طىّ اين مرحله ، بى همرهىِ خضر مكن
ظُلمات است ، بترس از خطر گم راهى .
راز كاميابى و آرامش
يكى از بركات همراهى با معصومان عليهم السلام ، دستيابى به رستگارى است كه در زبان عربى ، با واژه «فوز» ، شناخته مى شود و در توضيح آن گفته اند: «دست يافتن به خيرى ، همراه با سلامت» .
پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله ، راه رستگارى را به مؤمنان ، نشان داده است و بر پايه روايتى ، مى فرمايد :
مَنْ تَمَسَّكَ بِعِترَتِي مِن بَعدِي كَانَ مِنَ الفائِزِينَ . [20] هر كه پس از من به عترت من تمسّك جويد، از رستگاران است.
در «زيارت جامعه كبيره» نيز همين حديث پيامبر صلى الله عليه و آله ، تجلّى يافته است و زائر ، خطاب به اهل بيت عليهم السلام ، عرض مى كند : «وَ فَازَ مَن تَمَسَّكَ بِكُم ، و أمِنَ مَنْ لَجَأَ إلَيكُم ؛ و هر كه به شما تمسّك جُست ، رستگار شد ؛ و هر كه به شما پناه آورد ، ايمنى يافت ».
اهل بيت عليهم السلام ، پناهگاه آرامش بخشِ هر پناهجويى هستند و آنان كه از شدّت گناه و نافرمانى ، سرگردان مى شوند، با ورود به پناهگاه اهل بيت ، راه بازگشت را مى يابند و در پناه آنان ، به سوى قلعه مستحكم الهى ، ره مى سپارند.
راز مصونيت از آسيب ها
دين ، با آسيب هاى فراوانى رو به روست و پاسدارى از دين ، نيازمند تلاشِ علمى ويژه اى است. دينداران ، همواره از سلامتِ دين در مواجهه با بحران هاى اعتقادى و اجتماعى ، نگران اند. راه مطمئن سلامت دين، اعتقاد به جايگاه والاى ائمّه عليهم السلام است . از اين رو ، زائر، مقام امامان را تصديق مى كند و همين باور ، او را سلامت مى دارد : «وَ سَلِمَ مَنْ صَدَّقَكُم ؛ و هر كه شما را تصديق كرد ، سالم ماند » .
راز هدايت
پيدا كردن راه ، لذّتى وصف ناشدنى دارد و آنان كه در وادى سرگردانى ، راهِ درست را مى يابند، خود را نجات يافته مى دانند، و از آنها مطمئن تر ، كسى است كه ملازمِ راه نماى سفر گردد . در اين عبارت ، زائر خطاب به اهل بيت عليهم السلام مى گويد: «و آن كس كه به شما چنگ زد، هدايت شده و راه حقيقت را يافته است: «وَ هُدِىَ مَنِ اعْتَصَمَ بِكُم».
دو راهىِ بهشت و دوزخ
از نگاه دينى، سرانجامِ آفرينش، آرامش يافتن در بهشت و يا شكنجه شدن و عذاب در دوزخ است. اهل بيت عليهم السلام ، معيار ورود به بهشت و يا محروميت از آن هستند ، به گونه اى كه پيروى از ايشان، آرامش و اقامت در بهشت را به ارمغان مى آورد و آن كه با آنان مخالفت كند، اقامتگاهى در دوزخ ، برايش آماده مى شود. «مَثْوى» ، از واژگان قرآنى است كه بارها براى دوزخيان ، به كار رفته است و به مكانى كه بر اقامت طولانى دلالت مى كند، گفته مى شود . [21]
قرآن ، جهنّم را براى كافران، متكبّران و ستمكاران ، «مَثْوى» مى داند و مى فرمايد:
«أَلَيْسَ فِى جَهَنَّمَ مَثْوًى لِّلْكَـفِرِينَ ؟ [22] آيا جاى كافران ، در جهنّم نيست؟» . «أَلَيْسَ فِى جَهَنَّمَ مَثْوًى لِّلْمُتَكَبِّرِينَ ؟ [23] آيا جاى سركشان ، در جهنّم نيست؟» . «وَمَأْوَاهُمُ النَّارُ وَبِئْسَ مَثْوَى الظَّــلِمِينَ . [24] و جايگاهشان ، آتش است ؛ و چه بد است جايگاه ستمگران ! ».
آنانى هم كه با اهل بيت عليهم السلام ، مخالفت مى كنند ، در زمره يكى از سه گروه معرّفى شده در قرآن هستند كه در عبارات بعدى زيارت ، معرّفى خواهند شد .
[1] در برخى از نسخه ها ، جمله «و اللّه سَعِدَ مَنْ والاكُم» ، به جاى «سَعِدَ مَنْ والاكُم» ، آمده است .
[2] «السعد والسعادة : معاونة الاُمور الإلهية للإنسان على نيل الخير» (مفردات الفاظ القرآن ، ص 232) . «أصل يدلّ على خير و سرور» (معجم مقاييس اللّغة ، ج 3 ، ص 75) .
[3] «أصل صحيح يدلّ على قرب» (معجم مقاييس اللّغة ، ج 6 ، ص 141) . «الولاء و التّوالى أن يحصل شيئان فصاعدا حصولاً ليس بينهما ما ليس منهما و يستعار ذلك للقرب» (مفردات الفاظ القرآن ، ص 533) .
[4] «العدو : التجاوز و منافاة الالتئام» (مفردات الفاظ القرآن ، ص 326) . «أصل واحد صحيح ... يدلّ على تجاوز فى الشى ء» (معجم مقاييس اللّغة ، ج 4 ، ص 249) .
[5] «أصل واحد يدلّ على عدم فائدة و حرمان» (معجم مقاييس اللّغة ، ج 2 ، ص 232) . «خاب الرجل خيبة، إذا لم ينل ما يطلب» (الصحاح ، ج 1 ، ص 123) . «الخيبة : فوت الطلب» (مفردات الفاظ القرآن ، ص 160) .
[6] «الجحود نفى ما فى القلب إثباته و إثبات ما فى القلب نفيه» (مفردات الفاظ القرآن ، ص 88) . «الجحود ، ضدّ الإقرار و لا يكون إلّا مع علم الجاحد به أنّه صحيح» (معجم مقاييس اللّغة ، ج 1 ، ص 426) .
[7] «أصل صحيح يدلّ على . . . ضياع الشى ء و ذهابه فى غير حقّه» (معجم مقاييس اللّغة ، ج 3 ، ص 356) . «الضلال : العدول عن الطريق المستقيم» (مفردات الفاظ القرآن ، ص 297) . «و يقال الضلال لكلّ عدول عن المنهج عمدا كان أو سهوا يسيرا كان أو كثيرا» (همان جا) .
[8] «أصل صحيح يدلّ على تمييز و تزييل بين شيئين» (معجم مقاييس اللّغة ، ج 4 ، ص 493) . «الفرق يقال اعتبارا بالانفصال» (مفردات الفاظ القرآن ، ص 377) .
[9] «الفوز : الظفر بالخير مع حصول السّلامة» (مفردات الفاظ القرآن ، ص 387) . «الفوز : النجاة» (معجم مقاييس اللّغة ، ج 4 ، ص 459) .
[10] «إمسكت الشى ء و تمسّكت به و اسْتمسكت به كلّه بمعنى اعتصمت به» (الصحاح ، ج 4 ، ص 1608) .
[11] «اللّجأ و الملجأ : المكان يلتجأ إليه» (معجم مقاييس اللّغة ، ج 5 ، ص 235) .
[12] «صدّقه : قبل قوله» (لسان العرب ، ج 10 ، ص 193) .
[13] «الهداية : دلالة بلطف» (مفردات الفاظ القرآن ، ص 538) . «أصلان : أحدهما التقدّم للإرشاد و الآخر بعثة لَطَف» (معجم مقاييس اللّغة ، ج 6 ، ص 42) .
[14] «الاعتصام : التمسّك بالشى ء» (مفردات الفاظ القرآن ، ص 337) .
[15] «المأوى ... إسم للمكان الذى يأوى إليه» (مفردات الفاظ القرآن ، ص 34) . «المأوى : مكان كلّ شى ء يأوى إليه ليلاً أو نهارا» (معجم مقاييس اللّغة ، ج 1 ، ص 151) .
[16] «ثوى ... كلمة واحدة صحيحة تدلّ على الإقامة» (معجم مقاييس اللّغة ، ج 1 ، ص 393) . «المثوى : الموضع الذى يقام به» (لسان العرب ، ج 14 ، ص 125) . «الثواء : الإقامة مع الاستقرار» (مفردات الفاظ القرآن ، ص 84) .
[17] الاحتجاج ، ج 2 ، ص 243 ؛ بحار الأنوار ، ج 10 ، ص 184 ، ح 5 .
[18] سوره هود ، آيه 108.
[19] ر . ك : ميزان الحكمة ، ج 5 ، ص 2475 ، باب 1810 : «عوامل خوش بختى و بدبختى» .
[20] كفاية الأثر ، ص 22 .
[21] مفردات الفاظ القرآن ، ص 84 . نيز ر . ك : سوره انعام ، آيه 128 : «النَّارُ مَثْوَاكُمْ خَــلِدِينَ فِيهَا» .
[22] سوره عنكبوت ، آيه 68 .
[23] سوره زمر ، آيه 60 .
[24] سوره آل عمران ، آيه 151 .