توضيح واژه ها
رَدَّ : پس زد ، برگردانْد ، نپذيرفت . [1]
أسْفَل : پايين ترين ، پَست ترين ، زيرين . [2]
دَرَكْ : نازل ترين سطح ، پايين ترين مرتبه . [3]
الْجَحيم : توده آتش ، دوزخ ، جهنّم . [4]
شرح
اين جمله كه : «هر كس اهل بيت عليهم السلام را رد كند ، در پايين ترين طبقه جهنّم جاى دارد» ، نيازمند دو نكته توضيحى است : نخست ، در باره مفهوم «رد كردن» ، و ديگر اين كه علّت سقوط به پايين ترين طبقه جهنّم چيست؟
تفسير «رد كردن»
تعبير «رد كردن» اهل بيت عليهم السلام ، به معناى نپذيرفتن سخن آنان و بى اعتنايى به فرمان هاى ايشان است. منكران اهل بيت عليهم السلام ، بر دو گونه اند: گروهى ، از مقام ايشان ، ناآگاه اند و از معارفِ آنان ، بى بهره . اين دسته ، هيچ گاه به تكذيب اهل بيت عليهم السلام نمى پردازند و به آنان ، نسبتِ دروغ نمى دهند. سرنوشت چنين منكرانى ، سرگردانى و گم راهى است .
دسته ديگر ، سفارش هاى بى شمار پيامبر صلى الله عليه و آله در معرّفى اهل بيت عليهم السلام را ديده اند و از آياتِ قرآن كه جانشينان برحقّ پيامبر صلى الله عليه و آله را معرّفى مى كند، آگاه اند ؛ امّا براى رسيدن مطامع دنيوى ، از حقيقت ، چشم مى پوشند و به انكارِ خورشيد مى پردازند و براى رهايى از پرسش هاى حق جويان، سخنانِ اهل بيت عليهم السلام را تكذيب مى كنند و به آنان ، نسبت دروغ مى دهند. اين دسته از منكران ، افزون بر گم راهى ، جايگاهى بس دردناك در دوزخ دارند.
جايگاه منافقان در دوزخ
پايين ترين طبقه دوزخ ، از آنِ منافقان است. قرآن ، جايگاه منافق در جهنّم را چنين مى شناسانَد :
«إِنَّ الْمُنَـفِقِينَ فِى الدَّرْكِ الْأَسْفَلِ مِنَ النَّارِ . [5] همانا منافقان ، در فروترين طبقه دوزخ هستند » .
پيوند منكران اهل بيت عليهم السلام و منافقان
آنچه سبب مى شود تا منكران در قَعر دوزخ جاى گيرند، هم آوايى آنان با منافقانى است كه حقيقت را مى شناسند و به آن ، ايمان نمى آورند. امام صادق عليه السلام ، در بيان سيرِ حركتِ منكران ، فرموده است :
وَ اعلَمُوا أنَّ المُنكِرينَ هُمُ المُكَذِّبونَ وَ أنَّ المُكَذِّبِينَ هُمُ المُنافِقُونَ و أنَّ اللّهَ عز و جل قالَ لِلمُنافِقينَ وَ قَولُهُ الحَقُّ : «إِنَّ الْمُنَـفِقِينَ فِى الدَّرْكِ الْأَسْفَلِ مِنَ النَّارِ» . [6] بدانيد كه منكران ، همان تكذيب كنندگان اند و تكذيب كنندگان ، همان منافقان كه خدا به آنان فرموده ـ و سخن خداوند ، حقّ است ـ كه : «همانا منافقان ، در فروترين طبقه دوزخ هستند » .
بنا بر اين ، كسى كه مسلمان باشد ، نمى تواند سخن پيامبر صلى الله عليه و آله در باره اهل بيت عليهم السلام را تكذيب كند ؛ زيرا نخستين شرط مسلمانى، پذيرش نبوّتِ پيامبر صلى الله عليه و آله است و در سخنانِ ايشان ، سفارش اهل بيت عليهم السلام ، فراوان است.
نكته ديگر ، همسانى اهل بيت عليهم السلام است. همه سخنان پيامبر صلى الله عليه و آله و اهل بيت بزرگوار ايشان ، در وجوب فرمان بُردارى ، يكسان اند و نمى توان برخى سخنان ايشان را پذيرفت و از برخى ديگر ، روى برتافت. سعيد اَعرَج ، از شاگردان امام صادق عليه السلام ، در اين باره مى گويد: من و سليمان بن خالد ، بر امام صادق عليهماالسلام در آمديم . امام عليه السلام ، بدون مقدّمه به من فرمود :
يا سُلَيمانُ ! ما جَاءَ عَن أميرِالمُؤمِنينَ عَلِيِّ بنِ أبي طالِبٍ عليه السلام يُؤخَذُ بِهِ وَ ما نَهى عَنْهُ يُنتَهى عَنهُ، جَرى لَهُ مِنَ الفَضلِ ما جَرى لِرَسولِ اللّهِ صلى الله عليه و آله وَ لِرَسُولِهِ الفَضلُ عَلى جَمِيعِ مَن خَلَقَ اللّهُ ، العائِبُ عَلى أميرِ المُؤمِنينَ فِي شَيءٍ كَالعائِبِ عَلَى اللّهِ وَ عَلى رَسُولِهِ صلى الله عليه و آله وَ الرادُّ عَلَيهِ في صَغِيرٍ أو كَبِيرٍ عَلى حَدِّ الشِّركِ بِاللّهِ . [7] اى سليمان ! آنچه از امير مؤمنان على بن ابى طالب عليه السلام رسيده ، بِدان عمل مى شود و از آنچه نهى كرده ، باز داشته مى شود . على عليه السلام ، همان فضيلتى را دارد كه پيامبر خدا صلى الله عليه و آله دارد ، و پيامبر خدا صلى الله عليه و آله از همه آفريدگانِ خدا ، برتر است . آن كه بر امير مؤمنان عليه السلام عيبى بگيرد ، مانند كسى است كه بر خدا و پيامبرش عيب بگيرد ، و رد كردن [ و انكار ]على عليه السلام ، چه كم و چه بسيار ، در حدّ شرك ورزيدن به خداست . آنچه در اين عبارت ، مهم است ، هم ترازى سخن اهل بيت عليهم السلام با سخنان پيامبر خدا صلى الله عليه و آله است كه از يك مبدأ ـ كه همان وحى الهى است ـ ، سرچشمه مى گيرند . در نتيجه ، بايد گفت : همان گونه كه سخنان پيامبر صلى الله عليه و آله پذيرفتنى است ، سخنان خاندان پيامبر صلى الله عليه و آله نيز پذيرفتنى است و تكذيب هر يك از آنان ، فرو افتادن در قعرِ دوزخ را در پِى خواهد داشت.
[1] «الردّ : صرف الشى ء بذاته أو بحالة من أحواله» (مفردات ألفاظ القرآن ، ص 192) . «الردّ : رَجعُ الشى ء» (معجم مقاييس اللّغة ، ج 2 ، ص 386) . «ردّ عليه الشى ء ، إذا لم يقبله و كذلك إذا خطأه» (الصحاح ، ج 2 ، ص 473) .
[2] «أصل واحد ، و هو ما كان خلاف العلوّ» (معجم مقاييس اللّغة ، ج 3 ، ص 78) . «أسفل ضدّ أعلى» (مفردات ألفاظ القرآن ، ص 234) .
[3] «دركات النار : منازل أهلها ، و النّار دركات و الجنّة درجات ، و القعر الآخر درك و درك» (الصحاح ، ج 4 ، ص 1583) . «الدال والراء والكاف ، أصل واحد و هو لحوق الشى ء بالشى ء ... فى الدرك الأسفل من النار و هى منازلهم الّتى يدركونها ويلحقون بها» (معجم مقاييس اللّغة، ج2، ص269). «الدرك كالدرج، لكن الدرج يقال اعتبارا بالصعود والدرك اعتبارا بالحدور، و لهذا قيل درجات الجنة و دركات النّار... والدرك أقصى قعر البحر» (مفردات ألفاظ القرآن، ص167) .
[4] «الجحمة : شدّة تأجج النّار و منه الجحيم» (مفردات ألفاظ القرآن ، ص 88) . «الجاحم : المكان الشديد الحرّ ... و به سمّيت الجحيم جحيما» . (معجم مقاييس اللّغة ، ج 1 ، ص 429) . «الجحيم : إسم من أسماء النّار ، و كلّ نار عظيمة فى مهواة فهى جحيم» (الصحاح ، ج 5 ، ص 1883) .
[5] سوره نساء: آيه 145.
[6] الكافى ، ج 8 ، ص 11 و ص 405.
[7] الأمالى ، طوسى ، ص 206 ، ح 352 .