توضيح واژه ها
حُجَج : جمع «حُجّة» ، به معناى برهان ، دليل ، راه پيروزى هنگام درگيرى [لفظى] . [1]
أهْل : بنا بر مضافٌ اليه آن ، معنايش متفاوت مى شود : خويشاوندان ، ايل و تبار ، پيروان ، وابستگان ، ويژگان . [2]
الدُّنْيا : نقطه مقابل آخرت ، به معناى جهان ، سراى فانى ؛ اسمى براى كره زمين است كه ساكنانش آن را نسبت به سراى باقى ، به خود نزديك تر مى بينند . [3]
الآخِرَة : نقطه مقابل متقدّم ، به معناى پسين ، سراى باقى ، سراى جاويد پس از مرگ . [4]
الاُْولى : ضدّ پايان ، به معناى آغاز ، ابتداى هر چيزى ، نخستين ، پيشين . [5]
رَحْمَة : نرمش و رقّت دل ، بخشش ، دلسوزى . [6]
بركات : جمع «بَرَكة» ، به معناى رشد و فزونى ، گسترش ، ثبوت خير الهى ، تداوم خير و نيكى . [7]
شرح
اقسام براهين الهى
وظيفه بشر ، پيمودن راه رستگارى است و براى يافتن آن ، نياز به دلايل روشن است . از همين روست كه خداوند ، حجّت هاى ويژه اى را قرار داده است . امام كاظم عليه السلام ، بر اساس نقلى ، براهين الهى را نهان و آشكار مى داند و در معرّفى حجّت هاى خداوند ، مى فرمايد :
إنَّ للّهِِ عَلَى النّاسِ حُجَّتَينِ : حُجَّةً ظاهِرَةً وَ حُجَّةً باطِنَةً ، فَأمَّا الظّاهِرَةُ فَالرُّسُلُ وَ الأنبِياءُ وَ الأئِمَّةُ عليهم السلام ، و أمَّا الباطِنَةُ فَالعُقُولُ . [8] خداوند ، دو حجّت بر مردم دارد : حجّت آشكار و حجّت نهان . حجّت آشكار ، فرستادگان ، پيامبران و امامان اند ؛ و حجّت نهان ، عقل هايند .
1 . برهانِ نهان
خِرد و پيشوايان معصوم عليهم السلام ، سخن آخر را مى گويند و به گاهِ ترديد ، چنانچه عقلْ راهى را نشان داد ، بايد به آن عمل كرد و ديگران را نيز به آن ، فرا خواند . البته مراد از عقل هدايتگر ، خِردى است كه در جانِ آدميان پاك ، نهاده شده است ؛ زيرا خداوند ، در سوره شمس ، پس از يازده سوگند مى فرمايد :
«فَأَلْهَمَهَا فُجُورَهَا وَ تَقْوَاهَا * قَدْ أَفْلَحَ مَن زَكَّاهَا . [9] پس بدكارى و پرهيزگارى اش را به وى الهام كرد . به راستى ، رستگار شد هر كه خودسازى كرد» .
به ديگر سخن ، خداوند در جان آدمى ، راه شناخت پاكى ها و پليدى ها را نهاده است و هر كس در نهان خود ، مى داند كه كدامين راه ، صواب است و كدام ، به كژراهه مى رود ؛ ولى همگان ، كامياب نمى شوند و تنها كسانى رستگار مى شوند كه به فطرت خود ، باز گردند و سخن عقل و فطرت را ـ كه هماره به شايستگى ها فرا مى خوانند ـ ، گوش كنند و از ناشايسته ها ، پرهيز نمايند . چنين خِردى ، حجّت پنهان خداوند است . از امام على عليه السلام روايت شده كه فرمود :
العَقلُ شَرعٌ مِن داخِلٍ وَ الشَّرعُ عَقلٌ مِن خارجٍ . [10] خِرد ، شريعت درونى است و شريعت ، عقل بيرونى است .
2 . برهانِ آشكار
برهان ديگرى كه اگر مردم به آن تمسّك جويند ، كامياب مى شوند ، حجّت هاى ظاهرى خداوند است و چنان كه آمد ، در گفتار امام كاظم عليه السلام ، فرستادگان الهى ، پيامبران و امامان عليهم السلام به عنوان حجّت آشكار خدا ، شناسانده شده اند و مولا على عليه السلام نيز ، در توصيف پيامبر صلى الله عليه و آله ، او را استوارترين برهان خدا مى داند . بر پايه آنچه از ايشان روايت شده ، فرمود :
يا أيُّها النّاسُ إنّه لَم يَكُن للّه سُبحانَهُ حُجَةٌ فى أرضه أوكدُ من نبيّنا محمّد صلى الله عليه و آله ! [11] اى مردم ! براى خداى سبحان ، در زمين ، حجّتى استوارتر از پيامبر ما محمّد صلى الله عليه و آله نيست .
اگر چه استوارترين حجّت ظاهرى خداوند ، پيامبر صلى الله عليه و آله بود ، امّا تا زمين بر جاست ، حجّت هاى خدا نيز بر پاست . امام على عليه السلام ، علل استمرار حجّت هاى بر پا دارنده الهى را چنين برمى شمُرَد :
اللّهُمَّ بَلى لا تَخْلُو الأرضُ مِن قائِمٍ للّهِِ بِحُجَّةٍ : إمّا ظاهِرا مَشهُورا وَ إمّا خائِفا مَغمُورا ؛ لِئلّا تَبْطُلَ حُجَجُ اللّهِ وَ بَيِّناتُهُ ، وَ كَم ذا وَ أينَ اُولئِكَ ؟ اُولئِكَ وَ اللّهِ الأقَلّونَ عَدَدا وَ الأعظَمُونَ عِندَ اللّهِ قَدْرا ! [12] آرى . زمين ، هيچ گاه از حجّت قائم خداوندى ، خواه آشكار و مشهور باشد يا ترسان و پنهان از ديده ها ، خالى نمى مانَد ، تا حجّت ها ونشانه هاى دين خدا ، از ميان نروند . اينان ، چند تن هستند يا در كجايند ؟ به خدا سوگند كه شمارشان ، بسى اندك است ؛ ولى منزلتشان نزد خداوند بسيار است!
پيام قابل توجّه اين سخن ، آن است كه حجّت هاى خداوند ، هميشه حاضر هستند ، و اگر چه «ظاهر» نباشند ، با حضور خود ، هماره ، نگهبان نشانه هاى دين خدايند . بنا بر اين ، سخنان پيشوايان معصوم عليهم السلام ، راهبر و حجّت ظاهرى خواهند بود و هدايت هاى باطنى آنان ، بر همه هستى ، سايه افكنده است .
حجّت خدا در عصر غيبت
آخرين حجّت حق ، امام زمان عليه السلام كه ديده ما از رؤيت او محروم است ، بر اساس نقل كتاب الاحتجاج ، استمرار حجّت ظاهرى خدا را پيروى از عالمان حديث پژوه مى شناسانَد و اطاعت آنان را بايسته مى داند :
وَ أمّا الحَوادِثُ الواقِعَةُ فَارجِعوا فيها إلى رُواةِ حَدِيثِنا ، فَإنَّهُم حُجَّتِى عَلَيكُم وَ أنَا حُجَّةُ اللّهِ . [13] در رُخدادهاى پديد آمده ، به راويان حديث ما مراجعه كنيد ؛ زيرا آنان ، حجّت من بر شما هستند و من ، حجّت خدايم .
بر اين اساس ، فقهاى واجد شرايط ، حجّت هاى ظاهرى حجّت پنهان حضرت حق در عصر غيبت اند .
پس به گاهِ ظهور امام عليه السلام ، پيروى از او در جامعه ، واجب است و هنگام غيبت ، گفتار آن بزرگواران كه توسّط عالمان عدالت پيشه و حديث شناس [14] منتقل مى شود ، حجّت خواهد بود و عمل به آن احاديث ، در زندگى دنيا ، باعث سرفرازى و در پيشگاه الهى ، مايه روسپيدى است ؛ زيرا بر پايه دليلى استوار (حجّت) ، رفتار شده است .
تفسير «الاُولى»
شارحان ، در تفسير «الأولى» ، سخن روشن و هماهنگى ندارند . برخى ، آن را به معناى «دنيا» مى دانند ، برخى آن را به «عالم برزخ» تفسير كرده اند . برخى به معناى «رجعت» دانسته اند و برخى ، آن را «امّت هاى گذشته» معرّفى كرده اند و برخى به «عالَم ذرّ» تفسير نموده اند ؛ ليكن معناى نخست (دنيا) ـ كه علّامه مجلسى آن را انتخاب كرده است ـ ، [15] به نظر درست تر مى رسد . بنا بر اين ، مى توان گفت كه تكرار آن پس از «دنيا» ، براى رعايت سجع است .
[1] «حُجَج : جمع الحجّة : البرهان و قيل : الحجّة ما دُفِعَ به الخصم» (لسان العرب ، ج 2 ، ص 228) .
[2] «أهل الرجل : زوجه و أخصّ النّاس به» (العين ، ج 4 ، ص 89 ) .
[3] «الدّنيا : نقيض الآخرة ... إسم لهذه الحياة لبعد الآخرة عنها» (لسان العرب ، ج 14 ، ص 273) .
[4] «الآخرة : دار البقاء» (لسان العرب ، ج 4 ، ص 14) .
[5] «الاُولى : مؤنث الأوّل والأوّل : المتقدّم و هو نقيض الآخر» (لسان العرب ، ج 11 ، ص 716) .
[6] «الرحمة : المغفرة ، الرقّة والتعطُّف» (لسان العرب ، ج 12 ، ص 230) .
[7] «بركات : جمع البركة : النّماء و الزيادة» ، (لسان العرب ، ج 10 ، ص 395) .
[8] الكافى ، ج 1 ، ص 16 ، ح 12 .
[9] سوره شمس ، آيه 8 ـ 9 .
[10] مجمع البحرين ، ج 3 ، ص 224 .
[11] غرر الحكم ، ح 11004 .
[12] نهج البلاغة ، حكمت 147 .
[13] الاحتجاج ، ج 2 ، ص 543 ، ح 344 .
[14] عدالت و حديث شناسى ، از ويژگى هاى راوى است .
[15] بحار الأنوار ، ج 102 ، ص 136 .