توضيح واژه ها
المَثَل : نمونه ، الگو ، سخن ، صفت ، حجّت ، برهان . [1]
الأعْلى : برتر ، بلندتر ، بزرگ تر . [2]
شرح
واژه «المثل» را در اين عبارت ، مى توان «المَثَل» و يا «المُثُل» خواند ؛ زيرا مُثُل ، جمع «مَثَل» است و با اين بخش «زيارت جامعه» ـ كه همه صفات به صيغه جمع آمده است ـ ، سازگارى دارد ؛ امّا نمى توان آن را پذيرفت ؛ زيرا در اين صورت ، «العُلْيا» بايد ، صفتِ «المُثُل» مى شد ؛ ولى در متن موجود ، «الأعْلى» ، صفت آن است كه از نظر نحوى ، تطابق صفت و موصوف با «المَثَل» ، محقّق مى شود . از سويى ، «المَثَل الأعْلى» ، تلميح زيبايى به آيه «وَ لِلَّهِ الْمَثَلُ الْأَعْلَى» [3] دارد و به اين اعتبار ، تمام امامان عليهم السلام ، ذات مقدّس واحدى هستند كه مَثَل اعلاى حقّ اند و بنا بر همين قاعده ، «كَهْفِ الوَرى» و «الدَّعْوَة الحُسْنى» ـ كه آن دو نيز مفرد هستند ـ تمام پيشوايان معصوم عليهم السلام را در برمى گيرند .
تبيين مثل اَعلا
قرآن كريم ، مَثَل اَعلا را براى خداوند ، ثابت مى داند :
«وَ لِلَّهِ الْمَثَلُ الْأَعْلَى . و صفتِ والا [و برتر ] براى خداست » .
در حالى كه مِثل و مانند را از پروردگار ، نفى مى كند و همانندى را براى خداوند ، نمى پذيرد :
«لَيْسَ كَمِثْلِهِ شَىْ ءٌ . [4] چيزى همانند او نيست» .
بنا بر اين ، خداوند ، مِثل ندارد ؛ امّا مَثَل دارد . واژه شناسان ، مَثَل را به معناى صفت ، نمونه و حجّت مى دانند و برخى مفسّران معتقدند كه معناى اصلى «مَثَل» ، صفت است و مَثَل هاى معروف نيز از آن رو مَثَل ناميده مى شوند كه در زبان هاى مختلف ، صفتى مشهور مى گردد و در هر جاى مناسب و مشابهى به كار مى رود . [5]
بدين سان ، مَثَل اَعلا در آيه «وَ لِلَّهِ الْمَثَلُ الْأَعْلَى» ، به صفات كمالى خداوند ، مانند : حيات ، علم ، قدرت ، عزّت و عظمت ، اشاره مى كند كه در ميان بندگان ، به گونه اى ناقص وجود دارد ؛ ولى در بالاترين مرتبه و به گونه اى كامل و انحصارى براى خداوند ، ثابت است . [6]
براى نمونه ، كسى كه به صفتِ علم مزيّن مى شود ، عالِم ناميده مى شود ؛ ولى دانش او در برابر مجهولاتش ، بسيار اندك است . بسيارى از علوم امروزى ، در گذشته مجهول بوده است و همين سيرِ كشف مجهولات ، نشان مى دهد كه دانش بشر ، ناقص است و به سوى كمال حركت مى كند ؛ امّا علمِ خداوند ، بى نهايت است و براى آن ، حدّ و مرزى نيست و در دانش بى نهايت او ، جَهل ، راه ندارد . بنا بر اين ، اگر چه هر دانشمندى عالم است ؛ ولى صفتِ برتر علم ، از آنِ خداست .
خداوند ، براى آن كه صفات خود را در روى زمين نشان دهد ، از بندگانش مى خواهد كه مطيعِ او باشند . طبق نقلى ، در حديث قدسى آمده است :
عَبدى ! أطِعنى أَجعَلكَ مَثَلى . [7] بنده من ! مرا فرمان ببر تا تو را همانند خود ، قرار دهم .
از همين روايت ، مى توان رابطه «مَثَل اَعلا» با اهل بيت عليهم السلام را دريافت ؛ زيرا امام ، مطيع ترين انسان ها در برابر خداوند است و خدا نيز او را «مَثَل» خود در روى زمين قرار داده تا نمايانگر دانش ، عزّت ، عظمت و ساير اوصاف الهى در روى زمين باشد .
توضيح مَثَل خدا
بايد دانست كه آفريدگار ، كمالِ انسان را مى نماياند و هموست كه مسير تكامل را در فرمانبرى از خود ، قرار داده است و هر اندازه كه فرامين خدا ، اطاعت گردد و نواهى او ترك شود ، افق تكامل ، نمايان تر خواهد شد و مقام خليفة اللّهى ـ كه همان جانشينى خداست ـ ، در فراسوى افق معهود ، مشهود است و بدين سان ، آدمى ، مظهر اسما و صفات حق مى گردد و خداگونه عمل مى كند و اين ، مقامى است كه حق به او مى بخشد . بنا به نقلى ، در حديثى قدسى آمده :
يَابنَ آدَمَ ! أنا حَىٌّ لا أَموتُ ، أطِعنى فيما أمَرتُكَ أَجعَلكَ حَيّا لا تَموتُ . يابنَ آدَم ! أنا أقولُ لِلشَّى ءِ: كُن ، فَيكونُ . أطِعنى فيما أمَرْتُكَ أجعَلكَ تَقُولُ لِلشَّى ءِ: كُن فَيَكُونُ. [8] اى فرزند آدم ! من ، زنده اى هستم كه نمى ميرم . از فرمان هاى من اطاعت كن تا تو را زنده اى قرار دهم كه [هرگز] نميرى .
اى فرزند آدم ! من به هر چه بگويم : «هست شو! » ، هست مى شود . از فرمان هاى من اطاعت كن تا تو را چنان قرار دهم كه به هر چه بگويى : «هست شو ! » ، هست شود .
ثمره اطاعت هميشگى از خدا ، فانى شدن اراده انسان در اراده الهى است و آدمى ، وقتى حقيقتِ بندگى را به جاى آورد ، اراده اى جز اراده خدا ندارد و همانى را مى خواهد كه خدا بخواهد و گوش و چشم و زبان او ، همگى گوش و چشم و زبان الهى را تجلّى مى بخشد و اين مقام ، رهاورد اوج تقرّب به خداست كه در حديثى استوارْسند ، مشهور به «حديث قُرب نوافل» از پيامبر رحمت ، چنين آمده است كه خداى سبحان فرمود :
ما تَقَرَّبَ إلىَّ عَبدٌ بِشَى ءٍ أحَبُّ إلَىَّ مِمَّا افتَرَضتُ عَلَيهِ وَ إنَّه لَيَتَقرَّبُ إلَىَّ بِالنّافِلَةِ حتّى اُحِبَّهُ فَإذا أحبَبتُهُ كُنتُ سَمعَهُ الّذى يَسمَعُ بِهِ ، وَ بَصَرَه الَّذى يُبصِرُ بِهِ ، وَ لِسانَهُ الَّذى يَنطِقُ بِهِ ، وَ يَدَهُ الَّتى يَبطِشُ بها ، إن دَعانى أجَبتُهُ وَ إن سَأَلَنى أعطَيتُهُ . [9] هيچ بنده اى با وسيله اى كه نزد من محبوب تر از آنچه بر او واجب كرده ام ، باشد ، به من نزديك نشد . همانا او با مستحبّات به من نزديك مى شود ، تا آن جا كه او را دوست بدارم ، و چون دوستش بدارم ، گوش او ، مى شوم كه با آن بشنود و چشم او مى شوم كه با آن ببيند و زبان او مى شوم كه با آن سخن بگويد و دست او مى شوم كه با آن ضربه بزند . اگر مرا بخواند ، پاسخش را مى دهم و اگر از من خواهشى كند ، به او مى دهم .
حديث قرب نوافل ، نه تنها مَثَل خدا را بر روى زمين معرّفى مى كند ، بلكه نمونه خدا شدن را ممكن هم مى داند ؛ يعنى :
رسد آدمى به جايى كه بجز خدا نبيند
بنگر كه تا چه حدّ است مقام آدميّت .
و چنين انسانى به ميزان مجاهدت خود ، مظهر اسما و صفات الهى مى شود و اراده او ، همان مشيّت الهى خواهد بود و خداگونه ، عمل مى كند . اين همه ، ويژگى مَثَل خداست ، نه مَثَل اعلاى او كه شرحش خواهد آمد .
برترين مَثَل
مَثَل اعلاى الهى و برترين مَثَل او ، كسانى اند كه مظهر تامّ اسما و صفات الهى هستند و عبارت اند از : پيامبر صلى الله عليه و آله و اهل بيت او ، چنان كه از پيامبر خدا صلى الله عليه و آله روايت شده كه فرمود :
نَحنُ كَلِمَةُ التَّقوى وَ سَبِيلُ الهُدى وَ المَثَلُ الأعلى . [10] ما [ خاندان ] ، كلمه تقوا ، راه هدايت و نمونه برتر هستيم .
در سخنى ديگر ، پيامبر خدا صلى الله عليه و آله به امام على عليه السلام فرموده است :
أنتَ حُجَّةُ اللّهِ ، وَ أنتَ بابُ اللّهِ ، وَ أنتَ الطَّرِيقُ إلَى اللّهِ ، وَ أنتَ النَّبَأُ العَظِيمُ ، وَ أنتَ الصِّراطُ المُستَقِيمُ ، وَ أنتَ المَثَلُ الأعْلى . [11] تو ، حجّت خدايى . تو ، درِ [به سوى ] خدايى . تو ، تنها راه رسيدن به خدايى . تو ، خبر بزرگ هستى . تو ، راه راستى . تو ، نمونه برترى .
آنچه پيامبر صلى الله عليه و آله بيان كرده ، ترجمانى از آيه شريف «وَ لِلَّهِ الْمَثَلُ الْأَعْلَى» [12] است و در حقيقت ، على عليه السلام به عنوان والاترين خليفه الهى معرّفى شده است و امامان عليهم السلام ـ كه پيامبر صلى الله عليه و آله آنان را جانشين خود مى داند ـ ، نيز چنين اند .
بنا بر اين ، آنچه در «زيارت جامعه» آمده ، بيان همان آيه شريفى است كه پيامبر صلى الله عليه و آله آن را تبيين فرموده و پيشوايان معصوم را به عنوان برترين نمونه و والاترين مَثَل الهى شناسانده است . در اين ويژگى ، براى آنان ، شريكى نيست . البته راهِ مَثَل اعلا شدن ، براى همگان گشوده است تا هر كس بتواند ، به آنان نزديك تر شود و بهره بيشترى ببرد . امير مؤمنان عليه السلام ، فرموده است :
إنَّكُم لا تَقدِرونَ عَلى ذلِكَ وَ لكِن أعِينونى بِوَرَعٍ وَ اجْتِهادٍ وَ عِفَّةٍ وَ سَدادٍ . [13] شما نمى توانيد چنين باشيد ؛ امّا مرا در پارسايى و كوشش و پاك دامنى و درستكارى ، يارى دهيد.
[1] «مَثَل الشَّى ء : صفته ؛ الشَّى ء الّذى يُضْرَبُ لشى ءٍ مَثلاً» (لسان العرب ، ج 11 ، ص 611) .
[2] «علا : عُلوّ كلّ شى ءٍ : أرفعه ...» (لسان العرب ، ج 15 ، ص 83) .
[3] سوره نحل ، آيه 60 .
[4] سوره شورا ، آيه 11 .
[5] ر . ك : الميزان فى تفسير القرآن ، ج 12 ، ص 277 .
[6] همان ، ص 279 .
[7] الجواهر السنيّة ، ص 361 .
[8] إرشاد القلوب ، ص 75 .
[9] الكافى ، ج 2 ، ص 352 ، ح 7 .
[10] الخصال ، ص 432 ، ح 14 .
[11] عيون أخبار الرضا عليه السلام ، ج 2 ، ص 6 ، ح 13 .
[12] سوره نحل ، آيه 60 .
[13] نهج البلاغة ، نامه 45 .