توضيح واژه ها
المُخلِصين : دارندگان اخلاص ، پيراسته جانان . [1]
تَوحيد : يكتاپرستى ، يگانه پرستى ، يكتا دانستن . [2]
شرح
واژه «مُخلص» را در اين عبارت ، به دو گونه مى توان خواند : «مُخلِص» ، اسم فاعلِ اخلاص ، به معناى كسى كه اخلاص مى ورزد و «مُخلَص» ، اسم مفعول اخلاص ، به معناى كسى كه اخلاص به او هديه شده است و هر دو گونه نيز صحيح است : اهل بيت عليهم السلام ، مخلِص اند ؛ زيرا در توحيد خدا ، اخلاص دارند ؛ و مُخلَص اند ، از آن رو كه اخلاص را خداوند به آنان ، ارزانى داشته است .
آنچه در اين مجال ، بررسى مى شود ، بازكاوى معناى اخلاص و مفهوم اخلاصِ در توحيد است :
اخلاص
اخلاص ، به معناى پيراستن و پاك كردن است . از اين رو ، در قرآن ، شير ، خالص خوانده مى شود ؛ زيرا از ميان آلودگى هايى كه در بدنِ حيوانات است ، پاكيزه بيرون مى آيد . قرآن ، اين رويداد را براى عبرت گرفتن آدميان ، چنين بيان فرموده :
«وَ إِنَّ لَكُمْ فِى الْأَنْعَـمِ لَعِبْرَةً نُّسْقِيكُم مِّمَّا فِى بُطُونِهِ مِن بَيْنِ فَرْثٍ وَ دَمٍ لَّبَنًا خَالِصًا سَآئِغًا لِّلشَّـرِبِينَ . [3] و هر آينه ، براى شما در چارپايان ، عبرتى است . شما را از آنچه در شكم هاى آنهاست ، از ميان سِرگين و خون ، شيرى ناب و پاكيزه مى نوشانيم كه براى آشامندگان ، گواراست» .
مفهوم اصطلاحى اخلاص ، با معناى لغوى آن ، هم بستگى كامل دارد ، به گونه اى كه در تعريف اصطلاحى اخلاص گفته اند : پاك سازى عمل از هر گونه خلط و آلودگى و يا پاك كردن عمل از اين كه براى غير خدا در آن ، نصيب و بهره اى باشد . [4]
به هر حال ، آنچه در اخلاص مهم است ، تصفيه روح از واردات غير خدايى است ، به گونه اى كه انسان ، بدون چشمداشت ، در دنيا و آخرت ، تنها براى خشنودى خدا ، كار كند ، [5] و آنچه او مى پسندد ، دينِ خالص و پاك است :
«أَلَا لِلَّهِ الدِّينُ الْخَالِصُ . [6] آگاه باشيد كه دين پاك ، تنها براى خداست » .
مراتب اخلاص ، يكسان نيستند ؛ بلكه مراقبت بر اخلاص ، مراتب گونه گونى دارد . نخستين مرحله آن ، انگيزه و نيّت است كه دشوارترين مرحله اخلاص است . در اين مرتبه ، انسان ، نه تنها براى خشنودى ديگران كار نمى كند ؛ بلكه رضايتِ خويش را هم ناديده مى گيرد و تنها خرسندىِ پروردگار را در نظر دارد .
مرتبه ديگر اخلاص ، هنگام به جا آوردن عمل است كه در آن هنگام هم بايد كار را تنها براى خدا انجام دهد .
و مرتبه آخر ، مراقبت پس از انجام دادن كار است ، به گونه اى كه انسان از كارِ پاكى كه انجام داده است ، ديگران را آگاه نكند و به ستايشِ آنان ، خشنود نشود .
امام سجّاد عليه السلام ، در دعاى سحرهاى ماه مبارك رمضان ، از خدا مى خواهد كه قلبِ او را آن چنان پاك كند كه در نهايت ، عملِ او خالص گردد :
أبْرِءْ قَلْبِى مِنَ الرِّياءِ وَ الشَّكِّ وَالسُّمعَةِ فِى دِينِكَ حَتّى يَكُونَ عَمَلِى خالِصا لَكَ . [7] دلم را از ريا و ترديد و حبّ ستايش در دينت ، پاك گردان تا اين كه كارم براى تو خالص باشد .
معناى اخلاص در توحيد
اخلاص در توحيد ، يعنى يكتاپرستى محض و پاك ، به گونه اى كه جسم و جان را از ورود هر گونه شركى ، باز دارد و جان ، تنها خداى يگانه را بپرستد و جسم ، تنها براى خداىِ يكتا كار كند . امّا پيراستنِ دل از هر گونه شركى ، بسيار دشوار است . از اين رو ، قرآن ، بسيارى از مؤمنان را مشرك مى خواند :
«وَ مَا يُؤْمِنُ أَكْثَرُهُم بِاللَّهِ إِلَا وَ هُم مُّشْرِكُونَ . [8] و بيشترشان به خدا ايمان نمى آورند ، مگر اين كه [در همان حال] مشرك اند» .
مشرك خواندن مؤمن ، نيازمندِ تأمّلِ گسترده اى است ؛ زيرا «ايمان» و «شرك» را فراهم آورده است . پاسخ مناسب اين همنشينى ، در روايتى از امام صادق عليه السلام بيان شده كه در تفسير اين آيه مى فرمايد :
هُوَ قَولُ الرَّجُلِ : لَو لا فُلانٌ لَهَلَكتُ وَ لَو لا فُلانٌ لَما أصَبتُ كَذا وَ كَذا وَ لَولا فُلانٌ لَضاعَ عِيالِى ألا تَرى أنَّهُ قَد جَعَلَ للّهِِ شَرِيكا فِي مُلكِهِ يَرزُقُهُ وَ يَدفَعُ عَنهُ . مانند اين است كه انسان بگويد : «اگر فلانى نبود ، هر آينه ، من از بين مى رفتم» و «اگر فلانى نبود ، به چنين و چنان نمى رسيدم» و «اگر فلانى نبود ، خانواده ام نابود مى شدند» . مگر نمى بينى كه او [با اين حرف ها] براى خدا در مُلكش ، شريكى قائل شده كه او را روزى مى دهد و از او دفاع كرده ، دفعِ گرفتارى مى كند ؟ راوى مى گويد : كه به امام عليه السلام گفتم : پس بگويد : «اگر خداوند ، به واسطه فلانى بر من منّت نمى نهاد ، از بين مى رفتم»؟
امام عليه السلام فرمود :
نَعَم ، لا بَأسَ بِهذا وَ نَحوِهِ . [9] آرى . اين گونه [ گفتن ] و مانند آن ، اشكالى ندارد .
آنچه امام عليه السلام بدان راه نمايى فرموده ، حقيقتِ توحيد عملى است و در اين گونه نگرش ، «در جهان ، جز خدا ، هيچ كس اثر ندارد» و همه جهان ، اسبابى هستند كه خداوند ، مقدّرات خويش را به وسيله آنان به انجام مى رساند . بنا بر اين ، وقتى از بنده خدا سپاس گزارى مى كنيم ، بايد بدانيم كه منعِم حقيقى ، خداست و مخلوق ، واسطه اى بيش نيست ؛ ولى از آن جا كه خداوند فرمان داده است ، از بنده خدا هم تشكّر مى كنيم . در روايتى از امام رضا عليه السلام نقل شده كه فرمود :
مَن لَم يَشكُرِ المُنعِمَ مِنَ المَخلُوقِينَ لَم يَشكُرِ اللّهَ عز و جل . [10] هر كه در برابر خوبى مردم ، سپاس گزارى نكند ، از خداوند عز و جل سپاس گزارى نكرده است.
بازكاوى مفهومِ اخلاص در توحيد ، در گرو شناخت مراتبِ توحيد است كه به گونه اى مختصر ، آن را بررسى مى نماييم :
انواع توحيد
توحيد ، بر دو گونه است : توحيد علمى و توحيد عملى .
1 . توحيد علمى
اين معنا از توحيد را سه گونه مى توان معنا كرد :
الف) توحيد ذاتى . اين توحيد ، نخستين مرتبه يكتاپرستى و به معناى نفى شريك ، شبيه و جزء ، از ذات حق تعالى است .
ب) توحيد صفاتى . اين گونه توحيد ، يعنى نفى صفات زايد بر ذات از خداوند ؛ زيرا بر اساس توحيد ذاتى ، خداوند ، مركّب از اجزا نيست و پذيرش صفات زايد بر ذات ، مستلزم مركّب بودن خداى متعال از ذات و صفات است . صفات ذاتى ، مانند علم و قدرت ، عين ذاتِ خداى متعال هستند .
ج) توحيد اَفعالى . يعنى هر فعلى كه در اين جهان به وقوع مى پيوندد ، به خواست و تقدير خداى متعال است و هيچ فاعلى در موازات خالق و يا مستقل از او ، وجود ندارد .
امير مؤمنان على عليه السلام ، در سخن زيبايى كه از ايشان نقل شده ، توحيد علمى را از معرفت خدا ، شروع مى كند و به اخلاص در توحيد مى رساند :
أوَّلُ الدِّينِ مَعرِفَتُهُ وَ كَمالُ مَعرِفَتِهِ التَّصدِيقُ بِهِ وَ كَمالُ التَّصدِيقِ بِهِ تَوحِيدُهُ وَ كَمالُ تَوحِيدِهِ الإخلاصُ لَهُ وَ كَمالُ الإخلاصِ لَهُ نَفِىُ الصِّفاتِ عَنهُ . [11] آغاز دين ، شناخت خداست و اوج شناخت او ، باور كردن و اعتراف به وجود اوست و كمال تصديق او ، يگانه دانستن اوست و كمال يگانه دانستنش ، خالص داشتن او [از جسميت و عَرَضيّت و لوازم اين دو ]است و كمال خالص دانستن او ، نفى صفات از اوست .
2 . توحيد عملى
توحيد عملى ـ كه از آن به توحيد در عبادت هم ياد مى شود ـ ، بر دو گونه است :
الف) خالص كردن انگيزه براى خدا . كسانى كه از اوامر الهى به طور مطلق ، پيروى مى كنند ، به پاك سازى نيّت خود مى پردازند و همه كارهايشان را تنها به خاطر خدا ، انجام مى دهند . در اين صورت ، نه تنها واجبات ، مانند : نماز ، روزه ، زكات و... را به انگيزه خشنودى خدا به جاى مى آورند ؛ بلكه كارهاى روزمرّه ، مانند : خوردن ، آشاميدن ، درس خواندن و... را هم به انگيزه كسب رضايتِ خدا ، انجام مى دهند .
توحيد عملى ، به همه كارها ، رنگ خدايى مى بخشد و ترجمان واقعى اين آيه قرآن است كه :
«الَّذِينَ هُمْ عَلَى صَلَاتِهِمْ دَآئِمُونَ . [12] آنان كه بر نماز خويش ، پيوسته [ و پاينده ]اند ».
موحّدان راستين ، اگر چه به كارهاى روزمرّه خويش مى پردازند ، امّا همواره در حال عبادت اند :
خوشا آنان كه دائم در نمازند
بهشت جاودان ، بازارشان بى .
پيامبر اعظم صلى الله عليه و آله ، در سفارشى به ابو ذر ، از او خواست كه در هر كارى ، انگيزه پاك داشته باشد :
لِيَكُن لَكَ فِى كُلِّ شَى ءٍ نِيَّةٌ صالِحَةٌ حَتّى فِى النَّومِ وَ الأَكلِ . [13] بايد در هر كارى ، نيّتى پاك داشته باشى ، حتّى در خوابيدن و خوردن .
اخلاص در توحيد ، تمامِ مراتب پيشين را در بر مى گيرد ؛ امّا يكى از بالاترين مراتب توحيد ، توحيد عملى است ؛ يعنى اين كه انسان در تمامِ كارهايش ، انگيزه الهى داشته باشد و با نگاه به خدا ، زندگى اش را سامان دهد .
ب) چشم پوشى از پاداش . بالاترين مراتب اخلاص در توحيد ، آن است كه انسان در عبادت و اطاعت ، از خداوند متعال ، مزد طلب نكند ؛ بلكه عشق و محبّت خدا ، او را به اطاعت از او ، وادار نمايد . امام صادق عليه السلام ، انگيزه هاى گوناگون مردم در پرستش را چنين بيان كرده است :
إنَّ النّاسَ يَعبُدُونَ اللّهَ عز و جل عَلى ثَلاثَةِ أوجُهٍ : فَطَبَقَةٌ يَعبُدُونَهُ رَغْبَةً فِى ثَوابِهِ فَتِلكَ عِبادَةُ الحُرَصاءِ وَ هُوَ الطَّمَعُ ، وَ آخَرُونَ يَعبُدُونَهُ فَرقا مِنَ النّارِ فَتِلكَ عِبادَةُ العَبِيدِ وَ هِىَ الرَّهبَةُ ، وَ لكِنّى أعبُدُهُ حُبَّا لَهُ عز و جلفَتِلكَ عِبادَةُ الكِرامِ وَ هُوَ الأمنُ . [14] مردم ، خداى را به سه گونه عبادت مى كنند : دسته اى از سرِ رغبت به پاداش الهى ، او را عبادت مى نمايند كه اين ، عبادت حريصان و همان طمع است . دسته اى ديگر ، او را از سرِ بيم از آتش ، عبادت مى كنند كه اين ، عبادت بردگان و همان ترس است . امّا من ، از سرِ محبّت به او عبادتش مى كنم كه اين ، عبادت بزرگ منشان و همان آسودگى است .
در روايتى ديگر ، امام صادق عليه السلام ، عبادتِ اهل بيت عليهم السلام را بر اساس محبّت مى داند و آن را عبادت آزادمردان مى شمُرَد كه برترين عبادت است . [15]
تمام پيشوايان معصوم ، يگانگى خدا را به جان شناخته و با عشق ، او را پرستيده اند . بالاترين معناى اخلاص در توحيد ، عبادتِ خدا بر پايه محبّت او و چشم نداشتن به پاداش اوست . همه زندگى اهل بيت عليهم السلام ، براى خدا بود و بسيار فراتر از بهشت مى انديشيدند و هرگز خدا را براى بهشت ، نپرستيدند :
تو بندگى چو گدايان ، به شرط مزد مكن
كه خواجه خود ، روش بنده پرورى داند .
در باره انواع قلوب و انگيزه هاى مشغول شدن دل به دنيا و آثار آن و مراتب اخلاص ، روايتى از پيامبر خدا صلى الله عليه و آله نقل شده كه بسيار زيبا و در خور تأمّل است :
القَلبُ ثَلاثَةُ أنواعٍ : قَلبٌ مَشغُولٌ بِالدُّنيا ، وَ قَلبٌ مَشغُولٌ بِالعُقبى ، وَ قَلبٌ مَشغُولٌ بِالمَولى . أمَّا القَلبُ المَشغُولُ بِالدُّنيا فَلَهُ الشِّدَّةُ وَ البَلاءُ ، وَ أمَّا القَلبُ المَشغُولُ بِالعُقبى فَلَهُ الدَّرَجاتُ العُلى ، وَ أمّا القَلبُ المَشغُولُ بِالمَولى فَلَهُ الدُّنيا وَ العُقبى وَ المَولى . [16] دل ، سه گونه است : دلِ گرفتار دنيا ، دلِ گرفتار عُقبا و دلِ گرفتار مولا . دلى كه گرفتار دنيا باشد ، سختى و رنج ، نصيب اوست ؛ ولى دلى كه گرفتار عُقبا باشد ، درجات بلند ، نصيبش شود ؛ و دلى كه گرفتار مولا باشد ، هم دنيا ، هم عُقبا و هم مولا را دارد .
الهى ! زاهد از تو حور مى خواهد ، قصورش بين
به جنّت مى گريزد از درت ـ يا رب ـ شعورش بين !
[1] «الخالص كَالصافى» (مفردات ألفاظ القرآن ، ص 292) .
[2] «التوحيد : الإيمان باللّه وحده لا شريك له» (لسان العرب ، ج 3 ، ص 450) .
[3] . سوره نحل ، آيه 66 .
[4] . ر . ك : رياض السالكين ، ج 3 ، ص 285 و ج 4 ، ص 399 .
[5] . براى آگاهى بيشتر ، ر . ك : شرح چهل حديث ، امام خمينى ، ص 328 .
[6] . سوره زمر ، آيه 3 .
[7] . الإقبال ، ج 1 ، ص 173 .
[8] . سوره يوسف ، آيه 106 .
[9] . عدّة الدّاعى ، ص 89 .
[10] . عيون أخبار الرضا عليه السلام ، ج 2 ، ص 24 ، ح 2 .
[11] . نهج البلاغة ، خطبه 1 .
[12] . سوره معارج ، آيه 23 .
[13] . مكارم الأخلاق ، ص 464 .
[14] . الخصال ، ص 188 ، ح 259 .
[15] . الكافى ، ج 2 ، ص 84 ، ح 5 .
[16] . المواعظ العدديّة ، ص 146 .