توضيح واژه ها
رَضِىَ : راضى شد ، خشنود شد ، پسنديد . [1]
خُلَفاء : جمع «خليفه» ، به معناى جانشين ؛ كسى كه بعد از كس ديگرى بيايد ؛ قائم مقام . [2]
أرْض : زمين ، سرزمين . [3]
بَريَّة : مخلوقات ، خلق ، آفريدگان . [4]
شرح
خليفه ، عبارت است از كسى كه جاى ديگرى قرار مى گيرد و وظايف او را به طور مطلق يا در موارد خاص ، انجام مى دهد . بنا بر اين ، خليفه بايد از توانايى و آگاهى لازم براى انجام دادن كار مُستخلف ، برخوردار باشد . خداوند ، انسان را آفريده تا جانشين او در زمين باشد :
«إِنِّى جَاعِلٌ فِى الْأَرْضِ خَلِيفَةً . [5] همانا من در زمين ، جانشينى قرار خواهم داد ».
و در پاسخ فرشتگانى كه دليل اين انتخاب را جويا شدند ، فرمود :
«إِنِّى أَعْلَمُ مَا لَا تَعْلَمُونَ . [6] همانا من مى دانم آنچه را شما نمى دانيد» .
آنچه را خدا مى داند ، بر ما پوشيده است ؛ ولى بى ترديد ، هر انسانى نمى تواند ادّعاى جانشينى خدا را بنمايد. انسانِ خطاپيشه اى كه به فرمانِ دشمن خدا ، يعنى شيطان گردن مى نهد ، چگونه مى تواند خليفةُ اللّه باشد؟ بنا بر اين ، كسانى به اين مقام دست مى يازند كه خود را از هرگونه آلودگى اى ، پاك نمايند و تنها آنچه را كه خدا مى خواهد ، به جاى آورند . اين ، مقامِ انبيا و پيشوايان دينى است كه نماينده خداى بوده ، بر اساس فرمان او حكم مى رانند.
عبارت «و رضيكم خلفاء فى أرضه» ، اشاره به اين آيه دارد كه :
«يَـدَاوُودُ إِنَّا جَعَلْنَـكَ خَلِيفَةً فِى الْأَرْضِ فَاحْكُم بَيْنَ النَّاسِ بِالْحَقِّ . [7] اى داوود ! همانا تو را در زمين ، جانشين قرار داديم . پس ميان مردم به [راستى و ]درستى حكم كن» .
آرى ! تنها جانشين خداست كه مى تواند حكومت حق را بر پا كند و بر پايه حق ، دادگستر باشد . در اين عبارت از «زيارت جامعه» ، زائر ، اعتقاد خود را بازگو مى كند كه خداوند ، شما را براى جانشينى بر روى زمين پسنديد و اگر اين خواسته حق تعالى ، محقّق مى شد، جهان ، راه انحراف را نمى پيمود و تا آن هنگام كه حكومت جهانى ولىّ عصر ـ روحى له الفداء ـ بر پا نشود، روح عدالت مطلق و حقّ مطلق ، در جامعه هويدا نخواهد شد.
متون روايىِ فراوانى در ميان شيعه و سنّى وجود دارد كه عزّت و اقتدار را براى دوازده خليفه پيامبر صلى الله عليه و آله مى داند . بنا بر اعتقاد شيعه ، دوازده جانشين پيامبر صلى الله عليه و آله ، امامان معصوم اند ؛ ولى در نگاه ديگر مسلمانان ، چنين نيست . اين گروه از مسلمانان كه نمى توانند احاديث فراوان «إثنى عشر خليفة» را كتمان كنند ، در تعيين مصاديق آن به زحمت افتاده اند و هر يك براى خويش ، بدون دليل ، دوازده خليفه از ميان خلفاى اُموى و عبّاسى برگزيده اند ، در حالى كه تأمّل در متون روايى ، همگونىِ دوازده خليفه با يكديگر را نشان مى دهد و خلفاى انتخابى ، هرگز چنين نيستند . براى نمونه ، جابر بن سَمُره ، حديثى را نقل مى كند ؛ امّا در پايان ، به گونه اى سخن مى گويد كه گويى سخن پيامبر صلى الله عليه و آله براى او آشكار نبوده است . او مى گويد :
سمعتُ رسول اللّه صلى الله عليه و آله يقول : «لا يَزالُ الإسلامُ عَزِيزَا إلى إثنَى عَشَرَ خَلِيفَةً» ، ثُمَّ قالَ كَلِمَةً لَم أَفهَمها ، فَقُلتُ لِأبى : ما قالَ ؟ فقال : «كُلُّهُم مِن قُرَيشٍ» . [8] از پيامبر خدا صلى الله عليه و آله شنيدم كه مى فرمود: «اسلام ، تا [ خلافت يافتن ] دوازده جانشين، همچنان عزيز خواهد بود». سپس كلمه اى فرمود كه نفهميدم. به پدرم گفتم : [پيامبر صلى الله عليه و آله ]چه فرمود؟ او گفت [ كه فرمود ] : «همه آنها از قريش اند» .
مَسروق ، يكى از راويانِ احاديث است كه در جلسه درسِ صحابى بزرگ پيامبر صلى الله عليه و آله عبد اللّه بن مسعود ، در عراق ، شركت مى كرد . او ماجرايى را بازگو مى كند كه بيانگر پرسشِ مردمِ آن زمان در باره جانشينان پيامبر صلى الله عليه و آله است . مسروق مى گويد : نزد عبد اللّه بن مسعود ، نشسته بوديم و او ، قرآن خواندن به ما مى آموخت. مردى به او گفت : اى ابو عبدالرحمن! آيا از پيامبر خدا صلى الله عليه و آله پرسيده ايد كه چند خليفه بر اين امّت ، حكومت خواهد كرد؟ عبد اللّه بن مسعود گفت: از وقتى به عراق آمده ام، هيچ كس پيش از تو ، اين پرسش را از من نكرده است.سپس گفت: آرى.ما از پيامبر خدا صلى الله عليه و آله پرسيديم و ايشان فرمود :
إثنا عَشَرَ ، كَعِدَّةِ نُقَباءِ بَنِى إسرائِيلَ . [9] دوازده تن ، به شمار نقيبانِ بنى اسرائيل . [10] شناخت «خليفة اللّه » ، از آن رو اهمّيت دارد كه وقتى حكومتى به دست شايستگان بر پا شود ، كاملاً با موازين الهى مطابق خواهد بود . به اميد آن كه آرزوى پير معرفت ، خمينى كبير رحمه الله ، در مورد مردمى كه آنان را بهتر از مردمِ دوران پيامبر صلى الله عليه و آله مى خواند، محقَّق شود و آنان ، زمينه برپايى عدالت مطلق را فراهم آورند و خورشيد عدل گستر مهدى عليه السلام بر كرانه گيتى بتابد و بازتاب گفتار پيامبر صلى الله عليه و آله را در يابيم كه از ايشان روايت شده كه فرمود:
يَخرُجُ ناسٌ مِنَ المَشْرِقِ فَيُوَطِّئونَ لِلمَهدِى سُلطانَهُ . [11] مردمى از شرق قيام مى كنند و زمينه حاكميت مهدى را فراهم مى آورند .
البته يادآورى اين نكته ضرورت دارد كه امامان عليهم السلام ، در هر صورت ، جانشين و نماينده خداوند هستند و امامانى هم كه در دنيا به مقامِ ظاهرى حكومت دست نيافته اند، خليفه خدا و از ولايت تكوينى و تشريعى برخوردار بوده اند . عبارت بعدى زيارت ، تأكيدى دوباره بر اين مفهوم است.
حجّت خدا بر همه آفريده ها
در عبارت هاى پيشين ، مفهوم «حجّت خدا» توضيح داده شد و در عبارتى از زيارت ، پيشوايان معصوم عليهم السلام را «حُجَج اللّه على أهل الدنيا و الآخرة و الاُولى» ، خطاب كرديم. جمله «حُجَجا على برِيَّته» نيز همان مفهوم را تكرار مى كند ؛ امّا نكته ظريفى كه در اين عبارت وجود دارد ، واژه «بريَّته» است كه اختصاص به انسان ندارد و امامان عليهم السلام ، حجّت خدا بر همه مخلوقات ، و برهانى براى تمامِ آفريدگان الهى اند. بدين سان ، آنان ، خليفه خدا و حجّت اويند و همه موجودات را به سوى حق ، راه نمايى مى كنند .
[1] «الراء والضاد والحرف المعتل أصل واحد يدلّ على خلاف السخط» (معجم مقاييس اللّغة ، ج 2 ، ص 402) . «و رضا اللّه عن العبد هو أن يراه مؤتمرا لأمره و منتهيا عن نهيه» (مفردات ألفاظ القرآن ، ص 356) .
[2] «الخاء و اللام و الفاء : أن يجى ء شى ء بعد شى ءٍ يقوم مقامه» (معجم مقاييس اللّغة ، ج 2 ، ص 210) .
[3] «الأرض : الّتى عليها الناس» (لسان العرب ، ج 7 ، ص 111) .
[4] «البرية : الخلق» (لسان العرب ، ج 14 ، ص 71) .
[5] سوره بقره ، آيه 30 .
[6] سوره بقره ، آيه 30 .
[7] سوره ص ، آيه 26.
[8] صحيح مسلم ، ج 3 ، ص 1453 ، ح 7 .
[9] مسند ابن حنبل ، ج 2 ، ص 55 ، ح 3781 .
[10] براى توضيح بيشتر در اين زمينه ، ر . ك : دانش نامه ميزان الحكمة ، ج 6 ، ص 389 ـ 403 : فصل يازدهم : شمارِ ف امامان اهل بيت عليهم السلام . همچنين تحليلى در باره اين روايات و نقد آراى پژوهشگران اهل سنّت ، با عنوان : «پژوهشى در باره احاديث مربوط به تعداد امامان» .
[11] كنز العمّال ، ج 14 ، ص 263 ، ح 38657 . نيز ، ر . ك : شرح الأخبار ، ج 3 ، ص 365 .