توضيح واژه ها
عَبْد : بنده ، مملوك ، برده . [1]
المُنْتَجَب : برگزيده شده ، انتخاب شده . [2]
المُرْتَضى : خشنود شده ، پسنديده شده . [3]
الكَرْه : ناخشنودى ، ناخوشايندى ، ناپسند دانستن ، نفرت برانگيز بودن . [4]
شرح
اصل «نبوّت» ، پس از توحيد ، مهم ترين اصل دين است . گواهى بر نبوّت پيامبر صلى الله عليه و آله ، همانند توحيد ، داراى مراتب زبانى ، قلبى و يقينى است . اگر كسى جمله «أشهد أنّ محمّدا رسول اللّه » را بر زبان جارى كند ، شهادت زبانى داده است و چنانچه قلب او ، حقيقت اين جمله را پذيرا شود ، شهادت قلبى داده است . امّا رسيدن به شهود يقينى نبوّت ، آثار ويژه اى دارد كه به توضيح آنها مى پردازيم .
آثار شهود يقينى نبوّت
آثار شهود يقينى نبوّت ، از شهود يقينى توحيد ، محسوس تر است ؛ زيرا رؤيت خداوند ، محال است و لذا بررسى شهود يقينى توحيد ، بسيار دشوار است . امّا اهل يقين ، آثار نبوّت را با چشم خويش مى بينند . قرآن ، اين گروه را چنين توصيف مى فرمايد :
«وَ يَرَى الَّذِينَ أُوتُواْ الْعِلْمَ الَّذِى أُنزِلَ إِلَيْكَ مِن رَّبِّكَ هُوَ الْحَقَّ وَ يَهْدِى إِلَى صِرَ طِ الْعَزِيزِ الْحَمِيدِ . [5] و آنان كه به ايشان ، دانش داده شده ، مى دانند كه آنچه از جانب پروردگارت بر تو فرو فرستاده شده ، [راست و] درست است و به راه آن عزّتمند ستوده ، راه مى نمايد» .
اهل يقين ، افزون بر باور قلبى ، حقّانيت نبوّت پيامبر صلى الله عليه و آله را مى بينند و آنچه ديده شود ، ماندگار خواهد بود . امام على عليه السلام ، سرآمدِ اهل يقين ، مشاهدات خود را از بعثت پيامبر صلى الله عليه و آله ، چنين بازگو مى نمايد :
أَرى نُورَ الوَحىِ وَ الرِّسالَةِ وَ أَشُمُّ ريحَ النُّبُوَّةِ وَ لَقَد سَمِعْتُ رَنَّةَ الشَّيْطَانِ حينَ نَزَلَ الوَحْىُ عَلَيهِ صلى الله عليه و آله ، فَقُلتُ : يا رسولَ اللّهِ ! ما هذِهِ الرَّنَّةُ ؟ فَقالَ : هذَا الشَّيْطَانُ قَدْ أيِسَ من عِبادَتِهِ إنَّكَ تَسمَعُ ما أَسمَعُ ، وَ تَرى ما أَرَى ، إلّا أَنَّك لَستَ بِنَبىٍّ ، وَ لكِنَّكَ لَوَزيرٌ وَ إنَّكَ لَعَلى خَيرٍ . [6] من ، روشنايىِ وحى و پيامبرى را مى ديدم و بوى نبوّت را استشمام مى كردم . هنگامى كه وحى بر ايشان فرود آمد ، ضجّه شيطان را شنيدم . گفتم : اى پيامبر خدا ! اين ضجّه چيست؟ فرمود : «اين ، شيطان است كه از آن كه او را بپرستند ، نااميد گشته است . همانا تو مى شنوى آنچه را من مى شنوم ، و مى بينى آنچه را من مى بينم ، جز اين كه پيامبر نيستى ؛ ولى دستْ يارى ، و همانا تو بر خير هستى» . شهود قلبى ، فراتر از تمام استدلال هاى كلامى و فلسفى است و امير مؤمنان عليه السلام ، آثار نبوّت را با چشم خود ديد و از همين روى ، ايمانِ هيچ كس با ايمان مولا على عليه السلام قابل قياس نيست . شهود آثار نبوّت ، تمام فلسفه بافى ها را باطل مى كند و برهان مُتقَن شهود ، يقينى خلل ناپذير است ؛ ولى آنان كه به مقام يقين نمى رسند ، تنها نبوّت پيامبر و آثار آن را باور مى كنند و از ديدن آن ، محروم اند :
«وَ الَّذِينَ يُؤْمِنُونَ بِمَآ أُنزِلَ إِلَيْكَ وَمَآ أُنزِلَ مِن قَبْلِكَ وَ بِالأَْخِرَةِ هُمْ يُوقِنُونَ . [7] و آنان كه به آنچه بر تو و آنچه پيش از تو فرو فرستاده شده ، ايمان مى آورند و بى گمان ، به جهان واپسين ، باور دارند» .
تطبيق اين دو آيه ، بسيار زيباست كه گروهى ، حقّانيت پيامبر خدا را مى بينند كه آنچه بر او نازل شده ، حقّ است ؛ و گروهى به آن ، ايمان مى آورند .
سيناى دل
شيدايان معرفت ، در آرزوى شهود يقينى ، دل در گرو دوست مى سپارند و حق تعالى نيز آنان را از الطاف خويش ، محروم نمى كند و هر از چند گاهى ، پرده از باطن ايشان ، بر مى دارد و آنان با شهود خويش ، ايمانى استوارتر مى يابند .
يكى از بزرگان اهل معرفت ، خاطره اى براى نگارنده نقل مى كرد كه حكايتِ شهود يقينى اوست . ايشان مى گفت : وارد مجلس فاتحه اى شدم و براى خواندن فاتحه ، نشستم . ناگهان ، خرسى را در گوشه مجلس ، مشاهده كردم ! شگفت زده شدم و از شخصى كه در كنار من نشسته بود ، پرسيدم : اين چيست كه در اين گوشه ، نشسته است ؟ ! گفت : او را نمى شناسى ؟ اين ، فلان رِباخوار معروف است . او را نمى شناسى ؟ به خود آمدم و دريافتم كه خرس ، باطنِ رباخوار است .
يكى از اهل معرفت ، وارد اتاقى مى شود و مى گويد : عجب بوى گَنْدى مى آيد ! به او مى گويند : نه آقا ! بوى بدى نمى آيد . به اطراف اتاق ، نگاه مى كند و مى گويد : بوى بد ، از اين گُل مى آيد . اين گُل ، بوى گند مى دهد ! وقتى بررسى مى كنند ، در مى يابند كه آن گُل ، غصبى بوده است و از گلزارى كه صاحبش رضايت نداشته ، چيده شده است . اين ، همان شامّه باطنى است كه تنها اولياى حق ، از آن برخوردارند .
بنده پيام آور
زائر ، در پيشگاه معصومان عليهم السلام گواهى مى دهد كه محمّد صلى الله عليه و آله ، بنده برگزيده خدا و پيام آور منتخب و پسنديده اوست . اين ، شهادتِ اهل يقين است كه بنده و رسول برگزيده حق را پيام آور مهربانى يافته اند و اينك ، زائر ، همان مشهود را تكرار مى كند و در پايان گواهى خويش ، به آيه اى از كتاب حق ، تمسّك مى جويد و معتقد است كه :
أرسَلَهُ بِالهُدى وَ دِينِ الحَقِّ لِيُظْهِرَهُ عَلَى الدِّينِ كُلِّهِ وَ لَو كَرِهَ المُشرِكُونَ . [8] او (پيامبر خود) را با راه نمايى به راه راست و دين حق ، فرستاده است تا آن را بر همه دين ها چيره گردانَد ، هر چند مشركان ، خوش ندارند.
دين جهان گستر
پيامبر صلى الله عليه و آله ، دين حق و هدايت را براى همه بندگان آورد تا دين الهى ، بر همه آيين ها پيروز گردد و سراسر جهان را نداى توحيد ، فرا بگيرد . اينك ، اگر چه دين اسلام ، پيروان فراوانى دارد ، امّا دينِ نخست جهان نيست . در روايتى آمده است كه امام صادق عليه السلام ، قيام بقية اللّه الأعظم (عج) را زمان تحقّق وعده الهى و گسترش دين اسلام مى داند و در تفسير آيه «هُوَ الَّذِى أَرْسَلَ رَسُولَهُ بِالْهُدَى وَدِينِ الْحَقِّ ...» ، مى فرمايد :
وَ اللّهِ ما نَزَلَ تَأوِيلُها بَعدُ وَ لا يَنزِلُ تَأوِيلُها حَتّى يَخرُجَ القائِمُ عليه السلام فَإذا خَرَجَ القائِمُ عليه السلام لَم يَبقِ كافِرٌ بِاللّهِ العَظيمِ وَ لا مُشرِكٌ بِالإمامِ إلّا كَرِهَ خُروجَهُ حَتّى أن لَو كانَ كافِرا أو مُشرِكا فى بَطنِ صَخرَةٍ لَقالَت : يا مُؤمِنُ فى بَطنِى كافِرٌ فَاكْسُرنِى وَ اقْتُلْهُ . [9] به خدا سوگند ، تأويل اين آيه ، هنوز نازل نشده است و نازل نخواهد شد تا آن كه قائم عليه السلام خروج كند ، و چون خروج كرد ، كافران به خداى بزرگ ، و مشركان به امام را ناخوش مى آيد ؛ و اگر كافر يا مشركى در دل صخره اى باشد ، آن صخره مى گويد : «اى مؤمن ! در دل من ، كافرى است . مرا بشكن و او را بكُش» .
آرى ! آخرين منجى دادگستر ، ظهور خواهد كرد و دين حق ، بر خلافِ خواسته همه مستكبران و كافران ، گسترده مى شود و عدالت فراگير ، براى نخستين بار در سراسر گيتى ، مشاهده خواهد شد .
[1] «العبد : الإنسان ، المملوك» (لسان العرب ، ج 3 ، ص 270) .
[2] «المنتجب : المختار من كلّ شى ء» (لسان العرب ، ج 1 ، ص 748) .
[3] «إرتضاه : رآه له أهلاً» (لسان العرب ، ج 14 ، ص 324) .
[4] «خلاف الرضا و المحبّة» (معجم مقاييس اللّغة ، ج 5 ، ص 172) .
[5] سوره سبأ ، آيه 6 .
[6] نهج البلاغة ، خطبه 192 .
[7] سوره بقره ، آيه 4 .
[8] تضمين آيه «هُوَ الَّذِى أَرْسَلَ رَسُولَهُ بِالْهُدَى وَدِينِ الْحَقِّ لِيُظْهِرَهُ عَلَى الدِّينِ كُلِّهِ وَلَوْ كَرِهَ الْمُشْرِكُونَ» (سوره توبه ، آيه 33) .
[9] كمال الدين ، ص 670 ، ح 16 .