توضيح واژه ها
بَذْل : بذل كردن ، فدا كردن ، ايثار ، بخشيدن . [1]
أنْفُس : جمع «نفْس» ، به معناى جان . [2]
مَرْضاة : خشنودى ، رضايت . [3]
شرح
اين عبارت ، حاكى از نهايت فروتنى و از خودگذشتگى اهل بيت عليهم السلام در راه مبارزه با ضدّ ارزش ها و دفاع از ارزش هاى دينى است .
معناى بذلِ جان
كلمه «بذل» ، به معناى رها كردن نگهدارى از چيزى [4] است ، و اين كار ، نشانه آن است كه نگهدارى از آن چيز ، براى انسان اهمّيتى ندارد . بدين سان ، مى توان گفت كه ميان «بذل» و «هِبِه» به معناى بخشش ، تفاوت ظريفى وجود دارد و بذل ، يك درجه از هبه يا بخشش ، بالاتر است .
اگر كسى به شخصى ديگر ، چيزى داد و كار خود را مهم تلقّى نكرد ، «بذل» ناميده مى شود. واژه «مُبْتَذَل» ، به معناى پيشِ پا افتاده و بى ارزش نيز از همين ريشه است . امّا كسى كه چيزى را به كسى مى بخشد ، مى تواند آن را مهم تلقّى نمايد . به همين جهت ، برخى گفته اند : اگر كسى پول حج را به كسى بذل كند ، حج بر او واجب مى شود ؛ چون بذل ، اِباحه به حساب مى آيد و اِباحه ، نياز به قبول طرف مقابل ندارد ؛ ولى اگر هبه كرد و بخشيد ، فرد مى تواند آن را قبول نكند .
بذل جان ، نه بخشش آن!
اهل بيت عليهم السلام ، به ما ياد داده اند كه در زيارت آنها بگوييم : شما جان هاى خود را در راه خدا ، «بذل» كرديد ، نه «هِبِه» براى همين آمده است : «بَذَلْتُم» ، نه «وَهَبْتُم» ؛ چون آنان ، چيزى را كه در راه خدا مى دهند ، هر چند جانشان باشد ، مهم تلقّى نمى كنند . در واقع ، امام ، جان خود را در برابر خدا ، هيچ مى داند و به راحتى از جان خويش براى خشنودى او مى گذرد .
بذل جان در برابر رضوان الهى
اهل بيت عليهم السلام ، از جان خويش مى گذرند ، امّا بهاىِ جانِ عزّتمند آنان ، رهايى از دوزخ و يا ورود به بهشت بَرين نيست. آنان ، به راحتى جان فشانى مى كنند ؛ زيرا آنچه مى يابند ، بسيار ارزشمندتر از نعمت هاى بهشتى است. قرآن كريم ، پس از آن كه نعمت هاى بهشت را بر مى شمارد ، پاداش فراترى را هم براى برگزيدگان ، توصيف مى كند و مى فرمايد:
«وَرِضْوَ نٌ مِّنَ اللَّهِ أَكْبَرُ ذَ لِكَ هُوَ الْفَوْزُ الْعَظِيمُ . [5] و خشنودى خدا ، از همه برتر است . اين است رستگارى بزرگ » .
همچنين اين آيه ، در باره چگونگى جانبازى اهل بيت عليهم السلام است كه :
«وَمِنَ النَّاسِ مَن يَشْرِى نَفْسَهُ ابْتِغَآءَ مَرْضَاتِ اللَّهِ وَاللَّهُ رَءُوف بِالْعِبَادِ . [6] و از ميان مردم ، كسى است كه جان خود را براى طلب خشنودى خدا مى فروشد ، و خدا نسبت به [ اين ]بندگان ، مهربان است» . آرى ! خداخواهان ، از لذّت «جنّة اللّقاء» ، بهره مند مى شوند و لذّت خدايابى را با هيچ لذّتى همبَر نمى دانند:
جنّت آن خواهد كه جز جنّت نيافت
نور جنّت آفرين ، بر وى نتافت .
در روايتى آمده كه امام صادق عليه السلام ، پرستش بندگان خدا را به سه مرتبه ، تقسيم مى فرمايد : گروهى ، آزمندان اند كه حرصِ بهشت ، آنان را به عبادت ، وا داشته است ؛ و گروهى كه از وحشت دوزخ ، به پرستش مى پردازند ؛ و عبادتِ «بزرگواران» كه به «عِبادة الكِرام» ، شهرت دارد .
امام صادق عليه السلام در ادامه مى فرمايد :
وَلكِنِّي أعبُدُهُ حُبَّا لَهُ عز و جل فَتِلْكَ عِبادَةُ الكِرامُ . [7] امّا من ، خداى عز و جل را به خاطر محبّت به او عبادت مى كنم ، و اين ، عبادت كريمان است .
آرى ! كريمان و آزادگان، خدا را مى پرستند ؛ زيرا به او عشق مى ورزند و محبّت معشوق ، آنان را به خضوع ، وا داشته است .
بذل جان براى رهايى انسان
زيارت اربعين ، روايتى است كه از امام صادق عليه السلام ، نقل شده است . در اين زيارت نامه ، فلسفه شهادت سيّدالشهدا عليه السلام ، چنين تبيين شده است :
وَ بَذَلَ مُهجَتَهُ فيكَ لَيَسْتَنْقِذَ عِبَادَكَ مِنَ الجَهالَةِ وَ حَيرَةِ الضَّلالَةِ . [8] و خونش را در راه تو داد تا بندگانت را از جهالت و حيرت گم راهى بِرَهاند .
اين سخن ، در واقع ، فلسفه جانبازى همه اهل بيت عليهم السلام است . آنان ، جان خود را در راه خدا بذل كرده اند ، چنان كه از امام حسن عليه السلام روايت شده كه فرمود :
ما مِنّا إلّا مَقْتُولٌ أو مَسْمُومٌ . [9] هيچ يك از ما نيست ، مگر آن كه كُشته مى شود يا مسموم . در روايت ديگرى از امام رضا عليه السلام نقل شده كه فرمود :
وَ اللّهِ ما مِنّا إلَا مَقْتُولٌ شَهِيدٌ ! [10] به خدا سوگند كه هيچ يك از ما نيست ، مگر اين كه كُشته و شهيد مى شود .
در روايت سومى ، از امام رضا عليه السلام نقل شده كه فرمود :
ما مِنَّا إلّا مَقْتُولٌ . [11] هيچ يك از ما نيست ، مگر اين كه كُشته مى شود .
زيارت اربعين ، در حقيقت ، راه خدا را به راه آگاه سازى و هدايت مردم ، تفسير مى كند . بنا بر اين ، «بَذَلْتُم أنْفُسَكُم فى مَرْضاتِه» ، بدين معناست كه اهل بيت عليهم السلام ، همگى در راه آگاه سازى و هدايت مردم به سوى خدا و ارزش هاى دينى ، جان خود را بذل كردند .
[1] «ترك صيانة الشى ء» (معجم مقاييس اللّغة ، ج 1 ، ص 216) «ضدّ المنع» (لسان العرب ، ج 11 ، ص 50) .
[2] «النفس : الروح الذى به حياة الجسد» (العين ، ج 7 ، ص 270) .
[3] «مرضاة للرحمن أي محلّ رضاه» (مجمع البحرين ، ج 1 ، ص 190) .
[4] معجم مقاييس اللّغة ، ج 1 ، ص 216 .
[5] سوره توبه ، آيه 72 .
[6] سوره بقره ، آيه 207 .
[7] الخصال ، ج 1 ، ص 188 ، ح 259 ؛ بحار الأنوار ، ج 70 ، ص 17 ، ح 9 .
[8] تهذيب الأحكام ، ج 6 ، ص 113 ، ح 17.
[9] كفاية الأثر ، ص 162 .
[10] كتاب من لا يحضره الفقيه ، ج 2 ، ص 585 ، ح 3192 .
[11] عيون أخبار الرضا عليه السلام ، ج 2 ، ص 203 ، ح 5 .