توضيح واژه ها
أدَمْتُمْ : مداومت داشتيد،پيوسته بوديد. [2]
وَكَّدتُم : محكم كرديد ، تأكيد كرديد. [3]
ميثاق : پيمان . [4]
أحْكَمْتُم : محكم كرديد ، استوار ساختيد . [5]
عَقْد : پيمان ، قرارداد . [6]
طاعَة : انقياد ، پيروى ، فرمان بُردارى . [7]
نَصَحَ : خيرخواهى كرد ،نصيحت كرد ، خالص گردانيد . [8]
الحِكْمَة : منع ، چيزى كه از جهل باز مى دارد ، شناخت دقيق ، دانش استوار . [9] المَوعِظَة : پند ، موعظه ، يادآورى انسان به چيزى كه دلش را نرم مى كند . [10]
شرح
اين عبارت هاى زيارت، چكيده اى از تلاش ائمّه عليهم السلام در پاسداشتِ ياد خدا و گسترش آن در جامعه اسلامى است . حركت فردى اهل بيت عليهم السلام در عبادت ، با ياد خدا آغاز مى شود و سرانجام ، مردم را با روش هاى قرآنى به سوى خدا ، فرا مى خوانند .
تداوم ياد خدا
مداومت و مواظب بر ياد خدا ، نخستين مجاهدت و تلاشِ اهل بيت عليهم السلام است . يادِ حقيقى خدا ، بر معرفت حقيقى او استوار است و امام ـ كه خداشناسِ كاملى است ـ ، ياد خدا ، همواره در اعماق جانش جارى است و بدين سان ، روح خود را با آن ، جَلا مى بخشد . بنا بر روايتى ، امير مؤمنان على عليه السلام فرموده است :
مُداوَمَةُ الذِّكرِ قُوتُ الأَرواحِ وَ مِفتاحُ الصَّلاحِ . [11] مداومت بر ذكر ، خوراك روح ها و كليد پاكى است .
ياد هميشگى خدا ، گِرِه گشاست و امام عليه السلام براى تبليغ دين ، از كليدِ ذكر ، بهره مى بَرد و مردم نيز با چهره انسانِ خداباور ، آشنا مى شوند و آنان كه باطنى پاك دارند ، جذبِ معنويت امام معصوم خواهند شد .
پيمان با خدا
واژه «وَكَّدتُم» ، در عبارت «وكَّدتُم ميثاقَهُ» ، دو گونه نقل شده است : نخست ، همان «وَكَّدتُم» كه به استوار ساختن پيمان الهى ، اشاره دارد ؛ و ديگر ، «ذَكَّرتُم» كه بدين معناست كه امامان عليهم السلام ، پيمان خدا را يادآورى مى كنند . نتيجه اين كه عبارت ياد شده را بنا بر استفاده از يكى از اين دو واژه ، بر دو گونه مى توان معنا كرد :
1 . استوار ماندن آنان بر پيمان خدا
عبارت «وَكَّدْتُمْ ميثاقه» ، يعنى به : «پيمانى كه با خدا بستيد ، استوار مانديد» . وفادارى به پيمان ، از خصوصيات مؤمنان است كه امامان عليهم السلام نيز همواره بر آن ، تأكيد داشته اند . آنان ، جانشين پيامبرانى هستند كه با خدا پيمان بستند تا در راه تبليغ دينِ خدا ، از چيزى فروگذارى نكنند و امامان عليهم السلام نيز به همان پيمانِ استوار ، عمل مى كنند و لحظه اى در گسترش دينِ حق ، كوتاهى نخواهند كرد . قرآن ، از اين عهد استوار ، چنين ياد كرده است :
«وَ إِذْ أَخَذْنَا مِنَ النَّبِيِّينَ مِيثَـقَهُمْ وَ مِنكَ وَ مِن نُّوحٍ وَ إِبْرَ هِيمَ وَ مُوسَى وَ عِيسَى ابْنِ مَرْيَمَ وَ أَخَذْنَا مِنْهُم مِّيثَـقًا غَلِيظًا . [12] و [ياد كن] آن گاه كه از پيامبران ، پيمان گرفتيم ، و از تو و از نوح و ابراهيم و موسى و عيسى پسر مريم و از همه ايشان ، پيمانى سخت و استوار گرفتيم » .
2 . دعوت به استوار ماندن در پيمان با خدا
چنانچه عبارت زيارت ، «ذَكَّرْتُم ميثاقَهُ» خوانده شود ، بدين معناست كه امام ، پيمانى را كه آدميان در روز نخست ، بر پرستش خدا بستند ، به يادشان مى آورد كه خدا را بپرستند و از بندگى شيطان ، سر باز بزنند :
«أَلَمْ أَعْهَدْ إِلَيْكُمْ يَـبَنِى ءَادَمَ أَن لَا تَعْبُدُواْ الشَّيْطَـنَ إِنَّهُ لَكُمْ عَدُوٌّ مُّبِينٌ * وَ أَنِ اعْبُدُونِى هَـذَا صِرَ طٌ مُّسْتَقِيمٌ [13] . اى فرزندان آدم ! آيا به شما سفارش نكردم كه شيطان را نپرستيد كه او براى شما ، دشمنى است آشكار ؛ و اين كه مرا بپرستيد ، كه اين است راه راست؟» .
پيشوايان دين ، با تذكّر و پند ، مردم را از گرفتارى هاى روزانه ، نجات مى دهند و آنان را به تفكّر ، وا مى دارند تا براى آخرتِ خويش ، گام بردارند و پيش از آن كه در قيامت ، نهيبِ الهى ، آنان را فرا گيرد ، براى خويش ، توشه بيندوزند . توجّه به اندرزهاى امام عليه السلام ، باعث روسپيد شدن سراى ديگر است و آنان كه امروز از سخن امامان عليهم السلام روى برتابند ، فردا در گم راهى و غفلتْ خواهند بود . «ذَكَّرتُمْ ميثاقَهُ» ، به ياد آوردن تمام پيمان هاى خداست و از آن جمله :
«وَ إِذْ أَخَذَ رَبُّكَ مِن بَنِىءَادَمَ مِن ظُهُورِهِمْ ذُرِّيَّتَهُمْ وَأَشْهَدَهُمْ عَلَى أَنفُسِهِمْ أَلَسْتُ بِرَبِّكُمْ قَالُواْ بَلَى شَهِدْنَآ أَن تَقُولُواْ يَوْمَ الْقِيَـمَةِ إِنَّا كُنَّا عَنْ هَـذَا غَـفِلِينَ . [14] و [ياد كن] آن گاه كه پروردگار تو ، از فرزندان آدم ، از پُشت هاى ايشان ، فرزندانشان را برگرفت و آنان را بر خودشان ، گواه كرد [ و فرمود ] : «آيا من پروردگار شما نيستم؟» . گفتند : چرا . گواه شديم . [ اين گواهى را گرفتيم ]تا اين كه روز قيامت نگوييد : «ما از آن ، بى خبر بوديم»» .
و بدين سان ، امامان عليهم السلام ، پيمان فرمان بُردارى از خداوند را محكم كرده اند .
شيوه تبليغى امامان عليهم السلام
در ادامه «زيارت جامعه» ، به شيوه هاى تبليغى امامان عليهم السلام در دعوت كردن مردم به خدا پرداخته شده كه اين شيوه ها بدين قرارند :
1 . نصيحت
جمله «وَ نَصَحْتُمْ لَهُ فِى السِّرِّ وَ الْعَلانِيَة» ، كه همان خيرخواهى در پنهان و آشكار باشد ، به نخستين روش تبليغى اهل بيت عليهم السلام اشاره دارد . «نُصح» و «نَصْح» ، به معناى خلوص و صداقت ، و نيز پندى است كه در آن ، هيچ گونه ناخالصى اى نباشد . امام عليه السلام ، در پيدا و پنهان ، براى خشنودى خدا ، خيرخواهى مى كند و براى خوب و خوش بودن مردم ، تمام تلاش خويش را نثار مى كند تا امّت ، به سعادت واقعى ، ره نمون شوند . در روايت است كه امير مؤمنان عليه السلام ، در باره رسالت اجتماعى «امام» ، فرموده است :
لَيسَ عَلَى الإمَامِ إلَا مَا حُمِّلَ مِنْ أمْرِ رَبِّهِ : الإبلاغُ فِى الْمَوعِظَةِ وَ الإجْتِهادُ فِى النَّصِيحَةِ وَ الإحْياءُ لِلسُّنَّةِ وَ إقَامَةُ الْحُدُودِ عَلى مُسْتَحِقّيهَا وَ إصْدارُ السُّهمَانِ عَلى أهْلِهَا . [15] چيزى بر امام نيست ، جز وظيفه اى كه پروردگارش بر عهده اش نهاده : رساندن [ موعظه و ] اندرز ، كوشش در خيرخواهى ، زنده كردن سنّت ، اجراى حدود الهى بر آنان كه سزاوار آن اند ، و رساندن سهام (بيت المال) به كسانى كه از آن سهم مى برند .
2 . حكمت
دومين شيوه تبليغى اهل بيت عليهم السلام ، دعوت بر پايه حكمت است وعبارت«وَ دَعَوْتُمْ إلى سَبيلِهِ بِالحِكْمَة ؛ و [ مردم را ] با حكمت ، به راه خداوند ، دعوت كرديد» ، به اين شيوه، اشاره دارد؛ زيرا حكمت، دليلِ محكمى است كه همه ترديدها را زائل مى سازد.
3 . موعظه
جمله «وَ الْمَوْعِظَةِ الْحَسَنَة ؛ و اندرز نيكو» ، به سومين روش تبليغى اهل بيت عليهم السلام ، اشاره دارد . موعظه حسنه ، پندِ نيكويى است كه دل را نرم مى كند و شنونده را تحت تأثير ، قرار مى دهد .
يكى از شيوه هاى تبليغى اهل بيت عليهم السلام موعظه و اندرز است . بيشتر مردم را نمى توان از ابتدا با برهان ، به راه راست ، دعوت كرد ؛ بلكه در بسيارى از موارد ، بايد با موعظه ، قلب ها را آماده كرد و در ادامه ، با برهان حكمت ، آنها را با حقايق ، آشنا نمود . اين دو عبارت ، برگرفته از شيوه تبليغى قرآن است كه به پيامبر صلى الله عليه و آله آموخت :
«ادْعُ إِلَى سَبِيلِ رَبِّكَ بِالْحِكْمَةِ وَالْمَوْعِظَةِ الْحَسَنَةِ . [16] [مردم را] با حكمت (گفتار درست و استوار) و پند نيكو ، به راه پروردگارت بخوان » .
[1] در برخى نسخه ها ، «ذكّرتم» به جاى «وكّدتم» آمده است .
[2] «المداومة على الأمر : المواظبة عليه» (لسان العرب ، ج 12 ، ص 213) .
[3] «وَكَّد العقد و العهد : أوثقه» (لسان العرب ، ج 3 ، ص 466) «أوكدته و أكّدته : شددته» (همان جا) .
[4] «الميثاق : العهد» (لسان العرب ، ج 10 ، ص 371) . «و هو فى الأصل حبل أو قيد يُشَدّ به الأسير و الدابة» (همان جا) .
[5] «أحْكم الأمر : أتقنه» (لسان العرب ، ج 12 ، ص 143) .
[6] «العقد : العهد» (لسان العرب ، ج 3 ، ص 297) . «و الجمع عقود و هى أوكد العهود» (همان جا) .
[7] «الطاعة : إسم لما يكون مصدره الإطاعة ، وهو الإنقياد» (العين ، ج 2 ، ص 209) .
[8] «نصح الشى ء : خلص» (لسان العرب ، ج 2 ، ص 615) . «نصحت له نصيحتى أى أخلصت و صدقت» (همان جا) .
[9] «الحكمة : معرفة أفضل الأشياء بأفضل العلوم» (لسان العرب ، ج 12 ، ص 140) . «العلم الذى يرفع الإنسان عن فعل القبيح» (مجمع البحرين ، ج 6 ، ص 45) .
[10] «الموعظة : النُصح و التذكير بالعواقب» (لسان العرب ، ج 7 ، ص 466) . «تذكيرك للإنسان بما يُلينُ قلبه من ثواب و عقاب» (لسان العرب ، ج 7 ، ص 466) .
[11] . غرر الحكم ، ح 9832 .
[12] . سوره احزاب ، آيه 7 .
[13] . سوره يس ، آيه 60 ـ 61 .
[14] . سوره اعراف ، آيه 172 .
[15] . نهج البلاغة ، خطبه 105 .
[16] . سوره نحل ، آيه 125 .