توضيح واژه ها
شُهَداء : جمع «شهيد» ، به معناى حاضر ، گواه . [1]
أعلام : جمع «عَلَم» ، به معناى نشانه هاى روشن ، پرچم . [2]
«منار» : جمع «مَنارة» ، به معناى ستون ، مشعل ، نشانه راه ، نشانه روشن ، عَلَم . [3]
أدلّاء : جمع «دليل» ، به معناى برهان ، راه نما . [4]
شرح
پيشوايان معصوم عليهم السلام ، شاهدان بر خلق خدا هستند . عبارات ياد شده ، در كِنار عبارت هايى كه امام را به عنوان نشانه ، راه نما و دليل مى شناسانند ، نيازمند تأمّل هستند ؛ زيرا از يك سو ، امام ، راه نمايى و هدايت خلق را برعهده دارد ، و از ديگر سو ، بر اعمال آنان ، آگاه است و در نزد خداوند ، گواهى مى دهد . بنا بر اين ، سركشان ، هيچ گونه بهانه اى ندارند ؛ زيرا همو كه مردم را با روش هاى گونه گون ، هدايت مى كند ، شاهدِ معتبرِ بارگاه الهى نيز خواهد بود و سخن او در نزد خداوند ، پذيرفته است .
اينك ، چگونگى گواهىِ امامان عليهم السلام و روش هاى هدايتى آنان را بررسى مى نماييم :
گواهان راستين
هدفِ خلقت ، بسيار فراتر از آن است كه ميوه خلقت ، يعنى انسان ، به حال خود رها شود . زمين و آسمان ، براى انسان آفريده شده تا انسان ، راه اصلى را در يابد و بندگى خدا را به جاى آورد . بنا بر اين ، خداوند ، گواهانى راستين را برگزيده است تا سيرِ حركت آدمى را كنترل كنند و آنان را به راه راست ، ره نمون شوند . عبارت «شُهداء على خلقه» ، ويژگى گواهى دادن اهل بيت عليهم السلام را نشان مى دهد كه ريشه در فرهنگ قرآنى دارد . قرآن ، در باره گواهان بر مردم ، مى فرمايد :
«وَكَذَ لِكَ جَعَلْنَـكُمْ أُمَّةً وَسَطًا لِّتَكُونُواْ شُهَدَآءَ عَلَى النَّاسِ وَ يَكُونَ الرَّسُولُ عَلَيْكُمْ شَهِيدًا . [5] و اين چنين ، شما را امّتى ميانه قرار داديم تا بر مردم ، گواه باشيد و پيامبر ، بر شما ، گواه باشد» .
روايت شده كه امام صادق عليه السلام ، در تفسير اين آيه فرمود :
نَحْنُ الاُمَّةُ الوُسْطى وَ نَحْنُ شُهَداءُ اللّهِ عَلى خَلقِهِ وَ حُجَجُهُ فِى أرضِهِ . [6] ماييم آن امّت ميانه ، و ماييم گواهان خدا بر آفريدگانش و حجّت هاى او بر روى زمينش .
در متون روايى شيعه ، اهل بيت عليهم السلام ، بارها به عنوان گواهان راستين ، نام برده شده اند و در برخى متون ، شهادتِ سراى آخرت ، تنها ويژه معصومان عليهم السلام است و كسى را ياراى گواهى دادن در آن سرا نيست . اين متون ، در تفسير آياتى كه گواهى دادن قيامت را بيان مى كنند ، ديده مى شود . براى نمونه ، در تفسير آيه «فَكَيْفَ إِذَا جِئْنَا مِن كُلِّ أُمَّة بِشَهِيدٍ وَجِئْنَا بِكَ عَلَى هَـؤُلَاءِ شَهِيدًا ؛ [7] چگونه خواهد بود آن گاه كه از هر امّتى ، گواهى را بياوريم و تو را بر اين امّت ، به گواهى ، فرا خوانيم ؟» ، روايت شده كه امام صادق عليه السلام فرمود :
اين آيه ، ويژه امّتِ محمّد صلى الله عليه و آله ، نازل شده است . در هر نسلى از اين امّت ، امامى از ما بر ايشان ، گواه و ناظر است ، و محمّد ، گواه بر ماست . [8]
البته بايد دانست كه گواهى امامان عليهم السلام ، از آن رو پذيرفته است كه برگزيده خدا هستند و خداوند ، آنان را از هر گونه پليدى اى ، پاك گردانيد و از خطا و اشتباه ، مصون داشت و سپس ، آنان را به عنوان شاهدان خود قرار داد ، چنان كه بر پايه روايتى ، امام على عليه السلام مى فرمايد :
إنَّ اللّهَ ـ تَبارَكَ وَ تَعالى ـ طَهَّرَنا وَ عَصَمَنا وَ جَعَلَنا شُهَداءَ عَلى خَلقِهِ . [9] همانا خداوند ـ تبارك و تعالى ـ ، ما را پاك گردانْد و معصوم داشت و ما را بر آفريدگانش ، گواه گرفت .
اينك اين پرسش پديد مى آيد كه : آيا غير از خداوند ، كسى مى تواند شاهدِ اعمال بندگان باشد؟ قرآن ، در اين باره مى فرمايد :
«وَ قُلِ اعْمَلُواْ فَسَيَرَى اللَّهُ عَمَلَكُمْ وَ رَسُولُهُ وَ الْمُؤْمِنُونَ . [10] و بگو : عمل كنيد . پس به زودى ، خدا و پيامبرش و مؤمنان ، اعمال شما را خواهند ديد» .
مقصود از مؤمنانى كه در كنار خدا و پيامبرش ، شاهد اعمال مردم هستند ، امامان اند و براى همين ، در فرهنگ شيعه ، عرضه اعمال بندگان به پيشوايان معصوم ، امرى پذيرفته شده است و امامِ معصوم ، براى اصلاحِ رفتار مؤمنان ، از آگاهى خويش ، بهره مى برد و با آشكار كردن برخى نكات پنهانى ، مؤمنان را در مسيرِ صحيح ، قرار مى دهد .
داوود رِقّى ، يكى از ياران امام صادق عليه السلام ، مى گويد : من نزد امام صادق عليه السلام نشسته بودم . امام عليه السلام ، بى مقدّمه به من فرمود : «اى داوود! روز پنج شنبه ، اعمال شما به من عرضه شد . در ميان كارهايى كه از تو به رؤيت من رسيد ، كمكى بود كه به پسرعمويت ، فلانى كرده بودى . من از اين كار ، خوش حال شدم . اين بخشش و كمك تو ، به تمام شدن عمرِ او و سر رسيدن اَجَلش ، سرعت بخشيد» .
داوود مى گويد : پسرعمويى داشتم كه فردى معاند و دشمن اهل بيت و پليد بود . خبردار شدم كه او و خانواده اش در وضع مالى بدى به سر مى برند . لذا پيش از آن كه راهىِ مكّه شوم ، مبلغى خرجى برايش حواله كردم . چون به مدينه رفتم ، امام صادق عليه السلام ، اين چنين ، مرا از اين كار ، خبر داد . [11]
تفسير «أعلام»
در جمله «و أعلاماً لعباده» ، واژه «عَلَم» ، به معناى پرچم ، نشانه بلند و روشن است و خداوند ، براى كسانى كه او را مى طلبند ، نشانه هاى روشنى قرار داده است تا بندگانش سرگردان نشوند ، چنان كه در زيارت «امين اللّه » آمده :
وَ أعْلامَ القاصِدِينَ إلَيكَ واضِحَةٌ . [12] و نشانه هاىِ جويندگان تو ، آشكار است .
پيشوايان معصوم عليهم السلام ، نشانه هاى آشكار هدايت هستند و براى كسانى كه خواهان تقوا هستند ، «أعلام التُّقى» ، [13] و براى آنانى كه خواهان هدايت اند ، «أعلام الهدى» ، [14] و براى هر كه به دنبال دين است ، «أعلام الدّين» [15] هستند و چنانچه مردم به اين نشانه ها ، اهمّيت ندهند ، نشانه هاى گم راهى و ضلالت ، روى مى نمايد و به ناچار ، آن كه از معصوم روى بگردانَد ، به وادى گم راهى ، ره سپار خواهد شد :
قَدْ دَرَسَتْ أعلامُ الهُدى فَظَهَرَتْ أعلامُ الرَّدى . [16] بى گمان ، نشانه هاى هدايت ، از ميان رفت . پس نشانه هاى پستى ، آشكار شد .
تفسير «منار»
واژه «مَنار» در جمله «و منارا فى بلاده» ، جمع «مناره» ، ستون هايى بوده است كه در آنها ، آتش مى افروختند تا مسافران در شب ، مسير خود را بيابند و معمولاً مرزها و راه ها را مشخّص مى كرده است . مناره ، افزون بر نشانه بودن ، روشنايى هم داشته است و در متون حديثى ، تركيب هدايتِ روشن ، براى قرآن و اهل بيت عليهم السلام ، استفاده شده است . در روايتى آمده كه امام صادق عليه السلام ، قرآن را «مَنار الهُدى» [17] معرّفى كرده است . همچنين از پيامبر اعظم صلى الله عليه و آله روايت شده كه به امام على عليه السلام فرمود :
يا عَلِى ! أنتَ أصلُ الدِّينِ وَ مَنارُ الإيمانِ . [18] اى على! تو اساس دين و مشعل ايمانى .
اُبىّ بن كعب ، در حوادث پس از رحلت پيامبر صلى الله عليه و آله ، در ميان مهاجران و انصار برخاست و با تكيه بر احاديث پيامبر صلى الله عليه و آله به سخنرانى پرداخت و از آن جمله گفت :
ألَستُم تَعلَمُونَ أنَّ رَسولَ اللّهِ صلى الله عليه و آله قال : أهلُ بَيتِى مَنارُ الهُدى وَ الدّالّونَ عَلَى اللّهِ ؟ [19] آيا شما نمى دانيد كه پيامبر خدا صلى الله عليه و آله فرمود : خاندان من ، مشعل هدايت و راه نمايان به سوى خدايند؟
اهل بيت عليهم السلام نيز بارها خود را «مَنار الهُدى» [20] و يا «مَنار الإيمان» ، [21] معرّفى كرده اند. در اين عبارت «زيارت جامعه» ، امامان عليهم السلام ، مناره هاى خداوند در سرزمين ها دانسته شده اند كه مردم هر سرزمينى ، از نور اهل بيت عليهم السلام بهره مى گيرند و راه حق را مى يابند . در نتيجه ، امام ، روشنايى بخش هر شهر و ديارى است . بنا بر اين ، جمله «منارا فى بلاده» ، اشاره به هدايت ظاهرى و باطنى خاندان رسالت است .
تفسير «أدلّاء»
واژه «أدلّاء» ، در جمله «أدلّاء على صراطه» ، جمع «دليل» به معناى راه نماست . در جاى جاى «زيارت جامعه» ، امامان به عنوان دليل ، برهان ، حجّت و راه نما ، معرّفى شده اند و در اين عبارت نيز امام ، راه حق را نشان مى دهد و آن كه خواهان ايمنى در مسير حق است ، بايد در راه مطمئنّى كه امام عليه السلام معرّفى مى كند ، ره بپيمايد .
بنا بر اين ، هر سه عبارت «أعلاما لعباده» و «منارا فى بلاده» و «و أدلّاء على صراطه» ، به راه نما بودن امام ، اشاره مى كنند ؛ امّا با تعابير گونه گون كه براى همه بندگان و همه شهرها و با هدفى مشخّص ، اين راه نمايى انجام مى شود .
[1] لسان العرب ، ج 3 ، ص 239 .
[2] «يقال لما يبنى فى جوادّ الطريق من المنازل يستدل بها على الطريق : أعلام» (لسان العرب ، ج 12 ، ص 49) .
[3] «المنار : جمع منارة ، و هى العلامة تجعل بين الحدّين» (لسان العرب ، ج 5 ، ص 241) . «عَلَم الطريق» (همان جا) . «العَلَم و ما يوضع بين الشيئين من الحدود» (همان جا) .
[4] «الدليل : ما يستدلّ به» (لسان العرب ، ج 11 ، ص 248) . «الدالّ» (همان جا) .
[5] . سوره بقره ، آيه 143 .
[6] . الكافى ، ج 1 ، ص 190 ، ح 2 .
[7] . سوره نساء ، آيه 41 .
[8] . الكافى ، ج 1 ، ص 190 ، ح 1 .
[9] . الكافى ، ج 1 ، ص 191 ، ح 5 .
[10] . سوره توبه ، آيه 105 .
[11] . الأمالى ، طوسى ، ص 413 ، ح 929 .
[12] . مصباح المتهجّد ، ص 738 و 739 .
[13] . پيش از اين ، در باره اين عبارت زيارت ، توضيحات لازم ، داده شد (ر . ك : ص 158 «اعلام التقى») .
[14] . ر . ك : تهذيب الأحكام ، ج 3 ، ص 145 ، ح 1 .
[15] . ر . ك : نهج البلاغة ، خطبه 87 .
[16] . الكافى ، ج 1 ، ص 60 ، ح 7 .
[17] . همان ، ج 2 ، ص 600 ، ح 5 .
[18] . بصائر الدرجات ، ص 31 ، ح 8 .
[19] . الاحتجاج ، ج 1 ، ص 298 ، ح 52 .
[20] . ر . ك : إرشاد القلوب ، ص 418 ؛ الامالى ، طوسى ، ص 654 ، ح 1354 .
[21] . ر . ك : بصائر الدرجات ، ص 31 ، ح 8 .