توضيح واژه ها
أركان : جمع «رُكن» ، به معناى پايه ، ستون ، تكيه گاه ، اساس . [1]
تَوحيد : يگانگى ، يكتا دانستن ، يكتاپرستى . [2]
شرح
اساسى ترين پايه هر چيزى را «رُكن» آن مى نامند و فرو ريختن رُكن ، سبب از ميان رفتن آن خواهد شد. براى نمونه ، واجبات نماز ، يازده چيز است كه اگر نمازگزار ، برخى از آنها را فراموش كند، مى تواند پس از نماز ، جبران كند ؛ امّا اركان نماز ـ كه پنج مورد از همان واجبات است ـ ، به هيچ روى قابل جبران نيستند و ترك هر رُكنى از اركان نماز ، اگر چه از روى سهو و به اشتباه باشد ، نماز را باطل مى كند و نمى توان آن را جبران كرد.
واژه «أركان» ، در دو عبارت از «زيارت جامعه» به كار رفته است : نخست ، در عبارت «أركان البلاد» ، كه در شرح آن ، امامان عليهم السلام را رُكن جهان مادّه دانستيم كه وجود ايشان ، مايه آرامش كره خاكى ، و نبودشان ، سبب در هم شكسته شدن زمين و زمينيان است . در عبارت «أركانًا لتوحيده» ، امام ، رُكن معنوى جهان ، شمرده مى شود و پايه اساسى يگانه پرستى، باور به حضورِ امام معصوم عليه السلام است ؛ امّا اين كه چگونه اعتقاد به امام، يگانه پرستى حقيقى را بارور مى سازد، نيازمند توضيح است.
پيوند توحيد و امامت
امامان عليهم السلام در روايات متعدّدى با وصف «اركان توحيد» ، نامُ بردار شده اند. در روايتى از امام سجّاد عليه السلام آمده:
نَحنُ أركانُ تَوحِيدِهِ . [3] ما رُكن هاى يكتا دانستن اوييم.
و مانند همين تعبير ، از امام باقر عليه السلام نقل شده است :
نَحنُ أركانُ الإيمانِ و نَحنُ دَعائِمُ الإسْلامِ . [4] ما ستون هاى ايمان هستيم، و ما پايه هاى اسلام هستيم .
بر پايه روايتى ، امام رضا عليه السلام ، براى سلامت وجود مقدّس امام زمان عليه السلام ، دعايى را به شيعيان آموزش داده كه در قسمتى از آن ، اهل بيت پيامبر صلى الله عليه و آله را چنين توصيف فرموده است :
فَإنَّهُمْ مَعادِنُ كَلِماتِكَ و خُزّانُ عِلمِكَ وَ أركانُ تَوحِيدِكَ . [5] همانا ايشان ، معدن هاى كلمات تو و خزانه داران دانش تو و اركان يكتا دانستن تو هستند .
در تمام روايات پيشين، اعتقاد به ولايت، پايه ايمان و يكتاپرستى است و چنانچه خاندان ولايت ، در جامعه حاضر نباشند، جامعه ايمانى ، فرو خواهد ريخت و ايمان ، از جامعه ، رَخت برخواهد بست. آثارِ كلمه توحيد ، وقتى در جامعه هويدا خواهد شد كه امامان عليهم السلام به جايگاه اصلى خود ، باز گردند و مردم ، ولايت ايشان را با جان و دل ، پذيرا گردند تا راه هاى شرك و توحيد را به خوبى در يابند و از رفتن به كژراهه هاى شرك ، خوددارى كنند .
رابطه توحيد و سعادت جامعه
رابطه يكتاپرستى و سعادت جامعه ، در آغازين دعوت پيامبر صلى الله عليه و آله ترسيم شد. روايت شده كه پيامبر خدا صلى الله عليه و آله در نخستين روزهاى دعوت همگانى خود فرمود:
يا أيُّها النّاسُ قُولُوا «لا إلهَ إلّا اللّهُ» ، تُفْلِحُوا . [6] اى مردم ! «لا إله إلّا اللّه » را بگوييد تا رستگار شويد .
چنانچه مفهوم «فلاح» ، به درستى بازكاوى شود ، رابطه يگانگى خدا و سعادت جامعه ، و نقش امامان عليهم السلام در رستگارى اجتماع، روشن خواهد شد.
واژه «فلاح» ، در لغت ، يعنى «الظَّفر بِالمطلوب» [7] و مفهوم آن ، كاميابى و رسيدن به خواسته هاى فطرى، مادّى و معنوى است. بنا بر اين ، در جامعه توحيدى، راه براى كمال مادّى و معنوى ، هموار است و انسان ، مفهوم كاميابى را در مى يابد. زندگى آرام همراه با معنويت ، رهاورد جامعه اى است كه «لا إله إلّا اللّه » را بپذيرد و تنها به خدا ايمان آورد و در تمام گرفتارى ها ، از او مدد بجويد.
قرآن ، به همه سعادت جويان ، نويد مى دهد كه پاداش يكتاپرستى، دنيا و آخرتِ آباد است:
«مَّن كَانَ يُرِيدُ ثَوَابَ الدُّنْيَا فَعِندَ اللَّهِ ثَوَابُ الدُّنْيَا وَالْأَخِرَةِ . [8] هر كه پاداش اين جهان را مى خواهد ، پس [ بداند كه ] پاداش اين جهان و آن جهان ، نزد خداست» .
اكنون ، پرسشى فرا روى ماست : مشكلات فراوان مسلمانان ، با آن كه «كلمه توحيد» را بارها تكرار مى كنند ، از كجاست ؟ و چگونه مى توان از گرداب مشكلات ، رهايى يافت؟
پاسخ ، آن است كه توحيد ، بر پايه هاى استوار خود ، بنا نشده و مسلمانان، اركان اساسى توحيد را به كنارى نهاده اند و بدين سان ، هر روز بر گرفتارى آنان ، افزوده خواهد شد.
بر اساس روايتى ، امام رضا عليه السلام ، در هنگام سفر به خراسان در شهر نيشابور، حديث زيبايى را براى مشتاقان ، قرائت كرد . امام عليه السلام ، اين سخن گرانْ سنگ را كه بعدها به حديث «سِلسِلة الذَهَب» شُهره شد ، از زبان پدرانش ، از پيامبر خدا صلى الله عليه و آله ، و ايشان به نقل از كلام قدسى پروردگار ، براى ما به يادگار نهاده است كه :
إنِّى أنَا اللّهُ ، لا إلهَ إلّا أنَا وَحْدِى . عِبادِى فَاعْبُدُونِى ، وَ لْيَعلَم مَن لَقِيَنِي مِنكُم بِشَهادَةِ أن لا إلهَ إلّا اللّهُ مُخلِصًا بِها، أنَّهُ قَد دَخَلَ حِصْنِى وَ مَن دَخَلَ حِصنِى أمِنَ عَذابِى . قالوا : يَابنَ رَسولِ اللّه ! وَ ما إخلاصُ الشَّهادَةِ للّهِ؟ قال : طاعَةُ اللّهِ وَ رَسُولِهِ وَ وَلايَةُ أهْلِ بَيتِهِ عليهم السلام . [9] [ امام عليه السلام فرمود كه خداوند مى فرمايد : ] «اين منم خدا . معبودى نيست ، مگر تنها من . بندگان من ! پس مرا بندگى كنيد . هر يك از شما با شهادت دادن مخلصانه به اين كه معبودى جز خدا نيست ، مرا ديدار كند ، به حصار من در مى آيد و هر كس به حصار من در آيد ، از عذابم ايمن است» .
گفتند : اى فرزند پيامبر خدا! شهادت دادن مخلصانه به خدا ، چگونه است ؟ فرمود : «با اطاعت از خدا و پيامبر او و ولايت اهل بيتش عليهم السلام » .
پيروى از خدا و پيامبر صلى الله عليه و آله و اهل بيت عليهم السلام ، هم تراز يكديگر است و در گزارش ديگرى از همين سفر، امام رضا عليه السلام ، جمله معروف «لا إلهَ إلاّ اللّهُ حِصْنِى فَمَن دَخَلَ حِصْنِى أمِنَ مِنْ عَذابِى» را فرمود و هنگامى كه كاروان به حركت در آمد، امام عليه السلام ندا داد كه : «لا إله إلّا اللّه » ، شروطى دارد و پذيرش ولايت اهل بيت عليهم السلام ، از شروط آن است :
بِشُروطِهَا و أنَا مِنْ شُرُوطِها . [10] آن ، شرايطى دارد و من ، يكى از شروط آنم .
بر پايه روايتى ديگر ، هشتمين پيشواى معصوم ـ كه در تبيين جايگاه امامت و ولايت، دُرر بارترين سخنان را به يادگار نهاده ـ ، اساسِ اسلام بالنده و حركت آفرين را اعتقاد به امامت ، برشمرده و فرموده است :
إنَّ الإمامَةَ اُسُّ الإسلامِ النّامِى وَ فَرْعُهُ السّامِى . [11] امامت ، ريشه بالنده اسلام و شاخه برافراشته آن است .
اسلام بدون امامت، اسلامى خمود و راكد است و رشد و نوآورى ، تنها در سايه اعتقاد به وجود امام ، محقّق خواهد شد. در برخى احاديث، استوارى اسلام را به پنج ستون : نماز، زكات، روزه، حج ، و ولايت دانسته اند [12] و در اين ميان، ولايت را از همه مهم تر و اساسى تر برشمرده اند. زُراره ، نيكويارِ امام باقر عليه السلام ، دليل برترى ولايت را پرسيد و امام باقر عليه السلام فرمود :
لِأنَّها مِفتاحُهُنَّ وَ الوالِى هُوَ الدَّليلُ عَلَيهِنَّ . [13] زيرا ولايت ، كليد آنهاست و صاحب ولايت ، راه نماى به سوى آنها .
بنا بر فرموده امام باقر عليه السلام ، در سايه رهبرى معصوم، همه برنامه هاى اسلام ، بر پا خواهند شد و امام ، راه نماى برنامه هاى اسلام ناب است و اگر بشر ، شايستگى پذيرش رهبرى امام را داشت، اكنون در جامعه مسلمانان ، اختلاف از ميان بر مى خاست و محبّت و مهرورزى و رفاه مادّى ، گسترانده مى شد.
در عبارت هاى پايانى «زيارت جامعه» ، امام عليه السلام ، بار ديگر كاميابى معتقدان به ولايت را گوشزد مى كند و مى فرمايد:
فازَ الفائزون بِولايتكم . [14] رستگاران ، به واسطه ولايت تو ، رستگار شدند .
آرى ! تحقّق حكومت پيشوايان معصوم عليهم السلام ، راه رسيدن به كاميابى است و در چنين حكومتى ، آرزوهاى مادّى و معنوى، رنگ حقيقت به خود مى گيرند و بركاتِ آسمان و زمين ، سرازير مى شوند و فقر و تنگ دستى ، از ميان خواهد رفت :
«وَلَوْ أَنَّ أَهْلَ الْقُرَى ءَامَنُواْ وَاتَّقَوْاْ لَفَتَحْنَا عَلَيْهِم بَرَكَـتٍ مِّنَ السَّمَآءِ وَالأَْرْضِ وَلَـكِن كَذَّبُواْ فَأَخَذْنَـهُم بِمَا كَانُواْ يَكْسِبُونَ . [15] اگر مردمِ آبادى ها ، ايمان آورده ، تقوا پيشه كنند ، هر آينه ، بركت ها (نيكى ها و نعمت ها) را از آسمان و زمين ، بر آنان مى گشاييم ؛ ليكن [ پيام ها و نشانه هاى ما را ]دروغ شمردند . پس آنها را به سزاى آنچه مى كردند ، گرفتار ساختيم» .
[1] «ركن الشى ء : جانبه الأقوى ، الناحية القوية» (لسان العرب ، ج 13 ، ص 185) .
[2] «التوحيد : الإيمان باللّه وحده لا شريك له» (لسان العرب ، ج 3 ، ص 450) .
[3] معانى الأخبار ، ص 35 ، ح 5 .
[4] كمال الدين ، ص 206 ، ح 20 .
[5] مصباح المتهجّد ، ص 411 .
[6] المناقب ، ابن شهر آشوب ، ج 1 ، ص 56 .
[7] مفردات ألفاظ القرآن ، ص 644 ؛ لسان العرب ، ج 2 ، ص 547 .
[8] سوره نساء ، آيه 134 .
[9] الأمالى ، طوسى ، ص 589 ، ح 1220 .
[10] عيون أخبار الرضا عليه السلام ، ج 2 ، ص 135 ، ح 4 .
[11] الكافى ، ج 1 ، ص 200 ، ح 1.
[12] همان ، ج 2 ، ص 18 ، ح 1.
[13] همان ، ح 5 .
[14] ر . ك : ص 607 .
[15] سوره اعراف ، آيه 96.