توضيح واژه ها
مُستَودَع : محل سپردن امانت . [1]
الحِكْمَة : حكمت ، دانايى ، عقل و منطق ، سخن استوار و محكم . [2]
تَراجِم : جمع «تَرجُمان» ، به معناى مفسِّر ؛ كسى كه سخنى را از زبانى به زبانى ديگر ، بر مى گردانَد . [3]
وحى : وحى ، الهام ، كلام پنهان و اشاره سريع . [4]
شرح
جمله «خزنةً لعلمه» ؛ يعنى «گنجينه داران دانش الهى» است و «مُستودعا لحكمته» ، به معناى «جايگاه به امانت نهادن حكمت الهى» . توضيحات اين دو عبارت ، پيش تر گذشت. [5] اكنون به شرحِ عبارت «تَراجمة لِوَحْيه» مى پردازيم.
واژه «ترجمه» ، يعنى باز گرداندن و تبيين زبان مبدأ به زبان مقصد ، به گونه اى كه براى مخاطب ناآشنا با سخن نخست، كاملاً مفهوم شود و معناى آن را در يابد . نيز به كسى كه بتواند سخنى را به زبانى ديگر تفسير كند ، «ترجمان» مى گويند كه جمع آن ، «تراجم» است . مترجم موفّق ، كسى است كه با لطافت ها و ظرافت هاى زبان مبدأ و مقصد ، آشنا باشد تا براى تفهيم مطلب ، از آن ظرافت ها و لطافت ها ، بهره ببرد و بهترين مفهوم را براى مخاطبان خود ، به ارمغان آورد. البته تمامى متون ، براى مترجم ، يكسان نخواهند بود . فهم برخى عبارت ها ، آن چنان دشوار است كه هيچ مترجمى كاملاً از عهده آن بر نخواهد آمد. براى نمونه ، نهج البلاغة ، متن گران سنگى است كه اگر چه مترجمان متعدّدى آن را به زبان پارسى باز گردانده اند ؛ امّا در ترجمه بسيارى از خطبه هاى آن ، حقّ مطلب ، به جاى آورده نشده است و كلام على عليه السلام را آن چنان كه بايد ، به فارسى زبانان ، منتقل نكرده اند .
اقسام وحى
واژه «وحى» ، در لغت ، به معناى كلام خفى (ناپيدا) و اشاره سريع است . در آموزه هاى دينى، وحى ، راه انتقال كلام الهى به انسانِ برگزيده است. پيامبر صلى الله عليه و آله ، آخرين فرستاده خداست كه كلام خدا را دو گونه دريافت كرد : نخست ، قرآن كه توسّط جبرئيل عليه السلام بر قلب مقدّسش الهام شد:
«نَزَلَ بِهِ الرُّوحُ الْأَمِينُ عَلَى قَلْبِكَ لِتَكُونَ مِنَ الْمُنذِرِينَ . [6] كه روح امين (جبرئيل) ، آن را بر قلب تو فروده آورده است تا از بيم دهندگان باشى» .
و گونه ديگر وحى، احاديث قُدسى است كه مفهوم آن از ناحيه خداست ؛ امّا الفاظ آن ، از پيامبر صلى الله عليه و آله است و ويژگى هاى قرآن ، مانند اعجاز را ندارد .
ترجمان وحى الهى
وحى، نيازمند مترجمانى است كه به خوبى آن را در يابند و براى انسان هاى عادى ، تبيين و تفسير نمايند. خداوند ، اهل بيت عليهم السلام را برگزيد تا آنچه بر انبياى پيشين وحى شده بود ، و نيز قرآن و احاديث قدسى را تفسير نمايند و ظرافت هاى آنها را آشكار سازند؛ زيرا تنها امام عليه السلام است كه به همه مراتب وحى الهى ، آگاهى دارد و ساير مردم نمى توانند تمامِ مفاهيم آن را در يابند.
بر پايه روايتى ، امام على عليه السلام ، لايه هاى گوناگون كتاب خدا را چنين معرّفى فرموده است :
إنَّ كِتابَ اللّهِ عَلى أربَعَةِ أشياءَ : عَلَى العِبارَةِ ، وَ الإشارَةِ ، وَ اللَّطائِفِ وَ الحَقائِقِ . فَالعِبارَةُ لِلعَوامِ ، وَ الإشارَةُ لِلخَواصِ ، و اللَّطائِفُ لِلأولِياءِ ، وَ الحَقائِقُ لِلأنبِياءِ . [7] همانا كتاب خداوند ، بر چهار چيز است : عبارت (ظاهر) ، اشاره ، لطايف ، و حقايق . عبارت ، براى عموم مردم است ، اشاره ، براى خواص است ، لطايف ، براى اولياست ، و حقايق ، براى انبياست .
همه كسانى كه با قواعد ادبيات عرب آشنا بوده ، زبان عربى را مى دانند، متن قرآن و عبارات آن را در مى يابند و مفسّران ـ كه تخصّص بيشترى دارند و ارتباط آيات با يكديگر را مى دانند ـ ، به اشاره هاى قرآن ، آگاه اند. اولياى خدا ، در مرتبه اى بالاترند و لطايف و نكته هاى ريز قرآن را براى مردم بيان مى كنند ؛ امّا هيچ يك از مفسّران و اولياى الهى هم نمى توانند حقايق قرآنى را تبيين نمايند . تنها پيامبران اند كه حقايق قرآنى را در مى يابند و مى توانند آنها را تفسير نمايند .
بنا بر دلايلى قطعى، علوم پيامبر خدا صلى الله عليه و آله به امير مؤمنان عليه السلام و سپس به ديگر امامان عليهم السلام منتقل شد. بنا بر اين ، قرآن شناسان حقيقى ، امامان معصوم عليهم السلام هستند و در روايات متعدّدى ، امامان ، «تراجمة وحى اللّه » خوانده شده اند. براى نمونه ، از امام باقر عليه السلام روايت شده كه مى فرمود:
نَحنُ تَراجِمَةُ وَحىِ اللّهِ . [8] ما ترجمانِ وحى خداييم . و يا بر پايه روايتى ، امام سجّاد عليه السلام ، در معرّفى اهل بيت عليهم السلام فرمود :
نَحنُ تَراجِمَةُ وَحيِهِ . [9] ما ترجمان وحى اوييم .
همچنين در روايتى ديگر ، امام على عليه السلام در جريان تحميل حكميّت بر ايشان ، قرآن را كتاب صامت (خاموش) ، معرّفى كرده و خود را مفسّر و تبيين كننده آن دانسته و فرموده است :
هذا كِتابُ اللّهِ الصَّامِتُ وَ أنَا المُعَبِّرُ عَنهُ فَخُذوا بِكِتابِ اللّهِ النّاطِقِ وَ ذَرُوا الحُكمَ بِكِتابِ اللّهِ الصّامِتِ إذْ لامُعَبِّرَ عَنهُ غَيرِى . [10] اين ، كتابِ خاموشِ خداست و من ، سخنگوى اويم . پس به كتابِ گوياى خدا ، دست بياويزيد و حكم كردن بر اساس كتاب خاموش خدا را وا نهيد ؛ چرا كه جز من ، سخنگويى براى آن نيست .
عبارت «لا مُعبّر عنه غيرى» ، يعنى هيچ كس غير از خاندان وحى ، نمى تواند حقيقت قرآن را در يابد. امام باقر عليه السلام ، سخن كسانى را كه مى پندارند همه قرآن را دريافته اند، ادّعاى صِرف مى داند و طبق گزارشى ، چنين مى فرمايد :
ما يَستَطِيعُ أحَدٌ أن يَدَّعِى أنَّهُ جَمَعَ القُرآنَ كُلَّهُ ظاهِرَهُ وَ باطِنَهُ غَيرَ الأوصِياءِ . [11] كسى غير از اوصياى خدا نمى تواند ادّعا كند كه همه قرآن ، ظاهر و باطنش را گِرد آورده است .
و در روايتى آمده كه امام صادق عليه السلام ، سوگند ياد كرد كه كتاب خدا را از ابتدا تا انتها مى داند و سپس فرمود: «مانند كفِ دستم» .
آن گاه فرمود: «در آن ، خبر زمين و آسمان است ، و آنچه در گذشته بوده و حوادثى كه در آينده ، رُخ مى دهد . خداوند متعال فرموده: «در آن ، بيان همه چيز هست»» [12] . [13]
آرى ! امام ، از قرآن ، اطّلاعات زمين و آسمان را درمى يابد و قرآن «تبيان كُلّ شى ء» است ، امّا نه براى همگان ؛ بلكه همه چيز براى اهل بيت عليهم السلام روشن مى شود و آنان اند كه مى توانند همه چيز را از قرآن ، در يابند و براى ما بيان كنند.
راز پيوستگى قرآن و عترت
اكنون ، راز پيوند ناگسستنى عترتِ پيامبر صلى الله عليه و آله با قرآن را درمى يابيم كه پيامبر صلى الله عليه و آله فرمود :
إنّى قَد تَرَكتُ فِيكُمُ الثَّقَلَينِ ؛ أحَدُهُما أكبَرُ مِنَ الآخَرِ : كِتابَ اللّهِ عز و جل حَبلٌ مَمدُودٌ مِنَ السَّماءِ إلَى الأرضِ ، وَ عِترَتِى أهلَ بَيتِى ، ألا إنَّهُما لَن يَفتَرِقا حَتّى يَرِدا عَلَىَّ الحَوضَ . [14] من در ميان شما ، دو چيز گران سنگ را به يادگار مى گذارم كه يكى از آن دو ، بزرگ تر از ديگرى است : كتاب خداوند عز و جل كه ريسمانى كشيده شده از آسمان به زمين است ؛ و عترت من ، [ يعنى ] اهل بيت من . آگاه باشيد كه اين دو ، هرگز از هم جدا نمى شوند تا در كنار حوض [كوثر] ، بر من وارد آيند .
امّت اسلام ، اگر پيوند خود با اهل بيت عليهم السلام را از دست بدهد، با معارف ناب قرآن ، آشنا نخواهد شد و آنچه از قرآن مى گويد ، تنها حدس و پندار است. [15]
امام صادق عليه السلام ، راز ماندگارىِ اهل بيت عليهم السلام را آگاهى به تفسير قرآن مى داند . بر اساس روايتى ، ايشان مى فرمايد:
إنّا أهلَ البَيتِ لَم يَزَلِ اللّهُ يَبعَثُ فِينا مَن يَعلَمُ كِتابَهُ مِن أوَّلِهِ إلى آخِرِهِ . [16] ما خاندانى هستيم كه خداوند ، همواره كسى را از ميان ما بر مى انگيزد كه قرآن را از آغاز تا فرجامش مى داند .
بنا بر اين ، امامان عليهم السلام ، نكته هاى ناب معرفتى را از قرآن بر مى گيرند و برداشتى كه آنان از قرآن مى كنند، حقيقتِ قرآن است ، نه پندار و حدس و گمان. آنان ، راه نمايانى هستند كه انسان را با اطمينان ، به مقصد مى رسانند و آنانى كه اهل بيت عليهم السلام را كنار نهاده اند ، اگر چه به سوى مقصد بروند ، با ترديدهاى بسيارى رو به رو هستند و پيمودن راه پُر خطر و شك آلود ، بدون راه نما ، سختْ دشوار است.
[1] «المستودَع : المكان الّذى تجعل فيه الوديعة» (لسان العرب ، ج 8 ، ص 387) .
[2] «الحكمة : مرجعها إلى العدل و العلم و الحلم» (العين ، ج 3 ، ص 66) . «عبارة عن معرفة أفضل الأشياء بأفضل العلوم» (لسان العرب ، ج 12 ، ص 140) .
[3] «الترجمان : المفسِّر ... و الجمع التراجم» (لسان العرب ، ج 12 ، ص 229) .
[4] الوحى : الإشارة و الكتابة و الرسالة و الإلهام و الكلام الخفىّ و كلّ ما ألقيته إلى غيرك (لسان العرب ، ج 15 ، ص 379) .
[5] ر . ك : ص 76 «خزان العلم» و ص 206 «معادن حكمة اللّه » .
[6] سوره شعرا ، آيه 193 ـ 194.
[7] عوالى اللّالى ، ج 4 ، ص 105 ، ح 155 .
[8] الكافى ، ج 1 ، ص 192 ، ح 3.
[9] معانى الأخبار ، ص 35 ، ح 5 .
[10] العمدة ، ص 330 ، ح 550 .
[11] بصائر الدرجات ، ص 193 ، ح 1 .
[12] اشاره به آيه «وَ نَزَّلْنَا عَلَيْكَ الْكِتَـبَ تِبْيَـنًا لِّكُلِّ شَىْ ءٍ» (سوره نحل ، آيه 89) .
[13] ر . ك : الكافى ، ج 1 ، ص 229 ، ح 4 .
[14] مسند ابن حنبل ، ج 4 ، ص 54 ، ح 11211 .
[15] براى آشنايى با سند و دلالت حديث ثقلين بر استمرار امامت اهل بيت عليهم السلام تا روز رستاخيز ، ر . ك : دانش نامه ميزان الحكمة ، ج 6 ، فصل دوازدهم .
[16] بصائر الدرجات ، ص 194 ، ح 6 .