سخن در تبیین این فراز از دعای مکارم الاخلاق بود که در آن بهرمندی از هدایتی شایسته را خواستاریم که جایگزینی نداشته باشد. در جلسه قبل پس از بیان انواع هدایت عام و خاص الهی، گفتیم مراد از این هدایت، هدایت ویژه الهی است که شامل مؤمنان میشود و آنان را به مقصد میرساند. هدایتی که پاداش ایمان آوردن به خداست: ﴿وَ مَنْ يُؤْمِنْ بِاللَّهِ يَهْدِ قَلْبَهُ﴾؛[۲] لذا به آن «هدایت پاداشی» هم اطلاق میشود.
در این جلسه این نکته را اضافه میکنیم که هدایت عام مقدمه ایمان است و هدایت خاص در بالاترین مراتبش مقدمه یقین است.
ایمانی که از هدایت همگانی حاصل شده با یقینی که از هدایت خاص به وجود آمده بسیار متفاوت است. هدایت عام مانع از وسوسه و اضطراب دل نیست و ممکن است کسی مؤمن باشد؛ با این حال، دلش نسبت به اعتقاداتش آنچنان که باید، آرام نباشد؛ ولی هدایت خاص چون ریشه در شهود قلبی دارد و انسان را به مرتبه یقین و اطمینان قلبی میرساند، مانع ایجاد وسوسه و اضطراب دل خواهد شد.
از این رو، در روایتی از امام صادق علیه السلام چنین وارد شده است:
إنَّ القَلبَ لَيَتَرَجَّجُ فيما بَينَ الصَّدرِ وَ الحَنجَرَةِ حَتّى يُعقَدَ عَلَى الإِيمانِ، فَإِذا عُقِدَ عَلَى الإِيمانِ قَرَّ، وذلِكَ قَولُ اللَّهِ عز و جل: ﴿وَ مَنْ يُؤْمِنْ بِاللَّهِ يَهْدِ قَلْبَهُ﴾.[۳]
دل در ميان سينه و ناى، نا آرامى مىكند، تا آن گاه كه با ايمان، گره خورَد و چون با ايمان گره خورد، آرام مىگيرد، و اين است [معناى] سخن خداوند عز و جل كه: «هر كه به خدا ايمان آورَد، [خدا] دلش را هدايت مىكند».
همچنین در مناجات ذاکرین امام سجاد علیه السلام میخوانیم:
إلهي، بكَ هامَتِ القُلوبُ الوالِهَةُ، و على مَعرِفَتِكَ جُمِعَتِ العُقولُ المُتَبايِنَةُ، فَلا تَطمَئنُّ القُلوبُ إلّابِذِكراكَ، و لا تَسكُنُ النُّفوسُ إلّا عِندَ رُؤياكَ.[۴]
الهى! دلهاى شيدا، سرگشته تو هستند و خِردهاى گوناگون بر شناخت تو همداستان گشتهاند. دلها جز با ياد تو آرام نمىگيرند و جانها جز با ديدن تو آرامش نمىيابند.
این عبارت بیانگر آن است که رسیدن به یقین راهش تداوم ذکر است و وقتی به یقین رسید و شهود قلبی به حضرت حق پیدا کرد، دلش آرام میگیرد.
در دعایی دیگر از آن حضرت هم چنین میخوانیم:
إلهي، فَاجعَلْنا مِنَ الذينَ تَوَشَّحَتْ أشجارُ الشَّوقِ إلَيكَ في حَدائقِ صُدورِهِم... واطمَأنَّتْ بِالرُّجوعِ إلى رَبِّ الأربابِ أنفُسُهم، وتَيَقَّنَتْ بالفَوزِ والفَلاحِ أرواحُهُم.[۵]
الهى! ما را از آنان قرار ده كه ريشههاى درختانِ شوقِ تو در باغهاى سينههايشان در هم پيچيده و تنيده است... و جانهايشان با بازگشت به سوى خداى همگان اطمينان يافته و ارواحشان به پيروزى و رستگارى، يقين كرده است.
پس کسی که به مرتبه یقین و اطمینان قلبی برسد هم به آرامش دل میرسد و هم رستگار و کامیاب میشود و در آن حال دیگر هیچ تردیدی در عاقبت به خیری خویش پیدا نمیکند.