فرازی دیگر از دعای نورانی مکارم الاخلاق که با درود بر خاندان رسالت آغاز میشود، چنین است:
در این فراز نیایشگر از خداوند سبحان این طور میخواهد که: خدایا! بارالها! مرا نزد مردم درجهای بالا مَبر جز این که به همان اندازه در نظر خودم ذلّتی درونی پدید آوری؛ و برای من عزّت ظاهری ایجاد مکن مگر این که به همان مقدار در نزد نفْسم ذلت باطنی تحقق پیدا کند.
قبلاً ذیل فراز «وَ أَعِزَّنِی وَ لَا تَبْتَلِیَنِّی بِالْکِبْرِ» توضیح دادیم[۲] که عزّت دو نوع است: عزت ظاهری و عزت باطنی. آنچه از عزت مطلوب اسلام است جمع میان عزت ظاهری و باطنی است، یعنی انسان هم به حسَب ظاهر و در میان مردم عزت داشته باشد، هم از نظر باطنی عزیز باشد، چرا که عزت ظاهر بدون عزت باطن نکوهیده و خطرناک است.
این فراز در واقع مکمل آن فراز است و راهکار برخورداری از عزت ظاهری و باطنی و مبتلا نشدن به کبر و برتریبینی خود بر دیگران را نشان میدهد.
راه آن این است که به همان مقداری که انسان به حسب ظاهر در جامعه مورد عزت و احترام قرار میگیرد، به همان میزان نزد خودش و در باطن احساس کوچکی کند. هر اندازه که مردم به او احترام میگذارند و او را بزرگ و عزیز میدارند، به همان مقدار خودش را کوچک ببیند و بزرگ نپندارد. این طور آدمها هیچ وقت گرفتار کبر و غرور نمیشوند.
لذا در این دعا میخواهیم که در مقابل عزت ظاهری، ذلت باطنی در ما پدید آید. مصداق اَتمّ این دعا هم خودِ ائمه معصومین هستند. در دعاهایی که از آنها نقل میشود، این معنا کاملاً مشهود است که امام با آن مقام والایی که اصلا برای ما قابل تصور نیست و با آن عظمت شخصی که مقام امامت و انسان کامل دارد که «بِيُمْنِهِ رُزِقَ الْوَرَى وَ بِوُجُودِهِ ثَبَتَتِ الْأَرْضُ وَ السَّمَاءُ»[۳] است، باز خود را به قدری کوچک میداند که گویا اصلا خود را نمیبیند.
امام زین العابدین علیه السلام در دعای عرفهای که در همین کتاب صحیفه سجادیه نقل شده، میفرماید:
أنا بعد أقلّ الأقلّين، و أذلّ الأذلّين، و مثل الذّرة أو دونها.[۴]
من کمترینکمتران هستم و ذلیلترین ذلیلان هستم؛ و مثل یک ذرّه یا از آن هم کمتر هستم.
این تعبیر تکاندهنده که بدون تعارف هم بیان شده است، در کنار آن عظمت و عزتی است که ایشان و دیگر معصومین میان اهل معرفت دارند.
بنا بر این، احساس کوچکی و ذلت باطنی باعث میشود که انسان از آفت عزت ظاهری دور بماند؛ ولی سؤال مهمی که در اینجا مطرح میشود این است که چه فرقی میان ذلت باطنی که از ارزشهای اخلاقی است و احساس حقارتی که از آفات اخلاقی است، وجود دارد؟ چه فرقی میان این دو حالت وجود دارد که انسان باید در خود ذلت باطنی را تقویت کند؛ ولی مواظب باشد دچار احساس حقارت که ریشه بسیاری از مفاسد اخلاقی از جمله کبر و فخر است، نشود؟
پاسخ این سؤال ان شاء الله در جلسه آینده بیان خواهد شد.