بحث در تبیین این فراز نورانی بود که در آن دوری از رذیله اخلاقی خودستایی و بالیدن به خود را خواستاریم. در قرآن کریم در این پنج آیه صفت فخرفروشی مذمّت شده است:
﴿إِنَّ اللَّهَ لا يُحِبُّ مَنْ كانَ مُخْتالاً فَخُوراً﴾[۲]
﴿إِنَّ اللَّهَ لا يُحِبُّ كُلَّ مُخْتالٍ فَخُورٍ﴾[۳]
﴿وَ اللَّهُ لا يُحِبُّ كُلَّ مُخْتالٍ فَخُورٍ﴾[۴]
﴿اعْلَمُوا أَنَّمَا الْحَياةُ الدُّنْيا لَعِبٌ وَ لَهْوٌ وَ زينَةٌ وَ تَفاخُرٌ بَيْنَكُمْ﴾[۵]
﴿لَئِنْ أَذَقْناهُ نَعْماءَ بَعْدَ ضَرَّاءَ مَسَّتْهُ لَيَقُولَنَّ ذَهَبَ السَّيِّئاتُ عَنِّي إِنَّهُ لَفَرِحٌ فَخُور﴾[۶]
از کنار هم آمدن «مختال» به معنای متکبر و «فخور» در سه آیه اول روشن میشود که تکبر و فخر فروشی ارتباط نزدیکی با هم دارند و هر دو ریشه در احساس حقارت دارند، چنانچه در جلسه قبل هم اشاره شد.
در اینجا شایسته است برای روشن شدن بهتر جایگاه فخر فروشی به صورت اجمالی روایات آن را دستهبندی کنیم. این روایات در چهار دسته قرار میگیرند:
یک) روایاتی که مطلقاً فخر را مذمتکردهاند.
دو) روایاتی که از افتخار به اموری که مایه فخر نیست نهی میکند.
سه) روایاتی که در آنها برخی امور مایه فخر و مباهات دانسته شده است.
چهار) روایاتی که در آنها توصیه شده انسان از آنچه مایه فخر و مباهات است دوری کند، حتی از موارد خوب آن.
دسته اول
از جمله روایاتی که به طور مطلق فخر را مذمت میکند، این روایت از امیر المؤمنین علی علیه السلام است که میفرماید:
لا حُمقَ أعظَمُ مِن الفَخرِ.[۷]
حماقتى بزرگتر از فخرفروشى نيست.
آن حضرت در روایتی دیگر نیز میفرمایند:
ما لابنِ آدمَ و الفَخرِ؟! أوَّلُهُ نُطفَةٌ، و آخِرُهُ جِيفَةٌ، و لا يَرزُقُ نفسَهُ، و لا يَدفَعُ حَتفَهُ.[۸]
آدميزاد را چه به فخرفروشى! آغازش نطفهاى است و فرجامش مردارى. نه مىتواند خود را روزى دهد و نه مىتواند جلو مرگ خويش را بگيرد.
در برخی از روایات هم انسان تهدید شده که اگر در صدد کسب افتخار باشد، آینده خطرناکی در انتظار اوست. مثلا از امیر المؤمنین علیه السلام چنین نقل شده است:
أهلَكَ الناسَ اثنانِ: خَوفُ الفَقرِ، وطَلَبُ الفَخرِ.[۹]
دو چيز مردم رانابود كرده است: ترس از نادارى، و فخرجويى.
ترس از فقر یعنی اعتماد نداشتن به وعده الهی که فرمود:
﴿ما مِنْ دَابَّةٍ فِي الْأَرْضِ إِلاَّ عَلَى اللَّهِ رِزْقُها وَ يَعْلَمُ مُسْتَقَرَّها وَ مُسْتَوْدَعَها﴾[۱۰]
و هيچ جنبندهاى در زمين نيست مگر كه روزىاش بر خداوند است و آرامشگاه و وديعهگاه او را مىداند.
کسی که برای تأمین آیندهاش، کار خلاف انجام دهد و دچار خوردن مال حرام و جمع کردن مال شبههناک شود، از فقر میترسد و به این وعده الهی اطمینان ندارد.
طلب فخر هم به این معناست که انسان برای کسب افتخار و اینکه برای خود اسم و رسمی پیدا کند، دست به هر کاری بزند.
توضیح دستههای بعدی در جلسه آینده خواهد آمد.