در تبیین این جمله نورانی گفتیم روایات مربوط به موضوع اخلاقی فخر و افتخار به چهار دسته قابل تقسیم است، دسته اول نکوهش مطلق فخر فروشی است و دسته دوم نهی از افتخار کردن به آنچه مایه فخر نیست مثل پدران و نسَب. روایات این دو دسته را قبلا بیان کردیم.
دسته سوم
دسته سوم روایاتی است که به برخی از اموری که مایه فخر است را بیان میکنند. مثل این روایت که از امیر المؤمنین علیه السلام نقل شده است:
يَنبَغي أن يكونَ التَّفاخُرُ بِعَليِّ الهِمَمِ، والوَفاءِ بالذِّمَمِ، والمُبالَغةِ في الكَرَمِ، لابِبَوالي الرِّمَمِ، ورَذائلِ الشِّيَمِ.[۲]
بايد به همتهاى والا و پايبندى به عهد و پيمانها و كوشش در بخشندگى و بزرگوارى افتخار كرد، نه به استخوانهاى پوسيده و خصلتهاى پست و نكوهيده.
یا این روایت که مرحوم کلینی آن را در کافی از امام صادق علیه السلام نقل میکند:
ثلاثٌ هُنَّ فَخرُ المؤمنِ و زَينُهُ في الدنيا و الآخِرَةِ: الصلاةُ في آخِرِ اللّيلِ، و يأسُهُ مِمّا في أيدي الناسِ، و وَلايَتُهُ الإمامَ مِن آلِ محمّدٍ صلى الله عليه و آله.[۳]
سه چيز است كه افتخار مؤمن و زيور او در دنيا و آخرت است: نماز آخر شب و چشم نداشتن به آنچه مردم دارند و ولايت و دوستى او نسبت به امام از خاندان محمّد صلّى الله عليه و آله.
این مواردی که در روایات آمده است به عنوان نمونه ذکر شده است و در واقع برخی از ارزشها وجود دارد که مایه فخر و مباهات است و اگر کسی بخواهد افتخار کند باید به آنها افتخار کند نه آنچه که مایه فخر نیست. البته در دسته چهارم، روایاتی است که در آنها توصیه شده انسان حتی به ارزشها هم فخر و مباهات نکند. این روایات و وجه جمع آنها با روایات دسته سوم در جلسه بعدی مطرح خواهد شد.