يک دسته از آيات و روايات گويای اين حقيقت هستند که علم همواره توأم با ايمان و عمل صالح است؛ بلکه همراه با بالاترين مراتب ايمان و عمل صالح است«شَهِدَ اللَّهُ أَنَّهُ لا إِلهَ إِلاَّ هُوَ وَ الْمَلائِكَةُ وَ أُولُوا الْعِلْمِ»[1] ؛ يعني اولوا العلم(صاحبان علم) آن قدر مرتبهشان بالاست که در رديف خدا و فرشتگان قرار ميگيرند.
ولي در دسته دیگری از آيات، علم با خصوصياتي برخلاف خصوصياتی که گفته شد، مطرح گردیده است : «أَفَرَأَيْتَ مَنِ اتَّخَذَ إِلهَهُ هَواهُ وَ أَضَلَّهُ اللَّهُ عَلى عِلْمٍ»[2] آيا کسي را ديدي که خداي خودش را هواي خودش قرار داده؟ هوس شده بت و معبود او و خدا با اينکه او ميداند او را گمراه کرده است.
«وَ ما تَفَرَّقُوا إِلاَّ مِنْ بَعْدِ ما جاءَهُمُ الْعِلْمُ»[3] يعني اهل کتاب مختلف نشدند، اختلاف نکردند، مگر در آن وقتي که علم براي آنها آمد. يعني علم شده سبب اختلاف آنها.
«و مَا اخْتَلَفَ الَّذِينَ أُوتُوا الْكِتابَ إِلاَّ مِنْ بَعْدِ ما جاءَهُمُ الْعِلْمُ»[4] يعني اهل کتاب اختلاف پيدا نکردند مگر بعد از اين که آنها علم آمد به سوي آنها. و مشابه اين آيات... .
مقتضاي تأمّل در اين دو دسته آيات و روایات مشابه اين است که از نظر قرآن علم دو نوع است :
(1) علمي که به طور مطلق ارزش است، این علم همواره با شناخت به حقايق هستي و پذيرش حق و عمل صالح توأم است و از ايمان و عمل صالح جدا نيست(علم تفکيک ناپذير از ايمان و عمل صالح، مطلقاً ارزش است)
(2) علم تفکيکپذير از ايمان و عمل صالح. ارزش اين نوع علم، منوط است به اين که با ايمان و عمل صالح باشد. ممکن است اين آيه اشاره به همين مطلب باشد: «يَرْفَعُ اللَّهُ الَّذينَ آمَنُوا مِنْكُمْ وَ الَّذينَ أُوتُوا الْعِلْمَ دَرَجاتٍ»[5] عطف «أُوتُوا الْعِلْمَ» بر «الَّذِينَ آمَنُوا» يعني عالِم مؤمن و مؤمن عالم. اين علومي که ما داريم ؛ حوزوي يا دانشگاهي، اين علوم اگر با عمل صالح و ايمان همراه شد ارزشمند مي شود و إلاّ فلا . به قول حضرت امام خمینی رحمة الله علیه : ممکن است انسان مدرّس درس اخلاق باشد و جهنّم برود.