بحث اخلاقی
یاد خدا بهترین راهکار در تأمین سعادت
در جلسه قبلی یکی از برادران سؤالی کرد که ما به جای بحث اخلاقی به سؤال ایشان پاسخ میدهیم. سؤال این بود که از میان تمام آموزهها و دستورات دینی، چه چیزی سعادت دنیا و آخرت انسان را تأمین میکند؟
پاسخ این است که «یاد خدا» جامعترین گزینهای است که سعادت دنیا و آخرت انسان را تأمین میکند.
امام زین العابدین(علیهالسلام) در پایان دعای مکارم الاخلاق، گويى به عنوان فشرده خواستهاى خود از خداوند متعال، در اين دعا مىفرمايد:
اللّهُمَّ صَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ و آلِهِ، و نَبِّهنى لِذِكرِكَ فى أوقاتِ الغَفلَةِ، وَ استَعمِلنى بِطاعَتِكَ في أيّام المُهلَةِ، وَ انهَج لى إلى مَحَبَّتِكَ سَبيلًا سَهلَةً، أكمِل لى بِها خَيرَ الدُّنيا وَ الآخِرَةِ.[1]
بار خدايا! بر محمّد و خاندان او درود فرست و در اوقات غفلت، مرا به ياد خودت متوجّه گردان و در روزهاى مهلت [زندگى]، مرا به طاعتت برگمار و مرا در راهى آسان و هموار به سوى محبّتت بِبَر و با آن محبّت، خير دنيا و آخرت را برايم كامل گردان.
در پایان شرح این دعای نورانی ـ اگر توفیق و عمری بود ـ مفصل، این جملات را تبیین میکنیم، ولی در اینجا به این نکته اشاره میکنیم که چهار جملهای که در این بخش آمده، با هم ارتباط دارد و مىتوان از آنها چنين استنباط كرد كه اگر بيمارى غفلت در انسان درمان شود و ياد خدا در دل او تداوم يابد، ياد حقيقى خدا، زمينهساز فرمانبَرى مطلق از اوست و بدين سان، انسان مىتواند با يارى پروردگار، به آسانى به كيمياى محبّت او دست يابد و با اين كيميا، خيرِ دنيا و آخرت خود را كامل نمايد.
آیت الله بهجت ـ رحمة الله علیه ـ میفرمود: «اواخر ذکر، عجایب و غرایب است.»
یاد خدا نیز اعم از ذکر زبانی و عملی است، مقصود این است که انسان دائما به یاد خدا باشد، حتی در کارهایی مثل خوردن و خوابیدن و نشستن.
از آیت الله مهدوی کنی(رحمةاللهعلیه) سؤال کردم: آیا شما با مرحوم شیخ رجبعلی خیاط ملاقاتی داشتید؟ فرمود: اوایل طلبگی وقتی میخواستم لباس طلبگی بپوشم، برای سفارش لباس سراغ ایشان رفتم و اولین لباس من را ایشان دوخت. ایشان پرسید: «لباس برای چه میخواهی؟» گفتم: میخواهم طلبه شوم. گفت: «میخواهی طلبه شوی یا آدم؟» گفتم: من آدم شدن را نمیفهمم یعنی چی؟ میخواهم طلبه شوم. گفت: «اگر آدم بشوی بهتر است تا طلبه. آدم هم میتواند طلبه باشد و هم آدم.» گفتم: چگونه میشود آدم شد؟ گفت: «هر کاری که میکنی برای خدا بکن. اگر چلوکباب هم می خوری برای خداوند بخور». ایشان سفارش کرد که تا آخر عمر یادت باشد که هر کاری میکنی برای خدا بکن.
بحث فقهی
موضوع: کتاب الحج/ تروک الإحرام/ پوشیدن هر چه تمام روی پا را بگیرد (7)
یادآوری
بحث در باره نهمین مورد از تروک احرام یعنی پوشیدن آنچه كه همه روى پا را میگیرد، بود. حضرت امام فرمود:
التاسع: لبس ما يستر جميع ظهر القدم كالخف و الجورب و غيرهما و يختص ذلك بالرجال و لا يحرم على النساء، و ليس في لبس ما ذكر كفارة. و لو احتاج إلى لبسه فالأحوط شق ظهره.[2]
نهم: پوشيدن چيزى كه همۀ روى پا را مىپوشاند، مانند چکمه و جوراب و غير اينها؛ و اين اختصاص به مردها دارد و بر زنها حرام نيست و در پوشيدن چيزى كه ذكر شد كفاره نيست و اگر نياز به پوشيدن آن پيدا كند احتياط آن است كه رويش را بشكافد.
تا کنون دو فرع از چهار فرع مطرح شده در این مسئله را بررسی کردهایم. اینک سراغ فرع سوم که در باره کفاره این مورد است، میرویم.
فرع سوم: کفاره
حضرت امام، کفاره را ثابت نمیداند. ایشان در مناسک حج فارسی نیز چنین آورده است:
در پوشیدن آنچه روی پا را میگیرد کفاره نیست.[3]
اما در حاشیه این مسئله، آقایان نظرات متفاوتی ارائه کردهاند:
آیات عظام تبریزی، خویی، فاضل: احوط ثبوت کفاره گوسفند است.
آیت الله خامنهای: احتیاط مستحب در مورد خصوص جوراب آن است که یک گوسفند به عنوان کفاره قربانی کند.
آیت الله زنجانی: کفاره پوشیدن جوراب، یک گوسفند است و پوشیدن چکمه و کفش، کفاره ندارد.
آیت الله سبحانی: مستحب است یک گوسفند قربانی کند.
آیت الله سیستانی: در پوشیدن چکمه و مانند آن، کفارهای واجب نیست، ولی بنا بر احتیاط، اگر عمدا جوراب و مانند آن را بپوشد باید یک گوسفند کفاره بدهد.
آیت الله نوری: کفار پوشیدن آنچه که روی پا را میگیرد، یک گوسفند است.[4]
بنا بر این، عدهای از مراجع تقلید معاصر، بدون تفصیل میان جوراب و غیر آن، فتوا به ثبوت کفاره داده یا آن را احتیاط واجب یا احتیاط مستحب دانستهاند. برخی نیز فقط در باره جوراب فتوا داده یا بنا بر احتیاط واجب یا مستحب، کفاره را در آن، ثابت دانستهاند. آیات عظام گلپایگانی، صافی، بهجت و مکارم که در اینجا حاشیهای ندارند نیز نظرشان با نظر حضرت امام یکسان است که پرداخت کفاره را در اینجا حتی مستحب هم نمیدانند.
فرمایش آیت الله سبحانی
آیت الله سبحانی در این فرع مینویسد:
قد تضافرت الروايات على حرمة لبس الخفّ و الجورب، و لم يرد فيها ذكر لتعلّق الكفّارة بلبسها، و لكن يمكن أن يستدلّ على التعلّق بالروايتين التاليتين.[5]
روایاتی زیادی بر حرمت پوشیدن چکمه و جوراب دلالت دارند، ولی در هیچ یک از آنها سخنی از تعلق کفاره برای پوشیدن آنها وارد نشده است. البته ممکن است برای ثبوت کفاره به این دو روایت استدلال شود.
متن دو روایتی که ممکن است برای اثبات کفاره به آنها استدلال شود چنین است:
1. عَبْدُ اللَّهِ بْنُ جَعْفَرٍ فِي قُرْبِ الْإِسْنَادِ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ الْحَسَنِ عَنْ جَدِّهِ عَلِيِّ بْنِ جَعْفَرٍ عَنْ أَخِيهِ مُوسَى بْنِ جَعْفَرٍ ع قَالَ: لِكُلِّ شَيْءٍ خَرَجْتَ مِنْ حَجِّكَ فَعَلَيْهِ فِيهِ دَمٌ تُهَرِيقُهُ حَيْثُ شِئْتَ.[6]
«علی بن جعفر» از برادرش امام کاظم(علیهالسلام) روایت کرده است که فرمود: برای هر چیزی که تو را از حج خارج میکند، باید قربانی انجام دهی، هر چه باشد.
2. مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ بِإِسْنَادِهِ عَنْ مُوسَى بْنِ الْقَاسِمِ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ مَحْبُوبٍ عَنْ عَلِيِّ بْنِ رِئَابٍ عَنْ زُرَارَةَ بْنِ أَعْيَنَ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا جَعْفَرٍ ع يَقُولُ مَنْ نَتَفَ إِبْطَهُ أَوْ قَلَّمَ ظُفُرَهُ أَوْ حَلَقَ رَأْسَهُ أَوْ لَبِسَ ثَوْباً لَا يَنْبَغِي لَهُ لُبْسُهُ أَوْ أَكَلَ طَعَاماً لَا يَنْبَغِي لَهُ أَكْلُهُ وَ هُوَ مُحْرِمٌ فَفَعَلَ ذَلِكَ نَاسِياً أَوْ جَاهِلًا فَلَيْسَ عَلَيْهِ شَيْءٌ وَ مَنْ فَعَلَهُ مُتَعَمِّداً فَعَلَيْهِ دَمُ شَاةٍ.[7]
«زرارة بن اعین» میگوید: از امام باقر(علیهالسلام) شنیدم که فرمود: کسی که در حال احرام، از روی فراموشی یا ندانستن، موهاى زير بغلش را بکَند يا ناخنهایش را کوتاه کند یا موى سرس را بتراشد یا لباسی که نباید بپوشد را بپوشد یا غذایی که نباید بخورد را بخورد، چیزی بر عهدهاش نیست، ولی اگر این کارها را از روی عمد انجام دهد بر عهده اوست که یک گوسفند قربانی کند.
آیت الله سبحانی در ردّ استدلال به روایت نخست میفرماید:
يلاحظ عليه: بما عرفت من ضعف الدلالة، و انّ النسخ مشوّشة بين كونها «جرحت» أو كونها «خرجت». و أمّا السند فقد مرّ الكلام فيه.[8]
اشکالش این است که قبلا ضعف دلالی آن و اینکه نسخههای این روایت میان «جرحت» و «خرجت»، متفاوت وارد شده است، بیان شد. بحث سندی آن هم قبلا گذشت.
ما نیز در باره اشکال سندی و متنی روایت یاد شده قبلا به تفصیل بحث کردهایم[9] و با وجود آن اشکالات، نمیتوان به این روایت در اینجا استناد نمود.
آیت الله سبحانی در باره روایت دوم که به لحاظ سندی صحیح است، ابتدا در توضیح استدلال به آن میفرماید:
انّ الخفّين و الجوربين ثياب القدمين كما أنّ القفّازين ثياب الكفّين، و قد مرّ إطلاق الثياب في مورد القفّازين. ففي رواية أبي عيينة قال: سألته ما يحل للمرأة أن تلبس و هي محرمة؟ فقال: «الثياب كلّها ما خلا القفّازين و البرقع و الحرير».[10]
همان گونه که دستکش، لباس دستان است، چکمه و جوراب نیز لباس پاها شمرده میشود. قبلا صحت اطلاق لباس بر دستکش گذشت. در روایت أبو عیینه آمده است: از او (امام صادق(علیهالسلام)) پرسيدم: پوشيدن چه چيزى براى زن محرم حلال است؟ فرمود: همه نوع لباسها را مىتواند بپوشد، جز دستكش و روبند و ابريشم.
پس وقتی چکمه و جوراب، لباس شمرده شود، تحت صحیحه زرارة قرار میگیرد که فرمود: «اگر عمدا لباسی بپوشد که نباید در حال احرام بپوشد، باید یک گوسفند قربانی کند».
سپس به این استدلال، اینگونه اشکال میکند:
يلاحظ عليه: بأنّ نسبة اللبس إليها و إن كان على وجه الحقيقة فيقال: لبس الخفّين و القفّازين. نظير نسبة اللبس إلى النظارة، فيقال: لبس النظارة. و لكن عدّهما من الثياب لا يخلو عن نوع من التجوّز، فإنّ إطلاق الثوب ينصرف إلى القميص و السراويل و الجبة و القباء و العباء و ما أشبهها.[11]
اشکال: نسبت پوشیدن به چکمه و دستکش، هر چند مثل پوشیدن عینک، نسبتی حقیقی است و گفته میشود: پوشیدن چکمه، دستکش و عینک؛ ولی شمارش آنها به عنوان «لباس» خالی از نوعی از مجازگویی نیست، چرا که وقتی گفته میشود: «لباس»، منصرف به پیراهن و شلوار و جبّه و قبا و عبا و مانند آنها است.
ایشان در ادامه، به روایتی استشهاد میکند که در آن ابتدا کلمه «ثوب» آمده و سپس به عنوان مثالی برای «ثوب»، به «قمیص» مثال زده شده است. متن روایت چنین است:
وَ [مُحَمَّدُ بْنُ يَعْقُوبَ] عَنْ عَلِيِّ بْنِ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ عَنِ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنْ مُعَاوِيَةَ بْنِ عَمَّارٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: إِنْ لَبِسْتَ ثَوْباً فِي إِحْرَامِكَ لَا يَصْلُحُ لَكَ لُبْسُهُ فَلَبِّ وَ أَعِدْ غُسْلَكَ وَ إِنْ لَبِسْتَ قَمِيصاً فَشُقَّهُ وَ أَخْرِجْهُ مِنْ تَحْتِ قَدَمَيْكَ.[12]
اگر در حال احرام، لباسی پوشیدی که نباید میپوشیدی، تلبیه بگو و غسل خود را اعاده کن و اگر پیراهنی پوشیدی، آن را بشکاف و از سمت پاهایت بیرون آور.
پس از نقل این روایت مینویسد:
فقد مثّل الإمام عليه السّلام «بما لا يصلح لك لبسه» بالقميص، و التمثيل به و إن كان لا يدلّ على عدم صحّة إطلاقه على مثل القفّازين و الخفّ، لكن يشعر بأنّ منصرف الثوب عند الإطلاق هو القميص و أمثاله، و بذلك لا يمكن الاعتماد على الإطلاق الوارد في صحيح زرارة بعد هذا الانصراف.[13]
امام(علیهالسلام) در این روایت برای «ما لا یصلح لک لبسه» به «قمیص» مثال زده است و اگر چه تمیثل، دلالتی بر عدم صحت اطلاق «ثوب» بر مثل دستکش و چکمه ندارد؛ ولی قرینهای است بر این که کلمه «ثوب» وقتی به صورت مطلق بیاید، منصرف به پیراهن و مانند آن است. از این رو و بعد از این انصراف، نمیتوان به اطلاقی که در صحیحه زرارة آمده بود، اعتماد نمود.
و در پایان اینچنین نتیجه میگیرد:
فما أفاده في المتن من عدم تعلّق الكفّارة هو الأقوى. نعم لا بأس بالاحتياط استحبابا.[14]
بنا بر این، آنچه [حضرت امام] در متن آورده است که کفاره ثابت نیست، اقوا است، بلی، قول به احتیاط مستحب، ایرادی ندارد.[15]
غفر الله لنا و لکم ان شاء الله