بحث اخلاقی
نقش ایمان به تقدیر الهی در رفع اندوه (2)
اللَّهُمَّ أنتَ عُدَّتي إن حَزِنت.[1]
در تبیین این جمله از فراز بیستم دعای مکارم که خطاب به حضرت حق، عرض میکنیم: «اگر اندوهگین شوم، تنها تویی که مایه دلخوشیام هستی»، اشاره شد که ایمان و اعتقاد به خداوند سبحان، اصلیترین داروی درمان غم و اندوه است.
همچنین اشاره شد که ایمان به تقدیر الهی، علاج دیگری است برای درمان این مشکل. کسی که تقدیر الهی را واقعا باور کرده باشد، از امور ناخوشایندی که برایش اتفاق میافتد دلنگران نمیشود، زیرا میداند که آنچه اتفاق افتاده است را خداوند حکیم برای او مقدر کرده بوده است. این حقیقتی است که امروزه برخی از روانشناسان غربی نیز بر آن تأکید دارند. نویسندهای به نام «دیل کارنِگی» کتابی نوشته است که به فارسی هم ترجمه شده است به نام آیین زندگی. وی در این کتاب بر این مسئله تأکید زیادی دارد و میگوید: «پذيرش آنچه اتفاق مىافتد، اوّلين قدم در مغلوب كردن پيامدها و آلام و بدبختىهاست».[2]
در این رابطه، این روایت که آن را مرحوم کلینی از امام صادق(علیهالسلام) نقل نموده است، قابل توجه است:
قالَ أَميرُ المُؤمِنينَ صَلواتُ اللَّهِ عَلَيهِ علَى المِنبَرِ: لَا يَجِدُ أَحَدُكُم طَعمَ الإِيمانِ حَتّى يَعلَمَ أنَّ ما أصابَهُ لَم يَكُن لِيُخطِئَهُ و أنَّ ما أخطَأَهُ لَم يَكُن لِيُصيبَهُ.[3]
امير مؤمنان(صلوات الله علیه) روی منبر فرمود: «هيچ یک از شما طعم ايمان را در نمىيابد، مگر آن گاه كه بداند آنچه به او رسيده است، نمىشده نرسد و آنچه به او نرسيده است، ممكن نبوده كه برسد.
این یک واقعیت است که هر چه برای انسان اتفاق میفتد، طبق تقدیر الهی است و امکان ندارد که انسان بتواند چیزی که مقدر الهی است را دفع کند. البته چنانکه توضیح خواهیم داد، تقدیر گاهی غیر حتمی است و با دعا قابل تغییر است.
بحث فقهی
موضوع: کتاب الحج/ تروک الإحرام/ کفاره استعمال بوی خوش (4)
یادآوری
صحبت در آخرین مسئله از مسائل مربوط به طیب، یعنی بوی خوش به عنوان یکی از محرمات احرام بود. حضرت امام(رحمة الله علیه) در فرع اول این مسئله، کفاره استعمال آن را به هر شکلی که باشد، بنا بر احتیاط، یک گوسفند دانست؛ ولی ما گفتیم: این کفاره به خوردن اختصاص دارد و استفادههای دیگر از آن، مثل بوییدن و مالیدن به بدن و لباس یا پوشیدن لباس معطر، کفاره ندارد.
در فرع دوم، بحث در کفاره تکرار استعمال طیب است که به سه صورت ممکن است اتفاق بیفتد:
یک. بعد از استعمال قبلی، کفاره آن را داده است.
دو. بعد از استعمال قبلی، کفاره آن را نداده است و استعمال در زمانهای مختلف تکرار شده است.
سه. بعد از استعمال قبلی، کفاره آن را نداده است و استعمال در یک زمان تکرار شده است.
حضرت امام در صورت اول به شکل قطعی و در صورت دوم بنا بر احتیاط، قائل به وجوب تکرار کفاره شد، ولی در صورت سوم، عدم وجوب تکرار را بعید نداست. متن فرمایش ایشان چنین بود:
لو تكرر منه الاستعمال فان تخلل بين الاستعمالين الكفارة تكررت، و إلا فإن تكرر في أوقات مختلفة فالأحوط الكفارة، و إن تكرر في وقت واحد لا يبعد كفاية الكفارة الواحدة.[4]
اگر استعمال عطريات را تكرار كند چنانچه بين دو مرتبه استعمال نمودن، كفاره را رد كرده است، كفاره تكرار مىشود وگرنه چنانچه اين تكرار در اوقات مختلف بوده است، احتياط [تكرار] كفاره است و اگر چنانچه در يك وقت تكرار شده باشد، بعيد نيست كه يك كفاره كفايت كند.
در باره صورت نخست که تخلل کفاره صورت گرفته است، در جلسه قبل گفتیم ظاهرا در وجوب تکرار بحثی نیست، چنانکه صاحب جواهر نیز آن را در این فرض قطعی دانست، فرقی هم ندارد که در یک زمان و یک مجلس تکرار شده باشد و یا در چند زمان و چند مجلس.
در اینجا متن فرمایش ایشان را میخوانیم.
فرمایش صاحب جواهر
برای فهم بهتر فرمایش ایشان، ابتدا عبارت محقق را میخوانیم. ایشان در مسئلهای به بحث تکرار محذورات احرام پرداخته و پس از بیان حکم تکرار وطی (جماع) و حلق (تراشیدن سر) در باره تکرار پوشیدن لباس دوخته و استعمال طیب مینویسد:
لو تكرر منه اللبس أو الطيب فإن اتحد المجلس لم يتكرر و إن اختلف تكرر.[5]
اگر پوشیدن [لباس] یا به کار بردن بوی خوش را تکرار کند، در صورتی که در یک مجلس باشد، کفاره تکرار نمیشود، ولی اگر در چند مجلس باشد، تکرار میشود.
بنا بر این، حکم «لُبس» و «طیب» در این مسئله، مشترک است، هر چند صاحب جواهر در شرح این عبارت بیشتر در باره «لُبس» صحبت نموده است، ولی با این حال، میتوان نظر ایشان در باره حکم طیب را نیز برداشت نمود.
ایشان در شرح عبارت فوق مینویسد:
لو تكرر منه اللبس أو الطيب فان اتحد المجلس لم تتكرر، و إن اختلف تكررت كما عن النهاية و الوسيلة و المهذب و الغنية و السرائر، بل في المسالك هكذا أطلق الأصحاب، و لعله لأن إليه يرجع ما عن المبسوط و الخلاف قال في الأول: «الثالث الاستمتاع باللباس و الطيب و القبلة، فإن فعل ذلك دفعة واحدة بأن لبس كل ما يحتاج اليه أو تطيب بأنواع الطيب أو قبل و أكثر منه لزمه كفارة واحدة، فإن فعل ذلك في أوقات متفرقة لزمه عن كل دفعة كفارة سواء كفر عن الأول أو لم يكفر» قيل و نحوه التحرير و المنتهى و التذكرة، و قال في محكي الخلاف «تتكرر الكفارة بتكرر اللبس و الطيب إذا فعل ثم صبر ساعة ثم فعل ثانية و هكذا كفر عن الأول أو لا» و استدل بأنه لا خلاف أنه يلزمه بكل لبسة كفارة، فمن ادعى تداخلها فعليه الدلالة، و بالاحتياط، بناء على اتحاد المراد من المجلس و الوقت و إلا كانا قولين كما فهمه في المدارك.[6]
اگر پوشیدن [لباس] یا به کار بردن بوی خوش را تکرار کند، در صورتی که در یک مجلس باشد، کفاره تکرار نمیشود، ولی اگر در چند مجلس باشد، تکرار میشود، همان طور که این نظر، از النهایة [شیخ طوسی]، الوسیلة [ابن حمزه]، المهذب [ابن براج] غنیة [ابن زهره] و السرائر [ابن ادریس] نیز نقل شده است، بلکه در مسالک [شهید ثانی] آمده که همه اصحاب چنین تعبیر کردهاند [که میان یک یا چند مجلس بودن، فرق است]. شاید مرجع این تعبیر، تعبیر [شیخ طوسی در] المبسوط و الخلاف باشد [که میان یک یا چند وقت بودن، فرق گذاشته است]. شیخ در المبسوط میگوید: «سوم: بهره بردن از لباس، بوی خوش و بوسه، اگر اینها را در یک زمان انجام دهد به این صورت که به یک باره همه آنچه نیاز به پوشیدنش دارد را بپوشد یا انواع بوی خوش را به کار ببرد یا چندین بار ببوسد، یک کفاره بر او واجب میشود، ولی اگر آنها را در زمانهای جداگانه انجام دهد، باید برای هر بار یک کفاره بدهد، فرقی ندارد برای بار قبلی کفاره داده باشد یا نداده باشد». گفته شده که علامه در تحریر، منتهی و تذکرة نیز همین نظر را دارد. از شیخ طوسی در الخلاف نیز نقل شده است: «کفاره، با تکرار پوشیدن و استفاده از بوی خوش در صورتی تکرار میشود که وقتی آن را انجام دهد، پس از مدتی دو باره آن را انجام دهد و همین طور دفعات بعدی، [فرقی ندارد] برای اولی کفاره داده باشد یا نداده باشد». برای این حکم اینگونه استدلال شده است که [اولا] بدون شک برای هر بار پوشیدن یک کفاره لازم میشود، پس کسی که مدعی است همه اینها یکی حساب میشود، باید دلیل بیاورد، [ثانیا] به جهت احتیاط. [اینکه مرجع تعبیر اصحاب، همان تعبیر شیخ باشد] بر این مبناست که مقصود از مجلس [در عبارت اصحاب] و وقت [در عبارت شیخ] یکی باشد، وگرنه در اینجا دو نظر خواهد بود، همان طور که صاحب مدارک نیز دو نظر بودن را فهمیده است.
ایشان در ادامه، پس از بیان نظر علامه در منتهی که ملاک را اتحاد و اختلاف صنف لباس دانسته است، میفرماید:
ربما ظهر من كلامه في موضع آخر من المنتهى تكرر الكفارة بتكرر اللبس مطلقا، فإنه قال: «لو لبس ثيابا كثيرة دفعة واحدة وجب عليه فداء واحد، و لو كان في مرات متعددة وجب عليه لكل ثوب دم، لأن لبس كل ثوب يغاير لبس ثوب آخر، فيقتضي كل واحد منهما مقتضاه».
چه بسا از کلام علامه در جای دیگری از منتهی استفاده میشود که کفاره، با تکرار پوشیدن تکرار میشود مطلقا [یک دفعه باشد یا چند دفعه]، وی میگوید: «اگر چندین لباس را یک دفعه بپوشد واجب است که یک کفاره بدهد، ولی اگر در دفعات متعددی این کار را بکند باید برای هر لباسی یک گوسفند بدهد، زیرا پوشیدن هر لباسی غیر از پوشیدن لباس دیگر است و هر کدام، اقتضای یک کفاره دارد».
سپس به نظریه علامه، اینگونه اشکال میکند که چرا ایشان میان یک دفعه پوشیدن و چند دفعه پوشیدن فرق گذاشته است و در صورت اول، یک کفاره را واجب کرده است، هرچند چندین صنف لباس بپوشد؟ زیرا اولاً طبق صحیحه «محمد بن مسلم»، برای هر صنف از انواع لباسی که بپوشد، یک کفاره واجب میشود، بدون آنکه میان یک دفعه بودن یا دفعات متعدد فرق بگذارد، ثانیاً میتوان گفت پوشیدن یک باره چندین لباس، یک دفعه پوشیدن به شمار نمیآید بلکه چند دفعه محسوب میشود، ثالثاً اگر این را بپذیریم که همه آنها یک دفعه پوشیدن محسوب میشود، میگوییم اصلا آنچه موجب وجوب کفاره میشود، پوشیدن نیست تا حکم یک دفعه یا چند دفعه پوشیدن متفاوت باشد، بلکه سبب کفاره، خود لباس است که اگر یک بار یا چند بار پوشیده شود، حکمش متفاوت است، زیرا طبق صحیحه «زرارة»، جایز نیست لباسی را که یک بار پوشیده دو مرتبه بپوشد و روشن است که این حکم در جایی صادق است که دو بار، لباسی را پوشیده است، فرقی ندارد از یک صنف لباس باشد یا چند صنف و فرقی ندارد در یک زمان آنها را پوشیده باشد یا در زمانهای متعدد.
متن اشکال ایشان، چنین است:
قلت: قد سمعت ما في صحيح ابن مسلم سأل أبا جعفر عليه السلام «عن المحرم إذا احتاج الى ضروب من الثياب فقال: عليه لكل صنف منها فداء» و لا محيص عن العمل به بعد أن كان جامعا لشرائط الحجية، و هو يعم لبسها دفعة و دفعات، بل قد يمنع كون لبسها دفعة واحدة لبسا واحدا و لو سلم فقد يمنع أن سبب الكفارة اللبس كي يعتبر اتحاده و تعدده، لما سمعته في صحيح زرارة عن أبي جعفر عليه السلام «من لبس ثوبا لا ينبغي له لبسه» و لا ريب في صدقه على المتعدد و لو كان من ضرب واحد و لبسه دفعة واحدة.[7]
صاحب جواهر پس از بیان این اشکال، به نظریه نخست که میان یک مجلس و چند مجلس، تفصیل داده نیز اشکال نموده و میفرماید:
و من ذلك يتجه وجوب الكفارة لكل ثوب، مع أنه الأحوط من غير فرق بين اتحاد المجلس و عدمه الذي لم نجد له في النصوص أثرا، بل يمكن القطع بعدم اعتباره مع فرض سبق التكفير.[8]
از همین جا معلوم میشود که بهتر است بگوییم برای هر لباسی یک کفاره واجب است [حتی اگر در یک زمان چندین لباس بپوشد]. افزون بر آن، احوط آن است که فرقی میان اتحاد مجلس و عدم آن نیست ـ تفاوتی که در روایات، اثری از آن نیافتیم ـ بلکه ممکن است قطع پیدا کنیم که در فرضی که برای استفاده قبلی، کفاره داده است، اتحاد مجلس شرط نیست.
بنا بر این، از نظر ایشان برای هر لباسی که محرم میپوشد، یک کفاره لازم است، پس اگر چند لباس را پشت سر هم بپوشد یا یک لباس را چند بار بپوشد و در بیاورد، کفاره را باید تکرار کند، چه در یک مجلس و در یک زمان آنها پوشیده باشد یا در چند مجلس و در زمانهای متعدد، این حکم در جایی که تخلل کفاره صورت نگرفته باشد، بنا بر احوط است و در جایی که تخلل صورت گرفته باشد، قطعی است.
بر این اساس، میتوان نظر صاحب جواهر را در بحث طیب، این طور بیان نمود که در صورت اول از سه صورتی که امام(رحمة الله علیه) بیان نمود، تکرار کفاره، قطعی است؛ زیرا فرض این بود که تخلل کفاره صورت گرفته است و در دو صورت بعدی نیز احوط این است که کفاره تکرار شود، حتی اگر در یک زمان از چند بوی خوش استفاده کرده باشد.
خلاصه اینکه با توجه به فرمایش صاحب جواهر، در صورت دوم و سوم که استعمال طیب بدون تخلل کفاره، تکرار شده است، در باره ملاک تکرار کفاره، سه نظریه وجود دارد:
یک. وحدت وقت و تعدد آن
دو. وحدت مجلس و تعدد آن
سه. وحدت صنف و تعدد آن
در جلسه آینده توضیح بیشتر هر یک از این ملاکها میآید.
غفر الله لنا و لکم ان شاء الله
[1]. الصحيفة السجّاديّة، الإمام زین العابدین (علیهالسلام)، الدعاء 20.
[2]. ر. ک: الگوی شادی از نگاه قرآن و حدیث، محمدی ریشهری، ص61.
[3]. الكافي، شیخ کلینی (329 ق)، ج2، ص58، ح4.
[4]. تحریر الوسیلة، الإمام الخمینی (1409 ق)، ج1، ص421.
[5]. شرائع الإسلام فی مسائل الحلال و الحرام، المحقق الحلی (676 ق)، ج1، ص273، ط ـ اسماعیلیان.
[6]. جواهر الكلام فی شرح شرائع الإسلام، محمد حسن النجفی (1226 ق)، ج20، ص435.
[7]. جواهر الكلام فی شرح شرائع الإسلام، محمد حسن النجفی (1226 ق)، ج20، ص435.
[8]. جواهر الكلام فی شرح شرائع الإسلام، محمد حسن النجفی (1226 ق)، ج20، ص436.