بحث اخلاقی
رفع اندوه در پناه خدا
اللَّهُمَّ أنتَ عُدَّتي إن حَزِنت.[1]
این جمله، اولین جمله بند بیستم از دعای نورانی مکارم الاخلاق است که خطاب به حضرت حق میفرماید: خداوندا! اگر من اندوهگین شوم تو ذخیره و مایه دلخوشی من هستی.
[سیاق این جمله و پنج جمله پس از آن، از دعا و درخواست به مناجات تبدیل شده است. این جملات مقدمهای هستند برای شش درخواستی که در پایان این بند آمدهاند.]
کلمه «عُدّة» به معنای امکاناتی است که برای انجام کاری آماده و ذخیره میگردد.[2] این کلمه یک بار در قرآن به کار رفته است. هنگامی که منافقان برای نرفتن به جنگ تبوک، بهانه آوردند که توانایی این کار پر مشقّت را نداریم، خداوند آنان را دروغگو معرفی نمود و فرمود:
﴿وَ لَوْ أَرادُوا الْخُرُوجَ لَأَعَدُّوا لَهُ عُدَّةً﴾[3]
اگر آنان قصد رهسپار شدن [براى جهاد] را داشتند، حتما ساز و برگی براى آن آماده مىكردند.
کسی که خداوند سبحان را مولا و یاور خویش قرار دهد، در همه حال، بویژه هنگام سختی و اندوه به او تکیه میکند. از این رو، هیچ گاه دچار حزن و اندوه و ترس نمیگردد:
﴿أَلا إِنَّ أَوْلِياءَ اللَّهِ لا خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَ لا هُمْ يَحْزَنُونَ﴾.[4]
آگاه باشيد كه دوستان خداوند نه بيمى خواهند داشت و نه اندوهگين مىشوند.
در روایتی از امیر مؤمنان(علیهالسلام) چنین نقل شده است:
اطْرَح عَنكَ وارِداتِ الهمُومِ، بعَزائمِ الصّبرِ و حُسنِ اليَقينِ.[5]
اندوههاى [دل] خويش را با صبر استوار و يقينِ نيكو بزداى.
اگر انسان واقعا به حقایق غیبی یقین داشته باشد، غمناک نمیشود:
نِعْمَ طارِدُ الهُمومِ اليَقينُ.[6]
چه نيكو غم زدايى است، يقين.
بحث فقهی
موضوع: کتاب الحج/ تروک الإحرام/ کفاره استعمال بوی خوش
یادآوری
بحث در باره حرمت بوی خوش بر مُحرم بود. برخی از مسائل مربوط به آن را از تحریر الوسیلة امام خمینی(رحمة الله علیه) خواندیم. اینک ادامه مسائل.
مسئله چهاردهم
لا بأس ببيع الطيب و شرائه و النظر اليه. لكن يجب الاحتراز عن استشمامه.[7]
خريد و فروش عطريات و نگاه به آنها اشكالى ندارد؛ ليكن اجتناب از بوئيدن آنها واجب است.
دلیل این مسئله آن است که نهی وقتی به عین چیزی تعلق میگیرد، منصرف به آشکارترین آثار آن است نه همه آثار آن. در اینجا وقتی طیب حرام شد، مقصود استشمام یا مالیدن آن به لباس و بدن است نه خرید و فروش یا نگاه کردن به آن. بنا بر این، در حال احرام میتوان طیب را خرید یا فروخت و به آن نگاه کرد؛ ولی در آن هنگام، نباید بوی آن را استشمام نمود.
مسئله پانزدهم
حضرت امام در آخرین مسئله از مسائل مربوط به حرمت طیب، بحث کفاره استعمال طیب را مطرح نموده است:
كفارة استعمال الطيب شاة على الأحوط، و لو تكرر منه الاستعمال فان تخلل بين الاستعمالين الكفارة تكررت، و إلا فإن تكرر في أوقات مختلفة فالأحوط الكفارة، و إن تكرر في وقت واحد لا يبعد كفاية الكفارة الواحدة.[8]
كفاره استعمال عطريات بنابر احتياط يك گوسفند است. و اگر استعمال عطريات را تكرار كند چنانچه بين دو مرتبه استعمال نمودن، كفاره را رد كرده است، كفاره تكرار مىشود وگرنه چنانچه اين تكرار در اوقات مختلف بوده است، احتياط [تكرار] كفاره است و اگر چنانچه در يك وقت تكرار شده باشد، بعيد نيست كه يك كفاره كفايت كند.
در این مسئله دو فرع اصلی مطرح شده است:
فرع اول
در باره کفاره استعمال طیب دو مسئله وجود دارد:
یک. نوع کفاره آن چیست؟
دو. کفاره آن، برای مطلق استعمال طیب واجب میشود یا برای نوعی خاص از آن؟
پاسخ پرسش نخست این است که کفاره آن، یک گوسفند است. این مطلب در خلال بحث روشن میگردد.
اما در باره پرسش دوم، میتوان گفت در مجموع سه نظریه مطرح است:
یک. مطلق استعمالهای طیب، کفاره دارد. این همان نظری است که عبارت حضرت امام(رحمة الله علیه) بیانگر آن بود و ظاهرا مشهور فقها آن را پذیرفتهاند.
دو. فقط خوردن طیب یا غذایی که در آن طیب به کار رفته است، کفاره دارد.
سه. علاوه بر خوردن، پوشیدن لباس آغشته به طیب نیز کفاره دارد.
اقوال فقها
آیت الله خویی در مسئله 240 موسوعة مینویسد:
إذا استعمل المحرم متعمداً شيئاً من الروائح الطيّبة فعليه كفّارة شاة على المشهور، و في ثبوت الكفّارة في غير الأكل إشكال، و إن كان الأحوط التكفير.[9]
اگر محرم چیزی از بوهای خوش را عمدا استعمال کند، کفارهاش بنا بر مشهور یک گوسفند است، ولی ثبوت کفاره در غیر خوردن، محل اشکال است، هرچند احوط کفاره دادن است.
حضرت امام در مناسک حج فارسی مینویسد:
کفاره استعمال بوی خوش یک گوسفند است بنا بر احتیاط واجب.[10]
در حاشیه این مسئله نظر سایر فقها، چنین آمده است:
آیت الله تبریزی، آیت الله خویی: کفارهاش بنا بر مشهور یک گوسفند است، ولی ثبوت کفاره در غیر خوردن، محل اشکال است هرچند احوط کفاره دادن است.
آیت الله خامنهای: احتیاط واجب آن است که برای استفاده عمدی از عطریات و بوی خوش، چه آنهایی که در خوراک از آن استفاده میشود مانند زعفران و چه غیر آنها، یک گوسفند کفاره بدهد.
آیت الله زنجانی: کفاره خوردن زعفران و مانند آن، یک گوسفند است و سایر انواع استفاده از عطریات، کفاره ندارد.
آیت الله سبحانی: کفاره بوی خوش در صورت استفاده خوردنی یک گوسفند است و در استعمالات دیگر مانند مالیدن به لباس و بدن و بوییدن بنا بر احتیاط باید گوسفند داده شود.
آیت الله سیستانی: هرگاه محرم عمدا مقداری از چیزهای خوشبو را بخورد و یا چیزی را بپوشد که اثر بوی خوش از سابق در آن مانده باشد، بنا بر احتیاط واجب باید یک گوسفند، کفاره بدهد، ولی در غیر این دو مورد، در استفاده از بوی خوش، کفاره واجب نیست، هرچند احوط کفاره دادن است.[11]
بنا بر این، حضرت امام و مقام معظم رهبری کفاره داشتن مطلق استعمالات را احوط دانستهاند؛ ولی آیات عظام، خویی، تبریزی، زنجانی و سبحانی آن را به خوردن اختصاص دادهاند و در باره سایر استعمالات غیر از آیت الله زنجانی که فتوا به عدم کفاره داده، بقیه، کفاره داشتن را احوط دانستهاند. آیت الله سیستانی نیز علاوه برخوردن، پوشیدن لباس معطر را نیز اضافه نموده است.
از فقهای گذشته نیز محقق حلی در شرائع انواع استعمالهای طیب را موجب کفاره دانسته است. عبارت ایشان چنین است:
من تطيّب كان عليه دم شاة سواء استعمله صبغا أو اطلاء ابتداء أو استدامة أو بخورا أو في الطعام.[12]
کسی که [در حال احرام] از بوی خوش استفاده کند، یک گوسفند باید کفاره دهد، فرقی ندارد که آن را به عنوان خورش استفاده کند یا به صورت مالیدن ـ چه آن را حین احرام به خود بمالد یا پیش از احرام ـ یا به شکل بخور دادن یا آن را در غذا بریزد.
صاحب جواهر در شرح این عبارت، این مطلب را بدون اختلاف دانسته است. وی مینویسد:
من تطيّب أي استعمل الطيب كان عليه دم شاة سواء استعمله صبغا بالكسر أي إداما أو بالفتح أو إطلاء ابتداء أو استدامة بأن كان مستعملا له قبل الإحرام ثم أحرم أو بخورا أي تبخيرا أو في الطعام بلا خلاف أجده فيه، بل عن المنتهى الإجماع عليه، بل زاد في محكي التحرير «سواء استعمله في عضو كامل أو بعضه، و سواء مست الطعام النار أو لا» كما عن التذكرة بزيادة «شما و مسا، علق به البدن أو عبقت به الرائحة، و احتقانا و اكتحالا و استعاطا لا لضرورة، و لبسا لثوب مطيب و افتراشا له بحيث يشم الريح، أو يباشر بدنه أو ثياب بدنه» بل قال: «لو داس بنعله طيبا فعلق بنعله وجبت الفدية» مستدلا على الجميع بالعمومات.[13]
کسی که [در حال احرام] از بوی خوش استفاده کند، یعنی آن را به کار ببرد، یک گوسفند باید کفاره دهد، فرقی ندارد آن را به عنوان صِبغ، یعنی خورش استفاده کند یا صَبغ، یعنی رنگآمیزی کردن لباس یا به صورت مالیدن ـ چه آن را حین احرام به خود بمالد یا پیش از احرام ـ یا به شکل بخور دادن یا ریختن در غذا. در این حکم اختلاف نظری نیافتم، بلکه [علامه حلی] در منتهی المطلب آن را اجماعی دانسته است، حتی طبق آنچه از تحریر الاحکام نقل شده است این را نیز افزوده که «فرقی ندارد آن را در یک عضو کامل به کار گیرد یا در بخشی از آن و فرقی ندارد غذایی که در آن بوی خوش به کاربرده، با آتش پخته باشد یا چنین نباشد»، کما اینکه در تذکرة این را اضافه نموده است که «[فرقی ندارد] به شکل بوییدن باشد یا مالیدن، در آویختن به بدن باشد یا خوشبو کردن آن یا وارد کردن به آن یا سرمه کشیدن یا با بینی کشیدنی که ضرورتی نداشته باشد، یا لباسی بپوشد که خوشبو شده باشد، یا روی فرش خوشبو شده به گونهای قرار گیرد که بوی آن را بگیرد یا به بدن یا لباسش سرایت کند»، بلکه وی گفته است: «اگر با کفشش چیز خوشبویی را زیر خاک پنهان کند و به کفشش بچسبد، کفاره بر او واجب میگردد» در همه آنها به عمومات استدلال شده است.
صاحب جواهر عبارتی را از تذکرة آورده بود که نقل قول مستقیم از آن کتاب نیست، بلکه خلاصهای است از آنچه که علامه در چندین مسئله آورده است.
علامه حلی استعمال طیب را اعم از بوییدن و مالیدن و خوشبو نمودن دانسته است. ایشان در مسئله 238 مینویسد:
استعمال الطيب عبارة عن شمّه أو إلصاق الطيب بالبدن أو الثوب أو نشبت الرائحة بإحداهما قصدا للعرف، فلو تحقّق الريح دون العين بجلوسه في حانوت عطّار أو في بيت يجمّره ساكنوه، وجبت الفدية إن قصد تعلّق الرائحة به، و إلّا فلا.[14]
استعمال بوی خوش از نظر عرف عبارت است از بوییدن بوی خوش یا چسباندن آن به بدن یا لباس یا در آویختن و خوشبو کردن یکی از آنها از روی عمد. پس اگر در اثر نشستن در مغازه عطرفروشی یا خانهای که با بخور آن را خوشبو کردهاند، بوی آن را بگیرد، حتی اگر عین آن را هم به کار نبرده باشد، کفاره واجب میگردد، البته اگر به قصد خوشبو شدن چنین کند، وگرنه واجب نمیشود.
بررسی ادله
آیت الله خویی در توضیح مسئلهای که از ایشان خواندیم، مینویسد:
المعروف و المشهور عند الأصحاب أنّ استعمال الطيب أكلًا و شمّاً و دلكاً يوجب كفّارة شاة، و لكن دليله غير ظاهر، و إنّما الدليل خاص بالأكل، و أمّا في غيره من موارد الاستعمالات فلا دليل على ثبوت الكفّارة فيه.[15]
معروف و مشهور نزد اصحاب این است که استفاده از بوی خوش به صورت خوردن، بوییدن و مالیدن، موجب کفاره دادن یک گوسفند میشود؛ ولی دلیل این مطلب روشن نیست، بلکه دلیل، اختصاص به خوردن دارد و در باره سایر انواع استفاده از بوی خوش، دلیلی برای ثبوت کفاره وجود ندارد.
سپس به دو روایت صحیحه از «زرارة» برای اثبات وجوب کفاره برای خوردن طیب اشاره میکند که عبارت اند از:
یک:
مُحَمَّدُ بْنُ عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ بِإِسْنَادِهِ عَنْ زُرَارَةَ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ ع قَالَ: مَنْ أَكَلَ زَعْفَرَاناً مُتَعَمِّداً أَوْ طَعَاماً فِيهِ طِيبٌ فَعَلَيْهِ دَمٌ فَإِنْ كَانَ نَاسِياً فَلَا شَيْءَ عَلَيْهِ وَ يَسْتَغْفِرُ اللَّهَ وَ يَتُوبُ إِلَيْهِ.[16]
شیخ صدوق به اسنادش از «زرارة» نقل نموده است که میگوید: امام باقر(علیهالسلام) فرمود: كسى كه زعفران و يا غذايى كه در آن عطر باشد را از روى عمد بخورد، بر عهده اوست كه قربانى كند و اگر اين كار از روى فراموشى باشد، چيزى بر عهده او نيست و از خداى متعال طلب آمرزش كند و توبه نماید.
در این روایت، خورد عمدی زعفران و غذای مشتمل بر بویخوش، موجب کفاره دانسته شده است و در آن اشارهای به سایر استعمالهای طیب نشده است.
دو:
مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ بِإِسْنَادِهِ عَنْ مُوسَى بْنِ الْقَاسِمِ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ مَحْبُوبٍ عَنْ عَلِيِّ بْنِ رِئَابٍ عَنْ زُرَارَةَ بْنِ أَعْيَنَ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا جَعْفَرٍ ع يَقُولُ مَنْ نَتَفَ إِبْطَهُ أَوْ قَلَّمَ ظُفُرَهُ أَوْ حَلَقَ رَأْسَهُ أَوْ لَبِسَ ثَوْباً لَا يَنْبَغِي لَهُ لُبْسُهُ أَوْ أَكَلَ طَعَاماً لَا يَنْبَغِي لَهُ أَكْلُهُ وَ هُوَ مُحْرِمٌ فَفَعَلَ ذَلِكَ نَاسِياً أَوْ جَاهِلًا فَلَيْسَ عَلَيْهِ شَيْءٌ وَ مَنْ فَعَلَهُ مُتَعَمِّداً فَعَلَيْهِ دَمُ شَاةٍ.[17]
«زرارة بن اعین» میگوید: از امام باقر(علیهالسلام) شنیدم که فرمود:
کسی که در حال احرام، از روی فراموشی یا ندانستن، موهاى زير بغلش را بکَند يا ناخنهایش را کوتاه کند یا موى سرس را بتراشد یا لباسی که نباید بپوشد را بپوشد یا غذایی که نباید بخورد را بخورد، چیزی بر عهدهاش نیست، ولی اگر این کارها را از روی عمد انجام دهد بر عهده اوست که یک گوسفند قربانی کند.
آیت الله خویی پس از نقل این روایت میفرماید: عبارت «أَكَلَ طَعَاماً لَا يَنْبَغِي لَهُ أَكْلُهُ» عام است و شامل خوردن طیب و غذایی که در آن بوی خوش استفاده شده نیز میگردد.
ایشان به عبارت «لَبِسَ ثَوْباً لَا يَنْبَغِي لَهُ لُبْسُهُ» اشاره نکرده است، ولی چنانکه در آینده توضیح خواهیم داد، یکی از مستندات نظر آیت الله سیستانی، همین عبارت است، زیرا این عبارت نیز مثل عبارت قبلی، عام است و شامل پوشیدن لباس معطر نیز میشود. البته خواهیم گفت که این برداشت صحیح نیست.
آیت الله خویی در ادامه، اشارهای به بحث نوع کفاره میکند و روایتی را به عنوان روایت معارض میآورد که در آن کفاره خوردن غذای مخلوط به زعفران، صدقه دادن یک درهم دانسته شده است نه قربانی کردن یک گوسفند. متن روایت چنین است:
مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ بِإِسْنَادِهِ عَنْ مُوسَى بْنِ الْقَاسِمِ عَنْ عَلِيٍّ الْجَرْمِيِّ عَنْ دُرُسْتَ الْوَاسِطِيِّ عَنِ ابْنِ مُسْكَانَ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ هَارُونَ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: قُلْتُ لَهُ أَكَلْتُ خَبِيصاً فِيهِ زَعْفَرَانٌ حَتَّى شَبِعْتُ قَالَ إِذَا فَرَغْتَ مِنْ مَنَاسِكِكَ وَ أَرَدْتَ الْخُرُوجَ مِنْ مَكَّةَ فَاشْتَرِ بِدِرْهَمٍ تَمْراً ثُمَّ تَصَدَّقْ بِهِ يَكُونُ كَفَّارَةً لِمَا أَكَلْتَ وَ لِمَا دَخَلَ عَلَيْكَ فِي إِحْرَامِكَ مِمَّا لَا تَعْلَمُ.[18]
«حسن بن هارون» میگوید:
به امام صادق(علیهالسلام) گفتم: [در حال احرام] حلواى مخلوط به زعفران خوردم تا اینکه سیر شدم. فرمود: چون اعمال خود را انجام دادی و خواستى از مكّه خارج شوى با صرف درهمى مقدارى خرما بخر و آن را صدقه بده تا كفاره آن كار و همچنين كفاره هر خللى باشد كه بدون علم به احرامت داخل شده است.
ایشان این روایت را به لحاظ سندی معتبر دانسته است، ولی به لحاظ دلالی، آن را این گونه پاسخ میدهد:
الجواب: أن ذيل الخبر شاهد على أنّه إنّما أكل الخبيص ناسياً لقوله: «يكون كفّارة لما أكلت، و لما دخل عليك في إحرامك مما لا تعلم» و يتصدق بشيء لأنّه فعل ما لا يعلم و أدخل في إحرامه ما لا يعلم بكونه ممنوعاً له، و لا بأس بالحمل على الاستحباب في صورة الجهل أو النسيان. و بالجملة: لا دليل على ثبوت الكفّارة في غير الأكل سوى دعوى الإجماع و لم يثبت.[19]
پاسخ: ذیل روایت قرینهای است بر اینکه از روی فراموشی حلوا را خورده است، زیرا میفرماید: «تا كفاره آن چه خوردی و هر خللى باشد كه بدون علم به احرامت داخل شده است». او به این دلیل باید چیزی را صدقه دهد که از روی نادانی کاری را در حال احرام انجام داده است که نباید انجام میداده. از این رو، ایرادی ندارد که آن را حمل استحباب حالت جهل و نسیان کنیم. خلاصه: دلیلی بر ثبوت کفاره در غیر از خوردن وجود ندارد، مگر اجماع که آن هم، ثابت نشده است.
آیت الله خویی پس از این نتیجهگیری، سراغ ادله قول اول که کفاره را برای غیر از خوردن نیز لازم میداند، میرود. ایشان برای این قول دو روایت ذکر کرده و آنها را پاسخ میدهد.
روایت اول:
مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ بِإِسْنَادِهِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أَحْمَدَ بْنِ يَحْيَى عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْحُسَيْنِ عَنِ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنْ مُعَاوِيَةَ بْنِ عَمَّارٍ فِي مُحْرِمٍ كَانَتْ بِهِ قَرْحَةٌ فَدَاوَاهَا بِدُهْنِ بَنَفْسَجٍ قَالَ إِنْ كَانَ فَعَلَهُ بِجَهَالَةٍ فَعَلَيْهِ طَعَامُ مِسْكِينٍ وَ إِنْ كَانَ تَعَمَّدَ فَعَلَيْهِ دَمُ شَاةٍ يُهَرِيقُهُ.[20]
در این روایت، «معاویة بن عمار» در باره محرمی که زخمش را با روغن بنفشه درمان کرده است میگوید:
فرمود: اگر این کار را از روی نادانی انجام داده است، باید مسکینی را غذا دهد و اگر از روی عمد چنین کرده است، باید گوسفندی را قربانی کند.
ایشان در اشکال استدلال به این روایت میفرماید:
فيه: أنّ الرواية أجنبية عن المقام، لأنّ البنفسج ليس من الطيب و إنّما السؤال عن التدهين و هو محرم آخر سيأتي البحث عنه.[21]
اشکالش این است که: این روایت ارتباطی با بحث ما ندارد، زیرا بنفشه از انواع طیب نیست. سؤال هم از روغن مالیدن در حال احرام است که بحث آن خواهد آمد.
روایت دوم:
عَبْدُ اللَّهِ بْنُ جَعْفَرٍ فِي قُرْبِ الْإِسْنَادِ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ الْحَسَنِ عَنْ جَدِّهِ عَلِيِّ بْنِ جَعْفَرٍ عَنْ أَخِيهِ مُوسَى بْنِ جَعْفَرٍ ع قَالَ: لِكُلِّ شَيْءٍ خَرَجْتَ مِنْ حَجِّكَ فَعَلَيْهِ فِيهِ دَمٌ تُهَرِيقُهُ حَيْثُ شِئْتَ.[22]
«علی بن جعفر» از برادرش امام کاظم(علیهالسلام) روایت کرده است که فرمود:
برای هر چیزی که تو را از حج خارج میکند، باید قربانی انجام دهی، هر چه باشد.
طبق این روایت، انواع استعمال طیب موجب کفاره است، زیرا یکی از چیزهایی که محرم را از حج خارج میکند، استعمال طیب است.
آیت الله خویی در پاسخ استدلال به این روایت نیز مینویسد:
الجواب أوّلًا: أنّ الرواية ضعيفة سنداً، لما ذكرنا غير مرّة أن عبد اللّٰه بن الحسن و إن كان شريفاً نسباً و لكنّه لم يوثق في كتب الرجال. و ثانياً: أنّ الاستدلال بها مبني على أن تكون النسخة «جرحت» يعني ارتكاب ما لا ينبغي فعله في الحجّ من إتيان المحرمات، و لكن النسخة مختلفة ففي بعضها «خرجت» و المعنى إذا خرجت من حجّك و أكملت الأعمال، و كان عليه دم يجوز لك أن تذبحه و تهريقه في أيّ مكان شئت، و لا يجب عليك أن تذبحه في مكّة أو منى، و سيأتي إن شاء اللّٰه تعالى أن كفّارة الصيد تذبح في مكّة أو منى، و أمّا بقية الكفّارات فيذبحها أين شاء، فالرواية ناظرة إلى مكان ذبح الكفّارة، بل الرواية ناظرة إلى هذا المعنى حتّى على نسخة «جرحت» بالجيم، فيكون المعنى أنّه جرحت بشيء فيه دم تهريقه في أيّ مكان شئت، و قوله: «فيه دم» تتمة للجملة الاولى، و هي قوله: «لكل شيء جرحت».[23]
پاسخ: اولا: سند این روایت، ضعیف است، زیرا ـ چنانکه چندین بار گفتهایم ـ «عبدالله بن حسن» اگرچه شخص شریف النسبی است، ولی در کتب رجالی توثیق نشده است. ثانیاً: استدلال به این روایت بر مبنای نسخه «جرحت» به معنای «ارتکاب» است، یعنی کاری از محرمات را مرتکب شده که نباید در حج انجام میداده است؛ ولی نسخهها در باره این عبارت مختلف اند و در بعضی از آنها «خرجت» آمده است، یعنی هنگامی که از مناسک حج خود خارج شدی و اعمال تو به پایان رسید، اگر قربانیای بر عهده تو بود، در هر مکانی که خواستی میتوانی قربانی را انجام دهی، نه اینکه واجب باشد در مکه یا منا چنین کنی. در آینده خواهیم گفت که کفاره صید، باید در مکه یا منا ذبح شود، اما سایر کفارات را میتواند هر جا که خواست قربانی کند. بنا بر این، روایت ناظر به مکان ذبح کفاره است، حتی طبق نسخه «جرحت» نیز همین معنا مقصود است و میخواهد بگوید: در هر مکانی که خواستی، میتوانی قربانی را انجام دهی. طبق این معنا، عبارت «فیه دم» تتمه جمله اول، یعنی «لکل شیء جرحت» است.
ایشان پس از این، دو باره بر نظریه خود تأکید نموده و میفرماید:
و الحاصل: لا دليل على ثبوت الكفّارة في غير الأكل، و إنّما الكفّارة بالشاة ثابتة في مورد الأكل خاصّة.[24]
خلاصه: دلیلی بر ثبوت کفاره در غیر از خوردن وجود ندارد و یک گوسفند بودن کفاره نیز تنها در باره خوردن ثابت است.
بنا بر این، طبق آنچه در اینجا آمده است، آیت الله خویی نباید برای غیر از خوردن، کفاره را لازم میدانست و باید مثل آیت الله زنجانی فتوا به عدم کفاره میداد، ولی چنانکه دیدیم، هم در متن مسئله و هم در حاشیه مناسک، کفاره داشتن سایر استعمالها را احوط دانست. به هر حال، باید گفت: مقصود ایشان، احتیاط مستحب است نه احتیاط واجب.
ایشان در ادامه این بحث، چند روایات معارض دیگر را آورده و پاسخ داده است که در جلسه آینده میآید.
غفر الله لنا و لکم ان شاء الله
[1]. الصحيفة السجّاديّة، الإمام زین العابدین (علیهالسلام)، الدعاء 20.
[2]. «العُدَّة: ما يُعَدُّ لأمر يحدث فيدخر له» كتاب العین، الخلیل بن أحمد الفراهیدی (175 ق)، ج1 ص79.
[3]. سوره توبه، آیه46.
[4]. سوره یونس، آیه62.
[5]. نهج البلاغة، نامه31.
[6]. نزهة الناظر، ج1 ص58.
[7]. تحریر الوسیلة، الإمام الخمینی (1409 ق)، ج1، ص421.
[8]. تحریر الوسیلة، الإمام الخمینی (1409 ق)، ج1، ص421.
[9]. موسوعة الإمام الخوئی، السید أبوالقاسم الخوئی (1413 ق)، ج28، ص406.
[10]. مناسک حج مطابق با فتاوای حضرت امام و مراجع تقلید با تجدید نظر و اضافات، ص199، مسئله343، ط ـ پژوهشکده حج و زیارت (1397ش).
[11]. مناسک حج مطابق با فتاوای حضرت امام و مراجع تقلید با تجدید نظر و اضافات، ص199، حاشیه3، ط ـ پژوهشکده حج و زیارت (1397ش).
[12]. شرائع الإسلام فی مسائل الحلال و الحرام، المحقق الحلی (676 ق)، ج1، ص270، ط ـ اسماعیلیان.
[13]. جواهر الكلام فی شرح شرائع الإسلام، محمد حسن النجفی (1226 ق)، ج20، ص395.
[14]. تذکرة الفقهاء، العلامه الحلی (726 ق)، ج7، ص315، ط ـ آل البیت.
[15]. موسوعة الإمام الخوئی، السید أبوالقاسم الخوئی (1413 ق)، ج28، ص406.
[16]. وسائل الشيعة، الشیخ حرّ العاملی (1104 ق)، ج13، ص150، ابواب بقیة کفارات الإحرام، ب4، ح1، ط ـ آل البیت.
[17]. وسائل الشيعة، الشیخ حرّ العاملی (1104 ق)، ج13، ص157، ابواب بقیة کفارات الإحرام، ب8، ح1، ط ـ آل البیت.
[18]. وسائل الشيعة، الشیخ حرّ العاملی (1104 ق)، ج13، ص149، ابواب بقیة کفارات الإحرام، ب3، ح1، ط ـ آل البیت.
[19]. موسوعة الإمام الخوئی، السید أبوالقاسم الخوئی (1413 ق)، ج28، ص407.
[20]. وسائل الشيعة، الشیخ حرّ العاملی (1104 ق)، ج13، ص151، ابواب بقیة کفارات الإحرام، ب4، ح5، ط ـ آل البیت.
[21]. موسوعة الإمام الخوئی، السید أبوالقاسم الخوئی (1413 ق)، ج28، ص407.
[22]. وسائل الشيعة، الشیخ حرّ العاملی (1104 ق)، ج13، ص158، ابواب بقیة کفارات الإحرام، ب8، ح5، ط ـ آل البیت.
[23]. موسوعة الإمام الخوئی، السید أبوالقاسم الخوئی (1413 ق)، ج28، ص408.
[24]. موسوعة الإمام الخوئی، السید أبوالقاسم الخوئی (1413 ق)، ج28، ص408.