بحث اخلاقی
تقابل نفس امّاره و لوّامه (4)
اللَّهُمَّ خُذ لِنَفسِكَ مِن نَفسي ما يُخَلِّصُها، و أَبقِ لِنَفسي مِن نَفسي ما يُصلِحُها، فَإِنَ نَفسي هالِكَةٌ أو تَعصِمَها.[1]
خلاصه آنچه در تبیین جمله سوم از این بخش از دعای مکارم بیان شد، این است که انسان موجودی دو بُعدی است که در قرآن و حدیث با نامهای مختلف آمدهاند. یک بُعد وجود او گرایش به بدیهاست که در نهایت او را به هلاکت میرساند. از این بُعد با تعبیرهای: نفس الامارة بالسوء، نفس الهامبخش فجور، نجد الشر و شهوت یاد شده است.
در مقابل و ضدّ آن، گرایشی است که او را به راهی میبرد که به بهشت برین ختم میگردد. از این بُعد با تعبیرهای: نفس لوّامه (وجدان اخلاقی)، نفس الهامبخش تقوا، نجد الخیر و عقل یاد شده است.
در حدیث مشهور جنود عقل و جهل، بُعد الهی، عقل و بُعد شهوانی، جهل نامیده شده است و لشکریان هر یک از آنها که در برابر هم هستند، معرفی شده است.
نکته شایان توجه این است که جهل در اینجا، معنای عدمی، یعنی «عدم العلم» ندارد، بلکه امر وجودی است که انسان را به کارهای جاهلانه و ناپسند دعوت میکند.[2] این کشش و جاذبه درونی در برابر عقل است که او به کارهای صحیح دعوت میکند.
روایت یاد شده را شیخ کلینی با سند خود از امام صادق(علیهالسلام) نقل نموده است. این روایت، طولانی است و ما در اینجا بخشهایی از آن را میآوریم. میفرماید:
إنَّ اللَّهَ عز و جل خَلَقَ العَقلَ و هُوَ أوَّلُ خَلقٍ مِنَ الرّوحانِيّينَ عَن يَمينِ العَرشِ مِن نورِهِ... ثُمَّ خَلَقَ الجَهلَ مِنَ البَحرِ الاجاجِ ظُلمانِيًّا... ثُمَّ جَعَلَ لِلعَقلِ خَمسَةً و سَبعينَ جُندًا، فَلَمّا رَأَى الجَهلُ ما أكرَمَ اللَّهُ بِهِ العَقلَ و ما أعطاهُ، أضمَرَ لَهُ العَداوَةَ. فَقالَ الجَهلُ: يا رَبِّ، هذا خَلقٌ مِثلي خَلَقتَهُ و كَرَّمتَهُ و قَوَّيتَهُ و أنَا ضِدُّهُ و لا قُوَّةَ لي بِهِ فَأَعطِني مِنَ الجُندِ مِثلَ ما أعطَيتَهُ، فَقالَ: نَعَم، فَإِن عَصَيتَ بَعدَ ذلِكَ أخرَجتُكَ و جُندَكَ مِن رَحمَتي، قالَ: قَد رَضيتُ، فَأَعطاهُ خَمسَةً و سَبعينَ جُندًا. فَكانَ مِمّا أعطَى العَقلَ مِنَ الخَمسَةِ وَ السَّبعينَ الجُندَ: الخَيرُ و هُوَ وَزيرُ العَقلِ و جَعَلَ ضِدَّهُ الشَّرَّ و هُوَ وَزيرُ الجَهلِ، وَ الإِيمانُ و ضِدَّهُ الكُفرَ... .[3]
خداوند، خرد را كه نخستين آفريده روحانى است، از سمتِ راست عرش از نور خود بيافريد... سپس نادانى را از درياى شور و ظلمانى بيافريد... آنگاه براى خرد، هفتاد و پنج سرباز قرار داد. وقتى نادانى، كرامتى را كه خداوند به عقل داد، مشاهده كرد، كينه او را به دل گرفت و گفت: اى پروردگار! اين آفريدهاى است مانند من. او را آفريدى، كرامت بخشيدى، نيرومند ساختى و من بر خلاف اويم و نيرويى ندارم. به من هم سربازانى مانند عقل ببخشاى. خداوند پذيرفت و فرمود: اگر پس از آن نافرمانى كردى، تو و سربازانت را از رحمت خويش بيرون سازم. جهل، رضايت داد. آنگاه خداوند به وى هفتاد و پنج سرباز بخشيد. سربازانى كه خداوند به خرد بخشيد، عبارتاند از: خير كه او ياور عقل است و ضدّ آن شرّ است كه وزير جهل ست؛ ايمان كه ضدّش كفر است...
[از جمله قرائنی که بر وجودی بودن مفهوم جهل در اینجا دلالت دارد، صفات وجودی است که در این روایت به عنوان لشکر جهل آمدهاند. افزون بر آن، در بخشی از آن، علم از لشکریان عقل و در برابر جهل آمده است که نشان میدهد، جهل به معنای «عدم العلم» از لشکریان جهل وجودی و به معنای نیروی است که خداوند در درون انسان قرار داده است.]
بحث فقهی
موضوع: کتاب الحج/ تروک الإحرام/ بوی خوش (5)
یادآوری
بحث در باره پنجمین مورد از محرمات احرام، یعنی طیب بود که گفتیم با توجه به معنای لغوی آن، مقصود هر نوع بوی خوش است، یعنی بوییدن مطلق بوی خوش بر محرم حرام است؛ ولی در باره سایر موارد استعمال آن مثل خوردن، حرمت آن، به خوراکیهای معطری مثل زعفران اختصاص دارد که بوی آنها زیاد است.
حکم زنجبیل و دارچین
حضرت امام در جمله پایانی این مسئله در باره دو مصداق از مصادیق خوراکیهای معطر میفرماید:
الأقوى عدم حرمة الزنجبيل و الدارصيني، و الأحوط الاجتناب.[4]
اقوى آن است كه زنجبيل و دارچين حرام نيست، ولی احتياط، اجتناب از آنهاست.
از نظر ایشان، خوردن آنها حرام نیست، هرچند احتیاط مستحب است که اجتناب کند. ایشان در مسئله 339 مناسک نیز میفرماید:
احتیاط آن است که از دارچین، زنجبیل و هِل و امثال آنها اجتناب کند، اگرچه اقوی حرام نبودن آنهاست.[5]
ولی بنا بر مبنای ما که اجتناب از بوی خوش مطلقا ممنوع است، اجتناب از بوی زنجبیل و دارچین نیز لازم است و نباید محرم عمدا آنها را بو کند. خوردن این گونه خوردنیها که بوی زیادی دارد نیز مانند زعفران که دلیل خاص داشت، اشکال دارد؛ ولی خوردن غیر آنها که بویی ضعیفتر از بوی زعفران دارند، اشکالی ندارد.
این نظری است که آیت الله شبیری زنجانی فرموده و ما آن را پذیرفتیم. ایشان در حاشیه مناسک میفرماید:
خوردن چیزهای خوشبویی که در سطح زعفران یا قویتر از آن است جایز نیست؛ بنا بر این خوردن گلها و سبزیجات و میوجات خوشبو بر محرم جایز است، ولی باید مواظبت کند ـ ولو با گرفتن بینی ـ که بوی خوش آنها به مشامش نرسد.[6]
مسئله دهم
حضرت امام در مسئله دهم میفرماید:
يجب الاجتناب عن الرياحين أي كل نبات فيه رائحة طيبة إلا بعض أقسامها البرية كالخزامى، و هو نبت زهره من أطيب الأزهار على ما قيل، و القيصوم و الشيح و الإذخر، و يستثنى من الطيب خلوق الكعبة، و هو مجهول عندنا، فالأحوط الاجتناب من الطيب المستعمل فيها.[7]
واجب است كه از رياحين يعنى هر روئيدهاى كه داراى بوى خوش است كنارهگيرى شود، مگر بعضى از انواع صحرايى آنها مانند «خزامى» ـ كه بنا بر آنچه گويند گياهى است كه گلش از خوشبوترين گلها است ـ، «قيصوم»، «شیح» و «اذخر». از عطريات، «خلوق كعبه» استثناء شده است و [چونكه] خلوق نزد ما ناشناخته است، پس احتياط آن است كه از بوى عطرى كه در كعبه بكار رفته كنارهگيرى شود.
در این مسئله، برخی از گیاهان و نیز عطر مخصوص کعبه، استثناء شده است که در دو فرع آنها را بررسی میکنیم.
فرع اول: گیاهان مستثناء
برای تبیین این فرع، دستهبندی علامه حلی را برای انواع گیاهان خوشبو میخوانیم. ایشان در تذکرة مینویسد:
النبات الطيب أقسامه ثلاثة: الأول: ما لا ينبت للطيب و لا يتّخذ منه، كنبات الصحراء من الشّيح و القيصوم و الخزامي و الإذخر و الدار صيني و المصطكي و الزنجبيل و السعد و حبق الماء... و الفواكه، كالتفّاح و السفرجل و النارنج و الأترج، و هذا كلّه ليس بمحرّم، و لا تتعلّق به كفّارة إجماعا. و كذا ما ينبته الآدميون لغير قصد الطيب، كالحنّاء و العصفر... الثاني: ما ينبته الآدميون للطيب و لا يتّخذ منه طيب، كالريحان الفارسي و المرزجوش و النرجس و البرم، قال الشيخ رحمه اللّٰه: فهذا لا تتعلّق به كفّارة، و يكره استعماله... الثالث: ما يقصد شمّه و يتّخذ منه الطيب، كالياسمين و الورد و النيلوفر. و الظاهر أنّ هذا يحرم شمّه، و تجب منه الفدية.[8]
طبق این دستهبندی، گیاهان خوشبو سه دسته اند:
روایات
روایات در این باره چنین است:
روایت اول
مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ بِإِسْنَادِهِ عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ سَعِيدٍ عَنْ فَضَالَةَ عَنْ مُعَاوِيَةَ بْنِ عَمَّارٍ قَالَ: قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع لَا بَأْسَ أَنْ تَشَمَّ الْإِذْخِرَ وَ الْقَيْصُومَ وَ الْخُزَامَى وَ الشِّيحَ وَ أَشْبَاهَهُ وَ أَنْتَ مُحْرِمٌ.[9]
در این روایت صحیح السند از امام صادق(علیهالسلام) نقل شده است که فرمود:
ایرادی ندارد که وقتی محرم هستی، اذخر، بومادران، اسطوقدوس، درمنه و مانند آنها را ببویی.
روایت دوم
وَ [مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ] بِإِسْنَادِهِ عَنْ مُوسَى بْنِ الْقَاسِمِ عَنْ حَمَّادٍ عَنْ حَرِيزٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: لَا يَمَسُّ الْمُحْرِمُ شَيْئاً مِنَ الطِّيبِ وَ لَا الرَّيْحَانَ وَ لَا يَتَلَذَّذُ بِهِ الْحَدِيثَ.[10]
«حریز بن عبدالله» در این روایت صحیحه از امام صادق(علیهالسلام) روایت کرده که فرمود:
مُحرم هیچ بوی خوش و گیاه خوشبویی را به کار نمیبرد و از آن لذت نمیبرد... .
روایت سوم
وَ [مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ بِإِسْنَادِه] عَنْهُ (مُوسَى بْنِ الْقَاسِم) عَنْ عَبْدِ الرَّحْمَنِ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ سِنَانٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ سَمِعْتُهُ يَقُولُ لَا تَمَسَّ رَيْحَاناً وَ أَنْتَ مُحْرِمٌ الْحَدِيثَ.[11]
«عبدالله بن سنان» در این روایت صحیحه میگوید:
از امام صادق(علیهالسلام) شنیدم که فرمود: نبايد در حال احرام هيچ نوع گیاه خوشبویی را لمس كنى... .
روایت چهارم
مُحَمَّدُ بْنُ يَعْقُوبَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ يَحْيَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ الْعَبَّاسِ بْنِ مَعْرُوفٍ عَنْ عَلِيِّ بْنِ مَهْزِيَارَ قَالَ سَأَلْتُ ابْنَ أَبِي عُمَيْرٍ عَنِ التُّفَّاحِ وَ الْأُتْرُجِّ وَ النَّبْقِ وَ مَا طَابَ رِيحُهُ قَالَ تُمْسِكُ عَنْ شَمِّهِ وَ تَأْكُلُهُ.[12]
«علی بن مهزیار» میگوید:
از «ابن عمیر» در باره سیب، اُرتج،[13] کُنار و آنچه دارای بوی خوش باشد پرسیدم، گفت: از بوی آن خودداری میکنی و آن را میخوری.
روایت پنجم
وَ [مُحَمَّدُ بْنُ يَعْقُوبَ] عَنْهُ (مُحَمَّدِ بْنِ يَحْيَى) عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أَحْمَدَ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ الْحَسَنِ عَنْ عَمْرِو بْنِ سَعِيدٍ عَنْ مُصَدِّقِ بْنِ صَدَقَةَ عَنْ عَمَّارِ بْنِ مُوسَى عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: سَأَلْتُهُ عَنِ الْمُحْرِمِ يَأْكُلُ الْأُتْرُجَّ قَالَ نَعَمْ قُلْتُ لَهُ لَهُ رَائِحَةٌ طَيِّبَةٌ قَالَ الْأُتْرُجُّ طَعَامٌ لَيْسَ هُوَ مِنَ الطِّيبِ.[14]
در این روایت صحیحه، «عمار بن موسی» میگوید:
از امام صادق(علیهالسلام) پرسیدم آیا محرم میتواند اُترج بخورد؟ فرمود: بله. گفتم: اُترج بوی خوشی دارد. فرمود: اُترج خوراکی است و از طیبها شمرده نمیشود.
روایت ششم
وَ [مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَن] بِإِسْنَادِهِ عَنْ يَعْقُوبَ بْنِ يَزِيدَ عَنِ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنْ بَعْضِ أَصْحَابِهِ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: سَأَلْتُهُ عَنِ التُّفَّاحِ وَ الْأُتْرُجِّ وَ النَّبْقِ وَ مَا طَابَ رِيحُهُ فَقَالَ يُمْسِكُ عَلَى شَمِّهِ وَ يَأْكُلُهُ.[15]
در این روایت نیز از امام صادق(علیهالسلام) روایت شده که در پاسخ به سؤال در باره سیب، اُرتج، کُنار و آنچه دارای بوی خوش باشد، فرمود:
از بوی آن خودداری میکنی و آن را میخوری.
روایت دوم و سوم، مطلق هستند و هر نوع گیاه خوشبویی را ممنوع دانسته اند؛ ولی این دو روایت با سایر روایاتی که خواندیم تخصیص خورده و موارد یادشده در آنها ـ چنانکه در متن تحریر نیز آمده بود ـ استثناء شده است. البته در متن مسئله دهم بحث گیاهان است و در مسئله بعدی، بحث میوهها را بیان نموده است.
برخی از اقوال فقها
صاحب جواهر میفرماید:
يتخلص من ذلك كله أن ما كان من الطيب من الأدهان لا إشكال في حرمته على المحرم كما عرفت و تعرف، كما أن الأقوى حرمة مطلق الطيب من غيرها كالمسك و العنبر و العود و الزعفران... .[16]
نتیجه آنچه گفته شد این است که در حرمت روغنهای دارای بوی خوش بر محرم شکی نیست، کما اینکه اقوا حرمت مطلق بوی خوش از غیر روغنهاست مانند مشک و عنبر و عود و زعفران.
البته مطلق طیبی که ایشان میگوید با مطلق طیبی که ما میگوییم، فرق دارد، زیرا ایشان قبلا آن را محدود کرد.
حضرت امام در مناسک حج فارسی در مسئله 338 میفرماید:
از گلها یا سبزیهایی که بوی خوش میدهد باید اجتناب کند، مگر بعضی انواع که صحرایی است؛ مثل «بومادران» و «درمنه» و «خزامی» که میگویند از خوشبوترین گلهاست.[17]
در حاشیه این مسئله، آیت الله خامنهای میفرماید:
بنا بر احتیاط واجب، باید محرم از بوییدن هر چیز معطر اجتناب کند، هر چند به آن عطر اطلاق نشود، مانند گلها و سبزیجات و میوههای خوشبو.[18]
آیت الله سبحانی میفرماید:
باید از گلهایی که برای عطرگیری کاشته میشوند مانند گل محمدی، یاسمن، نیلوفر پرهیز کرد ولی در غیر این نوع گلها اجتناب لازم نیست و از بوییدن نعنا و کلیه سبزیهای خوشبو خودداری شود، ولی استفاده از آنها برای خوراک اشکال ندارد.[19]
آیت الله سیستانی میفرماید:
این حکم مخصوص گیاهانی است که برای بوییدن مورد استفاده واقع میشود، چه از آن عطر گرفته شود و چه نشود.[20]
آیات عظام صافی و مکارم نیز میفرمایند:
بنا بر احتیاط واجب از تمام گلها اجتناب کند.[21]
حضرت امام در مسئله 340 در باره میوههای خوشبو میفرماید:
از میوههای خوشبو؛ از قبیل سیب و بِه، اجتناب لازم نیست و خوردن آنها و بوییدن آنها مانع ندارد، لیکن احتیاط آن است که بوییدن را ترک کند.[22]
در حاشیه این مسئله آمده است:
آیت الله خامنهای: بنا بر احتیاط واجب از بوییدن آنها خودداری کند.
آیت الله سیستانی: بنا بر احتیاط از بوییدن آنها هنگام خوردن باید خودداری شود.
آیت الله زنجانی: باید مواظبت کند که بوی خوش آنها به مشامش نرسد.
آیت الله سبحانی: بهتر است از بوییدن آنها خودداری شود.
آیت الله صافی: بنا بر احتیاط واجب.[23]
بنا بر این، بیشتر فقها یا فتوا میدهند یا احتیاط واجب میکنند که نباید بوی آنها را استشمام کند.
از نظر ما نیز با توجه به معنای «طیب»، بوییدن هر گیاه و میوهای که دارای بوی خوش باشد، ممنوع است مگر آنچه در روایات استثناء شده بود. ولی در مورد خوردن، حرمت آن، اختصاص به گیاهانی دارد که بوی خوش آنها هم سطح یا قویتر از بوی زعفران است.
غفر الله لنا و لکم ان شاء الله
[1]. الصحيفة السجّاديّة، الإمام زین العابدین (علیهالسلام)، الدعاء 20.
[2]. به طور کلی براى جهلِ مذموم، چهار معنا متصوّر است: اوّل، مطلق جهل، دوم، جهل به مطلق علوم و معارف مفيد و سازنده، سوم، جهل در خصوص ضرورىترين معارف مورد نياز انسان، چهارم، نيرويى در مقابل عقل. برای توضیح هر یک از این معانی ر. ک: دانشنامه عقايد اسلامى، محمد محمدی ریشهری، ج2، ص12.
[3]. الكافى، شیخ الکلینی (329 ق)، ج1، ص21، ح14، ط الاسلامیة.
[4]. تحریر الوسیلة، الإمام الخمینی (1409 ق)، ج1، ص420.
[5]. مناسک حج مطابق با فتاوای حضرت امام و مراجع تقلید با تجدید نظر و اضافات، ص198، مسئله339، ط ـ پژوهشکده حج و زیارت (1397ش).
[6]. مناسک حج مطابق با فتاوای حضرت امام و مراجع تقلید با تجدید نظر و اضافات، ص197، حاشیه2، ط ـ پژوهشکده حج و زیارت (1397ش).
[7]. تحریر الوسیلة، الإمام الخمینی (1409 ق)، ج1، ص421.
[8]. تذکرة الفقهاء، العلامه الحلی (726 ق)، ج7، ص304، ط ـ آل البیت.
[9]. وسائل الشيعة، الشیخ حرّ العاملی (1104 ق)، ج12، ص453، ابواب تروک الإحرام، ب25، ح1، ط ـ آل البیت.
[10]. وسائل الشيعة، الشیخ حرّ العاملی (1104 ق)، ج12، ص454، ابواب تروک الإحرام، ب25، ح2، ط ـ آل البیت.
[11]. وسائل الشيعة، الشیخ حرّ العاملی (1104 ق)، ج12، ص454، ابواب تروک الإحرام، ب25، ح3، ط ـ آل البیت.
[12]. وسائل الشيعة، الشیخ حرّ العاملی (1104 ق)، ج12، ص455، ابواب تروک الإحرام، ب26، ح1، ط ـ آل البیت.
[13]. نوعی میوه از خانواده نارنج است که عطر فراوانی دارد.
[14]. وسائل الشيعة، الشیخ حرّ العاملی (1104 ق)، ج12، ص455، ابواب تروک الإحرام، ب26، ح2، ط ـ آل البیت.
[15]. وسائل الشيعة، الشیخ حرّ العاملی (1104 ق)، ج12، ص456، ابواب تروک الإحرام، ب26، ح3، ط ـ آل البیت.
[16]. جواهر الكلام فی شرح شرائع الإسلام، محمد حسن النجفی (1226 ق)، ج18، ص328.
[17]. مناسک حج مطابق با فتاوای حضرت امام و مراجع تقلید با تجدید نظر و اضافات، ص197، مسئله338، ط ـ پژوهشکده حج و زیارت (1397ش).
[18]. مناسک حج مطابق با فتاوای حضرت امام و مراجع تقلید با تجدید نظر و اضافات، ص198، ادامه حاشیه4 از صفحه قبل، ط ـ پژوهشکده حج و زیارت (1397ش).
[19]. مناسک حج مطابق با فتاوای حضرت امام و مراجع تقلید با تجدید نظر و اضافات، ص198، ادامه حاشیه4 از صفحه قبل، ط ـ پژوهشکده حج و زیارت (1397ش).
[20]. مناسک حج مطابق با فتاوای حضرت امام و مراجع تقلید با تجدید نظر و اضافات، ص198، ادامه حاشیه4 از صفحه قبل، ط ـ پژوهشکده حج و زیارت (1397ش).
[21]. مناسک حج مطابق با فتاوای حضرت امام و مراجع تقلید با تجدید نظر و اضافات، ص198، ادامه حاشیه4 از صفحه قبل، ط ـ پژوهشکده حج و زیارت (1397ش).
[22]. مناسک حج مطابق با فتاوای حضرت امام و مراجع تقلید با تجدید نظر و اضافات، ص198، مسئله340، ط ـ پژوهشکده حج و زیارت (1397ش).
[23]. مناسک حج مطابق با فتاوای حضرت امام و مراجع تقلید با تجدید نظر و اضافات، ص198، حاشیه2، ط ـ پژوهشکده حج و زیارت (1397ش).