بحث اخلاقی
تقابل نفس امّاره و لوّامه (3)
إِنَ نَفسي هالِكَةٌ أو تَعصِمَها.[1]
صحبت در تبیین این جمله به اینجا رسید که نفس انسان دو بُعد دارد: یک بُعد الهی و یک بُعد شهوانی. بُعد شهوانی و نفسانی، او را به سوی بدی میکشاند و در نهایت موجب هلاکت او میگردد؛ ولی بُعد الهی و وجدان اخلاقی او را به خوبیها دعوت نموده و به کامیابی و سعادت میرساند.
در قرآن از این دو بُعد با تعابیر گوناگون یاد شده است، از بُعد الهی با «نفس لوّامه» یا «الهام تقوا» یاد شده است و از بُعد غیر الهی با «نفس امّاره» یا «الهام فجور». آیات مربوط به آنها در جلسات قبل، بیان شد.
در آیهای دیگر از این دو بُعد با عنوان «نجد» به معنای «راه روشن»[2] تعبیر شده است:
أَ لَمْ نَجْعَلْ لَهُ عَيْنَيْنِ * وَ لِساناً وَ شَفَتَيْنِ * وَ هَدَيْناهُ النَّجْدَيْنِ﴾.[3]
آيا براى او دو چشم نيافريدهايم * و زبان و دو لب؟ * و دو راه را به او نشان نداديم؟
شیخ کلینی از امام صادق(علیهالسلام) در تفسیر «نجدین» چنین روایت کرده است:
نَجدَ الخَيرِ و نَجدَ الشَّرِّ.[4]
راه نيكى و راه بدى را [نشان داد].
انسان فطرتاً به گونهاى آفريده شده كه خوبى و بدى را مىشناسد و به درستى مىداند كه پاكى چيست و پليدى، كدام است.
در روایات نیز برای بیان دو بُعد یاد شده، تعابیری به کار رفته است، مثلا در این روایت که از امیر مؤمنان(علیهالسلام) نقل شده است، بُعد الهی، «عقل» و بُعد غیر الهی، «شهوت» نامیده شده است. «عبدالله بن سنان» میگويد از امام صادق(علیهالسلام) پرسيديم: آيا آدميان برترند يا فرشتگان؟ فرمود: امير المؤمنين علی بن ابی طالب(علیهالسلام) فرموده است:
إنَّ اللَّهَ عَزَّ و جَلَّ رَكَّبَ فِي المَلائِكَةِ عَقلًا بِلا شَهوَةٍ، و رَكَّبَ فِي البَهائِمِ شَهوَةً بِلا عَقلٍ، و رَكَّبَ في بَني آدَمَ كِلَيهِما، فَمَن غَلَبَ عَقلُهُ شَهوَتَهُ فَهُوَ خَيرٌ مِنَ المَلائِكَةِ، و مَن غَلَبَت شَهوَتُهُ عَقلَهُ فَهُوَ شَرٌّ مِنَ البَهائِمِ.[5]
خداوند عز و جل در فرشتگان فقط عقل نهاده است و نه خواهش نفسانى، و در چارپایان ميل و خواهش نهاده است و عقل نه، و در آدمیان هر دو را نهاده است. پس، آن كه عقلش بر خواهشش چيره آيد از فرشتگان بهتر است و هر كه خواهشش بر خردش غالب گردد از چارپایان بدتر است.
انسان با مهار گرايشهاى حيوانىاش و رفتار بر مبناى عقل، خود را از مرتبه ملائک نيز بالاتر میبرد و در مقابل با پيروى از خواستههاى حيوانى و بهكارگيرى نا صحیح از عقل، از مرتبه حيوانى پستتر میشود و مصداق آيه شريفه ﴿أُولئِكَ كَالْأَنْعامِ بَلْ هُمْ أَضَلُ﴾[6] میگردد.
بحث فقهی
موضوع: کتاب الحج/ تروک الإحرام/ بوی خوش (4)
یادآوری
بحث درباره استفاده از «طیب» برای شخص محرم بود. در باره جنس طیب سه قول از روایات برداشت شده است:
گفتیم آیت الله سبحانی دستهبندی خوبی برای روایات مرتبط با این بحث ارائه نموده است. در جلسه قبل بر اساس دستهبندی ایشان، دسته اول که بر ممنوعیت مطلق طیب دلالت داشتند را خواندیم.
دو: اختصاص الحرمة بالأنواع الأربعة
دسته دوم از روایات، روایاتی است که بر اختصاص حرمت به چهار نوع از انواع بوی خوش دلالت دارد. آیت الله سبحانی ذیل این دسته مینویسد:
ذهب الشيخ في «التهذيب» إلى اختصاص الحرمة بالأنواع الأربعة، أعني: المسك، و العنبر، و الورس، و الزعفران. و جاء في بعض الروايات «العود» مكان «الورس» كما سيوافيك.[7]
شیخ طوسی در تهذیب، اختصاص حرمت به انواع چهارگانه طیب را پذیرفته است، یعنی مشک، عنبر، ورس و زعفران. البته چنانکه خواهی دید، در برخی روایات به جای «ورس»، «عود» آمده است.
سپس چهار روایت از روایتهای باب هجدهم ابواب تروک الاحرام را در این دسته جای میدهد:
1. حدیث هشتم
«معاویة بن عمار» در بخشی از این روایت صحیحه از امام صادق(علیهالسلام) نقل نموده که فرمود:
إِنَّمَا يَحْرُمُ عَلَيْكَ مِنَ الطِّيبِ أَرْبَعَةُ أَشْيَاءَ الْمِسْكُ وَ الْعَنْبَرُ وَ الْوَرْسُ وَ الزَّعْفَرَانُ.[8]
از بوهاى خوش، چهار چيز بر تو حرام است: مشك، عنبر، وَرس و زعفران.
2. حدیث چهاردهم
«معاویة بن عمار» در این روایت موثقه از امام صادق(علیهالسلام) نقل کرده که فرمود:
إِنَّمَا يَحْرُمُ عَلَيْكَ مِنَ الطِّيبِ أَرْبَعَةُ أَشْيَاءَ الْمِسْكُ وَ الْعَنْبَرُ وَ الْوَرْسُ وَ الزَّعْفَرَانُ.[9]
از بوهاى خوش، چهار چيز بر تو حرام است: مشک، عنبر، وَرس و زعفران.
آیت الله سبحانی این دو روایت را یک روایت میداند که از دو طریق صحیح و ضعیف نقل شده است.
3. حدیث پانزدهم
در این روایت صحیحه، «عبدالله بن ابی یعفور» از امام صادق(علیهالسلام) نقل کرده که فرمود:
الطِّيبُ الْمِسْكُ وَ الْعَنْبَرُ وَ الزَّعْفَرَانُ وَ الْعُودُ.[10]
طیب، مشک است و عنبر و زعفران و عود.
4. حدیث شانزدهم
«عبد الغفار» در این روایت صحیحه میگوید از امام صادق(علیهالسلام) شنیدم که فرمود:
الطِّيبُ الْمِسْكُ وَ الْعَنْبَرُ وَ الزَّعْفَرَانُ وَ الْوَرْسُ.[11]
طیب، مشک است و عنبر و زعفران و ورس.
ایشان پس از ذکر این روایات[12] مینویسد:
فقد عدّ الورس منها في روايات ثلاث، و جاء في رواية واحدة العود مكان الورس. و على كلّ تقدير فالعدّ ثابت، و إنّما الاختلاف في المعدود، و أنّه هل هو الورس أو العود؟[13]
در سه روایت، «ورس» از انواع چهارگانه شمرده شده و در یک روایت به جای آن، «عود» آمده است. به هر حال، چهار تا بودن آنها ثابت است و اختلاف در مصداق چهارم است که آیا ورس است یا عود؟
سه: اختصاص الحرمة بالأنواع الستة
ایشان در باره سومین دسته از روایات میفرماید:
ذهب الشيخ في «الخلاف» إلى اختصاص الحرمة بأنواع ستة؛ أعني: المسك و العنبر و الكافور و الزعفران و الورس و العود. أمّا العود: فقد سبق وروده في صحيح ابن أبي يعفور، و أمّا الكافور فلفحوى ما دلّ على منع الميت المحرم منه، و الحي أولى بالحرمة. و أمّا عدم ذكر الكافور في النصوص باعتبار قلّة استعمال الأحياء له. و أمّا ترك ذكر العود في غالب الروايات فلاختصاصه غالبا بالتجمير، فالمحرم هو الأنواع الستة، و الظاهر من صاحب الوسائل هو اختيار هذا القول حيث عنون الباب بتحريم الستة و كراهية بقية الطيب.[14]
شیخ طوسی در الخلاف، اختصاص حرمت به انواع ششگانه را پذیرفته است، یعنی مشک، عنبر، کافور، زعفران، ورس و عود. اما عود، گذشت که در صحیحه ابن ابی یعفور به جای ورس آمده بود. اما کافور به خاطر فحوای روایتی است که بر ممنوعیت استفاده از آن برای میتی که در حال احرام از دنیا رفته، دلالت دارد، و [وقتی برای میت حرام است] برای شخص زنده به طریق اولی حرام است. دلیل ذکر نشدن کافور در روایات این است که این ماده را زندهها کمتر استفاده میکنند. دلیل ذکر نشدن عود در بیشتر روایات نیز این است که غالبا این ماده به بخور دادن اختصاص دارد. بنا بر این، آنچه حرام است، این شش نوع بوی خوش است. ظاهرا صاحب وسائل نیز همین قول را انتخاب کرده است، زیرا در عنوان باب هجدهم این شش نوع را حرام و بقیه انواع بوی خوش را مکروه دانسته است.
جمعبندی روایات
آیت الله سبحانی در مقام علاج تعارض میان روایات میفرماید:
أمّا رفع التعارض بين الأربعة و الستة فقد اتّضح ممّا ذكرنا حيث إنّ ترك ذكر الكافور و العود من نصوص الأربعة فلقلّة استعمال الكافور في الأحياء إلّا عند التداوي، و اختصاص العود غالبا بالتجمير ليطيبوا به الدار و الخيام و الألبسة.[15]
رفع تعارض میان انواع چهارگانه (دسته دوم) و انواع ششگانه (دسته سوم) از آنچه گذشت روشن میشود، زیرا ذکر نشدن کافور و عود در روایات دسته دوم، به دلیل کم کاربرد بودن کافور در میان افراد زنده است که تنها برای مداوا به کار میبرند، همچنین به دلیل اختصاص داشتن عود به بخور دادن است تا با آن خانه و خیمه و لباسها را خوشبو کنند.
بنا بر این، میان دسته دوم و سوم، تعارضی نیست و در واقع، انواع ششگانه مدّ نظر است. اینک باید ببینیم میان انواع ششگانه با دسته اول روایات که بر حرمت مطلق طیب دلالت داشت، چگونه میتوان جمع نمود. ایشان میفرماید دو راه علاج میان آنها وجود دارد:
یک: تخصیص عمومات یا تقیید اطلاقات با روایات انواع ششگانه.
دو: عمل به عمومات یا اطلاقات و حمل روایات انواع ششگانه بر شدت حرمت یا مواردی که کفاره دارد.
شیخ طوسی در المبسوط، راه دوم را پذیرفته و صاحب جواهر نیز راه دوم را ترجیج داده است.
آیت الله سبحانی پس از اشکال به دلیل صاحب جواهر برای ترجیح راه دوم، هفت مرجح برای ترجیح این راه بیان مینماید که عبارت اند از:
وَ [مُحَمَّدُ بْنُ يَعْقُوبَ] عَنْهُ (مُحَمَّدِ بْنِ يَحْيَى) عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أَحْمَدَ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ الْحَسَنِ عَنْ عَمْرِو بْنِ سَعِيدٍ عَنْ مُصَدِّقِ بْنِ صَدَقَةَ عَنْ عَمَّارِ بْنِ مُوسَى عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: سَأَلْتُهُ عَنِ الْمُحْرِمِ يَأْكُلُ الْأُتْرُجَّ قَالَ نَعَمْ قُلْتُ لَهُ لَهُ رَائِحَةٌ طَيِّبَةٌ قَالَ الْأُتْرُجُّ طَعَامٌ لَيْسَ هُوَ مِنَ الطِّيبِ.[16]
در این روایت صحیحه، «عمار بن موسی» میگوید:
از امام صادق(علیهالسلام) پرسیدم آیا محرم میتواند اُترج[17] بخورد؟ فرمود: بله. گفتم: اُترج بوی خوشی دارد. فرمود: اُترج خوراکی است و از طیبها شمرده نمیشود.
ایشان چند روایت شبیه روایت یاد شده بیان نموده و در پایان این طور نتیجه میگیرد:
هذه التعليلات تكشف عن أنّ المعيار هو كونه من الطيب و عدمه، و من البعيد جدا حمل تلك الضابطة على الأربعة المعهودة. فالقول بحرمة مطلق الطيب كما عليه المصنّف و المحقّق هو الأقوى.[18]
از این ادله کشف میشود که معیار، همان طیب بودن یا نبودن است و بسیار بعید است که این ضابطه کلی را بر چهار مورد یادشده حمل نماییم. بنا بر این، قول به حرمت مطلق طیب ـ که نظر حضرت امام و محقق حلی هم بود ـ اقوا است.
از نظر ما نیز با توجه به مرجحاتی که ذکر شد، به اضافه در نظر گرفتن معنای لغوی «طیب»، بوییدن مطلق بوی خوش برای محرم حرام است، فرقی ندارد برای معطر شدن آماده شود مثل مشک و عنبر و انواع عطرها و ادکلنها یا چنین نباشد، بلکه بوییدن انواع میوهها و سبزیجات خوشبو نیز حرام است. از این رو موارد چهار یا ششگانه یاد شده در برخی روایات را حمل میکنیم بر شدت حرمت به این معنا که هرگونه استعمال نه فقط بوییدن آنها حرام است. توضیح این مطلب در ادامه میآید.
انواع استعمال طیب
تا اینجا بحث در جنس طیب بود که گفتیم اختصاص به نوع خاصی از آن ندارد، بلکه مطلق چیزهای خوشبو را شامل میشود. بحث دیگر این است که خصوص بوییدن، منهی عنه است یا انواع استفاده از آن مثل خوردن و مالیدن به بدن و لباس را نیز شامل میشود؟
به نظر ما حرمت مطلق طیب برای محرم، مقصود حرمت بوییدن آن است، ولی استفادههای دیگر از آن مخصوص مشک، عنبر، زعفران، عود و ورس و هر چیزی است که مانند این موارد بوی خوش شدید دارد، زیرا در این موارد، دلیل خاص داریم که همان روایاتی است که در دسته دوم گذشت.
بنا بر این در مجموع نظر ما همان نظر آیت الله زنجانی است که در حاشیه مناسک حج حضرت امام آمده بود که فرمود:
بوییدن مطلق اشیاء خوشبو، خواه از عطریات باشد یا گلها و سبزیجات خوشبو، بلکه بوییدن میوهجات خوشبو بر محرم حرام است، لکن حرمت انواع دیگر استعمال عطریات مانند مالیدن آنها به بدن و لباسی که پوشیده، مخصوص زعفران و مشک و عود و عنبر و ورس و عطرهایی است که در این سطح یا قویتر از آنهاست و لذا هر گونه استفاده از عطرهایی که امروز متداول است بر محرم حرام است.[19]
غفر الله لنا و لکم ان شاء الله
[1]. الصحيفة السجّاديّة، الإمام زین العابدین (علیهالسلام)، الدعاء 20.
[2]. «الطريق الواضح يسمّى نَجدا»، كتاب العين، الخلیل بن أحمد الفراهیدی (175 ق)، ج6 ص84.
[3]. سوره بلد، آیه8 تا 10.
[4]. الكافي، الشیخ الکلینی (329 ق)، ج1، ص163، ح4، ط ـ الإسلامیة.
[5]. علل الشرائع، شیخ صدوق (381ق)، ص4، ح1.
[6]. سوره اعراف، آیه179.
[7] الحج فی الشریعة الإسلامیة الغراء، جعفر سبحانی، ج3، ص230.
[8]. وسائل الشيعة، الشیخ حرّ العاملی (1104 ق)، ج12، ص444، ابواب تروک الإحرام، ب18، ح8، ط ـ آل البیت.
[9]. وسائل الشيعة، الشیخ حرّ العاملی (1104 ق)، ج12، ص445، ابواب تروک الإحرام، ب18، ح14، ط ـ آل البیت.
[10]. وسائل الشيعة، الشیخ حرّ العاملی (1104 ق)، ج12، ص446، ابواب تروک الإحرام، ب18، ح15، ط ـ آل البیت.
[11]. وسائل الشيعة، الشیخ حرّ العاملی (1104 ق)، ج12، ص446، ابواب تروک الإحرام، ب18، ح16، ط ـ آل البیت.
[12]. مقرر: آخرین روایت این باب، یعنی روایت نوزدهم نیز میتواند در این دسته جای گیرد. این روایت را شیخ صدوق به صورت مرسل از امام صادق(علیهالسلام) نقل نموده است که میفرماید: «يُكْرَهُ مِنَ الطِّيبِ أَرْبَعَةُ أَشْيَاءَ لِلْمُحْرِمِ الْمِسْكُ وَ الْعَنْبَرُ وَ الزَّعْفَرَانُ وَ الْوَرْسُ». شاید دلیل اینکه آیت الله سبحانی به این روایت اشاره ننموده، این است که مضمون آن همان روایت هشتم و چهاردهم است یا اینکه در آن، تعبیر «یکره» به کار رفته که بر حرمت دلالتی ندارد.
[13] الحج فی الشریعة الإسلامیة الغراء، جعفر سبحانی، ج3، ص231.
[14] الحج فی الشریعة الإسلامیة الغراء، جعفر سبحانی، ج3، ص231.
[15] الحج فی الشریعة الإسلامیة الغراء، جعفر سبحانی، ج3، ص232.
[16]. وسائل الشيعة، الشیخ حرّ العاملی (1104 ق)، ج12، ص455، ابواب تروک الإحرام، ب26، ح2، ط ـ آل البیت.
[17]. نوعی میوه از خانواده نارنج است که عطر فراوانی دارد. برخی این میوه خوشبو را به بالنگ ترجمه کردهاند، ولی ظاهرا ـ همان طور که در لغتنامه دهخدا آمده ـ با بالنگ فرق دارد.
[18] الحج فی الشریعة الإسلامیة الغراء، جعفر سبحانی، ج3، ص235.
[19]. مناسک حج مطابق با فتاوای حضرت امام و مراجع تقلید با تجدید نظر و اضافات، ص197، ادامه حاشیه3 از صفحه قبل، ط ـ پژوهشکده حج و زیارت (1397ش).