بحث اخلاقی
تقابل نفس امّاره و لوّامه
اللَّهُمَّ خُذ لِنَفسِكَ مِن نَفسي ما يُخَلِّصُها، و أَبقِ لِنَفسي مِن نَفسي ما يُصلِحُها، فَإِنَ نَفسي هالِكَةٌ أو تَعصِمَها.[1]
صحبت در آخرین جمله از بند نوزدهم دعای نورانی مکارم الاخلاق بود که این حقیقت در آن یادآوری شده است که نفس انسان، او را به سوی هلاکت میکشاند مگر آنکه خداوند سبحان او را نگه دارد. نفسی که در قرآن از آن به «نفس اماره» تعبیر شده است.
در روایتی که از امیر مؤمنان(علیهالسلام) نقل شده است و به عنوان آخرین روایت در این بخش قرائت میگردد، ساز و كار نفس اماره برای فريب دادن انسان، این گونه بيان شده است:
النَّفسُ الأمّارةُ المُسَوِّلَةُ تَتَملَّقُ تَمَلُّقَ المُنافِقِ، و تَتَصَنَّعُ بشِيمَةِ الصَّديقِ المُوافِق، حتّى إذا خَدَعَت و تَمَكَّنَت تسَلَّطَت تَسَلُّطَ العَدُوِّ، و تَحَكَّمَت تَحَكُّمَ العُتُوِّ، فأورَدَت مَوارِدَ السُّوءِ.[2]
نفْسِ بد فرمانِ ظاهرآرا، همچون منافق چاپلوسى مىكند و خود را چون دوستى سازگار و دلسوز جلوه مىدهد و همين كه فريب داد و [بر انسان] دست يافت، چون دشمن مسلّط مىشود و با خودخواهى و قلدرى فرمان مىراند و [شخص را] به جايگاههاى بدى و هلاكت مىكشاند.
جمعبندی روایاتی که در باره نفس اماره خواندیم، این است که در وجود انسان کششی درونی قرار دارد که او را به طور طبیعی به سوی زشتیها و بدیها میکشاند تا جایی که موجب هلاکت وی میگردد. هر چه پیروی انسان از هوای نفس بیشتر شود، به هلاکت نزدیکتر میگردد.
همان طور که قبلا اشاره شد، این گرایش درونی، عاملی برای اغواگری شیطان نیز به شمار میرود. در اين زمينه در «مناجاة الشاكين» منسوب به امام زين العابدين(علیهالسلام) آمده است:
الهي اشْكُو إلَيْكَ عَدُوّا يُضِلُّني وَ شَيْطانا يَغْويني قَدْ مَلَأَ بِالْوَسْواسِ صَدْري وَ احاطَتْ هَواجِسُهُ بِقَلْبي يُعاضِدُ لِيَ الْهَوى، و يُزَيِّنُ لي حُبَّ الدُّنْيا، وَ يَحُولُ بَيْني و بَيْنَ الطّاعَةِ وَ الزُّلْفى.[3]
بار خدايا به تو شكايت مىبرم از دشمنى كه گمراهم مىكند و از شيطانى كه به اغوا كردن من كمر بسته است؛ سينهام را از وسوسه پُر ساخته و اوهام و افكار واهىاش قلبم را احاطه كرده، از هواهايم پشتيبانى مىكند و دوستى دنيا را در نظرم مىآرايد و ميان من و بندگى تو و نزديكى به تو فاصله ايجاد مىكند.
به همین دلیل است که روز قیامت، وقتی که شیطان در کنار جهنمیان قرار میگیرد، به آنان میگوید مرا سرزنش نکنید، بلکه نفس خود را ملامت کنید:
﴿وَ قالَ الشَّيْطانُ لَمَّا قُضِيَ الْأَمْرُ إِنَّ اللَّهَ وَعَدَكُمْ وَعْدَ الْحَقِّ وَ وَعَدْتُكُمْ فَأَخْلَفْتُكُمْ وَ ما كانَ لِي عَلَيْكُمْ مِنْ سُلْطانٍ إِلاَّ أَنْ دَعَوْتُكُمْ فَاسْتَجَبْتُمْ لِي فَلا تَلُومُونِي وَ لُومُوا أَنْفُسَكُمْ ما أَنَا بِمُصْرِخِكُمْ وَ ما أَنْتُمْ بِمُصْرِخِيَّ إِنِّي كَفَرْتُ بِما أَشْرَكْتُمُونِ مِنْ قَبْلُ إِنَّ الظَّالِمينَ لَهُمْ عَذابٌ أَليم﴾.[4]
و چون كار به پايان آيد شيطان مىگويد: خداوند به شما وعده راستين كرده بود و من به شما وعده كردم و وفا نكردم و مرا بر شما هيچ چيرگى نبود جز اينكه شما را فرا خواندم و شما پذيرفتيد. پس مرا سرزنش مكنيد و خود را سرزنش كنيد، نه من فريادرس شمايم و نه شما فريادرس منيد، پيشتر [هم] كه مرا [در كار خداوند] شريك مىپنداشتيد انكار كردم، بىگمان براى ستمكاران عذابى دردناك [در پيش] خواهد بود.
البته نباید فراموش کرد که انسان فقط نفس امّاره ندارد، بلکه او موجودی دو بُعدی است، یک بُعد او نفس امّاره است که او را به سمت بدیها میکشاند و بُعد دیگرش نفس لوّامه یا همان وجدان اخلاقی است که او را به خاطر گناهان یا سستی در کارهای خیر، سرزنش میکند:
﴿وَ لا أُقْسِمُ بِالنَّفْسِ اللَّوَّامَةِ﴾.[5]
و سوگند به نفس ملامتگر.
نفس امّاره، بُعد شهوانی انسان است که در برابر بُعد عقلانی او قرار دارد. این دو در کنار هم در وجود انسان قرار دارند، اما در فرشتگان فقط، بُعد عقلانی و در حیوانات تنها بُعد شهوانی وجود دارد.
امیر مؤمنان(علیهالسلام) در این باره ـ طبق نقل ـ میفرماید:
إنَّ اللَّهَ عَزَّ و جَلَّ رَكَّبَ فِي المَلائِكَةِ عَقلًا بِلا شَهوَةٍ، و رَكَّبَ فِي البَهائِمِ شَهوَةً بِلا عَقلٍ، و رَكَّبَ في بَني آدَمَ كِلَيهِما، فَمَن غَلَبَ عَقلُهُ شَهوَتَهُ فَهُوَ خَيرٌ مِنَ المَلائِكَةِ، و مَن غَلَبَت شَهوَتُهُ عَقلَهُ فَهُوَ شَرٌّ مِنَ البَهائِمِ.[6]
خداوند عز و جل در فرشتگان فقط عقل نهاده است و نه خواهش نفسانى، و در چارپایان ميل و خواهش نهاده است و عقل نه، و در آدمیان هر دو را نهاده است. پس، آن كه عقلش بر خواهشش چيره آيد از فرشتگان بهتر است و هر كه خواهشش بر خردش غالب گردد از چارپایان بدتر است.
بحث فقهی
موضوع: تروک احرام: بوی خوش (2)
یادآوری
بحث در حرمت بوی خوش در حال احرام بود. در جلسه قبل با اقوال فقها از قدما تا معاصرین آشنا شدیم و گفتیم در چیز اختلاف دارند، یکی در جنس طیب که آیا مقصود مطلق بوی خوش است یا محدود به موارد خاصی است؟ دوم اینکه آیا تنها بوییدن آن حرام است یا هر نوع استفادهای از آن؟
همچنین واژه طیب را در لغت مورد بررسی قرار دادیم و دیدیم که این واژه در لغت به هر بوی خوش و دلچسبی اطلاق میگردد. در این رابطه دو نکته را استدراک میکنیم.
استدراک دو مطلب در بحث واژهشناسی طیب
مطلب اول اینکه سال وفات خلیل بن احمد فراهیدی به اشتباه 260 قمری گفته شد در حالی که وی در اواخر قرن دوم هجری از دنیا رفته است. در سال فوت او میان این سه قول اختلاف است: 160، 170 و 175 هجری قمری. به هر حال، وی صاحب اولین کتاب در موضوع لغت عربی، یعنی کتاب العین است.
مطلب دوم اینکه در جلسه قبل عرض شد در میان شروح تحریر الوسیلة یا سایر منابع ندیدم کسی در باره «طیب» کار لغوی کرده باشد، ولی پس از مراجعه مجدد، دیدم آیت الله سید علی محقق این کار را کرده است.[7] البته ایشان در این باره از منابع لغوی کهن نقل نکرده است، بلکه به کتاب الإفصاح فی فقه اللغة استناد نموده که توسط نویسندگان معاصر در سال 1348 ق منتشر شده است و تلخیص کتاب المخصص ابن سیده متوفای قرن پنجم هجری است. دیگر منبع ایشان کتاب القاموس الفقهی لغة و اصطلاحا تألیف سعدی ابوحبیب از نویسندگان معاصر است. با این حال، ایشان نیز به همان نتیجهای رسیده که ما رسیدیم.
روایات
صاحب وسائل در باب هجدهم از ابواب تروک الإحرام، نوزده روایت آورده است که به گفته آیت الله سبحانی[8] در واقع، پانزده روایت هستند، زیرا چنانکه خواهیم دید، روایتهای 5، 8 و 9 یک روایت هستند، همچنین روایتهای 6 و 11 یکی هستند و روایتهای 3 و 10 نیز یکی هستند، تنها سند آنها متفاوت است یا یکی تقطیع شده دیگری است.
عنوان این باب چنین است:
بَابُ تَحْرِيمِ الطِّيبِ عَلَى الْمُحْرِمِ وَ الْمُحْرِمَةِ وَ هُوَ الْمِسْكُ وَ الْعَنْبَرُ وَ الزَّعْفَرَانُ وَ الْوَرْسُ وَ الْعُودُ وَ الْكَافُورُ وَ يُكْرَهُ لَهُ بَقِيَّةُ الطِّيبِ وَ يَجُوزُ لَهُ النَّظَرُ إِلَيْهِ.[9]
باب حرام بودن طیب بر مرد و زن محرم و آن، مشک است و عنبر و زعفران و ورس و عود و کافور. سایر انواع طیب بر محرم مکروه است، همچنین نگاه کردن به طیب جایز است.
آیت الله سبحانی میفرماید: از این عنوان برداشت میشود که تنها انواع ششگانه ذکر شده، حرام است و سایر انواع طیب ـ همان طور که تصریح نموده ـ مکروه است، در حالی که آنچه از روایات این باب و باب چهارم از ابواب «بقیة کفارات الاحرام» استفاده میشود، حرمت مطلق طیب است. بنا بر این، عنوان باب با آنچه در آن آمده، سازگار نیست. از این رو، آیت الله بروجردی سفارش مینمود که فریب عناوین ابواب وسائل را نخوریم.[10]
روایت اول
مُحَمَّدُ بْنُ يَعْقُوبَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ يَحْيَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ إِسْمَاعِيلَ يَعْنِي ابْنَ بَزِيعٍ قَالَ: رَأَيْتُ أَبَا الْحَسَنِ ع كُشِفَ بَيْنَ يَدَيْهِ طِيبٌ لِيَنْظُرَ إِلَيْهِ وَ هُوَ مُحْرِمٌ فَأَمْسَكَ بِيَدِهِ عَلَى أَنْفِهِ بِثَوْبِهِ مِنْ رِيحِهِ.[11]
همه راویان این حدیث، امامی، ثقه و جلیل هستند. «ابن بزیع» میگوید:
امام رضا(علیهالسلام) را در حال احرام ديدم كه مقابلش عطری باز شده بود تا به آن نگاه كند. پس با دست و لباسش جلوی بینی خود را از بوی آن گرفته بود.
روایت دوم
وَ [مُحَمَّدُ بْنُ يَعْقُوبَ] بِالْإِسْنَادِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ إِسْمَاعِيلَ عَنْ حَنَانِ بْنِ سَدِيرٍ عَنْ أَبِيهِ قَالَ: قُلْتُ لِأَبِي جَعْفَرٍ ع مَا تَقُولُ فِي الْمِلْحِ فِيهِ زَعْفَرَانٌ لِلْمُحْرِمِ قَالَ لَا يَنْبَغِي لِلْمُحْرِمِ أَنْ يَأْكُلَ شَيْئاً فِيهِ زَعْفَرَانٌ وَ لَا شَيْئاً مِنَ الطِّيبِ.[12]
شیخ کلینی با سند قبلی از «ابن بزیع» و او از «حنان بن سدیر» که واقفی ثقه است و او از پدرش، «سدیر بن حکیم الصیرفی» که بنا بر تحقیق، امامی و ثقه است، نقل کرده است. بنا بر این، روایت موثقه است. «سدیر» میگوید:
به امام باقر(علیهالسلام) گفتم: نظر شما در باره نمک آميخته به زعفران براى محرم چيست؟ فرمود: سزاوار نيست که محرم چيزى بخورد كه در آن زعفران و چيزى از بوی خوش باشد.
روایت سوم
وَ [مُحَمَّدُ بْنُ يَعْقُوبَ] عَنْ [احمد بن ادریس] أَبِي عَلِيٍّ الْأَشْعَرِيِّ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَبْدِ الْجَبَّارِ عَنْ صَفْوَانَ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ سِنَانٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: لَا تَمَسَّ رَيْحَاناً وَ أَنْتَ مُحْرِمٌ وَ لَا شَيْئاً فِيهِ زَعْفَرَانٌ وَ لَا تَطْعَمْ طَعَاماً فِيهِ زَعْفَرَانٌ.[13]
راویان این حدیث همه امامی، ثقه و جلیل هستند. «عبدالله بن سنان» از امام صادق(علیهالسلام) نقل کرده که فرمود:
نبايد در حالی که محرم هستی هيچ نوع سبزی خوشبو و نه چيزى را كه در آن زعفران باشد، به کار ببری و نباید غذايى كه در آن زعفران است، بخوری.
روایت چهارم
وَ [مُحَمَّدُ بْنُ يَعْقُوبَ] عَنْهُ (أَبِي عَلِيٍّ الْأَشْعَرِيِّ) عَنِ الْحَسَنِ بْنِ عَلِيٍّ الْكُوفِيِّ عَنِ الْعَبَّاسِ بْنِ عَامِرٍ عَنْ حَمَّادِ بْنِ عُثْمَانَ قَالَ: قُلْتُ لِأَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع إِنِّي جَعَلْتُ ثَوْبَيْ إِحْرَامِي مَعَ أَثْوَابٍ قَدْ جُمِّرَتْ فَأَخَذَ مِنْ رِيحِهَا قَالَ فَانْشُرْهَا فِي الرِّيحِ حَتَّى يَذْهَبَ رِيحُهَا.[14]
راویان این حدیث نیز همگی امامی، ثقه و جلیل هستند. «حماد بن عثمان» که از اصحاب اجماع است، میگوید:
به امام صادق(علیهالسلام) گفتم: من لباسهاى احرام خود را کنار لباسهايى كه [با عطر] بخور داده شده بود، نهادم، اكنون بوى آن را گرفته است؟ فرمود: آنها را در معرض باد پهن كن تا بوى آن برود.
روایت پنجم
وَ [مُحَمَّدُ بْنُ يَعْقُوبَ] عَنْ عَلِيِّ بْنِ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ عَنِ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ وَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ إِسْمَاعِيلَ عَنِ الْفَضْلِ بْنِ شَاذَانَ عَنْ صَفْوَانَ وَ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنْ مُعَاوِيَةَ بْنِ عَمَّارٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: لَا تَمَسَّ شَيْئاً مِنَ الطِّيبِ وَ لَا مِنَ الدُّهْنِ فِي إِحْرَامِكَ وَ اتَّقِ الطِّيبَ فِي طَعَامِكَ وَ أَمْسِكْ عَلَى أَنْفِكَ مِنَ الرَّائِحَةِ الطَّيِّبَةِ وَ لَا تُمْسِكْ عَلَيْهِ مِنَ الرَّائِحَةِ الْمُنْتِنَةِ فَإِنَّهُ لَا يَنْبَغِي لِلْمُحْرِمِ أَنْ يَتَلَذَّذَ بِرِيحٍ طَيِّبَةٍ.[15]
سه طریق در این سند آمده است که هر سه، صحیح هستند. «معاویة بن عمار» از امام صادق(علیهالسلام) نقل کرده که فرمود:
نبايد در حال احرامت هیچ بوى خوشی به كار ببرى و نبايد به خودت هیچ روغنی بمالى و در غذا نيز از بوى خوش بپرهيز و بينى خود را از بوى خوش بگیر ولی آن را از بوى بد نگير، زيرا سزاوار نيست كه محرم از بوى خوش، لذت ببرد.
روایت ششم
وَ [مُحَمَّدُ بْنُ يَعْقُوبَ] عَنْهُ (عَلِيِّ بْنِ إِبْرَاهِيمَ) عَنْ أَبِيهِ عَنْ حَمَّادٍ عَنْ حَرِيزٍ عَمَّنْ أَخْبَرَهُ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: لَا يَمَسُّ الْمُحْرِمُ شَيْئاً مِنَ الطِّيبِ وَ لَا الرَّيْحَانِ وَ لَا يَتَلَذَّذُ بِهِ وَ لَا بِرِيحٍ طَيِّبَةٍ فَمَنِ ابْتُلِيَ بِذَلِكَ فَلْيَتَصَدَّقْ بِقَدْرِ مَا صَنَعَ قَدْرَ سَعَتِهِ.[16]
در این روایت مرسله از امام صادق(علیهالسلام) روایت شده که فرمود:
مُحرم هیچ بوی خوش و سبزی خوشبویی را به کار نمیبرد و از آن لذت نمیبرد و از بوى خوش لذت نمیبرد، پس هر کس به اينها مبتلا شد، باید به همان اندازه که مبتلا شده، به اندازه توانش صدقه دهد.
روایت هفتم
وَ عَنْ عِدَّةٍ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ سَهْلِ بْنِ زِيَادٍ عَنْ مَنْصُورِ بْنِ الْعَبَّاسِ عَنْ إِسْمَاعِيلَ بْنِ مِهْرَانَ عَنِ النَّضْرِ بْنِ سُوَيْدٍ عَنْ أَبِي الْحَسَنِ ع فِي حَدِيثٍ أَنَّ الْمَرْأَةَ الْمُحْرِمَةَ لَا تَمَسُّ طِيباً.[17]
این روایت به جهت «منصور بن العباس» که به گفته نجاشی «مضطرب الأمر» است، ضعیف است. «نضر بن سوید» از امام کاظم(علیهالسلام) نقل کرده که ضمن حدیثی فرمود:
زن در حال احرام، نباید بوی خوش به کار برد.
روایت هشتم
وَ [مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ] بِإِسْنَادِهِ عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ سَعِيدٍ عَنْ فَضَالَةَ وَ صَفْوَانَ عَنْ مُعَاوِيَةَ بْنِ عَمَّارٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: لَا تَمَسَّ شَيْئاً مِنَ الطِّيبِ وَ أَنْتَ مُحْرِمٌ وَ لَا مِنَ الدُّهْنِ وَ أَمْسِكْ عَلَى أَنْفِكَ مِنَ الرِّيحِ الطَّيِّبَةِ وَ لَا تُمْسِكْ عَلَيْهَا مِنَ الرِّيحِ الْمُنْتِنَةِ فَإِنَّهُ لَا يَنْبَغِي لِلْمُحْرِمِ أَنْ يَتَلَذَّذَ بِرِيحٍ طَيِّبَةٍ وَ اتَّقِ الطِّيبَ فِي زَادِكَ فَمَنِ ابْتُلِيَ بِشَيْءٍ مِنْ ذَلِكَ فَلْيُعِدْ غُسْلَهُ وَ لْيَتَصَدَّقْ بِصَدَقَةٍ بِقَدْرِ مَا صَنَعَ وَ إِنَّمَا يَحْرُمُ عَلَيْكَ مِنَ الطِّيبِ أَرْبَعَةُ أَشْيَاءَ الْمِسْكُ وَ الْعَنْبَرُ وَ الْوَرْسُ وَ الزَّعْفَرَانُ غَيْرَ أَنَّهُ يُكْرَهُ لِلْمُحْرِمِ الْأَدْهَانُ الطَّيِّبَةُ إِلَّا الْمُضْطَرَّ إِلَى الزَّيْتِ أَوْ شِبْهِهِ يَتَدَاوَى بِهِ.[18]
«معاویة بن عمار» در این روایت صحیحه از امام صادق(علیهالسلام) نقل نموده که فرمود:
نبايد در حال احرامت هیچ بوى خوشی به كار ببرى و نبايد به خودت هیچ روغنی بمالى و بينى خود را از بوى خوش بگیر ولی آن را از بوى بد نگير، زيرا سزاوار نيست كه محرم از بوى خوش، لذت ببرد و از چيزهاى خوشبوىِ توشهات بپرهيز. پس هركس به چيزى از اينها مبتلا شد، باید غسلش را دوباره انجام دهد و به اندازهای که مبتلا شده، صدقه دهد. از بوهاى خوش، چهار چيز بر تو حرام است: مشك، عنبر، وَرس و زعفران. علاوه بر اين، براى مُحرم، روغنهاى خوشبو مكروه است، مگر كسى كه ناچار باشد که با روغن زيتون و مثل آن مداوا كند.
بخش اول این روایت با آنچه در روایت پنجم آمده بود، یکی است. پس همان طور که آیت الله سبحانی فرمود، هر دو یکی است، چنانکه روایت بعدی نیز با آنها یکی است، یعنی همه از «معاویة بن عمار» هستند، فقط با سه طریق مختلف.
روایت نهم
وَ [مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ] بِإِسْنَادِهِ عَنْ مُوسَى بْنِ الْقَاسِمِ عَنْ إِبْرَاهِيمَ النَّخَعِيِّ عَنْ مُعَاوِيَةَ بْنِ عَمَّارٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: اتَّقِ قَتْلَ الدَّوَابِّ كُلِّهَا وَ لَا تَمَسَّ شَيْئاً مِنَ الطِّيبِ وَ لَا مِنَ الدُّهْنِ فِي إِحْرَامِكَ وَ اتَّقِ الطِّيبَ فِي زَادِكَ وَ أَمْسِكْ عَلَى أَنْفِكَ مِنَ الرِّيحِ الطَّيِّبَةِ وَ لَا تُمْسِكْ مِنَ الرِّيحِ الْمُنْتِنَةِ فَإِنَّهُ لَا يَنْبَغِي لَكَ أَنْ تَتَلَذَّذَ بِرِيحٍ طَيِّبَةٍ فَمَنِ ابْتُلِيَ بِشَيْءٍ مِنْ ذَلِكَ فَلْيُعِدْ غُسْلَهُ وَ لْيَتَصَدَّقْ بِقَدْرِ مَا صَنَعَ.[19]
«ابراهیم بن ابی بکر النخعی» واقفی مذهب، اما ثقه است. از این رو، روایت موثقه است. در این روایت «معاویة بن عمار» از امام صادق(علیهالسلام) نقل کرده که فرمود:
در حال احرامت از کشتن هر جنبدهای بپرهیز و نبايد هیچ بوى خوشی به كار ببرى و نبايد به خودت هیچ روغنی بمالى و از چيزهاى خوشبوىِ توشهات بپرهيز و بينى خود را از بوى خوش بگیر ولی از بوى بد نگير، زيرا سزاوار نيست كه از بوى خوش، لذت ببری. پس هر کس به چيزى از اينها مبتلا شد، باید غسلش را دوباره انجام دهد و به اندازهای که مبتلا شده، صدقه دهد.
روایت دهم
وَ [مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ بِإِسْنَادِه] عَنْهُ (مُوسَى بْنِ الْقَاسِم) عَنْ عَبْدِ الرَّحْمَنِ [بن أبی نجران] عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ سِنَانٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ سَمِعْتُهُ يَقُولُ لَا تَمَسَّ الرَّيْحَانَ وَ أَنْتَ مُحْرِمٌ وَ لَا تَمَسَّ شَيْئاً فِيهِ زَعْفَرَانٌ وَ لَا تَأْكُلْ طَعَاماً فِيهِ زَعْفَرَانٌ الْحَدِيثَ.[20]
راویان این حدیث همه امامی، ثقه و جلیل هستند. «عبدالله بن سنان» میگوید:
از امام صادق(علیهالسلام) شنیدم که فرمود: نبايد در حالی که محرم هستی هيچ چيزى را كه در آن زعفران باشد، به کار ببری و نباید غذايى كه در آن زعفران است، بخوری... .
همان طور که آیت الله سبحانی نیز یادآور شده است، این بخش از روایت که در اینجا نقل شده با آنچه در روایت سوم گذشت، یکی است و هر دو توسط «عبد الله بن سنان» از امام صادق(علیهالسلام) روایت شدهاند، فقط یکی از طریق شیخ کلینی و دیگری از طریق شیخ طوسی.
روایت یازدهم
وَ [مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ بِإِسْنَادِه] عَنْهُ (مُوسَى بْنِ الْقَاسِم) عَنْ عَبْدِ الرَّحْمَنِ عَنْ حَمَّادٍ عَنْ حَرِيزٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: لَا يَمَسُّ الْمُحْرِمُ شَيْئاً مِنَ الطِّيبِ وَ لَا الرَّيْحَانِ وَ لَا يَتَلَذَّذُ بِهِ فَمَنِ ابْتُلِيَ بِشَيْءٍ مِنْ ذَلِكَ فَلْيَتَصَدَّقْ بِقَدْرِ مَا صَنَعَ بِقَدْرِ شِبَعِهِ يَعْنِي مِنَ الطَّعَامِ.[21]
«حریز بن عبدالله» در این روایت صحیحه از امام صادق(علیهالسلام) روایت کرده که فرمود:
مُحرم هیچ بوی خوش و سبزی خوشبویی را به کار نمیبرد و از آن لذت نمیبرد، پس هر کس به اينها مبتلا شد، باید به همان اندازه که مبتلا شده، به اندازه کامیابیاش، صدقه دهد، یعنی خوراکی صدقه دهد.
متن این روایت نیز شباهت زیادی با روایت ششم دارد، افزون بر آن این بخش از سند که «حریز» از «حماد» نقل کرده است، نیز در آنها یکسان است، از این رو، آیت الله سبحانی فرمود هر دو روایت یکی هستند.
گفتنی است که در نقل شیخ کلینی میان «حریز» و امام(علیهالسلام) واسطه قرار دارد و چون با تعبیر «عمن خبره» آمده است، روایت مرسله میشود؛ ولی در در نقل شیخ طوسی، «حریز» مستقیم از امام(علیهالسلام) نقل کرده است که در این صورت، صحیحه خواهد بود. در آینده بحث خواهیم کرد که کدام سند صحیح است.
روایت دوازدهم
وَ [مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ بِإِسْنَادِه] عَنْهُ (مُوسَى بْنِ الْقَاسِم) عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ سَيْفِ بْنِ عَمِيرَةَ عَنْ مَنْصُورِ بْنِ حَازِمٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: إِذَا كُنْتَ مُتَمَتِّعاً فَلَا تَقْرَبَنَّ شَيْئاً فِيهِ صُفْرَةٌ حَتَّى تَطُوفَ بِالْبَيْتِ.[22]
«منصور بن حازم» در این روایت صحیحه از امام صادق(علیهالسلام) نقل کرده که فرمود:
اگر در حال احرام باشى، نبايد به چیزی که در آن زردی (زعفران) است، نزدیک شوی، مگر بعد از طواف خانه.
روایت سیزدهم
وَ [مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ] بِإِسْنَادِهِ عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ سَعِيدٍ عَنْ حَمَّادٍ عَنْ رِبْعِيٍّ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مُسْلِمٍ عَنْ أَحَدِهِمَا ع فِي قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ ﴿ثُمَّ لْيَقْضُوا تَفَثَهُمْ﴾ حُفُوفُ الرَّجُلِ مِنَ الطِّيبِ.[23]
این روایت نیز صحیحه است.
«محمد بن مسلم» از امام باقر(علیهالسلام) یا امام صادق(علیهالسلام) در باره این سخن خدای عز و جل «پس آلودگى خود را وانهند» نقل کرده که مقصود [وانهادن] به کارگیری بوی خوش است.
روایت چهاردهم
وَ [مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ بِإِسْنَادِه] عَنْ مُوسَى بْنِ الْقَاسِمِ عَنْ إِبْرَاهِيمَ النَّخَعِيِّ عَنْ مُعَاوِيَةَ بْنِ عَمَّارٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: إِنَّمَا يَحْرُمُ عَلَيْكَ مِنَ الطِّيبِ أَرْبَعَةُ أَشْيَاءَ الْمِسْكُ وَ الْعَنْبَرُ وَ الْوَرْسُ وَ الزَّعْفَرَانُ غَيْرَ أَنَّهُ يُكْرَهُ لِلْمُحْرِمِ الْأَدْهَانُ الطَّيِّبَةُ الرِّيحِ.[24]
این روایت به جهت واقفی بودن «ابراهیم النخعی»، موثقه است و در آن، «معاویة بن عمار» از امام صادق(علیهالسلام) نقل کرده که فرمود:
از بوهاى خوش، چهار چيز بر تو حرام است: مشک، عنبر، وَرس و زعفران. علاوه بر اين، براى مُحرم، روغنهاى خوشبو مكروه است.
روایت پانزدهم
وَ [مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ بِإِسْنَادِه] عَنْهُ (مُوسَى بْنِ الْقَاسِم) عَنْ سَيْفٍ عَنْ مَنْصُورٍ عَنِ ابْنِ أَبِي يَعْفُورٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: الطِّيبُ الْمِسْكُ وَ الْعَنْبَرُ وَ الزَّعْفَرَانُ وَ الْعُودُ.[25]
در این روایت صحیحه، «عبدالله بن ابی یعفور» از امام صادق(علیهالسلام) نقل کرده که فرمود:
طیب، مشک است و عنبر و زعفران و عود.
روایت شانزدهم
وَ [مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ بِإِسْنَادِه] عَنْهُ (مُوسَى بْنِ الْقَاسِم) عَنْ سَيْفٍ عَنْ عَبْدِ الْغَفَّارِ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع يَقُولُ الطِّيبُ الْمِسْكُ وَ الْعَنْبَرُ وَ الزَّعْفَرَانُ وَ الْوَرْسُ.[26]
این روایت نیز صحیحه است. «عبد الغفار بن حبیب» یا «عبد الغفار بن القاسم» که هر کدام باشد، امامی و ثقه است، میگوید:
از امام صادق(علیهالسلام) شنیدم که میفرمود: طیب، مشک است و عنبر و زعفران و ورس.
روایت هفدهم
مُحَمَّدُ بْنُ عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ بِإِسْنَادِهِ عَنْ حُمْرَانَ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ ع فِي قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ ﴿ثُمَّ لْيَقْضُوا تَفَثَهُمْ﴾ قَالَ التَّفَثُ حُفُوفُ الرَّجُلِ مِنَ الطِّيبِ فَإِذَا قَضَى نُسُكَهُ حَلَّ لَهُ الطِّيبُ.[27]
شیخ صدوق به اسنادش از «حمران بن أعین» که امامی، ثقه و جلیل است، نقل کرده است و چون طریق شیخ به او صحیح است، روایت صحیحه است.
وی از امام باقر(علیهالسلام) در باره این سخن خدای عز و جل «پس آلودگى خود را وانهند» نقل کرده که فرمود: آلودگی، به کارگیری بوی خوش است، پس هنگامی که اعمالش به پایان رسید، بوی خوش برایش حلال میگردد.
روایت هجدهم
[مُحَمَّدُ بْنُ عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ] قَالَ: وَ كَانَ عَلِيُّ بْنُ الْحُسَيْنِ ع إِذَا تَجَهَّزَ إِلَى مَكَّةَ قَالَ لِأَهْلِهِ إِيَّاكُمْ أَنْ تَجْعَلُوا فِي زَادِنَا شَيْئاً مِنَ الطِّيبِ وَ لَا الزَّعْفَرَانِ نَأْكُلُهُ أَوْ نَطْعَمُهُ.[28]
شیخ صدوق میگوید:
امام زین العابدین(علیهالسلام) هر گاه براى سفر مكه آماده میشد به خانواده خود میفرمود: مبادا در توشه ما چيزى از بوی خوش يا زعفران بگذاريد تا آن را بخوريم يا به دیگران اطعام كنيم.
روایت نوزدهم
قَالَ وَ قَالَ الصَّادِقُ ع يُكْرَهُ مِنَ الطِّيبِ أَرْبَعَةُ أَشْيَاءَ لِلْمُحْرِمِ الْمِسْكُ وَ الْعَنْبَرُ وَ الزَّعْفَرَانُ وَ الْوَرْسُ وَ كَانَ يَكْرَهُ مِنَ الْأَدْهَانِ الطَّيِّبَةَ الرِّيحِ.[29]
شیخ صدوق میگوید:
امام صادق(علیهالسلام) فرمود: از بوهای خوش چهار چیز برای محرم کراهت دارد: مشک، عنبر، زعفران و ورس. از روغنها نیز آنچه دارای بوی خوش است، کراهت دارد.
غفر الله لنا و لکم ان شاء الله
[1]. الصحيفة السجّاديّة، الإمام زین العابدین (علیهالسلام)، الدعاء 20.
[2]. غرر الحكم و درر الكلم، تمیمی آمدی (550 ق)، ح2106.
[3]. بحار الأنوار، محمد باقر المجلسی (1110 ق)، ج94، ص143 به نقل از بعضی از کتب اصحاب.
[4]. سوره ابراهیم، آیه22.
[5]. سوره قیامت، آیه2.
[6]. علل الشرائع، شیخ صدوق (381ق)، ص4، ح1.
[7]. ر. ک: تقریر الشریعة فی شرح تحریر الوسیلة ـ کتاب الحج، السید علی المحقق الداماد، ج2، ص433.
[8]. ر. ک: الحج فی الشریعة الإسلامیة الغراء، جعفر سبحانی، ج3، ص221.
[9]. وسائل الشيعة، الشیخ حرّ العاملی (1104 ق)، ج12، ص442 ط ـ آل البیت.
[10]. ر. ک: الحج فی الشریعة الإسلامیة الغراء، جعفر سبحانی، ج3، ص222.
[11]. وسائل الشيعة، الشیخ حرّ العاملی (1104 ق)، ج12، ص442، ابواب تروک الإحرام، ب18، ح1، ط ـ آل البیت.
[12]. وسائل الشيعة، الشیخ حرّ العاملی (1104 ق)، ج12، ص442، ابواب تروک الإحرام، ب18، ح2، ط ـ آل البیت.
[13]. وسائل الشيعة، الشیخ حرّ العاملی (1104 ق)، ج12، ص443، ابواب تروک الإحرام، ب18، ح3، ط ـ آل البیت.
[14]. وسائل الشيعة، الشیخ حرّ العاملی (1104 ق)، ج12، ص443، ابواب تروک الإحرام، ب18، ح4، ط ـ آل البیت.
[15]. وسائل الشيعة، الشیخ حرّ العاملی (1104 ق)، ج12، ص443، ابواب تروک الإحرام، ب18، ح5، ط ـ آل البیت.
[16]. وسائل الشيعة، الشیخ حرّ العاملی (1104 ق)، ج12، ص443، ابواب تروک الإحرام، ب18، ح6، ط ـ آل البیت.
[17]. وسائل الشيعة، الشیخ حرّ العاملی (1104 ق)، ج12، ص444، ابواب تروک الإحرام، ب18، ح7، ط ـ آل البیت.
[18]. وسائل الشيعة، الشیخ حرّ العاملی (1104 ق)، ج12، ص444، ابواب تروک الإحرام، ب18، ح8، ط ـ آل البیت.
[19]. وسائل الشيعة، الشیخ حرّ العاملی (1104 ق)، ج12، ص444، ابواب تروک الإحرام، ب18، ح9، ط ـ آل البیت.
[20]. وسائل الشيعة، الشیخ حرّ العاملی (1104 ق)، ج12، ص445، ابواب تروک الإحرام، ب18، ح10، ط ـ آل البیت.
[21]. وسائل الشيعة، الشیخ حرّ العاملی (1104 ق)، ج12، ص445، ابواب تروک الإحرام، ب18، ح11، ط ـ آل البیت.
[22]. وسائل الشيعة، الشیخ حرّ العاملی (1104 ق)، ج12، ص445، ابواب تروک الإحرام، ب18، ح12، ط ـ آل البیت.
[23]. وسائل الشيعة، الشیخ حرّ العاملی (1104 ق)، ج12، ص445، ابواب تروک الإحرام، ب18، ح13، ط ـ آل البیت.
[24]. وسائل الشيعة، الشیخ حرّ العاملی (1104 ق)، ج12، ص445، ابواب تروک الإحرام، ب18، ح14، ط ـ آل البیت.
[25]. وسائل الشيعة، الشیخ حرّ العاملی (1104 ق)، ج12، ص446، ابواب تروک الإحرام، ب18، ح15، ط ـ آل البیت.
[26]. وسائل الشيعة، الشیخ حرّ العاملی (1104 ق)، ج12، ص446، ابواب تروک الإحرام، ب18، ح16، ط ـ آل البیت.
[27]. وسائل الشيعة، الشیخ حرّ العاملی (1104 ق)، ج12، ص446، ابواب تروک الإحرام، ب18، ح17، ط ـ آل البیت.
[28]. وسائل الشيعة، الشیخ حرّ العاملی (1104 ق)، ج12، ص446، ابواب تروک الإحرام، ب18، ح18، ط ـ آل البیت.
[29]. وسائل الشيعة، الشیخ حرّ العاملی (1104 ق)، ج12، ص446، ابواب تروک الإحرام، ب18، ح19، ط ـ آل البیت.