بحث اخلاقی
نشانههای نفس امارّه (3)
اللَّهُمَّ خُذ لِنَفسِكَ مِن نَفسي ما يُخَلِّصُها، و أَبقِ لِنَفسي مِن نَفسي ما يُصلِحُها، فَإِنَ نَفسي هالِكَةٌ أو تَعصِمَها.[1]
صحبت درباره جمله سوم این بخش از دعای نورانی مکارم الاخلاق بود که قرار شد پیش از تبیین دو جمله قبلی، آن را توضیح دهیم.
در تبیین این جمله که اشاره به آیه ﴿إِنَّ النَّفْسَ لَأَمَّارَةٌ بِالسُّوءِ إِلاَّ ما رَحِمَ رَبِّي﴾[2] است، چند روایت را خواندیم که در آنها برخی از ویژگیهای نفس امارّه بیان شده بود. در اینجا به دو روایت دیگر که در واقع، تفسیر این آیه به شمار میآیند، اشاره میگردد.
در یکی از دعاهای امام زین العابدین(علیهالسلام) در همین صحیفه سجادیه چنین آمده است:
و أوهِن قُوَّتَنا عَمّا يُسخِطُكَ علَينا، و لا تُخَلِّ في ذلكَ بينَ نُفوسِنا و اختِيارِها؛ فإنَّها مُختارَةٌ لِلباطِلِ إلّا ما وَفَّقتَ، أمّارَةٌ بِالسُّوءِ إلّا ما رَحِمتَ.[3]
نيروى ما را در آنچه تو را بر ما خشمگين مىسازد، سست گردان و در اين مسير نفْسهاى ما را به اختيار خودشان وامگذار؛ زيرا كه نفْسها همواره راه باطل را بر مىگزينند، مگر آن جا كه توفيق تو يار گردد، و همواره به بدى فرمان مىدهند مگر اينكه تو رحم كنى.
در بخشی از دعایی که از امام صادق(علیهالسلام) به عنوان تعقیب نماز نقل شده است نیز میخوانیم:
اللّهُمّ... أسألُكَ أن تَعصِمَني مِن مَعاصيكَ، و لا تَكِلْني إلى نَفسي طَرفَةَ عَينٍ أبَداً ما أحيَيتَني، لا أقَلَّ مِن ذلكَ و لا أكثَرَ، إنّ النَّفسَ لَأمّارَةٌ بالسُّوءِ إلّا ما رَحِمتَ يا أرحَمَ الرّاحمينَ.[4]
بار خدايا... از تو مىخواهم كه مرا از نافرمانيت حفظ كنى و تا زندهام، هرگز كمتر و بيشتر از چشم برهم زدنى، مرا به خودم وامگذارى؛ زيرا كه نفْس همواره به بدى فرمان مىدهد مگر اينكه تو رحم كنى، اى مهربانترين مهربانان!
بحث فقهی
موضوع: تروک احرام: بوی خوش
یادآوری
بحث در تروک احرام بود. تا کنون مسائل مربوط به صید و نساء را بررسی کردیم. حضرت امام در ادامه این مبحث، مسائل مربوط به خواندن عقد ازدواج و استمناء را بیان نموده است؛ ولی ما از این دو مورد، به دلیل کم ابتلا بودن میگذریم و سراغ پنجمین مورد از موارد تروک احرام، یعنی «طیب» میرویم.
پنج: بوی خوش
امام خمینی(رحمة الله علیه) میفرماید:
الخامس، الطيب بأنواعه حتى الكافور صبغا و إطلاء و بخورا على بدنه أو لباسه، و لا يجوز لبس ما فيه رائحته، و لا أكل ما فيه الطيب كالزعفران و الأقوى عدم حرمة الزنجبيل و الدارصيني، و الأحوط الاجتناب.[5]
پنجم: طیب ـ با همه اقسامش حتى كافور ـ به عنوان نانخورش (/ رنگآمیزی کردن) و ماليدن و بخور دادن، بر بدن باشد يا لباسش. همچنین پوشيدن چيزى كه بوى طیب در آن است، جايز نيست. خوردن چيزى كه داراى طیب است مانند زعفران نیز جايز نيست و اقوى آن است كه [خوردن] زنجبيل و دارچين حرام نيست، هرچند احتياط، اجتناب از آنهاست.
آیت الله خویی عنوان این مورد را «استعمال الطیب» قرار داده و میفرماید:
يحرم على المحرم استعمال الزعفران و العود و المسك و الورس و العنبر بالشم و الدلك و الأكل، و كذلك لبس ما يكون عليه أثر منها، و الأحوط الاجتناب عن كل طيب.[6]
استعمال زعفران، عود، مشک، ورس[7] و عنبر[8] در قالب بوییدن، مالیدن و خوردن بر مُحرم حرام است. همچنین پوشیدن چیزی که اثری از اینها در آن باشد، حرام است. احوط [وجوبی] اجتناب از هر نوع بوی خوش است.
فرق فتوای این دو بزرگوار در این است که حضرت امام همه انواع طیب را حرام دانست؛ ولی آیت الله خویی تنها پنج مورد یاد شده را حرام دانست، اگر چه اجتناب از انواع طیب را نیز احوط دانست. این اختلاف اجمالا مورد توجه قرار گیرد تا در ادامه به تفصیل وارد آن شویم.
آشنایی با اقوال قدما، متأخرین و معاصرین
پیش از ورود به بحث، با اقوال سایر فقها آشنا شویم. برای آشنایی با نظر فقهای معاصر، حواشی مناسک حج فارسی را میخوانیم که در آن، نظر حضرت امام اینگونه آمده است:
پنجم ـ استعمال عطریات؛ از قبیل مشک و زعفران و کافور و عود و عنبر، بلکه مطلق عطر، هر قسم که باشد.[9]
در حاشیه این قسمت، نظر هشت تن از مراجع معاصر آمده است.[10]
آیت الله بهجت میفرماید:
حرمت در غیر طیب مسلم الحرمه، مانند مشک و زعفران و عنبر و کافور و ورس، معلوم نیست، بلکه جواز آن شمّاً و استعمالاً خالی از وجه نیست، اگر چه احتیاط در اجتناب عامه بوی خوش است.
نظر ایشان همان نظر آیت الله خویی است با این تفاوت که به جای عود، کافور را ذکر نموده است.
آیت الله تبریزی میفرماید:
این حکم در غیر زعفران و عود و عنبر و مشک و ورس، مبنی بر احتیاط مستحب است.
ایشان نیز همان نظر آیت الله خویی را دارد با این تفاوت که حرمت استعمال مطلق طیب را احتیاط مستحب دانسته نه احتیاط واجب.
آیت الله خامنهای به نظر حضرت امام این را اضافه نموده است:
بنا بر احتیاط، استعمال صابون و شامپوی معطر [در حال احرام] جایز نیست.
پس، نظر ایشان نیز مانند نظر حضرت امام، حرمت مطلق طیب است، ولی با اطلاق بیشتر به گونهای که حتی بوهایی مثل بوی شامپو و صابون معطر را هم بنا بر احتیاط، تحت این عنوان میداند.
آیت الله خویی میفرماید:
احوط اجتناب از هر بوی خوش غیر از اینها است.
یعنی غیر از پنج مورد خاصی که در متن حضرت امام آمده بود، از سایر بوهای خوش نیز بنا بر احتیاط واجب باید اجتناب کند.
آیت الله زنجانی میفرماید:
بوییدن مطلق اشیاء خوشبو، خواه از عطریات باشد یا گلها و سبزیجات خوشبو، بلکه بوییدن میوهجات خوشبو بر محرم حرام است، لکن حرمت انواع دیگر استعمال عطریات مانند مالیدن آنها به بدن و لباسی که پوشیده، مخصوص زعفران و مشک و عود و عنبر و ورس و عطرهایی است که در این سطح یا قویتر از آنهاست و لذا هر گونه استفاده از عطرهایی که امروز متداول است بر محرم حرام است.
نظر ایشان در باره جنس طیب، اطلاق بیشتری دارد به گونهای که گیاهان و میوههای خوشبو را هم شامل میشود چه رسد به عطرهای امروزی، البته به لحاظ نوع استعمال، این اطلاق را فقط در بوییدن میداند، ولی مالیدن و خوردن را مخصوص پنج مورد خاص دانسته است. این اختلاف، اختلاف دیگری است که در آینده بدان خواهیم پرداخت.
آیت الله سبحانی میفرماید:
استعمال عطریات چه عنوان بوییدن و یا مالیدن به لباس و بدن و یا خوردن باشد و استعمال صابونها و شامپوهای معطر نیز برای محرم جایز نیست.
آیت الله سیستانی میفرماید:
بر محرم حرام است استعمال هر مادهای که برای خوشبو کردن بدن یا لباس یا خوراک یا غیر اینها مورد استفاده میشود، چه استعمال به بوییدن باشد یا خوردن یا مالیدن یا رنگ کردن یا بخور دادن و احتیاط واجب آن است که از شامپو و صابون و سیگاری که بوی خوش دارد نیز اجتناب کند.
آیت الله نوری میفرماید:
اگر صابون و شامپو دارای بوی خوش باشد، باید محرم از آن اجتناب کند.
نظر این سه بزرگوار نیز تقریبا با نظر حضرت امام یکسان است.
بنا بر این، میتوان گفت نظر اکثر مراجع فعلی نیز حرمت مطلق طیب است یا به فتوا یا بنا بر احتیاط.
برای آشنایی با نظر قدما و متأخرین متن جواهر را میخوانیم:
و الطيب إجماعا في الجملة بين المسلمين فضلا عن المؤمنين، بل النصوص متواترة فيه، بل في المتن و القواعد و غيرهما هو على العموم وفاقا للمقنعة و جمل العلم و العمل و المراسم و السرائر و المبسوط و الكافي و غيرها على ما حكي عن بعضها، كما حكي عن الحسن بل و المقنع و الاقتصاد و إن كان المحكي عن أولهما انه نص على النهي عن مس شيء من الطيب، لكن عقبه بقوله: «و انما يحرم عليك من الطيب أربعة أشياء: المسك و العنبر و الورس و الزعفران» فهو إما تفسير للطيب أو تصريح بأن النهي يعم الكراهة، و عن ثانيهما انه قال: «و ينبغي ان يجتنب في إحرامه الطيب كله و أكل طعام يكون فيه طيب» بل في الذخيرة نسبته إلى أكثر المتأخرين، بل في المنتهى إلى الأكثر، بل في الرياض نسبته إلى الشهرة العظيمة.[11]
و طیب که [حرمت آن] فی الجمله میان مسلمانان اجماعی است، چه رسد به اجماعی بودن آن میان شیعیان، بلکه روایات در این باره، متواتر است. در متن [شرائع] و قواعد و غیر آن دو، به صورت عام، حرام دانسته شده است. همان طور که در المقنعة [شیخ مفید] و جمل العلم و العمل [سید مرتضی] و المراسم [سلار دیلمی] و السرائر [ابن ادریس] و المبسوط [شیخ طوسی] و الکافی [ابو الصلاح حلبی] و غیر آنها ـ طبق نقل از برخی از آنها ـ چنین است. کما اینکه از حسن [بن یوسف حلی] و حتی از المقنع [شیخ صدوق] و الاقتصاد [شیخ طوسی] نیز همین مطلب نقل شده است. هرچند طبق آنچه از المقنع نقل شده، نهی از مس کردن مطلق طیب است، ولی در ادامه آن چنین آمده است: «چهار چیز از انواع طیب بر تو حرام است: مشک، عنبر، ورس و زعفران». این چهار مورد یا تفسیر طیب است [که به عنوان نمونه بیان شده است و در این صورت با آنچه از ایشان نقل شده که مطلق طیب را حرام میداند، منافاتی نخواهد داشت] یا تصریح است که [در این صورت باید بگوییم:] نهی [از مس کردن مطلق طیب که در ابتدای کلام ایشان آمده بود، اعم از حرمت است و] شامل کراهت نیز میگردد. از الاقتصاد نیز اینگونه نقل شده است: «سزاوار است که محرم در زمان احرامش از هر نوع طیبی اجتناب کند و از خوردن غذایی که در آن طیب باشد نیز اجتناب نماید». [محقق سبزواری] در ذخیرة المعاد این قول (حرمت عموم طیب) را به اکثر متأخرین و [علامه] در منتهی المطلب آن را به اکثر فقها نسبت داده است، بلکه در ریاض المسائل این مطلب دارای شهرت عظیمه دانسته شده است.
بر این اساس، شماری از قدما و اکثر متأخرین نیز قائل به حرمت مطلق طیب هستند.
از مطالبی که خواندیم معلوم میشود که موضوع بحث ما در دو فرع قابل طرح است:
واژهشناسی طیب
پیش از بررسی روایات مربوط به این مسئله، برای تبیین بهتر مطلب، واژه «طیب» را در لغت بررسی میکنیم تا مشخص شود مقصود از آن در روایات و کلام فقها چیست. کاری که ندیدم کسی از آقایان چنین کرده باشد.[12]
خلیل بن احمد فراهیدی که ظاهرا متوفای سال 260 قمری است،[13] مینویسد:
العِطْر: اسم جامع لأشياء الطيب. و حرفة العَطَّار: عِطَارَة. و رجل عَطِر و امرأة عَطِرَة، إذا تعاهد نفسه بالطيب.[14]
عطر، اسم جامعی است برای هر چیز خوشبو. «عطارة» شغل عطرفروشی است. مرد عطِر و زن عطِرة در جایی به کار میرود که مواظب است همیشه از بوی خوش استفاده کند.
زمخشری نیز در أساس البلاغة، «تطیّب» را به «تعطّر» معنا نموده است.[15] سید علی خان مدنی نیز مینویسد:
الطِّيبُ، كطِين: كلُّ ذي رائحةٍ ذَكِيَّةٍ يُتَّخذُ للشَّمِّ.[16]
طیب بر وزن طین، هر چیز دارای بوی خوشی است که برای بوییدن به کار رود.
فیومی نیز مینویسد:
طَابَ الشَّىْءُ يَطِيبُ طِيباً، إِذَا كَانَ لَذِيذاً أَوْ حَلَالًا... و تَطَيَّبَ بِالطِّيبِ وَ هُوَ مِنَ الْعِطْر.[17]
«طاب الشی» هنگامی است که چیزی لذیذ یا حلال باشد... طیب که نوعی عطر است را استعمال کرد.
از این منابع لغوی استفاده میشود که به هر بوی خوشی، «طیب» گفته میشود و این طور نیست که تنها برای موادی که به عنوان بوی خوش به کار رود، اطلاق گردد.
«طیب» در کلام فقها
آیت الله سبحانی درباره معنای طیب این گونه میفرماید:
ربّما يتبادر إلى الأذهان أنّ المتبادر من الطيب أنّه العطر و لكنّه أخصّ من الطيب، لشمول الطيب الكافور و العود و العنبر، و أين هي من العطر؟ سواء أ كان طبيعيا أم صناعيا.[18]
چه بسا از کلمه طیب این گونه به ذهن برسد که همان عطر است، ولی عطر، اخص از طیب است، زیرا طیب شامل کافور و عود و عنبر میگردد، در حالی که عطر نیستند. در این حکم تفاوتی میان طیب طبیعی یا صنعتی نیست.
البته همان طور که در واژهشناسی گذشت، عطر بر هر بوی خوشی اطلاق میگردد، از این رو، میان عطر و طیب از این جهت تفاوتی نیست.
ایشان در ادامه، تعریف علامه و شهید ثانی از طیب را به عنوان نمونهای از تعاریف فقها آورده است. علامه میفرماید:
الطيب ما تطيب رائحته، و يتّخذ للشمّ، كالمسك و العنبر و الكافور و الزعفران و ماء الورد، و الأدهان الطيّبة، كدهن البنفسج و الورس، و المعتبر أن يكون معظم الغرض منه التطيّب، أو يظهر فيه هذا الغرض.[19]
طیب، چیزی است که بوی آن دلچسب است و برای بوییدن به کار میرود مانند: مشک، عنبر، کافور، زعفران و گلاب، همچنین روغنهای طبی مانند: روغن بنفشه و ورس. ملاک این است که غرض اصلی در آن، خوش بو کردن باشد یا این غرض در آن [نسبت به اغراض دیگر] ظاهر باشد.
و شهید ثانی میفرماید:
الطيب جسم ذو ريح طيّبة متخذ للشمّ غالبا، غير الرياحين كالمسك و العنبر و الزعفران و الورد و الكافور.[20]
طیب، جسم دارای بوی خوش از غیر سبزیها است که غالبا برای بوییدن به کار میرود مانند: مشک، عنبر، زعفران، گلاب و کافور.
آیت الله سبحانی پس از بیان این دو تعریف میفرماید:
و بذلك يتّضح انّ العطر ليس معادلا للطيب، و الظاهر أنّ الأوّل جسم سيّال يوضع في قارورة خاصّة يستفاد منه بالتقطير. و أمّا الطيب فربّما يكون أمرا جامدا كالعود و العنبر. فلو أردنا أن نفسّر الطيب فنقول: هو عبارة عن الجسم الّذي له رائحة طيبة و يستخدم في التطيب، فالتعبير عنه بالفارسية (خوشبوكننده) أفضل. و كأنّه خلق لهذا أو هو أظهر خصائصه.[21]
با این بیان روشن میشود که عطر معادل طیب نیست. ظاهرا اولی جسم روانی است که در شیشه مخصوص قرار میگیرد و از آن به صورت قطرهچکانی استفاده میگردد. اما طیب، گاهی جسم جامد است مانند عود و عنبر. پس اگر بخواهیم طیب را تعریف کنیم، میگوییم: عبارت است از جسمی که دارای بوی خوش است و برای معطر شدن به کار گرفته میشود، گویا برای خوشبویی ساخته شده یا روشنترین ویژگی آن خوشبودن است. بنا بر این، بهتر است معادل فارسی آن را خوشبوکننده قرار دهیم.
به نظر ما برای شناساندن معنای «طیب» استناد به حرف فقیه دیگر معنا ندارد، بلکه باید سراغ لغت رفت. در لغت نیز طیب به هر نوع بوی خوشی اطلاق شده است.
غفر الله لنا و لکم ان شاء الله
[1]. الصحيفة السجّاديّة، الإمام زین العابدین (علیهالسلام)، دعای20.
[2]. سوره یوسف، آیه53.
[3]. الصحيفة السجّاديّة، الإمام زین العابدین (علیهالسلام)، دعای9.
[4]. الکافی، الشیخ الکلینی (329 ق)، ج3، ص345، ح26، ط ـ الإسلامیة.
[5]. تحریر الوسیلة، الإمام الخمینی (1409 ق)، ج1، ص420.
[6]. موسوعة الإمام الخوئی، السید أبوالقاسم الخوئی (1413 ق)، ج28، ص400.
[7]. ورس (اسپرک)، گیاهی بومی یمن، تخم آن شبیه کنجد و بعد از رسیدن شکافته میشود و تارهایی شبیه تار زعفران از آن بیرون میآید که در رنگرزی به کار میرود (فرهنگ فارسی عمید).
[8]. عنبر، مادهای خوشبو و خاکستریرنگ که در معده یا روده عنبرماهی تولید و روی آب دریا جمع میشود (فرهنگ فارسی عمید).
[9]. مناسک حج مطابق با فتاوای حضرت امام و مراجع تقلید با تجدید نظر و اضافات، ص196، ط ـ پژوهشکده حج و زیارت (1397ش).
[10]. ر. ک: مناسک حج مطابق با فتاوای حضرت امام و مراجع تقلید با تجدید نظر و اضافات، ص196، حاشیه3، ط ـ پژوهشکده حج و زیارت (1397ش).
[11]. جواهر الكلام فی شرح شرائع الإسلام، محمد حسن النجفی (1226 ق)، ج18، ص317.
[12]. مقرر: در جلسه آینده، استاد از این مطلب استدراک نموده و به برخی از فقهایی که به واژهشناسی «طیب» پرداختهاند اشاره مینماید.
[13]. مقرر: خلیل بن احمد متوفای حدود سال 175 ق است، از این رو، در جلسه آینده استاد این مطلب را نیز تصحیح نموده است.
[14]. كتاب العین، الخلیل بن أحمد الفراهیدی (175 ق)، ج2، ص8.
[15]. أساس البلاغة، زمخشری (538 ق)، ج1، ص400.
[16]. الطراز الأول، سید علی خان مدنی (1120ق)، ج2، ص256.
[17]. المصباح المنیر، فیومی (770ق)، ص382.
[18]. الحج فی الشریعة الإسلامیة الغراء، جعفر سبحانی، ج3، ص220.
[19]. تذکرة الفقهاء، العلامه الحلی (726 ق)، ج7، ص304، ط ـ آل البیت.
[20]. مسالك الأفهام إلى تنقیح شرائع الإسلام، زین الدین العاملی الشهید الثانی (966 ق)، ج2، ص252.
[21]. الحج فی الشریعة الإسلامیة الغراء، جعفر سبحانی، ج3، ص221.