بحث اخلاقی
نشانههای نفس امارّه (2)
اللَّهُمَّ خُذ لِنَفسِكَ مِن نَفسي ما يُخَلِّصُها، و أَبقِ لِنَفسي مِن نَفسي ما يُصلِحُها، فَإِنَ نَفسي هالِكَةٌ أو تَعصِمَها.[1]
در جلسه پیشین گذشت که برای تبیین این بند از دعای مکارم الاخلاق، بهتر است شرح آن را از جمله پایانی شروع کنیم. در تبیین این جمله که در واقع، استدلالی است برای دو درخواست قبل از آن، یک آیه و یک روایت خواندیم.
روایتی دیگر در این باره، بخشی از خطبه امیر مؤمنان(علیهالسلام) است که طبق نقل، میفرماید:
ما مِن مَعصيَةِ اللَّهِ شَيءٌ إلّا يَأتي في شَهوَةٍ، فرَحِمَ اللَّهُ امرأً نَزَعَ عن شَهوَتِهِ، و قَمَعَ هَوى نَفسِهِ؛ فإنّ هذهِ النَّفسَ أبعَدُ شَيءٍ مَنزِعاً، و إنّها لا تَزالُ تَنزِعُ إلى مَعصيَةٍ في هَوىً.[2]
هيچ معصيتى از معاصى خداوند نيست مگر اينكه با شهوتى همراه است. پس، رحمت خدا بر کسی كه از شهوات خويش باز ايستد و هواى نفْس خود را سركوب كند؛ زيرا كه اين نفْس به سختى از شهوات باز مىايستد و همواره به نافرمانىِ برخاسته از هوس، گرايش دارد.
در این روایت، به اماره بودن نفس اشاره نشده است، ولی مشكلترين كار را جلوگيرى از همين نفس سركش دانسته كه مُدام، به گناه و معصیت، تمايل دارد.
آن حضرت در جملههای آغازین نامه معروف خود به مالک اشتر، با تعابیر جالبی نسبت به نفس اماره، هشدار داده است، میفرماید:
هذا ما أمَرَ بِهِ عَبدُ اللّهِ عَلِيٌّ أميرُ المُؤمِنين مالِكَ بنَ الحارِثِ الأَشتَرَ... أمَرَهُ أن يَكسِرَ نفسَهُ مِن الشَّهَواتِ، و يَزَعَها عِندَ الجَمَحاتِ، فإنَّ النَّفسَ أمّارَةٌ بالسُّوءِ إلّا ما رَحِمَ اللَّهُ ... فاملِكْ هَواكَ، و شُحَّ بنَفسِكَ عَمّا لايَحِلُّ لكَ، فإنّ الشُّحَّ بالنَّفسِ الإنصافُ مِنها فيما أحَبَّت أو كَرِهَت.[3]
اين فرمانى است از بنده خدا على، امير مؤمنان به مالك بن حارث اشتر... از او مىخواهد كه خواهشهاى نفْس خويش را درهم شكند و مهار آن را هنگام سركشى محكم گيرد؛ زيرا كه نفْس همواره، به بدى فرمان مىدهد، مگر آنكه خداوند رحم كند... پس بر هوا و هوس خويش مسلّط باش و آنچه را كه حرام است از نفْس خود دريغ دار؛ زيرا كه دريغ داشتن از نفْس، دادخواهى از اوست در آنچه كه دوست دارد يا ناخوش مىدارد.
از منظر امیر مؤمنان(علیهالسلام)، منشأ شرارتها و گمراهیهای معاویه(لعنةاللهعلیه) نفس اوست. در بخشی از نامه آن حضرت خطاب به معاویه آمده است:
إنّ نفسَك قد أولَجَتكَ شَرّاً، و أقحَمَتكَ غَيّاً، و أورَدَتكَ المَهالِكَ، و أوعَرَت علَيكَ المَسالِكَ.[4]
به راستى نفْس تو، تو را به بدى در آورده و در گمراهى فرو برده و در مهلكهها در انداخته و راهها [ى درستى و رستگارى] را بر تو ناهموار نموده است.
برخی از ویژگیهای نفس اماره در مناجات «الشاکین» ـ از مجموعه مناجاتهای پانزدهگانه منسوب به امام زین العابدین(علیهالسلام) ـ اینگونه آمده است:
إلهي، إليكَ أشكو نَفساً بالسُّوءِ أمّارَةً، و إلَى الخَطيئةِ مُبادِرَةً، و بمَعاصيكَ مُولَعَةً، ... كثيرَةَ العِلَلِ، طَويلَةَ الأمَلِ، إن مَسَّها الشَّرُّ تَجزَعْ، وإن مَسَّها الخَيرُ تَمنَعْ، مَيّالَةً إلَى اللَّعبِ و اللَّهوِ، مَملُوّةً بالغَفلَةِ و السَّهوِ، تُسرِعُ بي إلَى الحَوبَةِ، و تُسَوِّفُني بالتَّوبَةِ.[5]
الهى، به تو شكايت مىكنم از نفسى كه همواره به بدى فرمان مىدهد و به سوى گناه مىشتابد و به معاصى تو آزمند است... پر عذر و بهانه است و آرزوى دراز دارد، اگر به او گزندى رسد بيتابى مىكند و اگر خير و بركتى رسدش بخل مىورزد، شيفته بازى و سرگرمى است، آكنده از غفلت و بىخبرى است، مرا به سوى گناه مىشتاباند و در كار توبه، به من وعده امروز و فردا مىدهد.
اینها بخشی از روایاتی است که در آنها نشانههایی از نفس اماره بیان شده است، نفسی که اگر خدا آن را حفظ نکند، موجب هلاکت انسان میگردد.
بحث فقهی
موضوع: تروک احرام: حکم جاهل، غافل و ناسی
یادآوری
بحث در باره تروک احرام بود. تا کنون چهار مسئله از مسائل مربوط به آن را از تحریر الوسیلة بررسی نمودهایم و اینک مسئله پنجم.
مسئله پنجم
حضرت امام پس از طرح مباحث مربوط به دومین مورد از موارد تروک احرام، یعنی نساء، در مسئله پنجم، مطلبی کلی را بیان مینماید:
كل ما يوجب الكفارة لو وقع عن جهل بالحكم أو غفلة أو نسيان لا يبطل به حجه و عمرته و لا شيء عليه.[6]
هر چيزى كه موجب كفاره است چنانچه از روى جهل به حكم يا از روى غفلت يا فراموشى انجام بگيرد حج و عمرهاش با آن باطل نمىشود و چيزى بر او نيست.
این مسئله از نظر شیعه دارای شهرت عظیمه است، بلکه «کاد أن یکون اجماعا». کما اینکه شیخ طوسی در باره حالت فراموشی میفرماید:
إذا وطأ المحرم ناسيا، لا يفسد حجه. و قال أبو حنيفة: يفسد حجه مثل العمد، و هو أحد قولي الشافعي. و الثاني: لا يفسد و هو أصح القولین. دليلنا: إجماع الفرقة و أيضا الأصل براءة الذمة. و أيضا روي عنه عليه السلام أنه قال: «رفع عن أمتي الخطأ و النسيان و ما استكرهوا عليه»، و هذا خطأ.[7]
اگر محرم از روی فراموشی آمیزش کند، حج او فاسد نمیگردد. ولی ابو حنیفه میگوید: [آمیزش از روی فراموشی] مثل آمیزش عمدی، موجب فساد حج میگردد. این، یکی از دو قول شافعی هم هست، قول دیگر او این است که فاسد نمیشود و این قول صحیح است. دلیل ما اجماع فرقه است. همچنین اصل برائت ذمه و نیز این روایت که «خطا و نسیان و اکره از امتم برداشته شده است» و این، از موارد خطا [و نسیان] است.
همچنین صاحب حدائق این حکم را در باره هر سه حالت نسیان، جهل و اکراه بدون اختلاف میداند. وی پس از ذکر چندین روایت در این باره ـ که به زودی آنها را میخوانیم ـ مینویسد:
لو وطئ ناسيا أو جاهلا فقد صرحت الأخبار المتقدمة بأنه لا شيء عليه. و الظاهر انه لا خلاف فيه عندنا. و نقل الخلاف فيه في المنتهى عن مالك و ابي حنيفة و احمد و الشافعي في القديم. فإنهم أفسدوا به الحج و أوجبوا البدنة. و أخبارنا ترده. و الظاهر ان مثلهما ما لو اكره على الجماع، كما ذكره العلامة في المنتهى. و ظاهر عبارته فيه انه إجماعي.[8]
اگر [محرم] از روی فراموشی یا جهل آمیزش کند، روایات یاد شده تصریح داشتند که چیزی بر عهده او نیست. ظاهرا این مسئله نزد شیعه مورد اختلاف نیست، ولی علامه در منتهی، خلاف آن را از [فقهای اهل سنت، یعنی] مالک، ابو حنیفه، احمد بن حنبل و شافعی البته در قول قدیمش، نقل نموده است. آنها حکم به فساد حج او وجوب قربانی کردن یک شتر کردهاند، ولی روایات ما این قول را ردّ میکند. ظاهرا حکم آنجا که مجبور به آمیزش شود نیز مثل حالت نسیان و جهل است، همان طور که علامه در منتهی فرموده است. ظاهر عبارت او این است که این مطلب اجماعی است.
مرحوم محقق نراقی نیز در این باره مینویسد:
ما مرّ من الأحكام المذكورة كان حكم العامد العالم بالحكم و بالإحرام المختار. و أمّا غيره فلا شيء عليه، بل يتمّ حجّه و يمضي و يجزئه، بلا خلاف. بل بالإجماع كما صرّح به بعضهم. للأصل. و الأخبار المتقدّمة المصرّحة بذلك في الجاهل، الشامل لغة للناسي و الساهي و الجاهل بفرديه، و في المرأة المكرهة المتعدّي حكمها إلى الرجل بالإجماع المركّب.[9]
احکامی که گذشت [مثل فساد حج و وجوب کفاره] برای کسی است که عمدا و با علم به مسئله و احرام و از روی اختیار مرتکب این عمل شود، اما غیر او، چیزی بر عهدهاش نیست، بلکه بدون هیچ اختلافی، حج او تمام و کافی است، بلکه همان طور که برخی از فقها تصریح کردهاند، این مطلب اجماعی است. دلیل آن اصالة البرائة است. از سوی دیگر، اخبار یاد شده در باره جاهل تصریح به آن (نبودن چیزی بر عهدهاش) دارند. جاهل نیز در لغت، شامل ناسی و ساهی و نیز هر دو نوع جاهل (قاصر و مقصر) میگردد. همچنین اخباری که در باره زن مجبور شده [به آمیزش]، وارد شده است، زیرا حکم او در باره مرد نیز به دلیل اجماع مرکب، جاری است.
روایات
برای اثبات این حکم، به چندین روایت استناد شده است که عبارت اند از:
روایت اول
مُحَمَّدُ بْنُ يَعْقُوبَ عَنْ عَلِيِّ بْنِ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ عَنْ حَمَّادٍ عَنْ حَرِيزٍ عَنْ زُرَارَةَ قَالَ: سَأَلْتُهُ عَنْ مُحْرِمٍ غَشِيَ امْرَأَتَهُ وَ هِيَ مُحْرِمَةٌ فقَالَ إِنْ كَانَا جَاهِلَيْنِ اسْتَغْفَرَا رَبَّهُمَا وَ مَضَيَا عَلَى حَجِّهِمَا وَ لَيْسَ عَلَيْهِمَا شَيْءٌ الْحَدِيثَ.[10]
«زرارة» در این روایت صحیحه میگوید:
از ایشان(علیهالسلام) در باره محرمی پرسيدم که با همسر محرمهاش آمیزش کرده است. فرمود: اگر ناآگاهانه اين كار را انجام دادهاند از پروردگارشان طلب آمرزش كنند و بر همان حج خود باقى مىمانند و چيزى بر عهده آنها نيست... .
در این روایت صحت حج و عدم وجوب کفاره برای شخص جاهل تصریح شده است.
روایت دوم
وَ [مُحَمَّدُ بْنُ يَعْقُوب] عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ مُعَلَّى بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ عَلِيٍّ عَنْ أَبَانِ بْنِ عُثْمَانَ عَنْ زُرَارَةَ قَالَ: قُلْتُ لِأَبِي جَعْفَرٍ ع رَجُلٌ وَقَعَ عَلَى أَهْلِهِ وَ هُوَ مُحْرِمٌ قَالَ أَ جَاهِلٌ أَوْ عَالِمٌ قَالَ قُلْتُ: جَاهِلٌ قَالَ يَسْتَغْفِرُ اللَّهَ وَ لَا يَعُودُ وَ لَا شَيْءَ عَلَيْهِ.[11]
«زرارة» در این روایت صحیحه میگوید:
به امام باقر(علیهالسلام) گفتم: كسى كه در حال احرام با همسرش آمیزش کرده چه حكمى دارد؟ فرمود: آيا از روى ناآگاهى انجام داده يا آگاه به حكم بود؟ گفتم: از روى ناآگاهى. فرمود: از خدا آمرزش خواهد و ديگر انجام ندهد و چيزى به عهده او نيست.
روایت سوم
وَ [مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ بِإِسْنَادِهِ] عَنْهُ (مُوسَى بْنِ الْقَاسِمِ) عَنْ صَفْوَانَ عَنْ مُعَاوِيَةَ بْنِ عَمَّارٍ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع عَنْ رَجُلٍ مُحْرِمٍ وَقَعَ عَلَى أَهْلِهِ فَقَالَ إِنْ كَانَ جَاهِلًا فَلَيْسَ عَلَيْهِ شَيْءٌ الْحَدِيثَ.[12]
«معاویة بن عمار» در این روایت صحیحه میگوید:
از امام صادق(علیهالسلام) در باره مُحرمی پرسیدم که با همسرش آمیزش کرده است. فرمود: اگر جاهل بوده، چیزی بر عهدهاش نیست... .
در این روایت و روایت قبلی نیز در باره شخص جاهل، به عدم وجوب کفاره تصریح شده است.
روایت چهارم
وَ [مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَن] بِإِسْنَادِهِ عَنْ عَلِيِّ بْنِ الْحَسَنِ بْنِ فَضَّالٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِيِّ بْنِ النُّعْمَانِ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ مُسْكَانَ عَنْ زُرَارَةَ وَ أَبِي بَصِيرٍ جَمِيعاً قَالا سَأَلْنَا أَبَا جَعْفَرٍ ع عَنِ الرَّجُلِ أَتَى أَهْلَهُ فِي شَهْرِ رَمَضَانَ أَوْ أَتَى أَهْلَهُ وَ هُوَ مُحْرِمٌ وَ هُوَ لَا يَرَى إِلَّا أَنَّ ذَلِكَ حَلَالٌ لَهُ قَالَ لَيْسَ عَلَيْهِ شَيْءٌ.[13]
سند این روایت به دلیل «محمد بن علی ابو سمینه» مشکل دارد. «زرارة» و «ابو بصیر» میگویند:
از امام باقر(علیهالسلام) پرسیدیم: اگر كسى در ماه رمضان و يا در حال احرام با همسرش آمیزش نماید و تصورش اين باشد كه این عمل برایش حلال است، تكليف او چيست؟ فرمود: چیزی بر عهده او نیست.
این روایت نیز بر کفاره نداشتن کسی که جاهل به حکم است، دلالت دارد.
روایت پنجم
مُحَمَّدُ بْنُ عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ قَالَ: قَالَ الصَّادِقُ ع فِي حَدِيثٍ إِنْ جَامَعْتَ وَ أَنْتَ مُحْرِمٌ إِلَى أَنْ قَالَ وَ إِنْ كُنْتَ نَاسِياً أَوْ سَاهِياً أَوْ جَاهِلًا فَلَا شَيْءَ عَلَيْكَ.[14]
شیخ صدوق در بخشی از این روایت مرسله از امام صادق(علیهالسلام) اینگونه روایت نموده است:
اگر در حال احرام آمیزش کردی... ولی اگر از روی فراموشی یا غفلت یا جهل چنین کردی، چیزی بر عهده تو نیست.
در این روایت حکم هر سه حالت یاد شده، بیان شده است.
روایت ششم
وَ [مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ بِإِسْنَادِهِ] عَنْ مُوسَى بْنِ الْقَاسِمِ عَنْ عَبْدِ الصَّمَدِ بْنِ بَشِيرٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع فِي حَدِيثٍ أَنَّ رَجُلًا أَعْجَمِيّاً دَخَلَ الْمَسْجِدَ يُلَبِّي وَ عَلَيْهِ قَمِيصُهُ فَقَالَ لِأَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع إِنِّي كُنْتُ رَجُلًا أَعْمَلُ بِيَدِي وَ اجْتَمَعَتْ لِي نَفَقَةٌ فَجِئْتُ أَحُجُّ لَمْ أَسْأَلْ أَحَداً عَنْ شَيْءٍ وَ أَفْتَوْنِي هَؤُلَاءِ أَنْ أَشُقَّ قَمِيصِي وَ أَنْزِعَهُ مِنْ قِبَلِ رِجْلَيَّ وَ أَنَّ حَجِّي فَاسِدٌ وَ أَنَّ عَلَيَّ بَدَنَةً فَقَالَ لَهُ مَتَى لَبِسْتَ قَمِيصَكَ أَ بَعْدَ مَا لَبَّيْتَ أَمْ قَبْلَ قَالَ قَبْلَ أَنْ أُلَبِّيَ قَالَ فَأَخْرِجْهُ مِنْ رَأْسِكَ فَإِنَّهُ لَيْسَ عَلَيْكَ بَدَنَةٌ وَ لَيْسَ عَلَيْكَ الْحَجُّ مِنْ قَابِلٍ أَيُّ رَجُلٍ رَكِبَ أَمْراً بِجَهَالَةٍ فَلَا شَيْءَ عَلَيْهِ طُفْ بِالْبَيْتِ سَبْعاً وَ صَلِّ رَكْعَتَيْنِ عِنْدَ مَقَامِ إِبْرَاهِيمَ ع وَ اسْعَ بَيْنَ الصَّفَا وَ الْمَرْوَةِ وَ قَصِّرْ مِنْ شَعْرِكَ فَإِذَا كَانَ يَوْمُ التَّرْوِيَةِ فَاغْتَسِلْ وَ أَهِلَّ بِالْحَجِّ وَ اصْنَعْ كَمَا يَصْنَعُ النَّاسُ.[15]
شیخ طوسی به اسنادش از «موسی بن قاسم» و او از «عبد الصمد بن بشیر» که هر دو امامی، ثقه و جلیل هستند نقل میکند، بنابراین، این روایت صحیحه است. در ذیل این روایت که مربوط به شخص غیر عربی است که وارد مسجد الحرام شده بود و در حالی که پیراهن به تن داشت، تلبیه گفته بود، آمده است[16] که وی به امام صادق(علیهالسلام) عرض کرد:
من عَمَله بودم و پولی جمع کردم و آمدم حج، در حالی که چیزی از احکام حج را از کسی نپرسیدم. اینها [طرفداران ابو حنیفه] برایم فتوا دادند که پیراهنم را پاره کنم و آن را از طرف پایم در بیاورم و اینکه حج من باطل شده و باید شتری [را به عنوان کفاره] بدهم. امام پرسید: چی زمانی پیراهنت را پوشیدی؟ بعد از آنکه لبیک گفتی یا قبل از آن؟ گفت: قبل از لبیک گفتنم. فرمود: آن را [به صورت معمول و] از طرف سرت در بیاور، کفاره هم بر تو واجب نیست و لازم نیست حج را هم سال بعد [دو باره] انجام دهی. هر شخصی که کاری را از روی نادانی مرتکب شود، چیزی بر او نیست. [پس] خانه خدا را طواف کن و نماز طواف و سعی بین صفا و مروة را انجام بده و تقصیر کن و روز ترویه غسل کن و برای حج محرم شو و همان مناسکی که مردم به جا میآورند را انجام بده.
در این روایت نیز این قاعده کلی آمده است که «أَيُّ رَجُلٍ رَكِبَ أَمْراً بِجَهَالَةٍ فَلَا شَيْءَ عَلَيْهِ».
استثناء شدن حکم صید
بر پایه روایاتی که خواندیم، بدون شک مُحرمی که عمل آمیزش را از روی جهل یا فراموشی یا غفلت انجام دهد، حج یا عمره او باطل نمیشود و کفاره ندارد و همان طور که فرمایش حضرت امام کلیت داشت، این حکم به بحث جماع اختصاصی ندارد، بلکه شامل هر کاری که انجام عمدی و اختیاری آن موجب کفاره است، میگردد. البته در اینجا یک استثناء وجود دارد و آن بحث صید است که حتی در صورت جهل نیز باید کفاره بدهد به دلیل این روایت صحیحه:
وَ [مُحَمَّدُ بْنُ يَعْقُوبَ] عَنْ عَلِيِّ بْنِ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ عَنِ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنْ مُعَاوِيَةَ بْنِ عَمَّارٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: مَا وَطِئْتَهُ أَوْ وَطِئَهُ بَعِيرُكَ وَ أَنْتَ مُحْرِمٌ فَعَلَيْكَ فِدَاؤُهُ وَ قَالَ اعْلَمْ أَنَّهُ لَيْسَ عَلَيْكَ فِدَاءُ شَيْءٍ أَتَيْتَهُ وَ أَنْتَ مُحْرِمٌ جَاهِلًا بِهِ إِذَا كُنْتَ مُحْرِماً فِي حَجِّكَ أَوْ عُمْرَتِكَ إِلَّا الصَّيْدَ فَإِنَّ عَلَيْكَ الْفِدَاءَ بِجَهَالَةٍ كَانَ أَوْ عَمْدٍ.[17]
«معاویة بن عمار» در این روایت صحیحه از امام صادق(علیهالسلام) نقل کرده که فرمود:
هرچه را در حال احرام پايمال كنى و يا شتر تو پايمال كند، بايد كفاره آن را بدهى. و نیز فرمود: بدان! براى تو كفاره چيزى در حال احرام حج و عمره نيست كه از روى نادانى انجام دهى مگر شكار را، زيرا در آن كفاره است، خواه دانسته و خواه ندانسته انجام پذيرد.
فرق «غفلت» و «سهو» و «نسیان»
در تکمیل این بحث به این مطلب اشاره میگردد که تفاوتهایی میان حالتهای «غفلت»، «سهو» و «نسیان» بیان شده است[18] که به برخی از آنها در اینجا اشاره میگردد.
فرق غفلت و سهو این است که اولی در جایی به کار میرود که انسان به چیزی که در آینده تحقق پیدا میکند، توجهی نداشته باشد، اما سهو مربوط به گذشته و چیزی است که باید تحقق پیدا میکرد، ولی تحقق نیافت. مثلا میگوید: «سهوا یک سجده را انجام ندادم» یعنی در نمازی که خواندم این اتفاق افتاد، ولی در این آیات برای قیامت و حسابرسی در آن روز که در آینده محقق میشود، تعبیر «غفلت» به کار رفته است:
﴿لَقَدْ كُنْتَ فِي غَفْلَةٍ مِنْ هذا فَكَشَفْنا عَنْكَ غِطاءَكَ فَبَصَرُكَ الْيَوْمَ حَدِيدٌ﴾.[19]
[به او گفته مىشود] به راستی تو از اين [روز] غافل بودى، پس ما پرده را از [پیش چشم] تو كنار زديم، پس چشمت امروز تيزبين است.
﴿اقْتَرَبَ لِلنَّاسِ حِسابُهُمْ وَ هُمْ في غَفْلَةٍ مُعْرِضُونَ﴾.[20]
مردم را رسيدگى به حسابشان [در روز قيامت] نزديك شده، در حالى كه آنها در غفلت [از آن] به سر مىبرند و روگردانند.
در فرق «نسیان» و «سهو» نیز گفته شده که «نسیان» فراموش کردن چیزی است که میدانسته، ولی در «سهو» گاهی میدانسته و گاهی نمیدانسته است. «سهو» یعنی پنهان شدن معنا از ذهن و پنهان شدن معنا از ذهن گاهی در جایی است که آن چیز قبلا در ذهن وجود داشته و سپس پنهان شده و گاهی اصلا چیزی در ذهن نبوده است و از این جهت، در ذهن او پنهان است.
دلیل امر به استغفار
در برخی از روایاتی که گذشت، برای ارتکاب این عمل از روی جهل، امر به استغفار شده بود. سؤال این است که اگر از روی جهل این کار را کرده، مگر معصیت صورت گرفته است که نیاز به استغفار باشد؟
بنا بر مبنای حضرت امام و کسانی که میگویند تکالیف، خطابات قانونی است که شامل عالم و جاهل میشود، هرچند مکلف «عند الجهل» مؤاخذه نمیشود، ولی مأمور به تکلیف است از این رو، دلیل امر به استغفار، مفسده واقعی داشتن عمل حرام اوست؛ ولی طبق مذهب مشهور که میگویند اصلا تکلیف متوجه جاهل نیست و علم از شرایط عامه تکلیف است، مسئله مشکل میشود.
حل اشکال این است که قائل به قول دوم دائما ملتزم به آن نیست و دلیلی هم ندارد که چنین باشد. او میگوید: عمومیت داشتن آن دلیل ندارد، زیرا در بسیاری از اوقات، علم دخالت در مصلحت دارد و این، منافاتی با قیام دلیل در بعضی از موارد ندارد «کما فی المقام» که روایت تصریح میکند که بین عالم و جاهل، فرق وجود دارد.
غفر الله لنا و لکم ان شاء الله
[1]. الصحيفة السجّاديّة، الإمام زین العابدین (علیهالسلام)، الدعاء 20.
[2]. نهج البلاغة، خطبه176.
[3]. نهج البلاغة، نامه53.
[4]. نهج البلاغة، نامه30.
[5]. بحار الأنوار، محمد باقر المجلسی (1110 ق)، ج94، ص143 به نقل از بعضی از کتب اصحاب.
[6]. تحریر الوسیلة، الإمام الخمینی (1409 ق)، ج1، ص420.
[7]. الخلاف، الشیخ الطوسی (460 ق)، ج2، ص369.
[8]. الحدائق الناضرة فی أحكام العترة الطاهرة، یوسف البحرانی (1186 ق)، ج15، ص373.
[9]. مستند الشیعة فی أحكام الشریعة، المولی احمد النراقی (1245 ق)، ج13، ص243.
[10]. وسائل الشيعة، الشیخ حرّ العاملی (1104 ق)، ج13، ص108، ابواب کفارات الإستمتاع فی الإحرام، ب2، ح1، ط ـ آل البیت.
[11]. وسائل الشيعة، الشیخ حرّ العاملی (1104 ق)، ج13، ص108، ابواب کفارات الإستمتاع فی الإحرام، ب2، ح2، ط ـ آل البیت.
[12]. وسائل الشيعة، الشیخ حرّ العاملی (1104 ق)، ج13، ص108، ابواب کفارات الإستمتاع فی الإحرام، ب2، ح3، ط ـ آل البیت.
[13]. وسائل الشيعة، الشیخ حرّ العاملی (1104 ق)، ج13، ص109، ابواب کفارات الإستمتاع فی الإحرام، ب2، ح4، ط ـ آل البیت.
[14]. وسائل الشيعة، الشیخ حرّ العاملی (1104 ق)، ج13، ص109، ابواب کفارات الإستمتاع فی الإحرام، ب2، ح5، ط ـ آل البیت.
[15]. وسائل الشيعة، الشیخ حرّ العاملی (1104 ق)، ج12، ص488، ابواب تروک الإحرام، ب45، ح3، ط ـ آل البیت.
[16]. صدر روایت که در وسائل تقطیع شده چنین است: «جَاءَ رَجُلٌ يُلَبِّي حَتَّى دَخَلَ الْمَسْجِدَ وَ هُوَ يُلَبِّي وَ عَلَيْهِ قَمِيصُهُ فَوَثَبَ إِلَيْهِ أُنَاسٌ مِنْ أَصْحَابِ أَبِي حَنِيفَةَ فَقَالُوا شُقَّ قَمِيصَكَ وَ أَخْرِجْهُ مِنْ رِجْلَيْكَ فَإِنَّ عَلَيْكَ بَدَنَةً وَ عَلَيْكَ الْحَجَّ مِنْ قَابِلٍ وَ حَجُّكَ فَاسِدٌ فَطَلَعَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع فَقَامَ عَلَى بَابِ الْمَسْجِدِ فَكَبَّرَ وَ اسْتَقْبَلَ الْكَعْبَةَ فَدَنَا الرَّجُلُ مِنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع وَ هُوَ يَنْتِفُ شَعْرَهُ وَ يَضْرِبُ وَجْهَهُ فَقَالَ لَهُ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع اسْكُنْ يَا عَبْدَ اللَّهِ فَلَمَّا كَلَّمَهُ وَ كَانَ الرَّجُلُ أَعْجَمِيّاً فَقَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع مَا تَقُولُ قَالَ كُنْتُ رَجُلًا أَعْمَلُ بِيَدِي...؛ مردی تلبیهگویان وارد مسجد الحرام شد و در حالی که پیراهن به تن داشت، تلبیه میگفت، گروهی از اصحاب ابو حنیفه دویدند و او را گرفتند و گفتند: پیراهنت را پاره کن و آن را از طرف پایت در بیاور، باید شتری کفاره بدهی و سال آینده هم حج خود را دو باره به جا آوری، چون حج تو باطل است. وقتی امام صادق(علیهالسلام) متوجه جریان شد، کنار درب مسجد ایستاد و تکبیری گفت و رو به کعبه کرد. آن مرد در حالی که [از شدت ناراحتی] مویش را پریشان میکرد و به صورتش ضربه میزد، نزدیک امام آمد. امام به او فرمود: ای بنده خدا آرام باش! وقتی آن مرد که فردی غیر عرب بود با امام سخن گفت، امام فرمود: چه میگویی؟ گفت: من عمله بودم....»، تهذیب الأحکام، الشیخ الطوسی (460 ق)، ج5، ص72.
[17]. وسائل الشيعة، الشیخ حرّ العاملی (1104 ق)، ج13، ص70، ابواب کفارات الصید و توابعها، ب31، ح4، ط ـ آل البیت.
[18]. ر. ک: الفروق فی اللغة، ابو هلال عسکری (395 ق)، ج1، ص90.
[19]. سوره ق، آیه22.
[20]. سوره انبیاء، آیه1.