بحث اخلاقی
راز ناکامیهای دنیوی اولیای الهی
وَ ارزُقني فَوزَ المَعاد.[1]
سخن در تبیین این جمله از دعای نورانی مکارم الاخلاق که در آن از خداوند منان درخواست میکنیم: کامیابی قیامت را روزیم کن، به اینجا رسید که آیا میشود انسان هم در دنیا سعادتمند و کامیاب باشد و هم در آخرت؟ آیا میان این دو تنافی وجود دارد یا قابل جمع هستند؟
در پاسخ به این پرسش به نمونههایی از آیات و روایات اشاره شد که بر عدم تنافی آنها دلالت داشتند. به مقتضای این نصوص که کم هم نیستند، اگر کسی به دستورات اسلام عمل کند هم در دنیا و هم در آخرت به کامیابی میرسد.
در اینجا پرسش دیگری قابل طرح است و آن، اینکه اگر اسلام دین دنیا و آخرت است، چرا اولیای الهی که از همه بیشتر و بهتر به دستورات اسلام عمل میکنند، در این دنیا گرفتار انواع سختیها و مشکلات هستند؟ چگونه است که از یک سو میگوییم انبیا و اولیا بویژه خاتم انبیا و اهل بیت ایشان ـ صلوات الله علیهم اجمعین ـ سعادتمندترین افراد اند و از سوی دیگر میبینیم که در زندگی آنها سختیها و ناکامیهای زیادی وجود داشته و دارد؟
برای این پرسش از دو بُعد، دو پاسخ ارائه میگردد:
پاسخ نخست این است که سنخِ کامیابی مؤمنان با کامیابی مترفین متفاوت است. در ظاهر، گرفتاریهای اولیای الهی، مصداق ناکامی و بدبختی است، ولی در حقیقت، همه اینها چیزی جز اسباب سعادت و کامیابی حقیقی نیست. درست است که با نگاه دنیوی مصیبتهای بزرگی بر ابا عبدالله الحسین(علیهالسلام) و اهل بیت و یاران ایشان وارد شد، ولی به لحاظ معنوی و از منظر خودشان همه این سختیها زیبایی و کامیابی بود،[2] چرا که بالاترین کرامتها و سعادتها نصیب آنها شد. از این رو در زیارت اربعین امام حسین(علیهالسلام) میخوانیم:
اللّهُمَّ إنّي أشهَدُ أنَّهُ وَلِيُّكَ وَ ابنُ وَلِيِّكَ، و صَفِيُّكَ وَ ابنُ صَفِيِّكَ، الفائِزُ بِكَرامَتِكَ، أكرَمتَهُ بِالشَّهادَةِ، و حَبَوتَهُ بِالسَّعادَةِ.[3]
خدايا! گواهى مىدهم كه او، ولىّ تو و فرزند ولىّ توست و برگزيده تو و فرزند برگزيده توست؛ او كه به كرامت تو نايل شد و تو به شهادت، بزرگش داشتى و سعادت را ارزانىاش نمودى.
بر اساس روایتی از رسول خدا(صلّی الله علیه و آله) بلاهای دنیوی موجب بالا رفتن درجات انبیا و کرامات اولیا خواهد شد:
إنَّ البَلاءَ لِلظّالِمِ أدَبٌ، و لِلمُؤمِنِ امتِحانٌ، و لِلأَنبِياءِ دَرَجَةٌ، و لِلأَولِياءِ كَرامَةٌ.[4]
بلا براى ستمگر، [وسيله] ادب، و براى مؤمن، آزمون، و براى پيامبران، درجه، و براى اوليا كرامت است.
در فرهنگ اسلام، تکامل انسانها بستگی به سختیهایی دارد که در این دنیا میبینند. پس هر مؤمنی که بیشتر گرفتار بلا و مصیبت شود، به کمال بیشتری دست خواهد یافت و هرچه تکامل یابد، کامیابتر میگردد. ما در جلد نهم دانشنامه عقاید اسلامی روایاتی را در این زمینه گرد آوردهایم و در بخشی از آن به تبیین حکمت گرفتاریها و اقسام مصیبتهای خودکرده و سختیهای سازنده پرداختهایم.[5]
به عنوان نمونه، شیخ کلینی از امام صادق(علیهالسلام) چنین روایت نموده است:
سُئِلَ رَسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله: مَن أشَدُّ النّاسِ بَلاءً فِي الدُّنيا؟ فَقالَ: النَّبِيّونَ ثُمَّ الأَمثَلُ فَالأَمثَلُ، و يُبتَلَى المُؤمِنُ بَعدُ عَلى قَدرِ إيمانِهِ و حُسنِ أعمالِهِ، فَمَن صَحَّ إيمانُهُ و حَسُنَ عَمَلُهُ اشتَدَّ بَلاؤُهُ، و مَن سَخُفَ إيمانُهُ و ضَعُفَ عَمَلُهُ قَلَّ بَلاؤُهُ.[6]
از پيامبر خدا(صلّی الله علیه و آله) پرسيدند: گرفتارترينْ مردم در دنيا كياناند؟ فرمود: «پيامبران، سپس برترينهاى پس از آنان و [سپس] برترينهاى پس از آنها. مؤمن به اندازه ايمان و نيكى عملهايش، گرفتار مىگردد. پس هر كس ايمانش كامل و عملش نيكو باشد، گرفتارىاش بيشتر، و هر كس ايمانش ناقص و عملش اندك باشد، گرفتارىاش كمتر خواهد بود».
بنا بر این، اولیای الهی با وجود آنکه در ظاهر ناکام اند و گرفتار سختترین بلاها و مصیبتها میگردند، ولی در حقیقت، به خاطر صبر و شکیبایی در برابر سختیها، کامیابترین انسانها به شمار میروند.
بحث فقهی
موضوع: تروک احرام: آمیزش در احرام حج (2)
یادآوری
بحث در باره حکم آمیزش عمدی و از روی علم در احرام حج بود. امام خمینی(رحمة الله علیه) این مسئله را به سه صورت تقسیم نمود:
یک. وقوع آمیزش پيش از وقوف در عرفات.
دو. وقوع آن میان وقوف در عرفات و وقوف در مشعر.
سه. وقوع آن پس از وقوف در مشعر.
بحث در صورت اول و دوم بود که از نظر ایشان در چنین فرضی، حج او باطل است، هرچند باید مناسک را به پایان برساند و آن را سال آینده نیز اعاده نماید، همچنین باید یک شتر به عنوان کفاره قربانی کند. متن فرمایش ایشان در این باره چنین است:
لو ارتكب ذلك في إحرام الحج عالما عامدا بطل حجّه إن كان قبل وقوف عرفات بلا إشكال، و إن كان بعده و قبل الوقوف بالمشعر فكذلك على الأقوى، فيجب عليه في الصورتين إتمام العمل و الحج من قابل، و عليه الكفارة، و هي بدنة.[7]
اگر در احرام حج این عمل (آمیزش) را از روی علم و عمد انجام دهد، چنانچه قبل از وقوف در عرفات باشد، بدون اشكال حج او باطل مىشود، همچنين اگر بعد از وقوف در عرفات و پیش از وقوف به مشعر باشد، بنابر اقوى حج او باطل است. در هر دو صورت، بر او واجب است كه عملش را تمام كند و سال آينده نیز حج بجا آورد و كفاره نیز بر عهده اوست، كه آن، یک شتر است.
تفاوت صورت اول و دوم
اولین سؤالی که در اینجا مطرح میشود این است که چرا ایشان بطلان حج را در صورت اول (قبل الوقوف بالعرفات)، «بلا اشکال» دانست، ولی در صورت دوم (بین الوقوفین)، بطلان را «علی الاقوی» دانست؟
جواب این است که فساد حج در صورت اول، اجماعی است، ولی در صورت دوم، مورد اختلاف است و از نظر برخی فقها، چون ملاک فساد حج با آمیزش عمدی، وقوع آن پیش از وقوف در عرفات است نه مشعر، صورت دوم، ملحق به صورت سوم میشود، یعنی آنجا که پس از وقوف در مشعر انجام شده باشد که در این صورت، قطعا موجب فساد نمیگردد.
به تعبیر دیگر، در فساد حج با آمیزشی که قبل از وقوف به عرفات باشد و نیز عدم فساد آن با آمیزشی که پس از وقوف به مشعر باشد، هیچ اختلافی وجود ندارد، اما اگر در فاصله میان آن دو، انجام شود، اختلاف نظر است که آیا به صورت اول ملحق میشود یا به صورت دوم.
اجماعی بودن صورت اول و اختلافی بودن صورت دوم، در جواهر الکلام که در شرح شرائع الاسلام نوشته شده، آمده است. ابتدا بخشهایی از متن شرائع را در این باره میخوانیم:
من جامع زوجته في الفرج قُبلا أو دُبرا عامدا عالما بالتحريم، فسد حجّه و عليه إتمامه و بدنة و الحج من قابل، سواء كانت حجّته التي أفسدها فرضا أو نفلا... و إن جامع بعد الوقوف بالمشعر... كان حجّه صحيحا و عليه بدنة لا غير.[8]
کسی که [در احرام حج] با همسرش از روی عمد و در حالی که علم به تحریم دارد، آمیزش کند ـ چه از قُبل و چه از دُبر ـ حج او فاسد میشود، البته باید آن را به پایان برساند و شتری قربانی کند و سال آینده نیز حج دیگری به جا آورد، فرقی ندارد حجی را که فاسد کرده، حج واجب بوده باشد یا حج مستحبی... ولی اگر بعد از وقوف در مشعر آمیزش کند... حج او صحیح است و فقط باید یک شتر قربانی کند.
بنا بر این، محقق حلی ابتدا آمیزش را مطلقا موجب فساد دانسته، سپس آنجا که بعد از وقوف در مشعر باشد را استثناء کرده و در این مورد حکم به صحت حج نموده است و معلوم میشود، ایشان ملاک را وقوف در مشعر دانسته نه وقوف در عرفات، از این رو، در فرض مورد بحث (جماع بین الوقوفین)، از نظر ایشان نیز ـ مانند حضرت امام ـ حج فاسد است.
صاحب جواهر در شرح بخش اول عبارت فوق، مینویسد:
من جامع زوجته محرما في الفرج قُبلا أو دُبرا عامدا للجماع ذاكرا للإحرام عالما بالتحريم فسد حجّه و عليه إتمامه و بدنة و الحج من قابل سواء كان حجّته التي أفسدها فرضا أو نفلا بلا خلاف أجده فيه في الجملة بل الإجماع بقسميه عليه، بل المحكي منهما مستفيض كالنصوص.[9]
کسی که در حال احرام از روی عمد با همسرش از قُبل یا دُبر آمیزش کند، در حالی که فراموش نکرده که محرم است و علم به تحریم هم دارد، حج او فاسد میشود، البته باید آن را به پایان برساند و شتری قربانی کند و سال آینده نیز حج دیگری به جا آورد، فرقی ندارد حجی را که فاسد کرده، حج واجب بوده باشد یا حج مستحبی، در اصل این حکم نظر مخالفی نیافتم، بلکه بر آن، اجماع به هر دو قسمش، اقامه شده است، بلکه این دو اجماع، همچنین روایات [دال بر فساد]، به صورت مستفیض نقل شدهاند.
بنا بر این، اجماع منقول و محصل وجود دارد که انجام آمیزش در احرام حج، فی الجملة موجب فساد میگردد، اجماعی که مثل روایات، به صورت مستفیض نقل شدهاند.
صاحب جواهر در ادامه، چندین روایت برای اثبات این مطلب نقل نموده است، از جمله احادیث اول، دوم، سوم، نهم و دهم از باب سوم از ابواب کفارات الاستمتاع که در جلسه پیشین آنها را خواندیم. سپس از اطلاق این روایات و همچنین اطلاق فتاوا چند حکم را برداشت مینماید. ایشان پس از نقل آخرین روایت، میفرماید:
الى غير ذلك من النصوص التي إطلاقها كالفتاوى يقتضي عدم الفرق في الزوجة بين الدائم و المنقطع و الحرة و الأمة.[10]
سپس افزون بر آن، عدم فرق میان قُبُل و دُبر، حج واجب و مستحب، همچنین انزال و عدم انزال را هم مقتضای اطلاق روایات دانسته و در نهایت اضافه میکند:
و كذا يقتضي تعلق الحكم بمن جامع قبل المشعر بعد عرفة، مضافا الى ما سمعته من التصريح به في الصحيح و غيره، و هو خيرة الشيخ و الصدوقين و بني الجنيد و البراج و حمزة و إدريس و زهرة و السيد و المصنف في النافع و الفاضل و غيرهم على ما حكي عن بعضهم، بل عن الشيخ و السيدين و القاضي في شرح الجمل و الجواهر الإجماع عليه، خلافا للمحكي عن المفيد و سلار و الحلبي و السيد في الجمل فاعتبروا تقدمه على عرفة.[11]
همچنین [اطلاق روایات و فتوا] اقتضا دارند که حکم فساد به کسی که پس از وقوف در عرفه و پیش از وقوف در مشعر، آمیزش کرده است، هم تعلق گیرد. علاوه بر آنچه در صحیحه [معاویة بن عمار] و غیر آن، تصریح شده بود [که ملاک حضور در مزدلفه است]، این قول، نظر مختار شیخ طوسی، شیخ صدوق و پدرش، ابن جنید اسکافی، قاضی ابن برّاج، ابن حمزة طوسی، ابن ادریس، ابن زهرة، سید مرتضی، مصنف (محقق حلی) در کتاب المختصر النافع و علامه حلی و غیر ایشان ـ طبق آنچه از برخی از آنها نقل شده ـ نیز هست. بلکه شیخ طوسی، سید مرتضی، ابن زهرة و قاضی ابن برّاج در دو کتاب شرح جمل العلم و جواهر الفقه بر این حکم ادعای اجماع نمودهاند، بر خلاف آنچه از شیخ مفید، سلار، ابو الصلاح حلبی و سید مرتضی در کتاب جمل العلم، نقل شده که تقدم جماع بر وقوف در عرفات را [برای حکم به فساد] شرط دانستهاند.
صاحب جواهر پس از نقل این اختلاف نظر، دلیل گروه دوم، یعنی قائلین به صحت حج در فرض وقوع آمیزش میان دو وقوف را ردّ کرده است. دلیل آنها این دو روایت نبوی است که در منابع اهل سنت آمده است:
الحَجُ عَرَفَةُ.[12]
مَنْ وَقَفَ مَعَنَا بِعَرَفَةَ فَقَدْ تَمَّ حَجُّهُ.[13]
قائلین به صحت در فرض یاد شده، میگویند: این دو روایت، ملاک صحت حج را وقوف در عرفات دانستهاند، پس اگر آمیزش پیش از وقوف در عرفات باشد، حج او فاسد و اگر پس از آن باشد، صحیح است، چه پیش از وقوف در مشعر باشد یا پس از آن.
اما صاحب جواهر در باره روایت اول، علاوه بر ضعیف دانستن آن، احتمال میدهد که مقصود از عرفه بودن حج، این باشد که بزرگترین رکن حج، عرفه است نه اینکه ملاک صحت و فساد باشد. همچنین در باره روایت دوم احتمال میدهد که مقصود از تمام بودن حج، نزدیک بودن اتمام آن است نه اینکه در حقیقت حج با وقوف در عرفه، پایان بپذیرد، نظیر این روایت که سجده پایانی نماز را در حکم اتمام نماز دانسته است:
إذا رفع رأسه من السجدة الأخيرة فقد تمت صلاته.[14]
و در پایان مینویسد:
على كل حال فقصورهما عن معارضة ما عرفت من وجوه واضح، خصوصا بعد ما قيل من موافقتها للمحكي عن العامة من فوات الحج بفوات عرفة مطلقا.[15]
در هر حال، قصور دو روایت یاد شده از معارضه کردن با دلایلی که [برای فساد] گذشت (صحیحه معاویة بن عمار و اجماع) روشن است، بویژه آنکه گفته شده این قول، با آنچه از عامه نقل شده، هماهنگ است که وقتی وقوف در عرفات از دست برود، حج از بین میرود مطلقا.
نتیجه آنکه، آمیزش قبل از وقوف در مزدلفه یا همان مشعر، موجب فساد حج است، البته اگر قبل از وقوف در عرفات باشد، فساد قطعی و اجماعی است، ولی اگر میان دو وقوف باشد، اختلافی است، هر چند اکثر فقها قائل به فساد هستند و حضرت امام نیز به دلیل همین اختلاف، فساد را در فرض اخیر، «علی الاقوی» بیان نمود.
بطلان حج یا فساد حج
نکته دیگری که در فرمایش حضرت امام در تحریر الوسیلة وجود دارد این است که ایشان بر خلاف مشهور به جای فساد حج از تعبیر بطلان حج استفاده کرده است، در حالی که اگر حج باطل شود، دیگر اتمام مناسک آن وجهی ندارد. بنا بر این، بهتر است از همان تعبیر فساد که در روایات نیز به کار رفته است، استفاده شود. در این صورت، چنانکه توضیح خواهیم داد، فساد به معنای نفی کمال است که قابل ترمیم است، نه فساد حقیقی که هیچ اثری بر آن مترتب نباشد و موجب انجام قضا شود.
البته در متن فارسی مناسک حج ایشان ـ همان طور که قبلا متن آن را خواندیم ـ از تعبیر فساد استفاده شده است.[16]
به هر حال، اولین حکم کسی که چنین عملی را مرتکب شود، فساد حج اوست که باید ببینیم اولا دلیل آن چیست؟ ثانیا فساد به چه معناست؟
ادله فساد
در بیشتر روایات، هنگام بیان حکم چنین شخصی به بیان وجوب حج در سال آینده اکتفا شده است، ولی در برخی روایات تصریح به فساد حج شده است.
روایت اول
مُحَمَّدُ بْنُ يَعْقُوبَ عَنْ عِدَّةٍ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ سَعِيدٍ عَنْ فَضَالَةَ بْنِ أَيُّوبَ عَنْ أَبِي الْمَغْرَاءِ عَنْ سُلَيْمَانَ بْنِ خَالِدٍ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع يَقُولُ فِي حَدِيثٍ وَ الرَّفَثُ فَسَادُ الْحَجِّ.[17]
«سلیمان بن خالد» در این روایت صحیحه میگوید:
از امام صادق(علیهالسلام) شنیدم که ضمن حدیثی فرمود: و آمیزش، موجب فساد حج است.
این روایت تقطیع شده و تنها بخش آخر آن ذکر شده است. متن کامل آن در الکافی چنین است:
فِي الْجِدَالِ شَاةٌ، وَ فِي السِّبَابِ وَ الْفُسُوقِ بَقَرَةٌ، وَ الرَّفَث فَسَادُ الْحَج.[18]
[کفاره] در جدال یک گوسفند است و در ناسزا و دروغ یک گاو، ولی آمیزش موجب فساد حج میگردد.
روایت دوم
وَ [مُحَمَّدُ بْنُ يَعْقُوبَ] بِالْإِسْنَادِ (عِدَّةٍ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ وَ سَهْلِ بْنِ زِيَادٍ جَمِيعاً) عَنِ ابْنِ مَحْبُوبٍ عَنْ عَبْدِ الْعَزِيزِ الْعَبْدِيِّ عَنْ عُبَيْدِ بْنِ زُرَارَةَ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع عَنْ رَجُلٍ طَافَ بِالْبَيْتِ أُسْبُوعاً طَوَافَ الْفَرِيضَةِ ثُمَّ سَعَى بَيْنَ الصَّفَا وَ الْمَرْوَةِ أَرْبَعَةَ أَشْوَاطٍ ثُمَّ غَمَزَهُ بَطْنُهُ فَخَرَجَ فَقَضَى حَاجَتَهُ ثُمَّ غَشِيَ أَهْلَهُ قَالَ يَغْتَسِلُ ثُمَّ يَعُودُ وَ يَطُوفُ ثَلَاثَةَ أَشْوَاطٍ وَ يَسْتَغْفِرُ رَبَّهُ وَ لَا شَيْءَ عَلَيْهِ قُلْتُ فَإِنْ كَانَ طَافَ بِالْبَيْتِ طَوَافَ الْفَرِيضَةِ فَطَافَ أَرْبَعَةَ أَشْوَاطٍ ثُمَّ غَمَزَهُ بَطْنُهُ فَخَرَجَ فَقَضَى حَاجَتَهُ فَغَشِيَ أَهْلَهُ فَقَالَ أَفْسَدَ حَجَّهُ وَ عَلَيْهِ بَدَنَةٌ وَ يَغْتَسِلُ ثُمَّ يَرْجِعُ فَيَطُوفُ أُسْبُوعاً ثُمَّ يَسْعَى وَ يَسْتَغْفِرُ رَبَّهُ قُلْتُ كَيْفَ لَمْ تَجْعَلْ عَلَيْهِ حِينَ غَشِيَ أَهْلَهُ قَبْلَ أَنْ يَفْرُغَ مِنْ سَعْيِهِ كَمَا جَعَلْتَ عَلَيْهِ هَدْياً حِينَ غَشِيَ أَهْلَهُ قَبْلَ أَنْ يَفْرُغَ مِنْ طَوَافِهِ قَالَ إِنَّ الطَّوَافَ فَرِيضَةٌ وَ فِيهِ صَلَاةٌ وَ السَّعْيَ سُنَّةٌ مِنْ رَسُولِ اللَّهِ ص قُلْتُ أَ لَيْسَ اللَّهُ يَقُولُ ﴿إِنَّ الصَّفٰا وَ الْمَرْوَةَ مِنْ شَعٰائِرِ اللّٰهِ﴾ قَالَ بَلَى وَ لَكِنْ قَدْ قَالَ فِيهَا ﴿وَ مَنْ تَطَوَّعَ خَيْراً فَإِنَّ اللّٰهَ شٰاكِرٌ عَلِيمٌ﴾ فَلَوْ كَانَ السَّعْيُ فَرِيضَةً لَمْ يَقُلْ وَ مَنْ تَطَوَّعَ خَيْراً.[19]
«عبد العزیز العبدی» امامی ضعیف است، پس روایت ضعیف السند است. «عبید بن زرارة» میگوید:
از امام صادق(علیهالسلام) در باره مردى پرسیدم كه هفت شوط طواف واجب را انجام داده، سپس بين صفا و مروه چهار مرتبه سعى نموده که دچار دل درد میشود. وقتی بيرون میرود تا قضاى حاجت کند با همسرش نزديكى میکند، [چه حكمى دارد؟] فرمود: غسل مىكند و باز مىگردد و سه مرتبه ديگر سعى مىنمايد و از پروردگارش طلب آمرزش كند، دیگر چيزى بر عهده او نيست. پرسیدم: اگر در طواف واجب، پس از چهار شوط، دل درد بگیرد و هنگامی که برای قضای حاجت بيرون میرود با همسرش نزديكى كند، [چه حکمی دارد؟] فرمود: او حج خود را فاسد نموده است. بايستى یک شتر قربانى كند و غسل نمايد، سپس برگشته و هفت شوط طواف را انجام دهد، سپس سعى نموده و از پروردگارش طلب آمرزش نماید. گفتم: چرا براى او در جايى كه قبل از پايان يافتن سعى نزديكى مىنمايد، قربانى قرار ندادى مانند آنجا كه قبل از پايان يافتن طواف نزديكى مىنمايد كه بر او قربانى قرار دادى؟ فرمود: چون طواف واجب است و در آن نماز است در حالىكه سعى سنّتى از رسول خدا(صلّی الله علیه و آله) است. گفتم: آيا خداوند نفرموده است: «به راستى صفا و مروه از شعائر خداوند است»؟ فرمود: آرى، ولى در اين باره فرموده است: «پس اگر كسى تطوع نمود براى او بهتر است، چرا كه خداوند شاكر داناست». پس اگر سعى واجب بود، نمىفرمود: «اگر كسى تطوع نمود، بهتر است».
در این دو روایت، حکم به فساد حج شده است و ظاهر آنها، فساد حقیقی به معنای بطلان است، از این رو حضرت امام نیز حکم به بطلان نمود؛ ولی ما بر اساس قرائنی خواهیم گفت که مقصود از فساد، فساد حقیقی نیست، بلکه به معنای نفی کمال است.
پیش از بیان قرائن، در باره روایت اول لازم است به روایت شانزدهم همان باب توجه شود تا مقصود از «الرفث فساد الحج» بهتر مشخص شود:
عَبْدُ اللَّهِ بْنُ جَعْفَرٍ الْحِمْيَرِيُّ فِي قُرْبِ الْإِسْنَادِ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ الْحَسَنِ عَنْ جَدِّهِ عَلِيِّ بْنِ جَعْفَرٍ عَنْ أَخِيهِ مُوسَى بْنِ جَعْفَرٍ ع قَالَ: سَأَلْتُهُ عَنِ الرَّفَثِ وَ الْفُسُوقِ وَ الْجِدَالِ مَا هُوَ وَ مَا عَلَى مَنْ فَعَلَهُ قَالَ الرَّفَثُ جِمَاعُ النِّسَاءِ وَ الْفُسُوقُ الْكَذِبُ وَ الْمُفَاخَرَةُ وَ الْجِدَالُ قَوْلُ الرَّجُلِ لَا وَ اللَّهِ وَ بَلَى وَ اللَّهِ فَمَنْ رَفَثَ فَعَلَيْهِ بَدَنَةٌ يَنْحَرُهَا فَإِنْ لَمْ يَجِدْ فَشَاةٌ وَ كَفَّارَةُ الْجِدَالِ وَ الْفُسُوقِ شَيْءٌ يَتَصَدَّقُ بِهِ إِذَا فَعَلَهُ وَ هُوَ مُحْرِمٌ.[20]
قبلا اشاره کردیم که اگر «علی بن جعفر» در کتاب خودش یعنی مسائل، از امام کاظم(علیهالسلام) روایت کند، روایت صحیحه است؛ ولی اگر حمیری به واسطه «عبد الله بن الحسن» و جدش از او نقل کند، به خاطر مجهول بودن «عبدالله» صحیحه نیست. بر این اساس، روایت فوق، ضعیف السند است، ولی خوشبختانه همان طور که صاحب وسائل نیز فرموده،[21] این روایت در مسائل علی بن جعفر نیز آمده است، پس صحیحه میشود. وی میگوید:
از برادرم موسى بن جعفر(علیهالسلام) پرسيدم كه رَفَث و فُسوق و جِدال چيست؟ و هر كه مرتكب شود، كفّارهاش چيست؟ فرمود: رَفَث، آمیزش با زنان است. فُسوق، دروغ و تفاخر است و جدال، آن است كه كسى بگويد: «نه، و اللّه!» و «آرى، و اللّه!». پس هر كه آميزش كند، كفّارهاش قربانى كردن یک شتر است و اگر پيدا نكند، یک گوسفند، و كفّاره دروغ و تفاخر در حال احرام، صدقه دادن است.
در این روایت، رفث نیز مانند فسوق دارای کفاره دانسته شده است که نشان میدهد مقصود از فساد، در روایت قبلی، فساد قابل ترمیم است. افزون بر این، قرائن دیگری وجود دارد که بر اساس آنها باید فساد را بر فساد غیر حقیقی حمل نماییم. این قرائن در جلسه آینده تبیین میشوند.
غفر الله لنا و لکم ان شاء الله
[1]. الصحيفة السجّاديّة، الإمام زین العابدین (علیهالسلام)، الدعاء 20.
[2]. حضرت زینب (سلاماللهعلیها) در پاسخ ابن زیاد ملعون که گفت: «كَيفَ رَأَيتِ صُنعَ اللّهِ بِأَخيكِ و أهلِ بَيتِكِ؟ كار خدا را با برادر و خاندانت چگونه ديدى؟» چنین فرمود: «ما رَأَيتُ إلّا جَميلًا، هؤُلاءِ قَومٌ كَتَبَ اللّهُ عَلَيهِمُ القَتلَ، فَبَرَزوا إلى مَضاجِعِهِم، و سَيَجمَعُ اللّهُ بَينَكَ و بَينَهُم، فَتُحاجُّ و تُخاصَمُ، فَانظُر لِمَنِ الفَلجُ يَومَئِذٍ؛ جز زيبايى نديدم. اينان، كسانى بودند كه خداوند، كشته شدن را برايشان تقدير كرده بود و آنان هم به سوى قتلگاه خود شتافتند. و به زودى، خداوند، تو و آنان را گِرد هم مىآورد و آنان با تو اقامه حجّت و برهان مىكنند و خواهى ديد كه چه كسى کامیاب مىشود» الملهوف، السید بن طاووس الحلی (664 ق)، ص200.
[3]. تهذيب الأحكام، شیخ طوسی (460 ق)، ج6، ص113، ح201.
[4]. جامع الأخبار، الشعیری ( ق 6 ق)، ص310، ح852.
[5]. ر. ک: دانشنامه عقايد اسلامى، محمد محمدی ریشهری، ج9، ص182.
[6]. الکافی، الشیخ الکلینی (329 ق)، ج2، ص252، ح2، ط ـ الإسلامیة.
[7]. تحریر الوسیلة، الإمام الخمینی (1409 ق)، ج1، ص419.
[8]. شرائع الإسلام فی مسائل الحلال و الحرام، المحقق الحلی (676 ق)، ج1، ص268، ط ـ اسماعیلیان.
[9]. جواهر الكلام فی شرح شرائع الإسلام، محمد حسن النجفی (1226 ق)، ج20، ص349.
[10]. جواهر الكلام فی شرح شرائع الإسلام، محمد حسن النجفی (1226 ق)، ج20، ص351.
[11]. جواهر الكلام فی شرح شرائع الإسلام، محمد حسن النجفی (1226 ق)، ج20، ص352.
[12]. سنن الترمذي، محمد بن عیسی الترمذی (279 ق)، ج3، ص228، ح889، ت ـ شاکر.
[13]. سنن الکبری، ابوبکر البیهقی (458 ق)، ج5، ص189، ح9469.
[14]. در منابع حدیثی، روایتی با این الفاظ یافت نشد؛ ولی شبیه آن در منابع شیعی چنین است: «وَ [مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ] بِإِسْنَادِهِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِيِّ بْنِ مَحْبُوبٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْحُسَيْنِ عَنْ صَفْوَانَ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ بُكَيْرٍ عَنْ عُبَيْدِ بْنِ زُرَارَةَ قَالَ: قُلْتُ لِأَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع الرَّجُلُ يُحْدِثُ بَعْدَ مَا يَرْفَعُ رَأْسَهُ مِنَ السُّجُودِ الْأَخِيرِ فَقَالَ تَمَّتْ صَلَاتُهُ وَ إِنَّمَا التَّشَهُّدُ سُنَّةٌ فِي الصَّلَاةِ فَيَتَوَضَّأُ وَ يَجْلِسُ مَكَانَهُ أَوْ مَكَاناً نَظِيفاً فَيَتَشَهَّدُ» (وسائل الشيعة، الشیخ حرّ العاملی (1104 ق)، ج6، ص410، ابواب التشهد، ب13، ح2، ط ـ آل البیت) و در منابع اهل سنت نیز چنین آمده است: «عَنِ الثَّوْرِيِّ، عَنْ عَبْدِ الرَّحْمَنِ بْنِ زِيَادٍ، عَنْ بَكْرِ بْنِ سَوَادَةَ، وَعَبْدِ الرَّحْمَنِ بْنِ رَافِعٍ، عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ عَمْرٍو قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ: إِذَا أَحْدَثَ الْإِمَامُ فِي آخِرِ صَلَاتِهِ حِينَ يَسْتَوِي قَاعِدًا، فَقَدْ تَمَّتْ صَلَاتُهُ، وَصَلَاةُ مَنْ وَرَاءَهُ عَلَى مِثْلِ صَلَاتِهِ» (مصنف، عبد الرزاق الصنعانی (211 ق)، ج2، ص353، ح3673).
[15]. جواهر الكلام فی شرح شرائع الإسلام، محمد حسن النجفی (1226 ق)، ج20، ص353.
[16]. ر. ک: مناسک حج، امام خمینی (محشی)، ص188، مسئله 316، ط ـ پژوهشکده حج و زیارت (1397ش).
[17]. وسائل الشيعة، الشیخ حرّ العاملی (1104 ق)، ج13، ص112، ابواب کفارات الإستمتاع فی الإحرام، ب3، ح8، ط ـ آل البیت.
[18]. الکافی، الشیخ الکلینی (329 ق)، ج4، ص339، ح6، ط ـ الإسلامیة.
[19]. وسائل الشيعة، الشیخ حرّ العاملی (1104 ق)، ج13، ص126، ابواب کفارات الإستمتاع فی الإحرام، ب11، ح2، ط ـ آل البیت.
[20]. وسائل الشيعة، الشیخ حرّ العاملی (1104 ق)، ج13، ص115، ابواب کفارات الإستمتاع فی الإحرام، ب3، ح16، ط ـ آل البیت.
[21]. در وسائل الشیعة پس از نقل روایت یاد شده، آمده است: «وَ رَوَاهُ عَلِيُّ بْنُ جَعْفَرٍ فِي كِتَابِهِ مِثْلَه».