جناب آقای دکتر محمد اسماعیل اکبری (۱) در ایام حج، خاطره دیگری از یک مجروح جنگی، بدین شرح نقل کرد:
در زمان جنگ تحمیلی عراق علیه ایران (احتمالاً سال ۱۳۶۵ شمسی) بنده مسئولیت دانشگاه علوم پزشکی اصفهان را داشتم. قریب ۷۵ درصد از تختهای بستری اصفهان در اختیار مجروحان جنگ بود.
در یکی از بازدیدهای خود متوجه شدم که مجروح عزیزی در بخش ویژۀ بیمارستان آیة الله کاشانی بستری است که دچار «هیدرو نِفروز» شدید کلیۀ چپ است و باید عمل شود؛ ولی مجروح، اجازۀ انجام عمل جراحی نمیدهد. در ویزیت ایشان معلوم شد که حدود سه هفته قبل مورد اصابت گلوله کلاشینکف قرار گرفته است. گلوله در لگنچۀ کلیۀ چپ، جا خوش کرده و منجر به انسداد مجرای خروجی ادرار و بزرگی غیر متعارف کلیه شده است که خطر نارسایی را برای بیمار در بر دارد.
به او توضیح دادم که انجام عمل جراحی به نفع اوست، گفت میدانم؛ ولی مطمئن هستم که این گلوله به زودی دفع میشود و نیازی به عمل جراحی نیست.
عرض کردم: بسیار بعید است راه پر پیچ و خم خروج ادرار، اجازه دفع گلوله را بدهد. ایشان فرصتی ۲۴ ساعته خواست. در کمتر از ۲۴ ساعت و در کمال ناباوری پزشکان، گلوله به داخل مثانه رها شد و کلیه نجات پیدا کرد و روز بعد با سیستوسکوپی خارج شد!
بعدها مجروح عزیز توضیح داده بود که این اتفاق را به وضوح دیده است و از پیش آمدن آن اطمینان داشته است. او به دعا و استجابت آن، اطمینان کافی داشت.
۱) . متخصص جرّاحی عمومی و فوق تخصص غدد سرطانی، رئیس مرکز تحقیقات سرطان دانشگاه علوم پزشکی شهید بهشتی (تهران).