حدیث روز: امتحان الهی با خیر و شرّ «عن مولانا الصَّادِقُ (علیه السّلام) مَرِضَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ (علیه السّلام) فَعَادَهُ قَوْمٌ فَقَالُوا لَهُ كَيْفَ أَصْبَحْتَ يَا أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ فَقَالَ أَصْبَحْتُ بِشَرٍّ فَقَالُوا لَهُ سُبْحَانَ اللَّهِ هَذَا كَلَامُ مِثْلِكَ فَقَالَ يَقُولُ اللَّهُ تَعَالَى ﴿وَ نَبْلُوكُمْ بِالشَّرِّ وَ الْخَيْرِ فِتْنَةً وَ إِلَيْنا تُرْجَعُونَ﴾[1]فَالْخَيْرُ الصِّحَّةُ وَ الْغِنَى وَ الشَّرُّ الْمَرَضُ وَ الْفَقْرُ ابْتِلَاءً وَ اخْتِبَاراً.»
[2] [3] طبق این روایت که در جلسه قبل بیان شد، امیر مؤمنان (علیه السّلام) در پاسخ «کیف أصحبت؟» فرمودند: «أصبحتُ بشرّ». سپس برای رفع تعجب کسانی که انتظار شنیدن چنین پاسخی را نداشتند، به آیهای از قرآن استناد کرده و توضیحاتی در این زمینه فرمودند.
سه نکته در تبیین این روایت مطرح شد.
نکته چهارم که آن هم از نکات بسیار مهم است، امتحان الهی به وسیله خیر و شرّ است. امام (علیه السّلام) پس از آن که خیر و شرّی که در آیه آمده است را به صحّت و غنا، و مرض و فقر تبیین نمودند؛ میفرمایند: «ابتلاءاً و اختباراً». یعنی انسان هم با خیر امتحان میشود و هم با شرّ. همان گونه که انسان با خیرات و کامیابیهایی که در زندگیاش به وجود میآید امتحان میشود، با سختیها، گرفتاریها، و مشکلات زندگی نیز مورد امتحان الهی واقع میشود. در این دنیا عدّهای به وسیله سلامتی امتحان میشوند و عدّهای به وسیله بیماری و مصیبت. گروه اول این گونه از طرف خدا امتحان میشوند که چگونه از این سلامتی استفاده کردهاند؟ و گروه دوم از این طریق که چگونه با بیماری برخورد کردهاند؟ بنا بر این، هم انسانهای پولدار دچار ابتلاء و امتحان الهی هستند؛ هم افراد فقیر. این طور نیست که تنها فقر یا مرض موجب امتحان باشد؛ بلکه صحّت و سلامتی و پولداری نیز از ابزارهای امتحان الهیاند.
بلکه با نگاهی دقیقتر امتحان با سلامتی و پولداری از امتحان با مرض و بیپولی سختتر است. افراد گرفتار نسبت به کسانی که گرفتاری ندارند، بهتر از عهده امتحان در میآیند. جملهای است که به خلیفه دوم نسبت میدهند که میگوید: «بُلینا بالضرّاء فصیرنا و بلینا بسرّاء فلم نصبر»
[4] یعنی ما با سختیها، جنگها و گرفتاریها امتحان شدیم و مقاومت کردیم، ولی در امتحان هنگام قدرت و امکانات، شکست خوردیم. بنا بر این، انسان در موقعیتهای سخت و دشوار راحتتر امتحان میدهد.
نکته آخر این است که آنچه در این روایت به عنوان خیر و شرّ بیان شده، از باب مثال است.پس همه نعمتهای الهی از ابزار امتحان انسان است. هر نعمتی که خدا به انسان عطا میکند از نعمت فرزند گرفته تا خانه و قدرت و مکنت، همه از وسایل امتحانات الهی است. چنانچه هر نوع گرفتاری که در زندگی انسان پیش میآید نیز از امتحانات الهی است. در این رابطه روایتی است از امام صادق (علیه السّلام) که میفرماید:
«مَا مِنْ قَبْضٍ وَلَا بَسْطٍ إِلَّا وَلِلّهِ فِيهِ مَشِيئَةٌ وَقَضَاءٌ وَابْتِلَاءٌ»[5] هیچ گرفتاری و گشایشی نیست مگر آن که هم نعمتی است از سوی خدا و هم آزمایشی است الهی. بنا بر این، هر چه در زندگی انسان پیش آید، اعمّ از گرفتاری و خوشی، هم نعمت است و هم آزمایش. توضیح بیشتر در این زمینه در جلسه آینده خواهد آمد.
بحث فقهی موضوع: انتهای وقت غسل جمعه
یادآوری
بحث درباره منتهای وقت غسل جمعه بود. در این باره دو نظر مهم وجود دارد. عدّهای گفتند غسل جمعه وقتش تا ظهر است. از فقهای فعلی مثل: امام خمینی، آیت الله اراکی، آیت الله فاضل، آیت الله بهجت و آیت الله مکارم، طرفدار این نظریههستند. عدّّهای هم قائلند که وقت آن تا غروب جمعه ادامه دارد .
آیت الله خویی، آیت الله سیستانی، آیت الله زنجانی و آیت الله تبریزی از این گروهاند. البته هم گروه اول و هم گروه دوم میگویند بهتر است ـ حال بنا بر احتیاط واجب یا مستحب ـ که اگر تا ظهر انجام ندهد، بدون نیت ادا و قضا بعد از ظهر بجا آورد.
اشکال استدلال به روایت سوم گروه اول برای ادعای خود به روایاتی استدلال میکنند که در جلسه قبل قرائت شد. اما گروه دوم استدلال به این روایات را مخدوش میدانند. اشکالات مربوط به دو روایت بیان شد اینک اشکال استدلال به روایت سوم که همان موثقه عبدالله بن بکیر است که میگوید:
«سَأَلْتُهُ عَنْ رَجُلٍ فَاتَهُ الْغُسْلُ يَوْمَ الْجُمُعَةِ قَالَ يَغْتَسِلُ مَا بَيْنَهُ وَ بَيْنَ اللَّيْلِ فَإِنْ فَاتَهُ اغْتَسَلَ يَوْمَ السَّبْتِ.»؛
[6] از امام صادق (علیه السّلام) درباره شخصی که روز جمعه غسل از او فوت شده است سؤال کردم. حضرت فرمود: بین آن (زمانی که از او فوت شده) و بین شب غسل کند؛ اگر عصر هم از او فوت شد، شنبه غسل کند.
مستدل میگوید: اولاً سؤال کننده از کسی که غسل جمعهاش فوت شده پرسیده است و فوت زمانی است که وقت عمل تمام شده است. پس مفروض سؤال کننده این است که غسلش قضا شده است. امام هم این فرض را ردّ نکرده است و نفرموده: شما اشتباه فهمیدید، بلکه فرموده بعد از ظهر میتواند قضا کند.
ثانیاً از آنجا که فرمود اگر در عصر هم نتوانست غسل کند و از او فوت شد، شنبه غسل کند و چون شنبه مسلمّاً قضاست، پس عصر جمعه نیز قضا خواهد بود. به تعبیر دیگر از اقتران غسل عصر جمعه با غسل شنبه که وقت قضاست، معلوم میشود عصر نیز قضا بوده است. لذا وقت ادای غسل تنها تا ظهر جمعه است.
جوابی که آقای خویی میفرمایند این است که اولاً بر خلاف حرف شما، امام فرض سائل را ردّ کرده است. زیرا فرموده تا غروب وقت دارد و نیت قضا بودن آن را نفرموده است. یعنی اگر فکر میکنی که چون صبح جمعه از او فوت شده پس قضاست، نه، بعد از ظهر انجام دهد. پس عبارت «فاته الغسل» در کلام سائل یعنی اگر فرد راجح فوت شد، امام میفرماید خوب بعد از ظهر که فرد غیر راجح است، عمل کند، به عبارت دیگر کلمه فوت برای هنگامی که وقت فضیلت هم فوت شده باشد، صدق میکند. ثانیاً غسل روز شنبه که قضاست، دلیل مستقل دارد. لذا فوت آن قضایی است اما فوت بعد از ظهر ادایی است.
ایشان در نهایت پس از بیان این اشکالات، این طور نتیجه میگیرند که:
«و عليه فالصحيح أن وقت غسل الجمعة يمتد إلى الغروب دون الزوال و إن كان الأحوط بل الأفضل أن يؤتى به قبل الزوال»[7] یعنی صحیح این است که وقت غسل جمعه تا غروب امتداد دارد، تا زوال نیست؛ هر چند که احتیاط مستحب بلکه افضل این است که قبل از زوال انجام شود.
بنا بر این، ایشان و گروهی دیگر از فقها وقت غسل را تا غروب میدانند بر خلاف گروه دیگر از جمله امام (رحمة الله علیه) که دلالت این روایات را تام دانستهاند و وقت آن را تا ظهر میدانند.
به نظر ما دلیل کسانی که میگویند وقت غسل جمعه تا ظهر است، خیلی محکم نیست. پس این که فرمودهاند غسل «یوم الجمعة» یعنی هر وقت از روز جمعه غسل کرد عیب ندارد. چیزی که هست افضل الافراد آن قبل از ظهر است. ولی به هر حال احتیاط کردن خوب است و اگر خواست بعد از ظهر غسل کند، نیت ادا و قضا نکند.
اشکال آیت الله خویی (رحمة الله علیه) به شیخ طوسی (رحمة الله علیه) در ادامه آیت الله خویی (رحمة الله علیه) سخن منسوب به شیخ طوسی (رحمة الله علیه) مبنی بر قضا شدن غسل جمعه با اتمام نماز جمعه، را بدون دلیل میداند. میفرماید:
«نسب إلى الشيخ (قدس سره) أن غسل الجمعة يكون قضاء بإتمام صلاة الجمعة. و هذا أمر لم يقم عليه دليل و لم يرد في شيء من الروايات لا في معتبرها و لا في ضعيفها.»[8] یعنی به شیخ نسبت داده شده که وقت غسل جمعه را از صبح تا بعد از نماز جمعه میداند و بعد از نماز جمعه قضا را میداند. در حالی که این حرف، اصلاً دلیل ندارد و در هیچ روایت معتبر یا ضعیفی هم وارد نشده است. بعد میفرماید:
«و يحتمل أن يريد به ذهاب وقت الفرد الأفضل منه و هو ما يؤتى به قبل الصلاة، إذ بإتمامها ينتهي وقته و يكون قضاء.»[9] شاید مراد شیخ این است که فرد افضل از دست برود که همان زمان قبل از رفتن به نماز است. پس اگر در این زمان غسل نکرد و رفت نماز، بعد از نماز دیگر فرد افضل از دست رفته است.
ردّ انتساب قول «قضا شدن غسل جمعه با اتمام نماز جمعه» به شیخ طوسی (رحمة الله علیه) اینکه آقای خویی فرمودهاند «نُسب» معلوم میشود ایشان فرصت نکردهاند کتاب الخِلاف شیخ را ملاحظه کنند. این نکته را باید توجه کرد که هرگاه به شخصی قولی را نسبت دادند، حتی اگر آدرس آن را هم ذکر کردند، باز هم باید مستقیماً به آن مراجعه کرد. بسیاری از اوقات، آنچه به فرد نسبت داده شده، با آنچه خود فرد بیان کرده است، متفاوت است.
در بحث ما نیز اصلاً حرف شیخ این چیزی نیست که آقای خویی از ایشان برداشت کردهاند، ایشان در مسأله 378 کتاب الخِلاف میفرماید:
«وقت غسل يوم الجمعة ما بين طلوع الفجر الثاني الى أن يصلي الجمعة»[10] یعنی وقت غسل جمعه از طلوع فجر ثانی است تا اینکه نماز جمعه خوانده شود. برخی از این عبارت برداشت کردهاند که ایشان قائلند که بعد از نماز جمعه غسل جمعه قضا است. در حالی که از عبارتی که بعد از این جمله میآورد، چنین مطلبی برداشت نمیشود. وی اضافه میکند:
«و به قال أكثر الفقهاء.» مراد از فقهاء، تنها فقهای شیعه نیست، چون فقهای ما که اجماع دارند که حداقل وقت فضلیت آن، قبل از ظهر است، پس منظور فقهای شیعی و سنّی است. برخی از فقهای اهل سنّت از جمله مالک میگویند:
«و قال مالك: ان راح عقيب الاغتسال أجزأه، و إلا لم يجزه»[11] اگر بلافاصله بعد از غسل رفت نماز جمعه،این غسل جمعه کافی است، ولی اگر بعد از غسل نرفت نماز جمعه، بلکه مثلاً صبح بعد از اذان غسل کرد و رفت دنبال کاری، سپس بخواهد نماز جمعه برود، دوباره باید برای نماز جمعه غسل کند. پس مالک قائل است غسل جمعه باید به نماز جمعه متصل شود. لذا اگر بعد از غسل رفت دنبال کاری یا حدثی از او سرزند، این غسل کفایت نمیکند.
با در نظر گرفتن این قول، مشخص میشود که شیخ طوسی در مقام بیان این نیست که بعد از نماز جمعه، غسل کردن قضا است یا نه؟ بلکه میخواهد بگوید بر خلاف اقلیّت فقهاء و بنا بر نظر اکثر آنها اگر کسی بعد از طلوع فجر غسل کرد و تا رفتن به نماز جمعه فاصلهای افتاد، اشکال ندارد و غسل مُجزی است و لازم نیست دوباره غسل کند.
از طرفی این که در مقام بیان دلیل این قول میگوید:
«دليلنا: إجماع الفرقة»؛ معلوم است بحث ایشان در قضا و ادا نیست. چرا که اجماع فرقه این نیست که بعد از نماز قضا است، اجماع فرقه این است که از صبح تا ظهر غسل جمعه کافی است. بنا بر این، بحث ایشان ناظر به قبل از ظهر است و نسبت به بعد از ظهر اظهار نظری نکردهاند.
شاهد دیگر این برداشت، دلیل دومی است که ارائه کردهاند. میفرماید: عمر بن یزید (البته در تهذیب از عثمان بن یزید نقل کرده است) از امام صادق (علیه السّلام) نقل میکند:
«مَنِ اغْتَسَلَ بَعْدَ طُلُوعِ الْفَجْرِ كَفَاهُ غُسْلُهُ إِلَى اللَّيْلِ فِي كُلِّ مَوْضِعٍ يَجِبُ فِيهِ الْغُسْلُ وَ مَنِ اغْتَسَلَ لَيْلًا كَفَاهُ غُسْلُهُ إِلَى طُلُوعِ الْفَجر»[12] [13] موضوع این روایت تنها غسل جمعه نیست، بلکه درباره هر غسلی است، میفرماید: اگر کسی بعد از طلوع فجر غسل کرد تا آخر روز کافی است، همچنان که (در غسلهای وارده در شب مانند شبهای ماه رمضان) اگر اول شب غسل کرد، تا آخر شب کافی است. بحث روایت این نیست که بعد از روز یا بعد از شب، غسل قضا است یا نیست. پس اینجا هم شیخ میخواهد بگوید غسل جمعه از اول صبح تا اینکه نماز جمعه اقامه شود، کافی است. محور بحث ایشان ابتدای وقت است و به قضا بودن بعد از انتهای وقت ندارد.
علاوه بر آن، اینکه شیخ فرموده:
«الى أن يصلي الجمعة»[14]؛ ممکن است مرادش ابتدای شروع نماز باشد که همان زوال میشود. به قرینه این که نسبت میدهد به اکثر فقهاء. و اکثر فقها بلکه جمیع آنها گفتهاند تا زوال، نه تا اتمام نماز جمعه. پس نظر شیخ طوسی در بحث انتهای وقت مانند بقیه فقهاست و چنین نسبتی به شیخ که وی قائل است وقت غسل جمعه تا آخر نماز جمعه ادامه دارد، صحیح نیست.
حکم ترک عمدی یا سهوی غسل جمعه در قبل از زوال مسأله دیگری که آقای خویی متعرض آن شدهاند این است که اگر قائل شدیم وقت غسل جمعه از صبح تا غروب امتداد دارد، آیا جواز انجامش به نیت اداء در عصر، تنها برای کسی است که صبح سهواً انجام نداده یا اینکه اگر صبح عمداً هم ترک کرد، باز میتواند در عصر آن را اداءً به جا آورد؟ جواب ایشان این است که چه عمداً، چه سهواً صبح غسل را ترک کرده باشد، عصر میتواند آن را انجام دهد.
«ثم إن ما ذكرناه من امتداد الوقت إلى الغروب لا فرق فيه بين ترك الغسل قبل الزوال نسياناً و بين تركه عمداً»[15] برای این قول، دو دلیل ذکر میکند که دلیل دومشان از مواردی است که پس از مراجعه به منبع، غلط بودن برداشتشان مشخص میشود. دلیل اولشان این است که:
«لا دليل على التقييد بالزوال، فالمطلقات هي المحكمة»[16] دلیلی نداریم که وقت غسل به قبل از زوال تقیید شود؛ مطلقاتی که گفتند غسل یوم جمعه و صبح و عصر را شامل میشد بین عمد و سهو فرقی نگذاشتند. این حرف، حرف صحیحی است اما این که در مقام دلیل دوم به یک روایت استدلال میکنند، چنین چیزی در روایت وارد نشده است. ایشان میفرماید: علاوه بر این مطلقات، موثقه عمار ساباطی که قبلاً بیان شد نیز دلالت دارد بر اینکه ترک غسل چه عمدی باشد چه سهوی، انجامش بعد از زوال صحیح است.
«مضافاً إلى موثقة عمار الساباطي المتقدِّمة الدالّة على أن من ترك الغسل قبل الزوال نسياناً لا شيء عليه و من تركه متعمداً أتى به، لأنها دلّت على صحّة الإتيان به بعد الزوال و إن تركه قبل الزوال عمداً.»[17] در حالی که موثقة عمار اصلاً این نیست. در موثقه عمار وارد شده است:
سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع عَنِ الرَّجُلِ يَنْسَى الْغُسْلَ يَوْمَ الْجُمُعَةِ حَتَّى صَلَّى قَالَ
«إِنْ كَانَ فِي وَقْتٍ فَعَلَيْهِ أَنْ يَغْتَسِلَ وَ يُعِيدَ الصَّلَاةَ وَ إِنْ مَضَى الْوَقْتُ فَقَدْ جَازَتْ صَلَاتُه»[18] یعنی از امام صادق (علیه السّلام) درباره مردی که غسل جمعه را تا وقتی که نمازش تمام میشود، فراموش کرده، سؤال کردم؛ حضرت فرمود: اگر وقت است، غسل کند و نمازش را اعاده کند؛ و اگر وقت گذشته، نماز او درست است. هیچ کجای این روایت بر مطلب مستفاد آقای خویی دلالت ندارد.
بله، روایت دیگری است که ممکن است آن روایت منظورشان بوده است. و آن روایتی است که سهل بن یسع از امام صادق (علیه السّلام) درباره شخصی که نسیاناً یا غیر آن یعنی عمداً غسل جمعه را ترک کرده است، میپرسد. حضرت در جواب میفرماید:
«إِنْ كَانَ نَاسِياً فَقَدْ تَمَّتْ صَلَاتُهُ وَ إِنْ كَانَ مُتَعَمِّداً فَالْغُسْلُ أَحَبُّ إِلَيَّ وَ إِنْ هُوَ فَعَلَ فَلْيَسْتَغْفِرِ اللَّهَ وَ لَا يَعُود»[19] یعنی اگر نسیاناً بوده که نمازش تمام است و اگر عمداً بوده اگر غسل کند و نماز بخواند بهتر است.
این روایت کمی با حرف ایشان شباهت دارد، ولی باز هم مطابق تمام حرف ایشان نیست.
روایت سومی نیز وارد شده است که احتمال دارد، این روایت در نظر آقای خویی بوده است. در این روایت که از ابی بصیر نقل شده است میخوانیم:
عَنْ أَبِي بَصِيرٍ أَنَّهُ سَأَلَ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع عَنِ الرَّجُلِ يَدَعُ غُسْلَ يَوْمِ الْجُمُعَةِ نَاسِياً أَوْ مُتَعَمِّداً فَقَالَ
«إِذَا كَانَ نَاسِياً فَقَدْ تَمَّتْ صَلَاتُهُ وَ إِنْ كَانَ مُتَعَمِّداً فَلْيَسْتَغْفِرِ اللَّهَ وَ لَا يَعُد»[20] یعنی در مورد شخصی که نسیاناً یا عمداً غسل جمعه را ترک کرده است، از امام سؤال شد، حضرت فرمود: اگر نسیاناً بود که نمازش تمام است و اگر متعمداً ترک کرده، استغفار کند و دیگر این کار را نکند.
به هر حال هیچ یک از روایات فوق کاملاً با آنچه ایشان به عنوان استدلال نقل کرده است، تطابق ندارد. کأنّ مضمون این روایتها در ذهن مبارکشان بوده، و چنین سخنی را فرمودهاند. هرچند اصل سخن ایشان که در این مسأله فرقی میان عمد و سهو نیست بر مبنای آن مطلقات، صحیح است اما استدلالشان به روایت درست نیست.