حدیث روز: تفسیری از خیر و شرّ «عن مولانا الصَّادِقُ (علیه السّلام) مَرِضَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ (علیه السّلام) فَعَادَهُ قَوْمٌ فَقَالُوا لَهُ كَيْفَ أَصْبَحْتَ يَا أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ فَقَالَ أَصْبَحْتُ بِشَرٍّ فَقَالُوا لَهُ سُبْحَانَ اللَّهِ هَذَا كَلَامُ مِثْلِكَ فَقَالَ يَقُولُ اللَّهُ تَعَالَى ﴿وَ نَبْلُوكُمْ بِالشَّرِّ وَ الْخَيْرِ فِتْنَةً وَ إِلَيْنا تُرْجَعُونَ﴾[1]فَالْخَيْرُ الصِّحَّةُ وَ الْغِنَى وَ الشَّرُّ الْمَرَضُ وَ الْفَقْرُ ابْتِلَاءً وَ اخْتِبَاراً.»
[2][3] در این روایت نورانی امام صادق (علیه السّلام) میفرماید: امیر مؤمنان (علیه السّلام) بیمار شده بود. عدّهای رفتند برای عیادتشان. ضمن احوالپرسی عرض کردند: چگونه صبح کردید؟ حالتان چطور است؟ حضرت فرمودند: با شرّ صبح کردم، حالم توأم با شرّ است. از جواب حضرت بسیار تعجب کردند. چرا که معمولاً باید میفرمودند: «الحمد لله ربّ العالمین». در روایت دارد که اگر پیامبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم) حالشان خوب بود میفرمود: «الحمدلله عَلى هذِهِ النِّعْمَة»؛ و اگر مشکلی داشتند، میفرمود: «الحمدلله علی کلّ حالٍ».
[4] اما امیر المؤمنین (علیه السّلام) این گونه جواب دادند! از این رو، گفتند: منزّه هست خدا! مثل شما این جور حرف بزند؟
حضرت علی (علیه السّلام) فرمود: این سخن خداست که میفرماید: «ما شما را با شرّ و خیر آزمایش میکنیم و به سوی ما باز خواهید گردید.» بعد، حضرت در توضیح آیه فرمود: خیر صحّت و غناست؛ و شرّ بیماری و فقر است. یکی از مصادیق خیر این است که انسان بدنش سالم باشد؛ و یکی از مصادیق شرّ بیماری اوست، همچنین این که انسان به اندازه نیازش پول داشته باشد مصداق خیر است و در مقابل فقر و ناداری شرّ است. و خدا شما را با این صحت و غنا و بیماری و فقر آزمایش میکند. پس این تعبیری که حضرت فرمود، تعبیری است که در واقع خداوند متعال مطرح کرده و تعبیر زشتی نیست.
چند نکته در این حدیث نورانی قابل توجه است که امروز به برخی از آنها اشاره میکنیم.
نکته اول که برای ما بسیار آموزنده است، بهرهگیری از فرصتهای مختلف برای آموزش معارف دینی است. منبر تنها جای آموزش معارف دینی نیست؛ بلکه باید از هر فرصت مناسبی برای تبلیغ و انتقال معارف قرآنی و اهل بیت (علیهم السّلام) استفاده کرد. چنان چه دیدیم امیر مؤمنان (علیه السّلام) بیمار بودند، اما هنگامی که عدّهای برای عیادتشان آمدند، از فرصت استفاده نموده و آیهای را تفسیر کرده و تذکری دادند. اتفاقاً در این مواقع نکات بیان شده، از یاد انسان نمیرود. میگوید رفتیم از او پرسیدیم حالت چطور است؟ این جواب را به ما داد. این درس آموزندهای است که انسان از فرصتهای مختلف به تناسب استفاده کند.
اگر در
میزان الحکمه، عبارت «
كَيْفَ أَصْبَحْتَ» را نگاه کنید، میبینید هنگامی که از هر یک از معصومان میپرسند حالتان چگونه است؟ به تناسب حال افراد و شرایطی که دارند، نکتهای را تذکر میدهند و این بهرهگیری از فرصتهاست.
نکته دوم این است که در بهرهگیری از فرصتها آشنا کردن مردم با قرآن اولویت دارد. امام علی (علیه السّلام) تا فرصت را مناسب دیدند، آیهای را با بیانی بسیار زیبا تفسیر کردند.
نکته سوم این است که فضیلت تعلیم دیگران بیشتر از ذکر گفتن است. امام (علیه السّلام) میتوانست با گفتن «الحمدلله» ذکر خدا را بگوید، ولی به جای آن، مصداق ذکر که تعلیم و تبلیغ است را انجام داد.
ان شاء الله خدا به همه ما توفیق بهرهگیری از سیره و روش ائمه (علیهم السّلام) را عنایت فرماید.
بحث فقهی موضوع: انتهای وقت غسل روز جمعه، صلاة الجمعة
یادآوری بحث درباره وقت غسل جمعه بود. عرض کردیم که مبدأ وقت غسل جمعه طلوع فجر ثانی است، میتوان گفت در این مطلب اشکال یا اختلافی وجود ندارد. اما در منتهای وقت غسل جمعه، اختلاف نظر است. عدّهای از فقها از جمله حضرت امام و محقق حلی در
المعتبر معتقدند که پایان وقت غسل جمعه، زوال روز جمعه است.
[5] [6]در مقابل برخی دیگر از فقها مثل آیت الله خویی قائلند که وقت غسل جمعه تا غروب روز جمعه ادامه دارد.
[7] برای روشن شدن بحث روایات آن مورد بررسی قرار میگیرد. چهار روایت از باب دهم از «ابواب الأغسال المسنونة» و یک روایت از باب 47 از «ابواب صلاة الجمعة و آدابها»
وسائل الشیعة خوانده میشود.
بررسی روایات صاحب
وسائل در عنوان باب میگوید:
بَابُ أَنَّ مَنْ فَاتَهُ الْغُسْلُ يَوْمَ الْجُمُعَةِ قَبْلَ الزَّوَالِ اسْتُحِبَّ لَهُ قَضَاؤُهُ فِي بَقِيَّةِ النَّهَارِ أَوْ يَوْمِ السَّبْتِ[8] یعنی کسی که غسل روز جمعهاش قبل از ظهر فوت شود، مستحب است در بقیه روز یا روز شنبه قضا کند. از این عنوان معلوم میشود نظر وی مانند نظر امام (رحمة الله علیه) است که آخر وقت را زوال و از آن به بعد را قضا میداند.
روایت اول: مُحَمَّدُ بْنُ يَعْقُوبَ عَنْ عَلِيِّ بْنِ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ وَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ إِسْمَاعِيلَ عَنِ الْفَضْلِ بْنِ شَاذَانَ جَمِيعاً عَنْ حَمَّادٍ عَنْ حَرِيزٍ عَنْ بَعْضِ أَصْحَابِنَا عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ ع قَالَ: لَا بُدَّ مِنَ الْغُسْلِ يَوْمَ الْجُمُعَةِ فِي السَّفَرِ وَ الْحَضَرِ وَ مَنْ نَسِيَ فَلْيُعِدْ مِنَ الْغَدِ.
[9] در سند این روایت تحویل صورت گرفته است. در
الکافی این روایت در دو جا آمده است؛ یک جا از علی بن ابراهیم عن أبیه عن حماد...
[10] و در جای دیگر از محمد بن اسماعیل عن الفضل بن شاذان عن حماد...
[11] که در وسائل این دو سند بر هم عطف شده است و این گونه تحویل صورت گرفته است.
محمد بن اسماعیل «ثقةٌ علی التحقیق» است، فضل بن شاذان هم «امامیٌ ثقةٌ جلیل» است. حریز بن عبدالله سجستانی نیز ثقه است. تا اینجا سند صحیح است اما عبارت «عن بعض أصحابنا» سند را ضعیف میکند. امام باقر (علیه السّلام) میفرماید: در سفر و حضر باید غسل روز جمعه انجام شود و کسی که فراموش کند باید فردا (شنبه) اعاده کند، یعنی قضا کند.
در اینجا نفرموده است روز جمعه تا زوال یا غیر آن؛ بلکه به طور مطلق میفرماید روز جمعه، لذا این روایت عام است و دلالتی بر انتهای وقت ندارد.
روایت دوم به لحاظ شماره
وسائل این عبارت است: «قَالَ الْكُلَيْنِيُّ وَ رُوِيَ فِيهِ رُخْصَةٌ لِلْعَلِيلِ» که بحث نمیشود؛ لذا روایت بعدی میشود روایت شماره دو.
روایت دوم: مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ بِإِسْنَادِهِ عَنِ الصَّفَّارِ عَنْ يَعْقُوبَ بْنِ يَزِيدَ عَنِ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنْ جَعْفَرِ بْنِ عُثْمَانَ عَنْ سَمَاعَةَ بْنِ مِهْرَانَ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع فِي الرَّجُلِ لَا يَغْتَسِلُ يَوْمَ الْجُمُعَةِ فِي أَوَّلِ النَّهَارِ قَالَ يَقْضِيهِ مِنْ آخِرِ النَّهَارِ فَإِنْ لَمْ يَجِدْ فَلْيَقْضِهِ يَوْمَ السَّبْتِ.
[12] شیخ طوسی (رحمة الله علیه) به اسنادش از محمد بن الحسن الصفار و او از یعقوب بن یزید که هر دو «امامیٌ ثقةٌ جلیل» هستند از «ابن ابی عمیر» که از اصحاب اجماعی است که «لا یرسل و لا یروی إلّا عن ثقة»؛ از «جعفر بن عثمان الرواسی» که ثقه است؛ از «سماعة بن مهران» که او نیز «ثقة جلیل» است نقل میکند. لذا روایت از نظر ما صحیحه است، ولی بر مبنای آقای خویی که مشایخ ثلاثه را ثقه نمیدانند، این روایت صحیح نیست.
در این روایت امام صادق (علیه السّلام) در مورد مردی که در ابتدای روز (که همان تا زوال باشد، عمداً یا سهواً) غسل نکرده است؛ فرمود: آخر روز یعنی عصر قضا کند؛ و اگر آب پیدا نکرد، روز شنبه قضا کند. این روایت صراحت دارد که انتهای وقت غسل تا زوال است و بعد از آن قضا میشود.
روایت سوم: وَ بِإِسْنَادِهِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِيِّ بْنِ مَحْبُوبٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْحُسَيْنِ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ عَلِيِّ بْنِ فَضَّالٍ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ بُكَيْرٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: سَأَلْتُهُ عَنْ رَجُلٍ فَاتَهُ الْغُسْلُ يَوْمَ الْجُمُعَةِ قَالَ يَغْتَسِلُ مَا بَيْنَهُ وَ بَيْنَ اللَّيْلِ فَإِنْ فَاتَهُ اغْتَسَلَ يَوْمَ السَّبْتِ.
[13] «محمد بن علی بن محبوب» و «محمد بن الحسین» ثقه و جلیل هستند؛ «الحسن بن علی بن فضّال» نیز ثقه است و از نظر مذهب فَطَحی بود و «عند الموت» رجوع کرد. « عبدالله بن بکیر» او نیز با این که فطَحی است ولی از اصحاب اجماع است. بنا بر این، روایت موثقه است. عبدالله بن بکیر میگوید از امام صادق (علیه السّلام) درباره شخصی که روز جمعه غسل از او فوت شده است سؤال کردم. حضرت فرمود: بین آن (زمانی که از او فوت شده) و بین شب (طرف عصر) غسل کند؛ اگر عصر هم از او فوت شد، شنبه غسل کند.
در این روایت به کلمه «فوت» استدلال میشود، فوت به معنای از دست رفتن است که با توجه به جواب امام (علیه السّلام)، از نظر سائل وقت غسل قبل از ظهر بوده که دیگر از دستش رفته و قضا شده است. امام (علیه السّلام) نیز در جواب این فرض او را ردّ نکرده است و میفرماید بعد از ظهر انجام دهد.
روایت چهارم: بِإِسْنَادِهِ عَنْ سَعْدِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْحُسَيْنِ عَنْ مُعَاوِيَةَ بْنِ حُكَيْمٍ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ الْمُغِيرَةِ عَنْ ذَرِيحٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع فِي الرَّجُلِ هَلْ يَقْضِي غُسْلَ الْجُمُعَةِ قَالَ لَا.
[14] «سعد بن عبدالله قمّی» و «محمد بن الحسین أبی الخطّاب» «ثقة جلیل» هستند. « معاویة بن حکیم» نوهی معاویة بن عمّار است که نزد کشّی «ثقةٌ جلیلٌ» است و در عین حال معتقد به امامت عبدالله افطح و فطحی مذهب است. «عبدالله بن مغیرة» از اصحاب اجماع است. «ذریح» نیز «ثقةٌ جلیل» است. با این حساب روایت موثقه است. ذریح از امام صادق (علیه السّلام) میپرسد: آیا غسل جمعه قضا دارد؟ حضرت پاسخ میدهد: خیر.
روایت فوق بر زمان غسل جمعه دلالتی ندارد اما بر خلاف روایات قبلی، میگوید این غسل قضا ندارد. برای رفع این اختلاف صاحب
وسائل سه وجه جمع ذکر میکند:
أَقُولُ: هَذَا مَحْمُولٌ عَلَى نَفْيِ الْوُجُوبِ دُونَ الِاسْتِحْبَابِ أَوْ عَلَى مَا بَعْدَ يَوْمِ السَّبْتِ أَوِ التَّقِيَّةِ وَ اللَّهُ أَعْلَمُ.[15] وجه اول: حمل بر نفی وجوب. یعنی معنای روایت فوق این است که قضای آن واجب نیست، نه این که مستحب نباشد. یعنی سائل در ذهنش این بوده که قضای غسل واجب است که وقتی سؤال کرده امام (علیه السّلام) پاسخ دادهاند: نه، قضای آن واجب نیست.
وجه دوم: مراد بعد از روز شنبه است. یعنی سائل پرسیده که آیا بعد از روز شنبه هم میشود قضا کرد؟ امام (علیه السّلام) نیز پاسخ دادهاند: خیر. البته این احتمال خیلی بعید است.
وجه سوم: حمل بر تقیّه است. چرا که در روایات عامّه اصلاً قضای غسل جمعه مطرح نیست. اهل سنت در این ابواب اصلاً روایتی ندارند.
غنای روایی شیعه و فقر روایی اهل سنت ما در مؤسسه دارالحدیث در حال جمع آوری روایات اهل سنّت طبق ابواب
وسائل هستیم. جلد اول آن با عنوان
«مدارک و فقه اهل سنّت» چاپ شده است، جلد دوم آن هم در دست چاپ است. ضرورت این کار که کار بسیار سنگین و وقتبَری است در این است که یک فقیه برای به دست آوردن فضای صدور روایات شیعه و شناسایی روایات تقیهای از غیر آن، باید مدارک اهل سنّت را نیز ببیند. لذا لازم است روایات عامّه نیز طبق ابواب روایی شیعی جمعآوری شود. همان کاری که آیت الله بروجردی (رحمة الله علیه) قصد انجامش را داشتند ولی موفّق نشدند. این کار به قدری ضروری است که مقام معظم رهبری چهار، پنج بار به من تأکید کردند که این کار را حتماً تمام کنید.
در حین انجام این کار است که معلوم میشود که چقدر منابع روایی ما غنی است در حالی که اهل سنت در بسیاری از ابواب فقهی اصلاً روایتی ندارند. مثلاً در همین باب دهم «مَنْ فَاتَهُ الْغُسْلُ يَوْمَ الْجُمُعَةِ قَبْلَ الزَّوَالِ...» در منابع عامه هیچ روایتی وجود ندارد، فقهای آنها نیز فتوایی ندادهاند، به همین جهت ممکن است روایت آخر حمل بر تقیّه شود.
در باب بعدی که مربوط به وقت غسل است نیز روایتی ندارند تنها پنج قول از اقوال صحابه و تابعین دارند. مثلاً میگویند از شِعبی سؤال شد «عن رجل اغتسل یوم الجمعة بالسّحر، قال: یُجزیه» یا فعل فلان صحابی را نقل میکنند که «إذا حدث توضأ»، یعنی وقتی حدث از او صادر میشد، فقط وضو میگرفت دیگر غسل را اعاده نمیکرد. در حالی که روایات فراوانی از معصومین به ما رسیده است.
روایت پنجم: عَنْ عَلِيٍّ عَنْ أَبِيهِ عَنْ حَمَّادِ بْنِ عِيسَى عَنْ حَرِيزٍ عَنْ زُرَارَةَ قَالَ: قَالَ أَبُو جَعْفَرٍ ع لَا تَدَعِ الْغُسْلَ يَوْمَ الْجُمُعَةِ فَإِنَّهُ سُنَّةٌ وَ شَمَّ الطِّيبِ وَ لُبْسَ صَالِحِ ثِيَابِكَ وَ لْيَكُنْ فَرَاغُكَ مِنَ الْغُسْلِ قَبْلَ الزَّوَالِ فَإِذَا زَالَتْ فَقُمْ وَ عَلَيْكَ السَّكِينَةَ وَ الْوَقَارَ وَ قَالَ الْغُسْلُ وَاجِبٌ يَوْمَ الْجُمُعَةِ.
[16] در این روایت که دارای سند صحیحی است امام باقر (علیه السّلام) میفرماید: روز جمعه غسل را ترک نکن، این سنّت پیامبر است. استشمام عطر را هم ترک نکن؛ لباس خوبت را هم بپوش؛ و باید پایان غسلت قبل از زوال باشد..
از این که فرمود «ولیکن فراغک من الغسل قبل الزوال» معلوم میشود منتهای وقت غسل، ظهر است و کنایه از این است که بعد از زوال اگر شد، غسل کافی نیست.
اشکالات آیت الله خویی (رحمة الله علیه) با توجه به آنچه بیان شد، روایتهای شماره دو، سه و پنج بر این که منتهای وقت غسل جمعه زوال است، دلالت دارند و قائلین به این مطلب به این روایتها استدلال میکنند. ولی در مقابل آیت الله خویی (رحمة الله علیه) استدلال به این روایات را مخدوش میداند و معتقدند هر چند احتیاط خوب است؛ ولیکن بعد از ظهر روز جمعه هم اگر کسی غسل کرد، غسل او اداست و قضا نیست.
اشکال استدلال به روایت پنجم آیت الله خویی (رحمة الله علیه) نیز سند این روایت را صحیح میداند ولی به دلالتش بر این که انتهای وقت غسل جمعه عند الزوال باشد، دو اشکال وارد میکند. در تبیین اشکال اول میفرماید:
و فيه: أن الظاهر من الصحيحة أن أمره (عليه السلام) بذلك إنما هو من جهة كونه مقدمة للأُمور التي ذكرها بعده كقوله: «فاذا زالت فقم ...». و لا إشكال في أفضلية قرب الزوال، و ليست الصحيحة بصدد بيان أن الغسل بعد الزوال قضاء.[17] یعنی این صحیحه در صدد بیان این نیست که غسل «ما بعد الزوال» قضا است یا نه. بلکه در مقام آن است که بگوید کسی که میخواهد به نماز جمعه برود، قبل از زوال غسل کند، عطر بزند و لباس خوب بپوشد. پس امر «لیکن» مانند امر «فقم» در عبارت «اذا زالت فقم...» است. همان طور که قیام هنگام زوال موضوعیت ندارد، اتمام غسل قبل از زوال هم موضوعیت ندارد. بنابراین روایت فوق هیچ دلالتی بر این که وقت غسل جمعه قبل از زوال است، ندارد.
صاحب
وسائل روایت فوق را در این باب که بحث وقت و زمان مطرح است، نیاورده است. معلوم میشود نظر صاحب
وسائل هم با نظر آقای خویی یکی است و میتواند شاهدی بر مطلب فوق باشد.
البته آقای خویی در ضمن این اشکال فرمودهاند: «لا إشكال في أفضلية قرب الزوال» یعنی هر چه غسل نزدیک زوال انجام شود ثوابش بیشتر است.
اشکال دوم نکته دیگری است که در موارد دیگر هم مفید است. میفرمایند:
على أنّا لو سلمنا أنها بصدد بيان أن الغسل لا بدّ أن يكون قبل الزوال لا تكون الصحيحة مقيدة للإطلاقات الواردة في الغسل، لأن التقييد إنما يبتني على أن يكون غسل الجمعة واجباً، و أما بناء على أنه مستحب كما تقدم فلا مقتضي لتقييد المطلقات بها على ما هو القانون في المطلق و المقيد في المستحبات، فان المطلق في المستحبات يبقى على حاله و استحبابه و يكون المقيد أفضل الأفراد.[18] یعنی در صورتی که این روایت در صدد تعیین وقت غسل جمعه هم باشد، باز نمیتواند مقیّد روایات مطلقی باشد که غسل را برای کل روز جمعه دانسته است. چون تقیید در جایی است که ما قائل به وجوب غسل باشیم ولی حال که آن را مستحب میدانیم، این روایت تنها افضل افراد را بیان میکند.
توضیح آن که در جایی که یک روایت مطلق باشد و روایت دیگری آن را تقیید کند، اگر مضمون دو روایت استحباب باشد، یک معنا استفاده میشود و اگر وجوب باشد معنای دیگر. اگر فرضاً در روایتی به صورت مطلق فرمود: «اعتق رقبةً» و روایت دیگری فرمود: «اعتق رقبةً مؤمنة» اینجا واجب است حتماً رقبهای که آزاد میشود، مؤمن باشد؛ چون فرض این است که عتق رقبه واجب است، لذا روایت دوم مقید روایت مطلق است و باید رقبه مؤمنه باشد، نه رقبه کافره.
ولی اگر در روایتی وارد شود دعا خواندن مستحب است و در روایت دیگری گفته شود که خواندن دعای کمیل در شب جمعه مستحب است، نمیتوان گفت خواندن دعای کمیل در شبهای دیگر اشکال دارد؛ بلکه مراد این است که خواندن دعای کمیل همیشه ثواب دارد، اما در شب جمعه که افضل افراد است، ثوابش بیشتر است. چنانچه بقیه ادعیه که دارای وقت معینی هستند چنین است. مثلاً دعای عرفه اگر در روز عرفه خوانده شود، ثوابش بیشتر است، در عین حال خواندنش در غیر روز عرفه نیز اشکال ندارد، نه تنها اشکال ندارد، ثواب هم دارد.
[19] بنا بر این، به نظر ایشان غسل جمعه در تمام روز مستحب است ولی طبق این روایت افضل افراد آن قبل از ظهر است.
اشکال استدلال به روایت دوم اما در رابطه با جواب روایت دوم میفرمایند: این روایت دلالت بر مقصود شما نمیکند که غسل در عصر جمعه قضا است. چرا که هم به حسَب سند اشکال دارد؛ هم به حسَب دلالت.
اشکالش به حسَب سند این است که جعفر بن عثمان رواسی را بین ضعف و ثقه مردد میداند. و چون نقل مشایخ ثلاث را برای توثیق کافی نمیدانند، نقل ابن عمیر از او نیز دلالت بر توثیق وی نمیکند. اما ما این مبنا را قبول نداریم. بنابراین به نظر ما از جهت سند مشکل ندارد. از طرفی همان طور که محشّی کتاب در حاشیه گفته خودِ آقای خویی نیز در کتاب
معجم الرجال جعفر رواسی را توثیق کرده است.
[20] اما به حسب دلالت میفرماید:
القضاء في لغة العرب بمعنى الإتيان بالشيء و ليس بالمعنى المصطلح عليه، نعم علمنا خارجاً أن الغسل يوم السبت قضاء اصطلاحاً، لا أن القضاء في الرواية بهذا المعنى، بل معناه أنه إذا لم يأت به قبل الزوال يأتي به بعد الزوال و إلّا فيقضيه يوم السبت.[21] «قضاء» در این روایت به معنای قضای در لغت است. قضا لغتاً به معنای انجام دادن کاری است. هر چند ما از خارج میفهمیم که قضای روز شنبه اصطلاحی است. پس قضای در این روایت به این معناست که اگر قبل از زوال انجام نداد، بعد از زوال انجام دهد.
خلاصه این که قضا در معنای لغوی است مگر این که دلیل خارجی داشته باشیم که مراد قضای اصطلاحی است، لذا در روایت فوق هر دو کلمه «قضا» به معنای اتیان است اما در دومی دلیل خارجی آن را به معنای اصطلاحی منصرف میکند.
اشکال ایشان به روایت بعدی ان شاء الله در جلسه آینده.