حدیث روز :
«
عن النّبي صلّی الله علیه وآله : إنّ النّور إذا وقع فی القلب إنفَسَحَ له وانشَرَحَ قالوا یا رسول الله فهل لذلک علامةٌ یُعرَف بها؟ قال : التّجافي عن دار الغرور و الإنابة إلی دار الخلود و الإستعداد للموت قبل نزول الموت »
[1] این نور هرگاه در دل بیفتد ، دل برایش باز شود و فراخ گردد. عرض کردند ای رسول خدا ! آیا برای شناخت این امر ، نشانه ای هم هست ؟ فرمود : دوری کردن از سرای فریب و روی آوردن به سرای جاودانه و آماده شدن برای مرگ ، پیش از فرارسیدن آن .
عرض شد این روایت نورانی در تبیین این آیه شریفه است :
﴿ أفَمَن شَرَحَ اللهُ صَدرَهُ للإسلامِ فَهُوَ علَی نورٍ مِن رَبِّهِ ﴾ [2] که در این روایت هم شرح صدر را تبیین می کند و هم عامل شرح صدر را توضیح می دهد و هم علامت شرح صدر را ذکر می کند.
برای توضیح این حدیث ، سه مطلب باید تبیین شود :
1. معنای شرح صدر
2. عامل شرح صدر
3. علامت شرح صدر
امّا در مورد معنای شرح صدر :
در مجموع ،
پنج بار در قرآن «شرح صدر» مطرح شده است که دو بار به صورت مطلق ، دو بار به صورت مقیّد به اسلام و یک بار به صورت مقیّد به کفر است.
﴿
ألَم نَشرَح لَکَ صَدرَکَ ﴾[3] آیا ما به تو شرح صدر ندادیم ؟
معنای شرح صدر مطلق چیست ؟
خداوند به موسی خطاب کرد که
﴿ إذهَب إلیَ فِرعَونَ إنّهُ طَغَی ﴾[4] ، موسی از خدا شرح صدر درخواست کرد.
شرح صدر مطلق به معنای افزایش ظرفیت فکری و روحی و آمادگی قلب برای پذیرش انواع ادراکات و احساسات است.
بعضی از دل ها وسیع هستند و ظرفیتشان بالاست. در مقابل ، برخی از دل ها تنگ است ، یعنی دچار ضیق صدر هستند ، قدرت تحمّل ادراکات مختلف را ندارند.
امیرالمؤمنین علیه السّلام درباره مردم کم ظرفیت معاصر خودشان به کمیل می فرمایند :
«یا کمیل! إنّ هذه القلوب أوعیة و خیرها أوعاها ... »[5] ای کمیل! این دل ها ظرف هستند و بهترین آنها با ظرفیت ترین آنهاست.
ارزش دل انسان به اندازه ظرفیت اوست.
بعضی ها تا کمترین علمی پیدا می کنند کمترین موقعیت و مقامی پیدا می کنند ، خودشان را گم می کنند.
در مقابل بعضی بسیاری از علوم معاصر خودشان را دارند لکن گویا هیچ ندارند.
به قول بوعلی سینا با آن همه دانشی که داشت می گوید :
دل گرچه در این بادیه بسیار شتافت یک موی ندانست ولی موی شکافت
امیرالمؤمنین علیه السّلام در برابر خداوند متعال در مناجات مسجد کوفه عرضه می دارد :
«أنت العالم و أنا الجاهل » انسان هایی که شرح صدر دارند در موقعیت های مختلف ، خودشان را گم نمی کنند ، امّا انسان های کوچک ، خیلی سریع ظرفیت وجودی شان تمام می شود.
موضوع : فرع دوم (از ملحقات صلاة الجمعة)
«الثّاني – الأذان الثّاني یوم الجمعة بدعة محرّمة و هو الأذان الّذي یأتي المخالفون به بعد الأذان الموظّف و قد یطلق علیه الأذان الثّالث و لعلّه بإعتبار کونه ثالث الأذان و الإقامة أو ثالث الأذان للإعلام و الأذان الصّلوة أو ثالث بإعتبار أذان الصّبح و الظّهر و الظّاهر أنّه غیر الأذان العصر »[6] اذان دوم در روز جمعه بدعت و حرام است و آن اذانی است که مخالفین(یعنی اهل سنّت) ، بعد از اذانی که وظیفه است می گویند و گاهی بر آن ، اذان سوم گفته می شود و شاید به این حساب باشد که سومین اذان و اقامه است یا سومین اذان به اعتبار اذان صبح و ظهر است و ظاهر این است که غیر اذان عصر است.
دلیل این که اذان سوم بدعت است ، دو روایت است که عبارتند از :
روایت اوّل : موثّقه حفص بن غیاث
« عن جعفر بن محمّد عن أبیه علیهماالسّلام قال
: الأذان الثّالث یوم الجمعة بدعةٌ »[7] در سند این روایت ، شخصی به نام «أبی جعفر» وجود دارد که منظور " احمد بن محمّد بن خالد برقی" است که ثقه و جلیل است ؛ امّا ایشان از پدرشان نقل می کند ؛ یعنی " محمّد بن خالد برقی" که جناب نجاشی او را تضعیف کرده است. امّا دیگران او را توثیق کرده اند ، لذا به این تضعیف ، توجّهی نمی کنند.
امّا در مورد "حفص بن غیاث" گفته شده است که عامی بوده امّا مورد وثوق است. البته برخی از علماء به خاطر وجود همین حفص بن غیاث در سند ، روایت را تضعیف کرده اند.
روایت دوم : موثّقه دوم حفص بن غیاث
« عن جعفر عن أبیه علیهماالسّلام قال :
الأذان الثّالث یوم الجمعة بدعةٌ »[8] مرحوم صاحب وسائل بعد از نقل این روایت ، یک عبارتی دارند ، می فرمایند :
« قال المحقّق فی المعتبر الأذان الثّاني بدعةٌ و بعض أصحابنا یُسمّیه الثّالث لأنّ النّبي صلّی الله علیه و آله شرع للصّلوة أذاناً و إقامةً فالزّیادة ثالثٌ و سمّیناه ثانیاً لأنّه یقع عقیب الأذان الأوّل »[9] می فرماید محقّق در کتاب "معتبر" فرموده که اذان دوم بدعت است و بعضی از اصحاب به آن اذان سوم می گویند ، زیرا پیامبر اکرم برای نماز ، یک اذان و اقامه را تشریع کردند و زیاده بر این می شود سومی ، امّا ما به آن اذان دوم می گوییم ، زیرا بعد از اذان اوّل گفته می شود [یعنی اقامه را حساب نکردیم ، امّا اگر اقامه را حساب کنیم می شود اذان سوم]
امّا سؤالی که در اینجا مطرح است این است که منظور از اذان سوم که در روایت آمده کدام اذان است ؟
در پاسخ می گوییم چند احتمال وجود دارد :
احتمال اوّل : منظور اذان نماز عصر روز جمعه است که گفتن آن بدعت است ؛ امّا چطور اذان نماز عصر ، اذان سوم می شود دو بیان دارد :
1. اذان نماز جمعه اذان اوّل ، اقامه هم می شود اذان دوم و اذان نماز عصر ، اذان سوم می شود.
2. اذان نماز صبح اذان اوّل ، اذان نماز جمعه ، اذان دوم و اذان نماز عصر اذان سوم .
امّا این احتمال ، خلاف ظاهر است ، زیرا هرجا که نماز ظهر با نماز عصر جمع شوند اذان نماز عصر ، ساقط می شود و این اختصاص به روز جمعه ندارد و حال آنکه در روایت می گوید :
« الأذان الثّالث یوم الجمعة » احتمال دوم : منظور اذانی است که خلیفه سوم یعنی عثمان اضافه کرد ؛ که در اینجا هم دو نظر وجود دارد :
1. عثمان بعد از خطبه ها و قبل از نماز ، یک اذان اضافه کرد.
2. عثمان قبل از خطبه ها یک اذان اضافه کرد که ظاهراً همین احتمال صحیح است ؛ زیرا بنابر آنچه که در تاریخ آمده است ، مردم بخاطر اختلافی که با عثمان داشتند و او را لایق خلافت و موعظه کردن نمی دانستند ، در خطبه ها و مواعظ او شرکت نمی کردند ؛ به همین جهت عثمان دستور داد قبل از ظهر(حدود نیم ساعت به ظهر) در بازار ، اذانی بگویند تا مردم برای شنیدن خطبه های او جمع شوند. الآن هم روز جمعه در مکّه حدود نیم ساعت به ظهر ، اذان می گویند و هنگام ظهر هم یک اذان می گویند و بعد خطبه می خوانند و هنگام نماز اقامه می گویند.
بنابراین اذان قبل از خطبه به یک اعتبار اذان اوّل است که در روایات اهل سنّت به همین تعبیر آمده است و به یک اعتبار اذان دوم است ، زیرا قبل از عثمان یک اذانی بوده است و این می شود اذان دوم و به یک اعتبار اذان سوم است ، یعنی اذان و اقامه که قبل از عثمان بوده و یک اذانی که عثمان اضافه کرده است.
حالا این روایت را ملاحظه بفرمایید :
از ابن عمر نقل شده که : « الأذان الأوّل الیوم الجمعة البدعة »
[10] و از حسن بصری هم نقل شده که : « النّداء الأوّل یوم الجمعة الّذي یکون عند خروج الإمام والّذي قبل ذلک محدث»
آن چیزی که مسلّم است این است که یک اذانی غیر از اذان ظهر جمعه گفته می شده که آن بدعت است ، حالا اسم آن را بگذار اذان دوم یا اوّل یا سوم فرقی نمی کند ، زیرا در زمان پیامبر اکرم هنگام زوال ، مؤذّن اذان می گفت و بعد پیامبر خطبه ها را شروع می کرد و هنگام نماز هم اقامه می گفتند.
حضرت امام رضوان الله علیه فرمودند این اذان بدعت است و دلیل آن هم روایت حفص بن غیاث است و اگر این روایت هم نبود ، برای اثبات بدعت بودن کافی است که دلیلی برای مشروعیت آن نداشته باشیم ؛ زیرا بدعت عبارتست از : « إدخال ما لیس من الدّین فی الدّین »؛ از طرفی دیگر صحیحه فضلاء (زراره ، محمّد بن مسلم و فضیل) بر حرمت بدعت دلالت دارد
« إلاّ و إنّ کلّ بدعة ضلالةٌ و کلّ ضلالة سبیلها النّار »[11] البته برخی از فقها مانند شیخ طوسی در کتاب " المبسوط" و محقّق در " المعتبر" می گویند این اذان بدعت است ولی حرام نیست ، بلکه مکروه است ، زیرا بدعت یعنی یک کار جدید و نو و کار جدید اعم از حرام است ، ممکن است مکروه باشد.
مرحوم شهید در کتاب "ذکری" در این زمینه می فرماید :
« الحقّ أنّ اللّفظ البدعة غیر صریح فی التّحریم فإن کان المراد بالبدعة ما لم یکن في عهد النّبي ثمّ تجدّد بعده فإنّ المراد بالبدعة و هی ینقسم إلی المحرّم و المکروه »[12] یعنی لفظ بدعت که در روایت آمده است صراحت در حرمت نیست ، بلکه بدعت به حرام و مکروه تقسیم می شود.
مرحوم محقّق در " المعتبر" این اذان را حرام نمی داند ، می فرماید :
« لکنّ حفص المذکور ضعیف و تکرار الأذان غیر محرّم لکنّ من حیث لم یفعله النّبي و لم یأمر به کان أحقّ بوصف الکراهة »[13] البته ما این را قبول نداریم و همانطور که حضرت امام فرمودند ، این اذان بدعت است و بدعت در اصطلاح روایات ائمّه معصومین یعنی « إدخال ما لیس من الدّین فی الدّین» .
به هر تقدیر ، اگر به قصد تشریع این اذان را بگویند قطعاً بدعت است و حرام است ، امّا اگر قصد تشریع نباشد ، خالی از اشکال نیست.
برای توضیح بیشتر ، مراجعه بفرمایید به به کتاب "دانشنامه قرآن و حدیث" ، ج12 ، ص45 ، "پژوهشی درباره اذان پیش از ظهر روز جمعه"