بسم الله الرحمن الرحیم
وَ اجعَلني... مِن صالِحِی العِبادِ.[1]
صحبت در عوامل و موانع صلاح و سلامتی جان و قلب انسان بود که در این فراز از دعا از خدای سبحان طلب میکنیم ما را در زمره برخورداران از آن قرار دهد.
تا کنون مهمترین نشانههای صحت و سلامتی قلب و نیز علائم بیماری آن را بیان کردیم و اینک میخواهیم جمعبندی آنها را بیان کنیم.
پیش از این، روایتی از امام صادق(علیهالسلام) نقل کردیم که در تبیین «قلب سلیم» فرمود:
القَلبُ السَّليمُ الَّذي يَلقى رَبَّهُ و لَيسَ فيهِ أحَدٌ سِواهُ.قلب سلیم، قلبی است که پروردگارش را در حالی دیدار میکند که هیچ کسی جز او در آن نباشد.
در پایان این روایت به اصلیترین راه علاج بیماریهای قلبی اینگونه اشاره شده است:
إنَّما أرادُوا الزُّهدَ فِي الدُّنيا لِتَفرُغَ قُلوبُهُم لِلاخِرَةِ.[2]
آنان (پیامبران و اوصیای آنان) از این رو خواهان بیرغبتی به دنیا بودند که قلبهایشان برای آخرت، فراغت یابد.
تا وقتی انسان نسبت به دنیا زهد و بیرغبتی نشان ندهد، بیماریهای قلبی او درمان نمیشود و به مرتبه سلامت قلب نمیرسد.
بزرگان دین همواره ما را به زهد و بیمیلی به دنیا و ترک هوا و هوس دعوت کردهاند، این نشان میدهد که میخواهند درمان بیماریهای معنوی انسان را گوشزد کنند. با توجه به این مطلب، معنای روایتی که در نخستین جلسات تبیین این فراز خواندیم بهتر روشن میشود. در آن روایت، امام صادق(علیهالسلام) در توصیهای به «عبدالله بن جندب» فرمود:
اجعَلْ نفسَكَ عَدُوّاً تُجاهِدُهُ، و عارِيَةً تَرُدُّها؛ فإنّكَ قد جُعِلتَ طبيبَ نفسِكَ، و عُرِّفتَ آيَةَ الصِّحَّةِ، و بُيِّنَ لكَ الداءُ، و دُلِلتَ على الدَّواءِ، فانظُرْ قِيامَكَ على نفسِكَ.[3]
نفْس خود را چون دشمنى دان كه با او مبارزه مىكنى و عاريهاى كه بايد برگردانى؛ زيرا تو طبيب نفْس خويش قرار داده شدهاى، نشانه سلامت به تو شناسانده شده و درد و بيمارى برايت روشن گشته است و به دارو، راهنمايى شدهاى. پس، در مبارزه با نفْس انديشه كن.
برخی افراد با وجود آنکه نشانههای سلامتی و بیماری معنوی و درمان آن برایشان تبیین شده است، هنوز گرفتار آلودگیهای اخلاقی و رفتاری هستند. مشکل آنها این است که دنبال هوای نفس و خواهشهای نامشروع هستند. ممکن است از نظر علمی و جایگاه اجتماعی مقام بالایی داشته باشند، ولی هنوز «منِ» خود را فراموش نکردهاند.
در سفری که در ایام اربعین به عتبات داشتم در حرم امام حسین(علیهالسلام) جوانی آمد پیش من و پرسید: چگونه میشود که شخصیتی با آن مقام بالا به گونهای که قائم مقام رهبری میشود، به جایگاهی برسد که حضرت امام خطاب به وی بگوید: «مشغول نوشتن چیزهایی میشوید که آخرتتان را خرابتر میکند»؟
پاسخ آن همین است که چنین افرادی حبّ دنیا دارند و گرفتار هوای نفس خویش هستند. این مشکل فقط برای کسانی که از مقامات بالای اجتماعی برخوردارند نیست، بلکه در موقعیتهای معنوی نیز چنین است. «بلعم بن باعورا» مستجاب الدعوة بود، ولی عاقبتش آن شد که شد. قرآن کریم میفرماید:
﴿وَ اتْلُ عَلَيْهِمْ نَبَأَ الَّذي آتَيْناهُ آياتِنا فَانْسَلَخَ مِنْها فَأَتْبَعَهُ الشَّيْطانُ فَكانَ مِنَ الْغاوينَ * وَ لَوْ شِئْنا لَرَفَعْناهُ بِها وَ لكِنَّهُ أَخْلَدَ إِلَى الْأَرْضِ وَ اتَّبَعَ هَواهُ فَمَثَلُهُ كَمَثَلِ الْكَلْبِ إِنْ تَحْمِلْ عَلَيْهِ يَلْهَثْ أَوْ تَتْرُكْهُ يَلْهَثْ ذلِكَ مَثَلُ الْقَوْمِ الَّذينَ كَذَّبُوا بِآياتِنا فَاقْصُصِ الْقَصَصَ لَعَلَّهُمْ يَتَفَكَّرُونَ﴾.[4]
و خبر آن كسى را براى آنان بخوان كه [دانش] آيات خويش را بدو ارزانى داشتيم، اما او از آنها كناره گرفت و شيطان در پى او افتاد و از گمراهان شد. و اگر مىخواستيم [جايگاه] او را با آن آيات فرا مىبرديم، اما او به دنيا گراييد و از هواىنفس خود پيروى كرد؛ از اين رو، داستان او چون داستان سگ است كه اگر به او بتازى، لهله مىزند و اگر او را وانهى [باز] لهله مىزند. اين داستان گروهى است كه آيات ما را دروغ شمردند پس اين داستان را باز گوى، باشد كه آنان بينديشند.
یکی از بزرگان اهل معرفت میگفت: نفْس خودم را دیدم که میگفت: «تا تو را از بین نبرم رهایت نمیکنم». برخی از نزدیکان حضرت امام(رحمةاللهعلیه) که ایشان را هنگام تنهایی دیده بودند نیز نقل میکنند که ایشان با جملات تندی خودش را خطاب کرده بود.
همه ما نیاز داریم که خداوند دستمان را بگیرد، به فرموده آیت الله بهجت: انسان باید از خدا درخواست کند لحظه به لحظه، آن به آن، او را به خود واگذار نکند و قطره قطره هدایت الهی بیاید تا انسان بداند چه بگوید و چه بکند.
بحث فقهیموضوع: تروک احرام ـ آمیزش در احرام عمره مفرده (4)
یادآوریدر سه جلسه پیشین در باره حکم آمیزش محرم در احرام عمره مفرده قبل از انجام سعی صفا و مروه بحث کردیم و در این باره نظرات برخی از فقها را خواندیم. برای ارائه نظریه مختار، اجمالا این نظرات را مرور میکنیم.
مروری بر مباحث گذشتهمشهور فقها در باره آمیزش پیش از سعی در عمره مفرده، بیش از سه حکم، بیان نکردهاند که عبارت است از: 1ـ عمره باطل است، 2ـ قضای آن واجب است، 3ـ کفاره آن یک شتر است.
همان طور که صاحب جواهر فرمود، میتوان در مورد این سه حکم، تحصیل اجماع نمود. چه اینکه دلالت سه روایتی که در این باره وارد شده نیز بر این احکام روشن است.
در این میان، سه حکمِ دیگر از سوی برخی فقها اضافه شده است که مورد اختلاف نظر است، 1ـ لزوم اتمام عمره فاسد یا عدم آن، 2ـ وجوب یا عدم وجوب تفریق میان زوجین، 3ـ وجوب یا استحباب ماندن در مکه تا ورود به ماه جدید.
آیت الله خویی اتمام عمره فاسد را واجب نداست، بلکه آن را احتیاط مستحب دانست. از نظر ایشان دلیلی بر وجوب اتمام عمره وجود ندارد، پس همان طور که وقتی نماز باطل میشود دلیلی ندارد آن را ادامه دهیم در اینجا نیز اتمام عمره لازم نیست، هرچند به پایان رساندن آن، موافق احتیاط است.
در مقابل، صاحب جواهر، آیت الله سبحانی و آیت الله محقق پدر و پسر اتمام را واجب دانستند. مهمترین دلیل آنها دو امر است:
یک: از اینکه روایات، ایجاد فاصله میان عمره فاسد و قضای آن را لازم دانستهاند، معلوم میشود که مقصود از فساد عمره مانند فساد حج، فساد حقیقی نیست، بلکه فساد نسبی به معنای فوت کمال است. بنابراین، هر دو عمره صحیح است، فقط عمره اولی به حدّ کمال نرسیده و دومی از باب عقوبت واجب شده است. به همین جهت، علاوه بر اینکه باید قضای آن را به جا آورد، باید عمره اول را نیز تمام کند.
دو: لازمه حکم به تفریق میان زوجین، لزوم اتمام عمره است، زیرا اگر اتمام عمره واجب نباشد، احرامی در کار نیست تا جدایی میان آنها لازم باشد.
به نظر ما دلیل دوم، بر فرضی است که تفریق را واجب بدانیم، در حالی چنانکه خواهیم گفت، واجب نیست. اما در مورد دلیل اول که آیت الله سبحانی بر آن تأکید داشت، میگوییم:
اولاً وجوب اتمام، مبنایی است، روی مبنای آیت الله خویی که میفرماید: میان عمره تا عمره دیگر باید یک ماه فاصله باشد، اتمام واجب نیست و فساد هم فساد حقیقی است، زیرا اگر این فاصله ایجاد نشود عمره او درست نیست. اما روی مبنای آیت الله سبحانی که ما نیز آن را اختیار کردیم، هر روز هم میشود یک عمره انجام داد و فاصله ده روز و یک ماه مراتب ثواب است. طبق این مبنا فساد، فساد نسبی است.
ثانیاً روی همین مبنا نیز اشکال داریم، زیرا ممکن است بگوییم هر روز هم میشود یک عمره انجام داد ولیکن عقوبتش این است که در این فرض خاص تعبدا باید یک ماه در مکه بماند. شاید به همین جهت است که آقایان آن را افضل دانستهاند.
با توجه به این مطلب، ما اتمام را واجب نمیدانیم و در مورد زمان انجام قضای عمره نیز میگوییم: اگر فتوا به وجوب باقی ماندن در مکه و انجام قضای عمره در ماه جدید ندهیم، لااقل آن را احتیاط واجب میدانیم، زیرا به دلیل خاص و از روی تعبد باید چنین کاری انجام دهد. به تعبیر دیگر، مبنای ما در غیر این صورت، جواز توالی عمرتین است؛ ولی در این مسئله، یعنی احرامی که با جماع فاسد شده است، به دلیل روایات، لااقل لزوم فاصله تا ورود به ماه بعد را بنابراحتیاط واجب، لازم میدانیم.
اما در مورد حکم تفریق که آیت الله محقق داماد با تمسک به اطلاق روایات، آن را در عمره مفرده نیز واجب دانست، میگوییم: ایشان در نهایت به دو روایت استناد نمود، یکی مرفوعه «أبان بن عثمان» بود در آن آمده بود:
عَنْ أَبَانِ بْنِ عُثْمَانَ رَفَعَهُ إِلَى أَبِي جَعْفَرٍ وَ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالا الْمُحْرِمُ إِذَا وَقَعَ عَلَى أَهْلِهِ يُفَرَّقُ بَيْنَهُمَا يَعْنِي بِذَلِكَ لَا يَخْلُوَانِ وَ أَنْ يَكُونَ مَعَهُمَا ثَالِثٌ.[5]
گفتیم این روایت به لحاظ سندی مرفوعه است و مشکل دارد، ولی ممکن است گفته شود: احتمال دارد مقصود از «رفعه إلی...» مرفوع به اصطلاح اهل سنت باشد، یعنی آن را به یکی از دو امام(علیهالسلام) رسانده است نه اینکه در سند نقصی وجود داشته باشد، زیرا امکان روایت مستقیم «أبان» از هر دو امام وجود دارد؛ ولیکن با این حال، مشکل دلالی آن باقی است، زیرا ما نمیدانیم صدر و ذیل روایت چه بوده است، شاید اگر سؤال راوی برای ما نقل میشد، مشخص میشد که مقصود، احرام عمره است یا احرام حج، ولی به این صورتی که نقل شده است اطلاق آن قابلیت تمسک ندارد. شاهد آن هم این است که در روایت یازدهم همین باب، این روایت از الکافی نیز نقل شده است، ولی در آن، صدر روایت که به اطلاقش تمسک کردهاند، وجود ندارد، میفرماید:
وَ [مُحَمَّدُ بْنُ يَعْقُوبَ] عَنْهُ (عَلِيِّ بْنِ إِبْرَاهِيمَ) عَنْ أَبِيهِ عَنْ حَمَّادٍ عَنْ أَبَانِ بْنِ عُثْمَانَ رَفَعَهُ إِلَى أَحَدِهِمَا ع قَالَ: مَعْنَى يُفَرَّقُ بَيْنَهُمَا أَيْ لَا يَخْلُوَانِ وَ أَنْ يَكُونَ مَعَهُمَا ثَالِثٌ.[6]
روایت دومی که مورد استناد ایشان قرار گرفت، صحیحه «سلیمان بن خالد» بود که فرمود:
سَأَلْتُهُ عَنْ رَجُلٍ بَاشَرَ امْرَأَتَهُ وَ هُمَا مُحْرِمَانِ مَا عَلَيْهِمَا فَقَالَ إِنْ كَانَتِ الْمَرْأَةُ أَعَانَتْ بِشَهْوَةٍ مَعَ شَهْوَةِ الرَّجُلِ فَعَلَيْهِمَا الْهَدْيُ جَمِيعاً وَ يُفَرَّقُ بَيْنَهُمَا حَتَّى يَفْرُغَا مِنَ الْمَنَاسِكِ وَ حَتَّى يَرْجِعَا إِلَى الْمَكَانِ الَّذِي أَصَابَا فِيهِ مَا أَصَابَا وَ إِنْ كَانَتِ الْمَرْأَةُ لَمْ تُعِنْ بِشَهْوَةٍ وَ اسْتَكْرَهَهَا صَاحِبُهَا فَلَيْسَ عَلَيْهَا شَيْءٌ.[7]
این روایت نیز مربوط به احرام حج است نه عمره مفرده، زیرا جدایی میان زوجین از جایی که آمیزش کردهاند تا وقتی به همان مکان برگردند، در برخی صور احرام حج معنا دارد نه عمره مفرده. در عمره مفرده بازگشت به آن مکان معنا ندارد، زیرا بعد از سعی و تقصیر از احرام خارج میشود و پس از انجام طواف نساء منع جماع نیز برداشته میشود. ولی در احرام حج اگر این استحباب را رعایت کند که از منا شروع کند و به همان جا ختم کند، این معنا قابل تصور است. زیرا همان گونه که امروزه اهل سنت نیز چنین میکنند، مستحب است حاجی اول برود منا، و از آنجا برود عرفات و از آنجا برگردد مشعر و از مشعر دوباره برود منا. بنابراین، به نظر ما امر به تفریق میان زوجین، امر ارشادی است برای این که دو باره گرفتار چنین عملی نشوند وگرنه معقول نیست که همه جا یک نفر سومی با آنها باشد.
بر اساس آنچه تا کنون بیان شد، از نظر ما در مورد آمیزش پیش از سعی در احرام عمره مفرده، همان سه حکم فساد، قضا و بدنة که مشهور گفتهاند، لازم است و بیش از آن، یعنی اتمام عمل و تفریق میان زوجین واجب نیست. البته احوط انجام قضای عمره پس از ورود به ماه جدید است تعبّداً.
حکم آمیزش در احرام عمره مفرده بعد از سعیتا اینجا حکم آمیزش پیش از انجام سعی مشخص شد، اما در صورتی که آمیزش پس از سعی و قبل از انجام طواف نساء، اتفاق بیفتد حکمش چیست؟
در عمره تمتع با تقصیر کردن، زنان بر محرم حلال میشوند، ولی در عمره مفرده، تقصیر کردن تأثیری در حلیت زنان ندارد، بلکه پس از طواف نساء است که حلال میشوند، لذا فرض این است که بعد از سعی و پیش از طواف نساء، آمیزش صورت گرفته است. در این فرض، دو مطلب باید بحث شود، یک: آیا در اینجا نیز مثل فرض قبلی، عمره فاسد میشود یا خیر؟ دو: آیا کفاره دارد و اگر دارد کفاره آن چیست؟
مطلب اولدر سه روایتی که قبلا در باره مفسد بودن جماع در عمره مفرده خواندیم، مورد سؤال مربوط به جماع قبل از سعی بود. در صحیحه «برید بن معاویة» و معتبره «أحمد بن علی» آمده بود: «قَبْلَ أَنْ يَفْرُغَ مِنْ طَوَافِهِ وَ سَعْيِهِ»[8] و در صحیحه «مسمع» نیز چنین آمده بود: «قَبْلَ أَنْ يَسْعَى بَيْنَ الصَّفَا وَ الْمَرْوَةِ».[9] مفهوم این قیود، این است که اگر پس از اتمام سعی جماع کند، عمرهاش فاسد نیست و قضا ندارد. این در حالی است که برخی از فقها مانند صاحب مدارک و صاحب حدائق در حکم به صحت، اشکال کردهاند و آن را نیازمند دلیل خاص دانستهاند؛ ولی ظاهرا همین مفهوم کفایت میکند یا لااقل اشعار دارد که صحیح است.
صاحب جواهر پس از آنکه جماع بعد از سعی در عمره تمتع را قطعا مفسد نمیداند، ابتدا اختلاف نظر فقها در کفاره آن را مطرح مینماید و سپس در باره عمره مفرده مینویسد:
و كيف كان فقد جزم ثاني الشهيدين و غيره بمساواة العمرة المفردة لها في عدم الفساد بذلك أيضا، بل لعله ظاهر المصنف و غيره ممن قيد الفساد بما إذا كان قبل السعي، و لكن في المدارك هو محتاج الى دليل، و فيه أنه يكفي أصل الصحة بعد أن كان دليل الفساد منحصرا فيما سمعته من النصوص المفروض فيها قبل السعي.[10]
به هر حال، شهید ثانی و برخی دیگر از فقها قطع پیدا کردهاند که عمره مفرده در عدم فساد به وسیله جماع پس از سعی با عمره تمتع یکسان است. بلکه میتوان این مطلب را از ظاهر عبارت مصنف و مانند او که فساد عمره با جماع را مقید به قبل از سعی کردهاند نیز برداشت نمود؛ ولیکن در مدارک عدم فساد را [در این فرض] نیازمند دلیل دانسته است. ولی اشکالش این است که وقتی دلیل فساد در روایاتی که گذشت، منحصر در فرض پیش از سعی است، اصل صحت برای حکم به عدم فساد کفایت میکند.
آیت الله خویی نیز در این باره میفرماید:
هل تفسد عمرته بالجماع بعد السعي كما كانت تفسد بالجماع قبل السعي أم لا؟ المعروف عدمه. و استشكل في المدارك و الحدائق في الحكم بالصحّة، بدعوى أنّه لا دليل على الصحّة في خصوص المقام، و ما دلّ على الصحّة إنّما هو في عمرة المتعة إذا جامع بعد السعي و لم يقصّر و لا يشمل العمرة المفردة.[11]
آیا عمره مفرده با جماع بعد از سعی باطل میشود همان گونه که با جماع پیش از سعی باطل میشد یا نه؟ معروف این است که باطل نمیشود، اما در مدارک و حدائق حکم به صحت مورد اشکال قرار گرفته است به اینکه دلیلی برای حکم به صحت در خصوص این فرض نداریم، بلکه ادله صحت فقط در مورد عمره تمتع است در فرضی که بعد از سعی و پیش از تقصیر کردن جماع صورت گرفته باشد و این ادله شامل عمره مفرده نمیگردد.
ایشان در ردّ این ادعا ابتدا همان اشکال صاحب جواهر را بیان مینماید و میفرماید:
و فيه: أن ما ذكراه من اختصاص الروايات الدالّة على الصحّة بعمرة التمتّع صحيح، و لكن لا نحتاج في الحكم بالصحّة إلى نص خاص، بل الفساد يحتاج إلى النص، لأنّ الحكم بالصحّة مقتضى الأصل، أي أصالة عدم أخذ ما يحتمل دخله في الصحّة في الواجبات كما هو الحال في سائر الواجبات الّتي يحتمل مانعية شيء لها، فالاطلاقات كافية. و بالجملة: أدلّة الصحّة و إن كانت مختصّة بعمرة التمتّع، و لكن الحكم بالصحّة في العمرة المفردة يكفي فيه عدم الدليل، فلا نحتاج إلى دليل خاص.[12]
اگرچه فرمایش این دو بزرگوار مبنی بر اینکه روایات دال بر صحت اختصاص به عمره تمتع دارد، سخن صحیحی است؛ ولیکن ما برای حکم به صحت، احتیاجی به روایت خاص نداریم، بلکه حکم به فساد است که نیازمند نص است، زیرا حکم به صحت، مقتضای اصل اولیه در واجبات است، یعنی اصل عدم دخالت چیزی که شاید در صحت آنها دخیل باشد. این اصل در سایر واجباتی که مانعیت چیزی در آنها احتمال میرود نیز جاری است. بنابراین، همان روایات مطلق [که بر صحت عمره دلالت دارند] کافی است. خلاصه اینکه هر چند ادله صحت، در خصوص عمره تمتع وارد شدهاند، ولی برای حکم به صحت در عمره مفرده، همین عدم دلیل بر فساد کافی است و نیازی به دلیل خاص نیست.
سپس این نکته را نیز اضافه مینماید:
و يمكن أن يكون التقييد بقبل السعي في الروايات و إن كان في كلام السائل فيه إشعار بعدم الفساد بعد السعي، و إلّا فلا يبقى وجه للتقييد و لا موجب له، فكأن عدم الفساد بعد السعي كان أمراً مغروساً في أذهانهم، و لذا كانوا يسألون عن الجماع قبل السعي و الطّواف.[13]
همچنین ممکن است تقیید فساد به جماع قبل از سعی در روایات، با اینکه در کلام راوی است، اشعاری باشد به عدم فساد در جماع بعد از سعی، زیرا اگر چنین نباشد وجهی برای این تقیید باقی نمیماند. گویا عدم فساد عمره در جایی که جماع بعد از سعی بوده باشد، در اذهان راویان امری قطعی بوده است، به همین جهت، آنها از حکم جماع قبل از سعی و طواف میپرسیدهاند.
بنابراین، به نظر ما نیز آمیزش پس از سعی در عمره مفرده، موجب فساد آن نمیگردد، اما اینکه آیا کفاره دارد یا نه و اگر دارد، کفاره آن چیست، در جلسه آینده بحث خواهیم کرد.
غفر الله لنا و لکم إن شاء الله