بحث اخلاقی
نشانه بیماری قلب (5)
وَ اجعَلني... مِن صالِحِی العِبادِ.[1]
در تبیین این فراز اشاره شد که بندگان صالح خدا که از سلامتی قلب برخوردار هستند، در واقع به بیماری شک و شرک مبتلا نیستند. آنچه عامل این بیماری میشود، زنگار قلب است. زنگار قلب هم ناشی از گناه است.
در روایتی از امام صادق(علیهالسلام) آمده که میفرماید:
إذا أذنَبَ الرجُلُ خَرَجَ في قَلبِهِ نُكتَةٌ سَوداءُ، فإن تابَ انمَحَت و إن زادَ زادَت حتّى تَغلِبَ على قَلبِهِ فلا يُفلِحُ بَعدَها أبداً.[2]
هر گاه آدمی گناهی کند نقطه سیاهی در قلبش پدید میآید. اگر توبه کرد آن نقطه پاک میشود و اگر باز هم گناه کرد آن نقطه بزرگتر میشود تا جایی که همه قلبش را فرا میگیرد و زان پس هرگز روی کامیابی را نمیبیند.
قلب انسان در ابتدا مانند آینهای صاف و شفاف است. هنگامی که در اثر گناه، لکه سیاهی در آن ایجاد شود، اگر با توبه کردن از بین نرود، به تدریج سراسر قلب را فرا میگیرد. مانند موجی که از افتادن یک سنگ درون حوض آب به وجود میآید. حلقه این موج ابتدا کوچک است، اما کم کم بزرگتر میشود تا اینکه تمام سطح آب را فرا میگیرد.
در روایت دیگری از امام باقر(علیهالسلام) همین معنا آمده است، ولی ذیل آن متفاوت است، میفرماید:
ما مِن عَبدٍ إلّا و فى قَلبِهِ نُكتَة بَيضاءُ، فإذا أذنَبَ ذنباً خَرَجَ فى النُّكتة نُكتةٌ سَوْداءُ، فإن تابَ ذَهَبَ ذلك السَّوادُ، و إن تَمادى فى الذُّنوبِ زادَ ذلك السَّوادُ حتّى يغَطِّى البَياضَ، فإذا غُطِّىَ البياضُ لَم يرجِعْ صاحِبُهُ إلى خيرٍ أبداً، و هو قولُ اللهِ عزّ و جلّ ﴿كلّا بَلْ رانَ على قُلُوبِهِم ما كانُوا يكسِبُونَ﴾.[3]
هيچ بندهاى نيست مگر آن كه در دلش نقطهاى سفيد وجود دارد؛ پس هر گاه گناهى مرتكب شود، در آن نقطه، نقطهاى سياه پديد آيد، كه اگر توبه كرد آن سياهى مىرود و اگر در گناهان فرو رفت، نقطه سياه افزايش مىيابد چندان كه همه سفيدى را فرو مىپوشاند. و چون سفيدى پوشانده شد، گنهكار ديگر به خير و صلاح باز نمىآيد. اين است سخن خداوند عزّوجلّ كه: «به حقيقت، كارهايى كه مىكردند، بر دلهايشان زنگار بسته است».
بحث فقهی
موضوع: تروک احرام ـ آمیزش در احرام عمره مفرده (2)
یادآوری
بحث در حکم آمیزش عمدی در احرام عمره مفرده بود که گفتیم حضرت امام متعرض آن نشده است. این مسئله دو صورت دارد: یا پیش از انجام سعی میان صفا و مروة، آمیزش میکند یا پس از آن. فعلا بحث در جماع پیش از انجام سعی است.
در جلسه قبل فرمایش آیت الله خویی را در این باره خواندیم. ایشان برای جماع پیش از سعی در عمره مفرده، پنج حکم بیان نمود: 1 ـ وجوب کفاره 2ـ بطلان عمره 3ـ لزوم قضای عمره 4 ـ وجوب انجام قضای آن در ماه بعدی 5 ـ احوط بودن اتمام عمره باطل شده.
صاحب جواهر سه حکم نخست را که در عبارت محقق برای مطلق عمره بیان شده بود، نسبت به عمره مفرده اجماعی دانست، ولی در ادامه خواهیم گفت که نسبت به عمره تمتع، آن را قبول ندارد.
در مورد حکم چهارم، صاحب جواهر بر خلاف محقق که انجام قضای عمره در ماه جدید را افضل دانست، قائل به وجوب آن شد. در مورد حکم آخر نیز ایشان اتمام عمره فاسد را واجب دانست.
گفتنی است که از نظر آیت الله خویی، کفاره جماع در این فرض به صورت ترتیبی است، یعنی در مرحله اول شتر و اگر نتوانست، گاو و در مرحله سوم یک گوسفند است؛ ولی از نظر صاحب جواهر و مشهور فقها، کفاره آن یک شتر است که در آینده به این اختلاف نیز اشاره میکنیم.
اشتراک یا عدم اشتراک عمره تمتع با عمره مفرده
عبارت محقق در این مسئله مطلق است و شامل عمره مفرده و تمتع میشود، میفرماید:
من جامع في إحرام العمرة قبل السعي فسدت عمرته و عليه بدنة و قضاؤها.[4]
بر اساس ظاهر این عبارت، جماع پیش از انجام سعی در احرام عمره ـ چه مفرده و چه تمتع ـ موجب فساد عمره و لزوم قضای آن و ثبوت کفاره میشود؛ ولی صاحب جواهر این اطلاق را نمیپذیرد. ایشان پس از بیان اجماعی بودن سه حکم: فساد، قضا و کفاره در عمره مفرده و نقل سه روایت برای اثبات آن، در باره عمره تمتع مینویسد:
نعم لم أعثر على نص في المتمتع بها كما اعترف به غير واحد، و لعله لذا قال في القواعد: «و لو جامع في إحرام العمرة المفردة أو المتمتع بها على إشكال قبل السعي عامدا عالما بالتحريم بطلت عمرته و وجب إكمالها و قضاؤها و بدنة».[5]
بله در باره عمره تمتع، روایتی نیافتیم، کما اینکه خیلیها به این مطلب اعتراف کردهاند. شاید به همین جهت است که در قواعد [علامه حلی] آمده است: «اگر در احرام عمره مفرده یا عمره تمتع ـ که البته این مورد دارای اشکال است ـ پیش از انجام سعی، عمدا و با علم به تحریم، جماع کند، عمرهاش باطل میشود و باید آن را کامل نموده و قضایش را نیز به جا آورد و یک شتر نیز کفاره دهد.
ایشان در ادامه، به فرمایش صاحب مدارک که در این مسئله طرفدار عدم فرق میان عمره مفرده و تمتع است، اشکال میکند. صاحب مدارک در شرح عبارت یادشده از محقق مینویسد:
هذا مذهب الأصحاب لا أعلم فيه مخالفا، بل ظاهر عبارة المنتهى أنّه موضوع وفاق... و إطلاق العبارة يقتضي عدم الفرق في العمرة بين المفردة و المتمتع بها، و بهذا التعميم صرّح العلّامة في المختلف و غيره. و خصّ الشيخ في التهذيب الحكم بالمفردة، و استدل عليه بما رواه في الصحيح... .[6]
این حکم قول فقهای امامیه است و مخالفی با آن نمیشناسم، بلکه از ظاهر عبارت منتهی برداشت میشود که این حکم، مورد تسالم همه فقها [اعم از شیعه و سنی] است... مقتضای اطلاق عبارت مصنف این است که در این حکم فرقی میان عمره مفرده و عمره تمتع نیست. علامه در مختلف و غیر او نیز به این اشتراک تصریح نمودهاند؛ ولی شیخ طوسی در تهذیب، این حکم را مخصوص عمره مفرده دانسته است و برای اثبات آن به این روایت صحیحه استدلال کرده است...
ایشان پس از ذکر دو روایت از روایاتی که در جلسه قبل خواندیم، مینویسد:
مورد الروايتين العمرة المفردة، إلّا أنّ ظاهر الأكثر و صريح البعض عدم الفرق بينها و بين عمرة التمتع، و ربما أشعر به صحيحة معاوية بن عمار... .[7]
هرچند این دو روایت در باره عمره مفرده وارد شدهاند؛ ولی ظاهر عبارت اکثر فقها و صریح برخی دیگر، عدم فرق میان آن و عمره تمتع است. [علاوه بر آن] چه بسا صحیحه معاویة بن عمار نیز بر این عدم فرق اشعار داشته باشد....
در مقابل، صاحب جواهر علاوه بر آنکه میگوید: غیر از مصنف، کسی را سراغ نداریم که عبارتش مطلق باشد، استناد به صحیحه «معاویة بن عمار» را نیز دارای اشکال دانسته است.[8] ایشان پس چندین سطر بحث کردن در این باره، در نهایت مینویسد:
و كيف كان فلم نجد دليلا معتدا به في المسألة، و مقتضى الأصول عدم الفساد في عمرة التمتع بالجماع فيها بعد ما عرفت من اختصاص تلك النصوص في المفردة... و لكن الاحتياط مع ذلك لا ينبغي تركه.[9]
به هر حال، ما دلیل قابل توجهی در این مسئله (فساد عمره تمتع با جماع) نیافتیم. مقتضای اصول نیز عدم فساد عمره تمتع با جماع است، زیرا دانستی که آن روایات به عمره مفرده اختصاص دارد... با این حال، احتیاط آن است که [قضای] آن [در عمره تمتع نیز] ترک نشود.
نظر آیت الله سبحانی
آیت الله سبحانی نیز از سه روایتی که در جلسه قبل خواندیم، چهار حکم را استنباط نموده است: 1 ـ وجوب کفاره شتر 2ـ فساد نسبی عمره 3ـ لزوم قضای عمره 4 ـ وجوب اتمام عمره.
برای روشن شدن فرق فساد نسبی با فساد حقیقی عمره، بار دیگر سه روایت مربوط به این مسئله را مرور میکنیم:
یک. صحیحه «برید بن معاویة»
«برید بن معاویة» میگوید:
سَأَلْتُ أَبَا جَعْفَرٍ ع عَنْ رَجُلٍ اعْتَمَرَ عُمْرَةً مُفْرَدَةً فَغَشِيَ أَهْلَهُ قَبْلَ أَنْ يَفْرُغَ مِنْ طَوَافِهِ وَ سَعْيِهِ قَالَ عَلَيْهِ بَدَنَةٌ لِفَسَادِ عُمْرَتِهِ وَ عَلَيْهِ أَنْ يُقِيمَ إِلَى الشَّهْرِ الْآخَرِ فَيَخْرُجَ إِلَى بَعْضِ الْمَوَاقِيتِ فَيُحْرِمَ بِعُمْرَةٍ.[10]
از امام باقر(علیهالسلام) در باره عمرهگزاری پرسیدم که براى عمره مفرده محرم شده و قبل از به پايان رساندن طواف و سعى با همسر خود همبستر شده است؟ فرمود: بايد به خاطر اینکه عمره خود را باطل کرده، یک شتر قربانى كند و بايد تا ماه بعدی در مكه بماند و سپس به يكى از ميقاتها برود و [دوباره] برای عمره محرم شود.
دو. صحیحه «مسمع»
طبق نقل شیخ صدوق، «مسمع» از امام صادق(علیهالسلام) این چنین روایت کرده است:
فِي الرَّجُلِ يَعْتَمِرُ عُمْرَةً مُفْرَدَةً ثُمَّ يَطُوفُ بِالْبَيْتِ طَوَافَ الْفَرِيضَةِ ثُمَّ يَغْشَى أَهْلَهُ قَبْلَ أَنْ يَسْعَى بَيْنَ الصَّفَا وَ الْمَرْوَةِ قَالَ قَدْ أَفْسَدَ عُمْرَتَهُ وَ عَلَيْهِ بَدَنَةٌ وَ عَلَيْهِ أَنْ يُقِيمَ بِمَكَّةَ حَتَّى يَخْرُجَ الشَّهْرُ الَّذِي اعْتَمَرَ فِيهِ ثُمَّ يَخْرُجَ إِلَى الْوَقْتِ الَّذِي وَقَّتَهُ رَسُولُ اللَّهِ ص لِأَهْلِهِ فَيُحْرِمَ مِنْهُ وَ يَعْتَمِرَ.[11]
در باره كسى كه عمره مفرده به جا مىآورد و طواف فريضه بيت را مىنمايد. آنگاه پيش از سعى میان صفا و مروه با همسرش نزديكى مىكند، فرمود: عمره خود را باطل نموده است و باید یک شتر قربانی کند. او بايد [از احرام بيرون آيد و] در مكه بماند تا ماهى كه در آن عمره به جا آورده تمام شود، سپس به يكى از ميقاتهايى كه رسول خدا(صلّیاللهعلیهوآله) براى اهلش تعيين نمود، برود و از آنجا محرم شود و عمره را [دوباره] انجام دهد.
سه. معتبره «أحمد بن علی»
«احمد بن أبی علی» که مجهول است، ولی به خاطر روایت «ابن أبی عمیر» از او، روایتش را معتبر میدانیم، از امام باقر(علیهالسلام) این چنین روایت کرده است:
فِي رَجُلٍ اعْتَمَرَ عُمْرَةً مُفْرَدَةً وَ وَطِئَ أَهْلَهُ وَ هُوَ مُحْرِمٌ قَبْلَ أَنْ يَفْرُغَ مِنْ طَوَافِهِ وَ سَعْيِهِ قَالَ عَلَيْهِ بَدَنَةٌ لِفَسَادِ عُمْرَتِهِ وَ عَلَيْهِ أَنْ يُقِيمَ بِمَكَّةَ حَتَّى يَدْخُلَ شَهْرٌ آخَرُ فَيَخْرُجَ إِلَى بَعْضِ الْمَوَاقِيتِ فَيُحْرِمَ مِنْهُ ثُمَّ يَعْتَمِرَ.[12]
در مورد عمرهگزاری كه براى عمره مفرده محرم شده و در حال احرام پيش از پایان رساندن طواف و سعى خود با همسرش نزديكى کرده است، فرمود: بايد به خاطر اینکه عمره خود را باطل کرده، یک شتر قربانى كند و بايد تا ماه بعدی در مكه بماند و سپس به يكى از ميقاتها برود و از آنجا محرم شود، آنگاه عمره را انجام دهد.
آیت الله سبحانی به قرینه اینکه در هر سه روایت این حکم آمده است که برای انجام قضای عمره تا ماه بعدی در مکه بماند، میفرماید: مقصود از فساد عمره، فساد حقیقی نیست، بلکه به معنای نرسیدن به حدّ کمال است، زیرا اگر مقصود، فساد حقیقی باشد، حکم اقامت در مکه به منظور ایجاد فاصله میان دو عمره (عمره فاسد و عمره قضا)، معنا ندارد، چرا که در این صورت، گویا کلاً عمرهای انجام نشده است؛ بلکه عمره قضا، تنها عمرهای است که برایش محسوب میشود. بنابراین، مقصود، فساد نسبی است، یعنی عمرهای که در احرامش جماع انجام شده، همان عمرهای است که مکلف به انجامش بوده است و فقط به کمال نرسیده است و عمره قضا، عمرهای است که به خاطر عقوبت بر وی واجب شده است. در نتیجه هر دو عمره، عمره صحیح است.
متن فرمایش ایشان ذیل روایت نخست، چنین است:
أمّا الفساد فيحتمل أن يكون المراد هو فوات الكمال كما هو المراد في من أفسد حجّه بالجماع، و أنّ الفريضة هي الأوّل و الثاني العقوبة، و لو أريد به الفساد بالمعنى الحقيقي بمعنى فرضه معدوما لما وجب الفصل بين العمرتين بشهر، لأنّ الفصل إنّما هو بين العمرتين الصحيحتين لا العمرة الفاسدة و العمرة الصحيحة.[13]
احتمال دارد مقصود از فساد عمره، از بین رفتن کمال باشد، همان گونه که در فرض فساد حج با جماع، چنین است، پس آنچه وظیفهاش بوده، همان عمره اول است و عمره دومی، عقوبت است. اگر از فساد معنای حقیقی آن اراده شده باشد، به این معنا که آنچه وظیفهاش بوده، معدوم حساب شود، نباید فاصله یک ماه میان دو عمره واجب میشد، زیرا این فاصله میان دو عمره صحیح رعایت میشود نه میان عمره فاسد و عمره صحیح.
نتیجه دیگری که ایشان از نسبی بودن فساد میگیرد، وجوب اتمام عمره است، زیرا وقتی معنای فساد، فوت کمال باشد، در واقع عمره صحیح انجام شده و تا وقتی تقصیر نکند، از احرام آن خارج نمیشود، میفرماید:
لو أريد من الفساد ما ذكرنا فيكون دليلا على الإتمام أيضا، لأنّ المحرم لا يخرج عن إحرامه إلّا بالتقصير إلّا إذا صد و حصر فإنّ لهما أحكاما غير ذلك.[14]
اگر از فساد معنای یادشده اراده شود، خودش دلیلی است بر وجوب اتمام عمره، زیرا محرم از فقط با تقصیر کردن از احرامش خارج میشود مگر آنکه مصدود یا حبس شود که احکام خاص خودشان را دارند.
در حالی که آیت الله خویی اتمام عمره را احتیاط مستحب دانست و در پاسخ صاحب جواهر که متمایل به وجوب بود، فرمود: دلیل خاصی بر اتمام آن نداریم.
مطلب دیگری که آیت الله سبحانی در مورد این روایات ذکر میکند، بحث میقاتی است که برای عمره قضا بیان شده است. پیش از این گفتهایم که میقات کسی که در مکه حضور دارد و میخواهد عمره مفرده انجام دهد، ادنی الحل است و لازم نیست به یکی از میقاتهای پنجگانه برود. در روایت اول و سوم، تعبیر «بعض المواقیت» آمده بود که با ادنی الحل نیز سازگار است؛ اما در روایت دوم فرمود: «يَخْرُجَ إِلَى الْوَقْتِ الَّذِي وَقَّتَهُ رَسُولُ اللَّهِ ص لِأَهْلِهِ». ضمیر «ها» در «لأهله» به «وقت» بر میگردد، یعنی میقاتی که پیامبر(صلّیاللهعلیهوآله) برای اهل آن میقات تعیین نموده است. در این صورت، بر لزوم رفتن به میقاتهای پنجگانه دلالت دارد نه ادنی الحل.
آیت الله سبحانی برای حل این مشکل، دو راه حل ذکر میکند: یکی اینکه رفتن به این میقاتها حمل بر افضلیت شود نه وجوب، دوم اینکه مرجع ضمیر یادشده را «رسول الله» بدانیم، یعنی میقاتی که پیامبر(صلّیاللهعلیهوآله) برای خانوادهاش که مقصود عایشه است، تعیین نمود و چون عایشه طبق روایتی از مسجد تنعیم که ادنی الحل است محرم شده است، عبارت یادشده با ادنی الحل نیز سازگار میشود. ایشان ذیل روایت دوم مینویسد:
الظاهر أنّ خروجه إلى المواقيت الخمسة الّتي وقتها رسول اللّه صلىاللّهعليهوآلهوسلم محمول على الفضل، إذ يكفي في صحّة إحرام العمرة المفردة، الإحرام من أدنى الحل، و لذلك عبّر في صحيح بريد الماضي و خبر أحمد بن علي الآتي بأنّه يخرج إلى بعض المواقيت الشامل لأدنى الحلّ. و قد اعتمرت عائشة بأمر رسول اللّه صلىاللّهعليهوآلهوسلم من التنعيم كما مرّ، و بذلك يحتمل أن يراد بـ «ما وقّت رسول اللّه صلىاللّهعليهوآلهوسلم» أدنى الحلّ أيضا.[15]
ظاهرا رفتن به میقاتهای پنجگانهای که پیامبر(صلّیاللهعلیهوآله) معین نموده است، حمل بر فضیلت میشود، زیرا در صحت احرام عمره مفرده، احرام از أدنی الحل کفایت میکند. به همین جهت در صحیحه «برید» که گذشت و در خبر «أحمد بن علی» که میآید، تعبیر رفتن به بعض المواقیت به کار رفته است که شامل أدنی الحل نیز میگردد. البته همان گونه که گذشت، عایشه به دستور رسول خدا(صلّیاللهعلیهوآله) از تنعیم برای عمره، محرم شد، به همین دلیل احتمال دارد از «ما وقّت رسول الله» همان أدنی الحل اراده شده باشد.
روایتی که بر محرم شدن عایشه از تنعیم دلالت دارد چنین است:
وَ [مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ] بِإِسْنَادِهِ عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ سَعِيدٍ عَنْ صَفْوَانَ بْنِ يَحْيَى وَ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ وَ فَضَالَةَ عَنْ جَمِيلِ بْنِ دَرَّاجٍ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع عَنِ الْمَرْأَةِ الْحَائِضِ إِذَا قَدِمَتْ مَكَّةَ يَوْمَ التَّرْوِيَةِ قَالَ تَمْضِي كَمَا هِيَ إِلَى عَرَفَاتٍ فَتَجْعَلُهَا حَجَّةً ثُمَّ تُقِيمُ حَتَّى تَطْهُرَ فَتَخْرُجُ إِلَى التَّنْعِيمِ فَتُحْرِمُ فَتَجْعَلُهَا عُمْرَةً قَالَ ابْنُ أَبِي عُمَيْرٍ كَمَا صَنَعَتْ عَائِشَةُ.[16]
«جمیل بن دراج» در این روایت صحیحه، میگوید:
از امام صادق (عَلَیْهِالسَّلامِ) در باره زن حائضی پرسیدم که در روز ترويه وارد مکه میشود؟ فرمود: در همان حال، به عرفات میرود، و اعمال خود را حج قرار میدهد، و پس از آن، تا زمانی که پاک شود، اقامت میكند و آنگاه به سوى تنعيم حركت میکند و محرم مىشود و اعمال خود را عمره قرار میدهد. ابن ابی عمیر میگوید: همان طور که عایشه چنین کرد.
گفتنی است که روایت دوم، یعنی صحیحه «مسمع» را هم شیخ صدوق در الفقیه نقل نموده است[17] و هم شیخ کلینی در الکافی[18] و هم شیخ طوسی در تهذیب[19]. راه حل دومی که آیت الله سبحانی بیان نمود را فقط میتوان با نقل شیخ صدوق در الفقیه پذیرفت؛ ولی طبق نقل الکافی و تهذیب سازگار نیست، زیرا در آنها به جای «لِأَهْلِهِ»، «لِأَهْلِ بِلاَدِهِ» آمده است که در این صورت، معنای آن منحصر در مواقیت پنجگانه خواهد بود.
حکم تفریق میان زوجین
در آینده میآید که یکی از احکامی که پس از وقوع آمیزش در احرام حج بر زوجین واجب میشود، وجوب تفریق و جداسازی میان آنهاست. برخی از فقها این حکم را در بحث ما، یعنی جایی که در احرام عمره مفرده و پیش از سعی آمیزش کردهاند نیز لازم دانستهاند؛ ولی آیت الله سبحانی این حکم را قبول ندارد. ایشان میفرماید:
إلى هنا ثبت أنّه إذا جامع قبل السعي، يحكم عليه بأمور أربعة: فساد العمرة، إتمامها، قضاؤها، و البدنة. بقي هنا أمر آخر و هو أنّه إذا جامع المحرم في إحرام الحج يحكم عليهما بالتفريق، و هل يحكم في العمرة المفردة بالتفريق أيضا؟ يمكن القول بوجوب التفريق إلى أن يحلّا. و قد استدلّ بعضهم عليه بروايات.[20]
تا اینجا ثابت شد که اگر [در احرام عمره مفرده] پیش از انجام سعی، آمیزش کند، چهار چیز بر او حکم میشود: فساد عمره، اتمام آن، قضای آن و یک شتر به عنوان کفاره. موضوع دیگری که باقی میماند، این است که وقتی محرم در احرام حج، آمیزش کند، بر آنها حکم میشود که باید از همدیگر [تا وقتی از احرام خارج میشوند] جدا شوند. آیا این حکم در عمره مفرده نیز وجود دارد؟ ممکن است بگوییم: در اینجا نیز باید میان آنها جدایی صورت بگیرد تا از احرام خارج شوند. برای اثبات این مطلب به روایاتی استدلال شده است.
سپس سه روایت را در اثبات وجوب تفریق ذکر نموده و در هر سه، اشکال میکند. متن روایات چنین است:
روایت اول
وَ [مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ بِإِسْنَادِهِ] عَنْهُ (مُوسَى بْنِ الْقَاسِمِ) عَنْ صَفْوَانَ عَنْ مُعَاوِيَةَ بْنِ عَمَّارٍ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع عَنْ رَجُلٍ مُحْرِمٍ وَقَعَ عَلَى أَهْلِهِ فَقَالَ إِنْ كَانَ جَاهِلًا فَلَيْسَ عَلَيْهِ شَيْءٌ وَ إِنْ لَمْ يَكُنْ جَاهِلًا فَإِنَّ عَلَيْهِ أَنْ يَسُوقَ بَدَنَةً وَ يُفَرَّقُ بَيْنَهُمَا حَتَّى يَقْضِيَا الْمَنَاسِكَ وَ يَرْجِعَا إِلَى الْمَكَانِ الَّذِي أَصَابَا فِيهِ مَا أَصَابَا وَ عَلَيْهِ الْحَجُّ مِنْ قَابِلٍ.[21]
«معاویة بن عمار» در این روایت صحیحه میگوید:
از امام صادق(علیهالسلام) در باره مُحرمی پرسیدم که با همسرش آمیزش کرده است. فرمود: اگر جاهل بوده، چیزی بر عهدهاش نیست؛ ولى اگر جاهل نبوده، بايد شتری را [برای قربانى کردن] همراه خود ببرد و بايد میان آنها جدایی بیفتد تا وقتی که مناسکشان را تمام کرده و به مکانی که در آنجا مرتکب آن عمل شدهاند، بر گردند و باید سال بعد نیز حج را دو باره انجام دهد.
آیت الله سبحانی در تقریب استدلال به این روایت مینویسد:
وجه الاستدلال على وجوب التفريق هو أنّ الموضوع «رجل وقع على أهله» و هو يشمل العمرة المفردة.[22]
وجه استدلال بر وجوب تفریق این است که مورد سؤال «محرمی است که با همسرش، آمیزش کرده است» و این شامل عمره مفرده نیز میشود.
ولی به آن این گونه اشکال میکند:
يلاحظ عليه: أنّ في الرواية شاهدين على أنّها راجعة إلى الوقاع في إحرام الحجّ، لا إحرام العمرة المفردة: 1ـ قوله: «حتى يقضيا المناسك» و هو ظاهر في مناسك الحج، و هو ظاهر في أنّ مصبّ الإصابة هو إحرام الحجّ. 2ـ قوله: «و عليه الحج من قابل» و العمرة المفردة، سواء أ كانت فاسدة أم صحيحة، لا تستعقب الحجّ من قابل.[23]
اشکالش این است که دو شاهد در این روایت وجود دارد که مقصود، آمیزش در احرام حج است نه احرام عمره مفرده: 1 ـ عبارت «حَتَّى يَقْضِيَا الْمَنَاسِكَ» که ظاهرش مناسک حج است و معلوم میشود که محل وقوع آمیزش، احرام حج بوده است. 2 ـ عبارت «وَ عَلَيْهِ الْحَجُّ مِنْ قَابِلٍ»، در حالی که عمره مفرده ـ فرقی ندارد باطل باشد یا صحیح ـ بعد حجی که سال بعد انجام میشود، نمیآید [بلکه ماه بعد میآید].
روایت دوم
وَ [مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ بِإِسْنَادِهِ] عَنْهُ (سَعْدِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ) عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ عَنِ الْعَبَّاسِ بْنِ مَعْرُوفٍ عَنْ حَمَّادِ بْنِ عِيسَى عَنْ أَبَانِ بْنِ عُثْمَانَ رَفَعَهُ إِلَى أَبِي جَعْفَرٍ وَ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالا الْمُحْرِمُ إِذَا وَقَعَ عَلَى أَهْلِهِ يُفَرَّقُ بَيْنَهُمَا يَعْنِي بِذَلِكَ لَا يَخْلُوَانِ وَ أَنْ يَكُونَ مَعَهُمَا ثَالِثٌ.[24]
در این روایت مرفوعه از امام باقر(علیهالسلام) و امام صادق(علیهالسلام) نقل شده که میفرمایند:
اگر مُحرم با همسرش آمیزش کند، میان آنها جدایی میافتد، یعنی تنها نباشند و نفر سومی همراه آنان باشد.
وجه استدلال به این روایت نیز مانند روایت قبلی است، زیرا «المُحرم» عام است و شامل محرم به احرام عمره مفرده نیز میشود؛ ولی آیت الله سبحانی به آن این گونه اشکال میکند:
يلاحظ عليه ـ مضافا إلى أنّها مرفوعة لا مسندة ـ : أنّ الراوي سأل الإمامين عليهما السّلام عن معنى جملة مقطوعة من الصدر و الذيل و هي «المحرم إذا وقع على أهله يفرّق بينهما» و الإمام أيضا فسّرها بقوله: «لا يخلوان و أن يكون معهما ثالث»، فإذا فالجملة المقطوعة غير واضحة المقصود و المعنى، فهل هي راجعة إلى العمرة المفردة، أو عمرة التمتّع، أو عمرة الحجّ؟[25]
اشکالش این است که افزون بر ضعف سند، راوی از دو امام(علیهما السلام) از معنای جملهای پرسیده است که صدر و ذیلش ذکر نشده است و آن جمله این است: «اگر مُحرم با همسرش آمیزش کند، میان آنها جدایی صورت میگیرد» و امام نیز آن را اینگونه تفسیر نموده است: «تنها نباشند و نفر سومی همراه آنان باشد». بنابراین، مقصود و معنای جمله بدون پس و پیش، روشن نیست که آیا مربوط به عمره مفرده است یا تمتع یا حج؟
روایت سوم
مُحَمَّدُ بْنُ يَعْقُوبَ عَنْ عِدَّةٍ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ سَعِيدٍ عَنِ النَّضْرِ بْنِ سُوَيْدٍ عَنْ هِشَامِ بْنِ سَالِمٍ عَنْ سُلَيْمَانَ بْنِ خَالِدٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: سَأَلْتُهُ عَنْ رَجُلٍ بَاشَرَ امْرَأَتَهُ وَ هُمَا مُحْرِمَانِ مَا عَلَيْهِمَا فَقَالَ إِنْ كَانَتِ الْمَرْأَةُ أَعَانَتْ بِشَهْوَةٍ مَعَ شَهْوَةِ الرَّجُلِ فَعَلَيْهِمَا الْهَدْيُ جَمِيعاً وَ يُفَرَّقُ بَيْنَهُمَا حَتَّى يَفْرُغَا مِنَ الْمَنَاسِكِ وَ حَتَّى يَرْجِعَا إِلَى الْمَكَانِ الَّذِي أَصَابَا فِيهِ مَا أَصَابَا وَ إِنْ كَانَتِ الْمَرْأَةُ لَمْ تُعِنْ بِشَهْوَةٍ وَ اسْتَكْرَهَهَا صَاحِبُهَا فَلَيْسَ عَلَيْهَا شَيْءٌ.[26]
«سلیمان بن خالد» در این روایت صحیحه میگوید:
از امام صادق(علیهالسلام) پرسیدم: مردى که با همسرش در حالىكه هر دو مُحرماند، نزديكى مىكند چه چيزى بر عهده آنها است؟ فرمود: اگر زن با شهوت خود به شهوت مرد كمک كند، بر عهده آنها قربانى است و بين آنها جدايى مىافتد تا هنگامى كه از اعمال فارغ شوند و به آن جایی که مرتکب آن عمل شدهاند، برگردند. و اگر زن با شهوت خود كمک نكند و همسرش او را مجبور كند چيزى بر عهده آن زن نيست.
آیت الله سبحانی در بیان اشکال به استدلال به روایت فوق مینویسد:
يلاحظ عليه: أنّ هذه الصحيحة و إن كانت خالية من قوله: «و عليه الحجّ من قابل» كما كان في الصحيح الأوّل، لكنّها تحدّد التفريق بالفراغ من المناسك، و هو ظاهر في مناسك الحجّ، و أنّ مصبّ الإصابة هو إحرامه.[27]
اشکالش این است که هرچند در این صحیحه بر خلاف صحیحه اولی، عبارت «وَ عَلَيْهِ الْحَجُّ مِنْ قَابِلٍ» وجود ندارد؛ ولی زمان جدایی افتادن میان آنها را تا پایان مناسک دانسته است و این ظهور در مناسک حج دارد و اینکه محل وقوع نیز، احرام حج بوده است.
به هر حال، ایشان قبول نمیکند که در عمره مفرده نیز حکم به تفریق شود، در حالی که برخی آقایان مثل آیت الله محقق داماد این حکم را قبول دارند.
نوع کفاره جماع در احرام عمره مفرده
بر اساس آنچه در روایات فوق آمده بود، کفاره جماع قبل از سعی در احرام عمره مفرده، یک شتر است، زیرا در هر سه روایت فرمود: «عَلَيْهِ بَدَنَةٌ»؛ ولی برخی از آقایان مثل آیت الله خویی قائل به درجهبندی و ترتیب هستند، یعنی میگویند: کفاره آن شتر است و اگر نداشت گاو و اگر نداشت گوسفند.
شاید این گروه به روایات باب سیزدهم از ابواب «کفارات الاستمتاع فی الاحرام» استناد میکنند که در برخی از آنها تعبیر «عَلَيْهِ جَزُورٌ أَوْ بَقَرَةٌ»[28] آمده است و در برخی «يَنْحَرُ جَزُوراً»[29] و در برخی دیگر «عَلَيْهِ دَمُ شَاةٍ».[30]
ولیکن همه این روایات مربوط به متمتّع است نه عمره مفرده. بنابراین، اگر قائل به اشتراک عمره مفرده و تمتع در این احکام شویم، همان گونه که صاحب مدارک میفرمود، باید میان این روایات به همان ترتیبی که آیت الله خویی فرمود، جمعبندی نمود؛ و اگر قائل به عدم اشتراک شدیم، روایات این باب ارتباطی با بحث ما ندارد و کفاره جماع در عمره مفرده متعین در یک شتر خواهد بود که از نظر ما چنین است.
غفر الله لنا و لکم إن شاء الله
[1]. الصحيفة السجّاديّة، الإمام زین العابدین(عَلَیْهِالسَّلامِ)، الدعاء 20.
[2]. الکافی، الشیخ الکلینی (329 ق)، ج2، ص271، ح13، ط ـ الإسلامیة.
[3]. الكافى، الشیخ الکلینی (329 ق)، ج2، ص273، ح20، ط ـ الإسلامیة.
[4]. شرائع الإسلام فی مسائل الحلال و الحرام، المحقق الحلی (676 ق)، ج1، ص270، ط ـ اسماعیلیان.
[5]. جواهر الكلام فی شرح شرائع الإسلام، محمد حسن النجفی (1226 ق)، ج20، ص380.
[6]. مدارك الأحكام فی شرح عبادات شرائع الإسلام، السید محمد الموسوی العاملی (1009 ق)، ج8، ص422.
[7]. مدارك الأحكام فی شرح عبادات شرائع الإسلام، السید محمد الموسوی العاملی (1009 ق)، ج8، ص423.
[8]. ر. ک: جواهر الكلام فی شرح شرائع الإسلام، محمد حسن النجفی (1226 ق)، ج20، ص381.
[9]. جواهر الكلام فی شرح شرائع الإسلام، محمد حسن النجفی (1226 ق)، ج20، ص383.
[10]. وسائل الشيعة، الشیخ حرّ العاملی (1104 ق)، ج13، ص128، ابواب کفارات الإستمتاع فی الإحرام، ب12، ح1، ط ـ آل البیت.
[11]. وسائل الشيعة، الشیخ حرّ العاملی (1104 ق)، ج13، ص128، ابواب کفارات الإستمتاع فی الإحرام، ب12، ح2، ط ـ آل البیت.
[12]. وسائل الشيعة، الشیخ حرّ العاملی (1104 ق)، ج13، ص129، ابواب کفارات الإستمتاع فی الإحرام، ب12، ح4، ط ـ آل البیت.
[13]. الحج فی الشریعة الإسلامیة الغراء، جعفر سبحانی، ج3، ص80.
[14]. الحج فی الشریعة الإسلامیة الغراء، جعفر سبحانی، ج3، ص80.
[15]. الحج فی الشریعة الإسلامیة الغراء، جعفر سبحانی، ج3، ص81.
[16]. وسائل الشيعة، الشیخ حرّ العاملی (1104 ق)، ج11، ص296، ابواب اقسام الحج، ب 21، ح 2 ط ـ آلالبیت.
[17]. ر. ک: کتاب من لایحضره الفقیه، الشیخ الصدوق (381 ق)، ج2، ص452.
[18]. ر. ک: الکافی، الشیخ الکلینی (329 ق)، ج4، ص538، ح2، ط ـ الإسلامیة.
[19]. ر. ک: تهذیب الأحکام، الشیخ الطوسی (460 ق)، ج5، ص323.
[20]. الحج فی الشریعة الإسلامیة الغراء، جعفر سبحانی، ج3، ص81.
[21]. وسائل الشيعة، الشیخ حرّ العاملی (1104 ق)، ج13، ص110، ابواب کفارات الإستمتاع فی الإحرام، ب3، ح2، ط ـ آل البیت.
[22]. الحج فی الشریعة الإسلامیة الغراء، جعفر سبحانی، ج3، ص82.
[23]. الحج فی الشریعة الإسلامیة الغراء، جعفر سبحانی، ج3، ص82.
[24]. وسائل الشيعة، الشیخ حرّ العاملی (1104 ق)، ج13، ص111، ابواب کفارات الإستمتاع فی الإحرام، ب3، ح6، ط ـ آل البیت.
[25]. الحج فی الشریعة الإسلامیة الغراء، جعفر سبحانی، ج3، ص83.
[26]. وسائل الشيعة، الشیخ حرّ العاملی (1104 ق)، ج13، ص115، ابواب کفارات الإستمتاع فی الإحرام، ب4، ح1، ط ـ آل البیت.
[27]. الحج فی الشریعة الإسلامیة الغراء، جعفر سبحانی، ج3، ص83.
[28]. وسائل الشيعة، الشیخ حرّ العاملی (1104 ق)، ج13، ص129، ابواب کفارات الإستمتاع فی الإحرام، ب13، ح1 و 5 ط ـ آل البیت.
[29]. وسائل الشيعة، الشیخ حرّ العاملی (1104 ق)، ج13، ص130، ابواب کفارات الإستمتاع فی الإحرام، ب13، ح2 و 4 ط ـ آل البیت.
[30]. وسائل الشيعة، الشیخ حرّ العاملی (1104 ق)، ج13، ص130، ابواب کفارات الإستمتاع فی الإحرام، ب13، ح3، ط ـ آل البیت.