بحث اخلاقی
نشانه بیماری قلب (1)
وَ اجعَلني... مِن صالِحِی العِبادِ.[1]
در تبیین این جمله از دعای نورانی مکارم الاخلاق در چند جلسه قبل، حدیثی نورانی را از امام صادق(علیهالسلام) خواندیم که در آن آمده بود:
إنّكَ قد جُعِلتَ طبيبَ نَفسِكَ و عُرِّفتَ آيةَ الصِّحّةِ و بُيِّنَ لكَ الدّاءُ وَ دُلِلْتَ عَلَى الدَّوَاء.[2]
تو طبيب نفْس خويش قرار داده شدهاى و نشانه سلامتى به تو شناسانده شده و درد براى تو روشن شده و به دارو راهنمايى شدهاى.
در هشت جلسه پیشین در باره «آیة الصحة»، یعنی نشانههای سلامتی معنوی انسان صحبت کردیم و اشاره شد که علائم سلامتی قلب، برخورداری از ادراکات حصولی و حضوری بیشتر و نیز احساسات باطنی سودمندتر است. در این فرصت، برخی از احساسات سازنده مانند: میل به حق، محبت به خدا و خوف از او را بیان کردیم. افزون بر موارد یاد شده، در قرآن ویژگیهای دیگری به «قلب» نسبت داده شده که از احساسات سودمند باطنی هستند، مانند: «آرامش»، «ایمان»[3]، «تقوا»[4]، «خشوع»[5]، «لینت»[6]، «اخبات»[7]، «رأفت»[8] و «انابه»[9]. توضیح این موارد که همگی از نشانههای سلامتی قلباند، فرصت بیشتری میطلبد. از این رو، در این باره به همین مقدار بسنده میکنیم و سراغ جمله بعدی، یعنی «بُيِّنَ لكَ الدّاءُ» میرویم و برخی از مهمترین علائم بیماری معنوی را تبیین مینماییم.
قلب بیمار سه علامت دارد: محرومیت از ادراکات قلبی، احساسات زیانبار باطنی و ابتلا به بیماری شرک و شک.
نخستین نشانه بیماری قلب این است که شخص بیمار نمیتواند حقایق نامحسوس جهان را ادراک کند، از این رو، ادراکات او همانند ادراکات حیوانات، اختصاص به جهان محسوس دارد و به تعبیر قرآن کریم:
﴿يَعْلَمُونَ ظَاهِرًا مِّنَ ٱلْحَيَوٰةِ ٱلدُّنْيَا وَ هُمْ عَنِ ٱلْأَخِرَةِ هُمْ غَـٰفِلُونَ﴾.[10]
نمایی از زندگانی این جهان را میشناسند و از جهان واپسین غافلند.
انسانی که از ادراکات قلبی محروم است، فقط همین ظواهر دنیایی مثل: خوردن، خوابیدن، ازدواج و پول را میبیند و بدین جهت از جهان نامحسوس غافل است و نمیتواند آنها را درک کند.
دومین نشانه بیماری معنوی احساسات زیانبار است، یعنی حالات روانی ویژهای که برای زندگی دنیوی و اخروی انسان خطرناک است. خطرناکترین این احساسات که در مقابل احساسات سودمند باطنی قرار دارند، عبارت است از: نفرت از حق و تمایل به پذیرش باطل.
افراد تبهکار، در اثر کارهای زشت و آلودگی روانی، نه تنها ظرفیت پذیرش حق و انجام کارهای نیک را از دست میدهند؛ بلکه از حق نفرت پیدا میکنند و کارهای نیک، نزد آنان منفور میگردد و به تعبیر قرآن کریم آنان مبتلا به «ضیق صدر» میشوند:
﴿فَمَن يُرِدِ ٱللَّهُ أَن يَهْدِيَهُ يَشْرَحْ صَدْرَهُ لِلاْءِسْلَامِ وَمَن يُرِدْ أَن يُضِلَّهُ يَجْعَلْ صَدْرَهُ ضَيِّقًا حَرَجًا كَأَنَّمَا يَصَّعَّدُ فِى ٱلسَّمَاءِ﴾.[11]
خداوند هر کس را که بخواهد راهنمایی کند، سینهاش را برای [پذیرش] اسلام میگشاید و هر کس را که بخواهد گمراه کند، سینهاش را سخت، تنگ میدارد گویی در آسمان بالا میرود.
مقصود از «اضلال الهی»، «ضلالت کیفری» است، یعنی کارهای زشتی انجام داده که کیفر آن این است که خدا او را گمراه کند. پذیرش حق برای این گونه افراد، همانند بالا رفتن در آسمان، سخت دشوار است؛ بلکه عادتاً امکانپذیر نیست.
بحث فقهی
موضوع: تروک احرام ـ النظر إلی النساء (4)
یادآوری
بحث در تروک احرام و کفاره نگاه کردن به زنان اجنبیه در حال احرام بود.
ممکن است گفته شود با توجه به اینکه این مسئله از مسائلی نیست که زیاد مورد ابتلا باشد، چرا چندین جلسه راجع به آن بحث میکنیم؟ در پاسخ میگوییم: عمده هدف از نقل اقوال گوناگون و تفصیل اینچنینی، آموزش شیوه استنباط از روایات و روش اجتهاد است. هر چند این مسئله خیلی مبتلا به نیست، ولی روایات مربوط به آن از روایاتی است که یادگیری شیوه حل تعارض میان آنها و دقت در فقه الحدیث آنها به روش استنباط کمک میکند.
ادامه بحث کفاره نگاه به اجنبیه در حال احرام
ظاهرا در اینکه اگر نگاه به اجنبیه از روی شهوت و همراه امناء باشد، کفاره دارد، بحثی نیست. بحث در نوع کفاره است. بسیاری از فقها کفاره آن را شتر، گاو و گوسفند دانستهاند و در مقابل، عده کمی، فقط یک گوسفند را کفاره چنین نگاهی دانستهاند. گروه اول در نوع ترتیب میان این سه مورد، به سه دسته تقسیم میشوند:
دستهای میگویند: در مرحله نخست میان اینکه شتر قربانی کند یا گاو، مخیر است و در مرحله بعد، اگر نتوانست نوبت به گوسفند میرسد.
عدهای از آنها از جمله حضرت امام به تناسب توانایی فرد هنگام قربانی کردن، میان شتر، گاو و گوسفند تفصیل میدهند، از نظر این گروه، فرقی ندارد شخص فقیر باشد یا پولدار، بلکه اگر میتواند باید شتر قربانی کند، اگر نتوانست گاو و در مرحله آخر گوسفند.
دسته سوم، مانند آیت الله خویی طبق آنچه در ظاهر برخی روایات آمده بود، میان موسر، متوسط و فقیر تفصیل داده و به ترتیب برای آنها شتر، گاو و گوسفند را واجب کردهاند.
در جلسه قبل روایات مربوط به نوع کفاره آن را خواندیم. در این جلسه وجوه جمع میان این روایات را میخوانیم تا بتوانیم نتیجه نهایی را بگیریم.
جمعبندی صاحب ریاض
صاحب ریاض میفرماید:
لو أمنى بنظره إلىٰ غير أهله فبدنة إن كان موسراً، و بقرة إن كان متوسطاً، و شاة إن كان معسراً كما في الموثق، و عليه الأكثر.[12]
[کفاره مُحرم] در صورتی که با نگاه کردن به غیر همسرش، انزال شود، یک شتر است اگر پولدار باشد، و یک گاو است اگر میانه حال باشد و یک گوسفند است اگر تنگدست باشد، همان گونه که در روایتی موثقه آمده است و اکثر فقها نیز همین نظر را اختیار کردهاند.
بنابراین، به فرموده ایشان، نظر اکثر فقها همان است که در فرمایش آیت الله خویی آمده بود، یعنی ترتیب میان شتر، گاو و گوسفند بر اساس وضعیت مالی فرد. مستند این قول نیز همان طور که ایشان فرموده است، موثقه «ابو بصیر» است که در آن آمده بود:
قُلْتُ لِأَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع رَجُلٌ مُحْرِمٌ نَظَرَ إِلَى سَاقِ امْرَأَةٍ فَأَمْنَى فَقَالَ إِنْ كَانَ مُوسِراً فَعَلَيْهِ بَدَنَةٌ وَ إِنْ كَانَ وَسَطاً فَعَلَيْهِ بَقَرَةٌ وَ إِنْ كَانَ فَقِيراً فَعَلَيْهِ شَاةٌ.[13]
به امام صادق(علیهالسلام) گفتم: مرد مُحرمی به ساق پای زنى نگاه کرده و در اثر آن منى از او خارج شده است. فرمود: اگر توانگر باشد بر عهده او یک شتر است، و اگر ميانه حال باشد بر عهده او یک گاو است، و اگر فقير باشد گوسفندی بر ذمه دارد.
این مضمون در روایت چهارم به عنوان یکی از دو نسخه روایت نقل شده از علل الشرائع نیز آمده بود، ولی روایت ضعیف السند است، لذا بدان اشارهای نشده است.
ایشان در ادامه به دو قول دیگر در این باره اینگونه اشاره نموده است:
خلافاً للمقنع فجزور أو بقرة، و إن لم يجد فشاة؛ للصحيح. و لبعض المتأخرين، فأحتمل الاكتفاء بالشاة مطلقاً، كما عن ابن حمزة، حيث لم يذكر هنا إلّا الشاة؛ للحسن أو الصحيح: في محرم نظر إلىٰ غير أهله فأنزل، قال: «عليه دم، لأنه نظر إلىٰ غير ما يحل له، و إن لم يكن أنزل فليتّق و لا يعد، و ليس عليه شيء».[14]
بر خلاف [شیخ صدوق در] المقنع که بر اساس روایتی صحیحه قائل است: کفاره آن یک شتر یا یک گاو است و اگر نداشت یک گوسفند است و بر خلاف برخی از متأخرین که احتمال دادهاند قربانی کردن یک گوسفند، مطلقا کفایت میکند، همان طور که از ابن حمزه [طوسی در الوسیلة] نقل شده است، چرا که وی در اینجا فقط گوسفند را ذکر کرده است. دلیل آنها نیز این روایت حسنه یا صحیحه است که در باره محرمی که به غیر همسرش نگاه کرده و انزال شده است، میفرماید: «بر عهده اوست كه [یک گوسفند] قربانى كند، زيرا او به چيزى نگاه كرده كه بر او حلال نيست و اگر انزال نشده باشد، بايد از خدا بترسد و اين كار را تكرار نكند و بر عهده او چيزى نيست».
مستند قول شیخ صدوق در المقنع صحیحه «زرارة» است که در آن آمده بود:
سَأَلْتُ أَبَا جَعْفَرٍ ع عَنْ رَجُلٍ مُحْرِمٍ نَظَرَ إِلَى غَيْرِ أَهْلِهِ فَأَنْزَلَ قَالَ عَلَيْهِ جَزُورٌ أَوْ بَقَرَةٌ فَإِنْ لَمْ يَجِدْ فَشَاةٌ.[15]
از امام باقر(علیهالسلام) در باره مرد مُحرمی پرسیدم که با نگاه کردن به غیر همسرش، منی از او خارج شده است؟ فرمود: بر عهده او یک شتر یا یک گاو است و اگر نداشت، یک گوسفند.
مستند قول اخیر، یعنی قول ابن حمزه که کفاره را فقط یک گوسفند دانسته نیز صحیحه «معاویة بن عمار» است که در آن آمده بود:
فِي مُحْرِمٍ نَظَرَ إِلَى غَيْرِ أَهْلِهِ فَأَنْزَلَ قَالَ عَلَيْهِ دَمٌ.[16]
در باره مُحرمی که به غیر همسرش نگاه کرده و انزال شده است، فرمود: بر عهده اوست كه [یک گوسفند] قربانى كند.
صاحب ریاض در ادامه میفرماید:
فيهما نظر؛ لقبول الخبرين التنزيل علىٰ الموثق، بحمل «أو» علىٰ التخيير بنحو يجامع الترتيب. و يقيّد الدم الذي هو عبارة عن الشاة بصورة الفقر، أو يراد منه ما يعمّ كلّاً من الثلاثة، و ينزّل علىٰ التفصيل المزبور في الرواية، جمعاً بينهما و بين الموثق، لصراحته بالإضافة إليهما و إن قصر سنده عنهما، لانجباره أو اعتضاده بالشهرة العظيمة التي تجعلها أقوى من الصحيح بمراتب شتّىٰ، سيّما مع اعتضاده هنا بالاحتياط و المرجع في المفهومات الثلاثة إلىٰ العرف.[17]
در این دو قول اشکال است، زیرا روایت دوم و سوم قابلیت تطبیق بر روایت اول که موثقه بود را دارند، به این صورت که حرف «أو» در روایت دوم بر تخییری حمل شود که با ترتیب نیز جمع گردد. کلمه «دم» در روایت سوم که مقصود از آن «گوسفند» است نیز بر حالت فقر حمل شود و اگر مقصود از آن، یک قربانی است، شامل هر سه نوع قربانی (شتر، گاو و گوسفند) میگردد تا بدین سان با تفصیل یادشده در روایت اول، تطبیق شوند. از این رو، میان این دو روایت و روایت موثقه جمع میشود. [اگر گفته شود چرا موثقه را بر آن دو تطبیق ندهیم، میگوییم:] زیرا موثقه نسبت به دو روایت دیگر، صراحت دارد، هر چند به لحاظ سندی، در مرحله دوم قرار دارد، اما ضعف سندی آن با شهرت جبران یا تقویت میگردد، شهرتی که به قدری زیاد است که به مراتب از روایت صحیحه، قویتر است، خصوصا اینکه در اینجا احتیاط نیز به کمک شهرت میآید. مرجع در مفاهیم سهگانه [موسر، متوسط و فقیر] نیز عرف است.
ایشان پس از این جمعبندی به اختلافی که میان ترتیب بر اساس امکان قربانی کردن که نظر حضرت امام بود و ترتیب بر اساس وضعیت مالی شخص که نظر آیت الله خویی بود، میپردازد و از قول دوم دفاع مینماید. میفرماید:
و قيل: ينزل ذلك علىٰ الترتيب، فيجب البدنة علىٰ القادر عليها، فإن عجز عنها فالبقرة، و إن عجز عنها فالشاة. و به قطع الفاضل في الإرشاد و الشهيد في الدروس. و الرواية تدل علىٰ الأول، و لعلّ وجه تنزيلها علىٰ ما ذكره البناء علىٰ الغالب من أن شأن المتوسط أن يعجز عن البدنة، و الفقير عن البقرة. و لا يخلو عن نظر.[18]
گفته شده: آنچه در موثقه آمده، بر چنین ترتیبی تطبیق میشود که شتر بر کسی واجب است که بتواند آن را به عنوان کفاره بدهد ولی اگر نتوانست، گاو و اگر از آن هم عاجز بود، گوسفند. علامه حلی در ارشاد و شهید اول در الدروس به این نظر قطع پیدا کردهاند، در حالی که این روایت بر معنای اول [که تفصیل میان وضعیت مالی است] دلالت دارد. شاید دلیل چنین تطبیقی ـ چنانکه گفته شده ـ این باشد که غالباً شأن فرد متوسط الحال این است که نمیتواند شتر بدهد و شأن فقیر نیز این است که نمیتواند گاو بدهد؛ ولی این دلیل، خالی از اشکال نیست.
جمعبندی آیت الله خویی
آیت الله خویی نیز در جمعبندی میان این روایات، موثقه «ابو بصیر» که دال بر ترتیب سهگانه بود را بر صحیحه «زرارة» که دال بر تخییر میان شتر و گاو بود، مقدم میکند، زیرا موثقه صریح است ولی صحیحه، ظهور دارد. اطلاق «علیه دم» در صحیحه «معاویة» را نیز با ترتیب یادشده در موثقه، مقید نموده است. میفرماید:
أمّا النظر إلى الأجنبية فالعبرة بالنظر الّذي يكون سبباً للإمناء، فإذن لا فرق بين ما إذا كان عن شهوة أو غير شهوة، و الكفّارة مخيرة بين جزور و بقرة، فان لم يجد فشاة كما هو الظاهر من صحيح زرارة «عن رجل محرم نظر إلى غير أهله فأنزل، قال: عليه جزور أو بقرة، فان لم يجد فشاة» و لكن في معتبرة أبي بصير ورد فيها الترتيب، قال: «قلت لأبي عبد اللّٰه (عليه السلام): رجل محرم نظر إلى ساق امرأة فأمنى، فقال: إن كان موسراً فعليه بدنة، و إن كان وسطاً فعليه بقرة، و إن كان فقيراً فعليه شاة، ثمّ قال:...» فتكون مقيّدة بصحيحة زرارة المتقدِّمة، و نرفع اليد عن ظهور صحيحة زرارة في التخيير بصراحة هذه في الترتيب. و أيضاً ورد في حسنة معاوية بن عمار «في محرم نظر إلى غير أهله فأنزل، قال: عليه دم لأنّه نظر إلى غير ما يحل له». فإن إطلاق الأمر بالدم يقيد بما في معتبرة أبي بصير، فالنتيجة هي الترتيب كما في المتن استناداً إلى رواية أبي بصير، و أمّا تشخيص كون المحرم موسراً أو وسط الحال أو كونه فقيراً فهو موكول إلى العرف.[19]
در نگاه به اجنبیه ملاک نگاهی است که سبب امناء میشود، به همین جهت، فرقی میان نگاه از روی شهوت و غیر آن نیست. کفاره آن نیز تخییر میان شتر و گاو است و اگر نشد، گوسفند، همان گونه که از صحیحه «زرارة» ظاهر میگردد که میگوید: «در باره مرد مُحرمی پرسیدم که با نگاه کردن به غیر همسرش، منی از او خارج شده است؟ فرمود: بر عهده او یک شتر یا یک گاو است و اگر نداشت، یک گوسفند»؛ ولی در معتبره «أبو بصیر» کفاره به صورت ترتیبی وارد شده است، میگوید: «به امام صادق(علیهالسلام) گفتم: مرد مُحرمی به ساق پای زنى نگاه کرده و در اثر آن منى از او خارج شده است. فرمود: اگر توانگر باشد بر عهده او یک شتر است، و اگر ميانه حال باشد بر عهده او یک گاو است، و اگر فقير باشد گوسفندی بر ذمه دارد. سپس فرمود:...». بر این اساس، باید معتبره با صحیحه «زرارة» مقید شود؛ ولی ما از ظهور صحیحه «زرارة» در تخییر به خاطر صراحت این معتبره در ترتیب، دست میکشیم. همچنین در حسنه «معاویة بن عمار» آمده: «در باره مُحرمی که به غیر همسرش نگاه کرده و انزال شده است، فرمود: بر عهده اوست كه قربانى كند، زيرا او به چيزى نگاه كرده كه بر او حلال نيست». اطلاق امر به قربانی، با آنچه در معتبره «أبو بصیر» آمده بود، مقید میشود. پس نتیجه، همان ترتیبی میشود که در متن بود و مستند به روایت «ابو بصیر» است. تشخیص پولدار یا متوسط الحال یا فقیر بودن مُحرم نیز بر عهده عرف است.
جمعبندی آیت الله سید علی محقق
ایشان ابتدا به تقیید صحیحه «زرارة» توسط موثقه «ابو بصیر»، اینگونه اشکال نموده که اولا نسبت میان این دو روایت، اطلاق و تقیید نیست، بلکه عموم خصوص من وجه است، ثانیاً بر فرض قبول تقیید نیز نتیجه آن همان میشود که حضرت امام فرموده، یعنی ترتیب بدون در نظر گرفتن وضعیت مالی فرد، نه آنچه مشهور میگویند، یعنی ترتیب بر اساس حالات سهگانه مالی. پس از ذکر این اشکال در جمع میان روایات دو احتمال را ذکر نموده و مینویسد:
فلابدّ فی الجمع بین الروایات إما بالقول بأنّ المراتب الثلاث محمول علی مراتب الوجدان حین التکلیف لا علی الطبقات العرفیة، و حینئذٍ یصح التقیید المذکور و ینطبق علی ما فی المتن و هو المطابق للاحتیاط، أو الأخذ بإطلاق روایة معاویة بن عمار و أنّه یکفی مطلق الدم و سائر الروایات علی الفضل و الاستحباب، فتدبر.[20]
پس در جمع میان این روایات چاره نیست جز اینکه یا بگوییم: مراتب سهگانه [موسر، متوسط و فقیر] بر مراتب وجدان هنگام ادای تکلیف حمل میشوند نه بر طبقات عرفی. در این صورت، تقیید یادشده نیز [یعنی تقیید صحیحه «زرارة» توسط موثقه «ابو بصیر»] صحیح خواهد بود و بر آنچه در متن آمده نیز تطبیق میگردد، احتیاط هم مطابق آن است. یا اینکه بگوییم: اطلاق روایت «معاویة بن عمار» را میگیریم که در این صورت، مطلق قربانی کفایت میکند و سایر روایات بر استحباب حمل میشود.
حمل بر مراتب وجدان به این معناست که فرقی ندارد عرفا پولدار است یا فقیر، بلکه مهم، وضعیت مالی او هنگام قربانی کردن است که اگر در آن لحظه بتواند باید شتر بدهد و گرنه گاو و در نهایت گوسفند. فرقش در فرضی است که شخص به لحاظ عرفی فقیر محسوب شود، اما هنگام انجام تکلیف، توانایی قربانی کردن شتر را داشته باشد. طبق نظریه طبقات عرفیه، چون بر فقیر، گوسفند واجب است، باید گوسفند بدهد، اما طبق نظریه مراتب وجدان، چون میتواند شتر بدهد، باید شتر بدهد که در این صورت، به احتیاط نیز عمل کرده است.
جمعبندی آیت الله زنجانی
خداوند سبحان آیت الله زنجانی را حفظ کند. ایشان یکی از علمای بزرگ زمان ما هستند و هر زمان ما با ایشان جلسهای داشتیم، جلسه مفید و قابل استفادهای بوده است، زیرا اصلا سخن زائدی در این جلسات وجود ندارد، بلکه یا در باره مباحث فقهی و رجالی صحبت میکند یا داستانهای آموزنده بیان میکند. در بیان این مطالب نیز با تکیه بر حافظه قویای که دارند، میفرماید: فلانی از فلانی و او از فلانی و همین طور گاهی تا ده نفر را یاد میکند.
همان طور که گذشت ایشان در حاشیه مناسک حج حضرت امام قائل به تفصیل میان محل نگاه کردن شد و فرمود:
اگر به غیر همسر خود نگاه کند ـ با شهوت یا بیشهوت ـ و انزالش شود، اگر به دست و پای او و مانند آن نگاه کرده، یک شتر یا گاو و اگر نمیتواند یک گوسفند قربانی کند و اگر به ساق و عورت و مانند آن نگاه کرده، چنانچه ثروتمند است یک شتر و اگر متوسط الحال است یک گاو و اگر فقیر است یک گوسفند قربانی کند.[21]
در واقع، ایشان از یک سو، به لحاظ نوع کفاره بیان شده در روایات، اطلاق «معاویة بن عمار» (عَلَيْهِ دَمٌ) را با دو روایت دیگر، یعنی صحیحه «زرارة» (عَلَيْهِ جَزُورٌ أَوْ بَقَرَةٌ فَإِنْ لَمْ يَجِدْ فَشَاةٌ) و موثقه «ابو بصیر» (إِنْ كَانَ مُوسِراً فَعَلَيْهِ بَدَنَةٌ وَ إِنْ كَانَ وَسَطاً فَعَلَيْهِ بَقَرَةٌ وَ إِنْ كَانَ فَقِيراً فَعَلَيْهِ شَاةٌ) تقیید نموده است، اما میان این دو روایت نتوانسته جمع نماید، بلکه بر اساس ظاهر آنها فتوا داده است و از سوی دیگر، به لحاظ نوع نگاه کردن، اطلاق صحیحه «زرارة» (نَظَرَ إِلَى غَيْرِ أَهْلِهِ) را با موثقه، تقید نموده است، البته موثقه طبق نقل شیخ صدوق در الفقیه که در آن آمده بود: «نَظَرَ إِلَى سَاقِ امْرَأَةٍ أَوْ إِلَى فَرْجِهَا».
اینگونه فتوا دادن را معمولا در فتاوای اخباریها مشاهده میکنیم؛ ولی جالب است که صاحب وسائل با اینکه اخباری است در اینجا صحیحه «زرارة» را بر موثقه حمل نموده و بدون تفصیل میان نوع نگاه کردن، طبق همان نظر مشهور فتوا داده است. ایشان در عنوان باب فرمود:
بَابُ أَنَّ الْمُحْرِمَ إِذَا نَظَرَ إِلَى غَيْرِ أَهْلِهِ فَأَمْنَى لَزِمَهُ جَزُورٌ إِنْ كَانَ مُوسِراً وَ بَقَرَةٌ إِنْ كَانَ مُتَوَسِّطاً وَ شَاةٌ إِنْ كَانَ مُعْسِراً.[22]
بابی در اینکه اگر مُحرم به غیر همسرش نگاه کند و انزال شود، باید یک شتر بدهد اگر پولدار بود و یک گاو اگر متوسط الحال بود و یک گوسفند اگر تنگدست بود.
اشکال
آیت الله سید علی محقق، نظر آیت الله زنجانی را نقد کرده است. ایشان ابتدا بدون آوردن نامی از آیت الله زنجانی، نظر ایشان را اینگونه بیان نموده است:
و قد التزم بعض الأعلام بالجمع بینها بالالتزام بروایة زرارة فی مطلق النظر إلی غیر أهله و بروایة أبی بصیر فی خصوص موردها من النظر إلی الساق أو إلی الفرج بعد تقیید روایة معاویة بن عمار بهما.[23]
برخی از بزرگان در جمع میان روایات، در مورد مطلق نگاه به غیر همسر به روایت «زرارة» ملتزم شده و در مورد نگاه به ساق یا عورت غیر همسر که در روایت «ابو بصیر» آمده بود، به همان ملتزم شده است. البته پس از تقیید روایت «معاویة بن عمار» با دو روایت قبلی.
سپس این طور به آن اشکال کرده است:
و هو بعید لاستلزامه الکفارة الأخفّ فی النظر إلی الساق و الفرج و هو کما تری.[24]
این التزام بعید است، زیرا لازمه آن این است که کفاره سبکتر برای نگاه به ساق و عورت باشد، در حالی که چنین نیست.
ظاهرا اشکال، اشکال واردی است، زیرا در مقایسه نگاه به ساق و عورت و مانند آن و نگاه به دست و پا و مانند آن، نگاه اول، بدتر است و قاعدتاً باید کفاره آن نیز سختتر باشد، ولی طبق نظر آیت الله زنجانی، اگر مثلا شخص فقیر باشد و در حال احرام به عورت زن اجنبیه نگاه کند و انزال شود، باید یک گوسفند کفاره دهد؛ اما همین شخص اگر به دست و پای او نگاه کند و انزال شود، ابتدا باید شتر کفاره دهد و اگر نتوانست نوبت به گاو و بعد گوسفند میرسد.
به نظر میرسد اگر بخواهیم به نوعی طبق دو روایت صحیحه «زرارة» و موثقه «ابو بصیر» جمع نماییم باید اینگونه بگوییم:
شخص پولدار یا متوسط الحال، هنگام انجام تکلیف، یا امکان قربانی کردن شتر یا گاو را دارند یا ندارند. در صورت اول، طبق صحیحه «زرارة» میان قربانی کردن شتر و گاو مخیر هستند، ولی طبق موثقه «ابو بصیر»، اگر پولدار باشد، مشخصا باید شتر بدهد و اگر متوسط الحال باشد مشخصا باید گاو بدهد و چون در تعارض میان تعیین و تخییر، اصل، تخییر است، میگوییم: مخیر هستند، البته در مورد متوسط الحال میتوان اینگونه نیز گفت که باید یک گاو قربانی کند، هر چند قربانی کردن شتر نیز برای او مستحب است.
در صورت دوم که امکان هیچ یک از آنها را ندارند، بلکه میتوانند گوسفند قربانی کنند، طبق صحیحه باید یک گوسفند قربانی کنند و طبق موثقه چیزی بر عهده آنها نیست، زیرا وظیفه پولدار قربانی کردن شتر بوده و وظیفه متوسط الحال قربانی کردن گاو، در حالی که فعلا توانایی آنها را ندارند. از این رو، میگوییم: کفارهای که بر عهده آنهاست یک گوسفند است.
شخص فقیر نیز اگر هنگام انجام تکلیف، امکان قربانی کردن شتر یا گاو داشته باشد، طبق صحیحه میان آن دو مخیر است و طبق موثقه باید گوسفند بدهد. در اینجا نیز اصل، تخییر است، یعنی میان قربانی کردن شتر یا گاو مخیر است یا میگوییم: باید یک گاو قربانی کند، هر چند قربانی کردن شتر نیز برای او مستحب است. ولی اگر امکان قربانی کردن آنها را نداشته باشد، طبق هر دو روایت، باید یک گوسفند بدهد.
این مطالب را آیت الله سید علی محقق این گونه بیان کردهاند:
و إن أبیت عن ذلک کله ففی الموسر ـ عند الوجدان ـ یدور الأمر بین تعیین البدنة و التخییر بینها و بین البقرة، و الاصل التخییر، و عند عدم الوجدان لا معارض لصحیحة زرارة، فیجب علیه الشاة. و فی المتوسط أمره سهل، إما لتعیین البقرة علیه و استحباب البدنة أو للتخییر أیضاً، فیتخیّر. و هذا فی الفقیر مع الوجدان أیضاً و عند عدم الوجدان فیتعین الشاة لصحیحة زرارة.[25]
گفتنی است که برخی از آقایان به جای فقیر از تعبیر «معسر» استفاده کردهاند. ایشان در پایان میفرماید:
و أمّا المعسر فهو أحد مصادیق عدم الوجدان فیجب علیه الشاة بمقتضی الروایتین، و المحصل التخییر بین الجزور و البقرة مع الیسر، و إلا فیجب الشاة، فتدبر.[26]
اما تنگدست، پس او یکی از مصادیق کسی است که توانایی قربانی کردن شتر یا گاو را ندارد، از این رو، به مقتضای هر دو روایت، قربانی کردن یک گوسفند بر او واجب است. خلاصه اگر برایش آسان باشد، مخیر میان قربانی کردن شتر و گاو است، و گرنه یک گوسفند باید بدهد.
غفر الله لنا و لکم ان شاء الله
[1]. الصحيفة السجّاديّة، الإمام زین العابدین(عَلَیْهِالسَّلامِ)، الدعاء 20.
[2]. تحف العقول، ابن شعبه الحرّانی (381 ق)، ص305.
[3]. مجادله: آیۀ 22؛ (لا تَجِدُ قَوْماً يُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَ الْيَوْمِ الْآخِرِ يُوادُّونَ مَنْ حَادَّ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ وَ لَوْ كانُوا آباءَهُمْ أَوْ أَبْناءَهُمْ أَوْ إِخْوانَهُمْ أَوْ عَشيرَتَهُمْ أُولئِكَ كَتَبَ في قُلُوبِهِمُ الْإيمانَ؛ گروهی را نمیيابی که با ايمان به خداوند و روز واپسين، با کسانی که با خداوند و پيامبرش مخالفت ورزيدهاند دوستی ورزند هر چند که آنان پدران يا فرزندان يا برادران يا خويشانشان باشند؛ آنانند که [خداوند] ايمان را در دلشان برنوشته است) و نیز ر. ک: مائده: آیۀ 41.
[4]. حج: آیۀ 32 (ذلِكَ وَ مَنْ يُعَظِّمْ شَعائِرَ اللَّهِ فَإِنَّها مِنْ تَقْوَى الْقُلُوبِ؛ [حقيقت] اين است؛ و هر کس نشانههای [بندگی] خداوند را سترگ دارد، بیگمان، اين [کار] از پرهيزگاری دلهاست.) ؛ و نیز ر. ک: حجرات: آیۀ 3.
[5]. حدید: آیۀ 16 (أَ لَمْ يَأْنِ لِلَّذِينَ ءَامَنُواْ أَن تخْشَعَ قُلُوبُهُمْ لِذِكْرِ اللَّهِ وَ مَا نَزَلَ مِنَ الْحَقّ؛ آيا هنگام آن نرسيده است که دلهای مؤمنان از ياد خداوند و از آنچه از سوی حق فرو فرستاده شده است فروتنی يابد).
[6]. زمر: آیۀ 23 (اللَّهُ نَزَّلَ أَحْسَنَ الْحَديثِ كِتاباً مُتَشابِهاً مَثانِيَ تَقْشَعِرُّ مِنْهُ جُلُودُ الَّذينَ يَخْشَوْنَ رَبَّهُمْ ثُمَّ تَلينُ جُلُودُهُمْ وَ قُلُوبُهُمْ إِلى ذِكْرِ اللَّهِ؛ خداوند است که بهترين گفتار را [به گونه] کتابی [با آياتی] همانند دوگانه [يعنی مکرّر] فرو فرستاده است؛ پوستهای آنان که از پروردگار خويش میهراسند از آن به لرزه میافتد سپس با ياد خداوند پوستها و دلهاشان نرم میشود.).
[7]. حج: آیۀ 54. (وَ لِيَعْلَمَ الَّذينَ أُوتُوا الْعِلْمَ أَنَّهُ الْحَقُّ مِنْ رَبِّكَ فَيُؤْمِنُوا بِهِ فَتُخْبِتَ لَهُ قُلُوبُهُمْ؛ و تا کسانی که دانش يافتهاند بدانند که اين [قرآن] راستين، از سوی پروردگار توست پس به آن ايمان آورند آنگاه دلهای آنها در برابر آن فروتن گردد.)
[8]. حديد: آیۀ 27 (ثُمَّ قَفَّيْنا عَلى آثارِهِمْ بِرُسُلِنا وَ قَفَّيْنا بِعيسَى ابْنِ مَرْيَمَ وَ آتَيْناهُ الْإِنْجيلَ وَ جَعَلْنا في قُلُوبِ الَّذينَ اتَّبَعُوهُ رَأْفَةً وَ رَحْمَةً؛ سپس پيامبران خود را در پی آنان آورديم و [نيز] عيسی پسر مريم را و به او انجيل داديم و در دل پيروان او مهر و بخشايشی نهاديم.).
[9]. ق: آیۀ 33 (مَنْ خَشِيَ الرَّحْمنَ بِالْغَيْبِ وَ جاءَ بِقَلْبٍ مُنيبٍ؛ همان که از [خداوند] بخشنده در نهان میهراسد و دلی بازگردنده [به درگاه ما] میآورد.).
[10]. روم: آیۀ 7.
[11]. انعام: آیۀ 125.
[12]. ریاض المسائل فی تحقیق الأحكام بالدلائل، السید علی الحائری الطباطبایی (1231 ق)، ج7، ص421، ط ـ الحدیثة لآل البیت.
[13]. وسائل الشيعة، الشیخ حرّ العاملی (1104 ق)، ج13، ص133، ابواب کفارات الإستمتاع فی الإحرام، ب16، ح2، ط ـ آل البیت.
[14]. ریاض المسائل فی تحقیق الأحكام بالدلائل، السید علی الحائری الطباطبایی (1231 ق)، ج7، ص421، ط ـ الحدیثة لآل البیت.
[15]. وسائل الشيعة، الشیخ حرّ العاملی (1104 ق)، ج13، ص133، ابواب کفارات الإستمتاع فی الإحرام، ب16، ح1، ط ـ آل البیت.
[16]. وسائل الشيعة، الشیخ حرّ العاملی (1104 ق)، ج13، ص135، ابواب کفارات الإستمتاع فی الإحرام، ب16، ح5، ط ـ آل البیت.
[17]. ریاض المسائل فی تحقیق الأحكام بالدلائل، السید علی الحائری الطباطبایی (1231 ق)، ج7، ص421، ط ـ الحدیثة لآل البیت.
[18]. ریاض المسائل فی تحقیق الأحكام بالدلائل، السید علی الحائری الطباطبایی (1231 ق)، ج7، ص421، ط ـ الحدیثة لآل البیت.
[19]. موسوعة الإمام الخوئی، السید أبوالقاسم الخوئی (1413 ق)، ج28، ص388.
[20]. تقریر الشریعة فی شرح تحریر الوسیلة ـ کتاب الحج، السید علی المحقق الداماد، ج2، ص382.
[21]. مناسک حج مطابق با فتاوای امام خمینی و مراجع، ص192، حاشیه 2، ط ـ پژوهشکده حج و زیارت (1397ش).
[22]. وسائل الشيعة، الشیخ حرّ العاملی (1104 ق)، ج13، ص133، ط ـ آل البیت.
[23]. تقریر الشریعة فی شرح تحریر الوسیلة ـ کتاب الحج، السید علی المحقق الداماد، ج2، ص382.
[24]. تقریر الشریعة فی شرح تحریر الوسیلة ـ کتاب الحج، السید علی المحقق الداماد، ج2، ص383.
[25]. تقریر الشریعة فی شرح تحریر الوسیلة ـ کتاب الحج، السید علی المحقق الداماد، ج2، ص383.
[26]. تقریر الشریعة فی شرح تحریر الوسیلة ـ کتاب الحج، السید علی المحقق الداماد، ج2، ص383.