بسم الله الرحمن الرحیم
«وَ اجعَلني... مِن أدلّةِ الرَّشادِ.»[1]
آخرین مطلب در توضیح این فراز نورانی از دعای مکارم عبارت است از کیفر مرشد و عالم بیعمل.
در روایتی از پیامبر اکرم(صلّیاللهعلیهوآله) در رابطه با کیفر کسی که مردم را ارشاد میکند، ولی به ارشاداتی که میکند، پایبند نیست، آمده است:
«أتَيتُ لَيلَةَ اسرِيَ بي عَلى قَومٍ تُقرَضُ شِفاهُهُم بِمَقاريضَ مِن نارٍ، كُلَّما قُرِضَت وَفَت، فَقُلتُ: يا جِبريلُ، مَن هؤُلاءِ؟ قالَ: خُطَباءُ امَّتِكَ الَّذينَ يَقولونَ ما لا يَفعَلونَ، و يَقرَؤونَ كِتابَ اللَّهِ و لا يَعمَلونَ.»[2]
در شب معراج به مردمی برخوردم كه لبهاى آنان را با قيچىهايى از آتش مىبُريدند و هرچه بُريده مىشد، جايش پُر مىشد. گفتم: اى جبرئيل! اينها چه كسانىاند؟ گفت: سخنوران امّت تو اند كه بدانچه مىگويند، عمل نمىكنند و كتاب خدا را مىخوانند؛ امّا آن را به كار نمىبندند.
و در روایت دیگری همین مضمون با این تعبیر آمده است:
«مَرَرتُ لَيلَةَ اسرِيَ بي عَلى قَومٍ تُقرَضُ شِفاهُهُم بِمَقاريضَ مِن نارٍ، قُلتُ: مَن هؤُلاءِ؟ قالوا: خُطَباءُ مِن أهلِ الدُّنيا، كانوا يَأمُرونَ النّاسَ بِالبِرِّ و يَنسَونَ أنفُسَهُم، و هُم يَتلونَ الكِتابَ، أفَلا يَعقِلونَ؟!»[3]
شب معراج به مردمى برخوردم كه لبهاى آنان را با قيچىهايى از آتش مىبُريدند. پرسیدم: اينان، چه كسانىاند؟ گفتند: سخنورانى از اهل دنيا هستند كه مردم را به نيكوكارى فرمان مىدهند؛ امّا خود را فراموش مىكنند، در حالى كه قرآن مىخوانند. آيا نمىانديشند؟
پناه میبریم به خدا از این که چیزی بگوییم و به آن عمل نکنیم. خدا رحمت کند آیت الله مشکینی را، دأب ایشان این بود که هرگاه میخواست در درس اخلاق دستور العملی بگوید، اگر قبلا به آن عمل نکرده بود، صبر میکرد تا اول بدان عمل کند، سپس آن را به طلبهها سفارش مینمود. این بود که معمولا کسانی که در جلسات درس اخلاق ایشان شرکت میکردند، هنگام شنیدن این سخنان گریه میکردند.
بحث فقهیموضوع: تروک احرام ـ صید
یادآوریپیش از طرح مسئله باروری پزشکی که طی ده جلسه گذشته مورد بررسی قرار گرفت، در بحث حج، مسائل مربوط به کیفیت احرام ارائه گردید. از این جلسه، مسائل مربوط به تروک احرام را بر اساس تحریر الوسیلة امام خمینی(رحمةاللهعلیه) پی میگیریم.
تروک احرامحضرت امام میفرماید:
القول في تروك الإحرام. و المحرمات منه أمور:[4]
گفتارى درباره تروک احرام. محرمات آن چند چيز است:
از این تعبیر معلوم میشود که تروک احرام دو قسم است: تروک مکروهه و تروک محرمه.
تعداد کارهایی که انجامش بر مُحرم حرام است در کلمات فقها، مختلف شمارش شده است، مثلا محقق حلی در شرائع[5] و علامه حلی در تذکرة[6] آنها را 20 مورد دانستهاند، ولی علامه در کتاب دیگرش یعنی تبصرة المتعلمین[7] آنها را 14 تا دانسته است. همچنین شهید اول در الدروس[8] آنها را 23 مورد و آیت الله خویی[9] نیز 25 مورد دانسته است. برخی از فقها نیز مثل حضرت امام به تعداد آنها اشاره ننمودهاند. البته ایشان در نهایت 24 مورد را مطرح مینماید. ظاهرا دلیل این اختلاف این است که برخی از موارد میتواند تحت یک عنوان جای بگیرد، از این رو، گروهی آنها را تحت یک عنوان آوردهاند و گروهی هر یک را به صورت مستقل ذکر کردهاند.
نکته دیگر در این باره این است که برخی از محرمات احرام، مخصوص مردان است و برخی مخصوص زنان و برخی نیز میان هر دو مشترک است. اینکه کدام مورد مخصوص مردان یا زنان است در تبیین هر یک از تروک، بیان میشود.
یک. صیدحضرت امام شکار کردن را به عنوان اولین مورد از کارهایی که بر محرم حرام شده، مطرح نموده است:
الأول، صيد البر اصطيادا و أكلا ـ و لو صاده مُحل ـ و إشارة و دلالة و إغلاقا و ذبحا و فرخا و بيضة، فلو ذبحه كان ميتة على المشهور و هو أحوط.[10]
اول: شکار کردن شکار غیر دریایی است، و اگر شخص غیر مُحرم آن را شکار کرده باشد، خوردنش نیز بر مُحرم حرام است، همچنان که اشاره كردن و راهنمايى نمودن و بستن (به دام انداختن) و سر بريدن آن و نیز گرفتن جوجه و تخم پرندگان هم حرام است.
هم آیات قرآن بر حرام بودن صید بر مُحرم دلالت دارد و هم روایات.
آیاتدر قرآن کریم ماده «صید» در پنج آیه آمده است که همگی در سوره مائده است.
آیه اول﴿يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا أَوْفُوا بِالْعُقُودِ أُحِلَّتْ لَكُمْ بَهيمَةُ الْأَنْعامِ إِلاَّ ما يُتْلى عَلَيْكُمْ غَيْرَ مُحِلِّي الصَّيْدِ وَ أَنْتُمْ حُرُمٌ إِنَّ اللَّهَ يَحْكُمُ ما يُريد﴾.[11]
اى كسانى كه ايمان آوردهايد! به قراردادها [ى خود] وفا كنيد. براى شما [گوشت] چارپايان حلال گرديده، جز آنچه که [حرام بودنش] بر شما خوانده مىشود، در حالى كه نبايد شكار را در حال احرام، حلال بشمريد. خدا هر چه بخواهد، فرمان مىدهد.
«بهیمة» از «بُهمة» بر وزن «تهمة» است که در اصل به سنگ محکمی گویند که هیچ شکاف و تورفتگی در آن نباشد.[12] به هر چيزی كه درک آن مشكل باشد نیز «مبهم» گفته میشود. به همه حيوانات نیز از این جهت كه انسان حرفهای آنها را نمیفهمد، «بهيمه» اطلاق میشود، زيرا صداى آنها داراى ابهام است، اما معمولا اين كلمه را فقط در مورد چارپايان به کار مىبرند و درندگان و پرندگان را شامل نمیشود.[13]
حلال بودن این حیوانات، ردّ بدعتی است که در جاهلیت مطرح بوده است و بر اساس آن استفاده از گوشت و سواری گرفتن از برخی حیوانات براى برخی مردم حرام شده بود. در آیه زیر به بخشی از این بدعت اشاره شده است:
﴿ما جَعَلَ اللَّهُ مِنْ بَحيرَةٍ وَ لا سائِبَةٍ وَ لا وَصيلَةٍ وَ لا حامٍ وَ لكِنَّ الَّذينَ كَفَرُوا يَفْتَرُونَ عَلَى اللَّهِ الْكَذِبَ وَ أَكْثَرُهُمْ لا يَعْقِلُون﴾.[14]
خداوند هيچ حيوانى را به عنوان بحيره، سائبه، و صيله و حام [محترم و ممنوع از تصرف] قرار نداده است و لكن كسانى كه كفر ورزيدهاند بر خدا دروغ مىبندند و بيشتر آنها نمىانديشند.
«بحیرة» شتری است كه پنج بار زاييده باشد. «سائبة» شترى است كه 12 بار زاییده باشد. «وصیلة» گوسفندى كه 7 بار بچه آورده باشد. «حام» نیز حیوان نری است که از آن برای آبستن کردن حیوانات ماده استفاده میشود.
در آیات دیگر نیز این بدعتهای جاهلی مطرح شده است، مانند آیات 136، 138 و 139 سوره انعام و 59 سوره یونس که ما آنها را در دانشنامه عقاید اسلامی آوردهایم.[15]
به هر حال در آیه مورد بحث، همه چارپایان را حلال شمرده، مگر مواردی را که با تعبیر «إِلاَّ ما يُتْلى عَلَيْكُمْ» استثناء نموده است. این جمله اشاره به مواردی است که در بخش نخست آیه سوم همین سوره آمده است:
﴿حُرِّمَتْ عَلَيْكُمُ الْمَيْتَةُ وَ الدَّمُ وَ لَحْمُ الْخِنْزيرِ وَ ما أُهِلَّ لِغَيْرِ اللَّهِ بِهِ وَ الْمُنْخَنِقَةُ وَ الْمَوْقُوذَةُ وَ الْمُتَرَدِّيَةُ وَ النَّطيحَةُ وَ ما أَكَلَ السَّبُعُ إِلاَّ ما ذَكَّيْتُمْ وَ ما ذُبِحَ عَلَى النُّصُبِ وَ أَنْ تَسْتَقْسِمُوا بِالْأَزْلامِ...﴾.[16]
حرام شد بر شما مردار و خون و گوشت خوك و هر حيوانى كه به هنگام كشتنش نام ديگرى جز اللَّه را بر آن بگويند و آنچه خفه شده باشد يا به سنگ زده باشند يا از بالا در افتاده باشد يا به شاخ حيوانى ديگر بميرد يا درندگان از آن خورده باشند مگر آن كه ذبحش كنيد. و نيز هرچه بر آستان بتان ذبح شود و آنچه به وسيله تيرهاى قمار قسمت كنيد.
جمله «غَيْرَ مُحِلِّي الصَّيْدِ» که محل شاهد ما است، استثنای بعد از استثنا است، یعنی از حلیت بهائم آنچه در حال احرام شکار شود نیز استثناء شده است.
آیه دوم﴿يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا لا تُحِلُّوا شَعائِرَ اللَّهِ وَ لاَ الشَّهْرَ الْحَرامَ وَ لاَ الْهَدْيَ وَ لاَ الْقَلائِدَ وَ لاَ آمِّينَ الْبَيْتَ الْحَرامَ يَبْتَغُونَ فَضْلاً مِنْ رَبِّهِمْ وَ رِضْواناً وَ إِذا حَلَلْتُمْ فَاصْطادُوا...﴾.[17]
اى كسانى كه ايمان آوردهايد، حرمت نشانههاى خدا و حرمت ماههاى حرام و حرمت قربانى بىنشان و قربانى قلاده در گردن و حرمت زيارتكنندگان بيت الحرام را كه بخشش و خشنودى پروردگارشان را مىجويند؛ نشكنيد و چون از احرام خارج شديد مىتوانيد شكار كنيد.
شاهد ما جمله «إِذا حَلَلْتُمْ فَاصْطادُوا» است که بر جواز شکار کردن پس از خروج از احرام دلالت دارد. مفهومش این است که در حال احرام، شکار کردن جایز نیست.
روشن است که امر به شکار نیز چون بعد از نهی آمده، فقط بر جواز دلالت دارد نه وجوب آن.
آیه سوم﴿يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا لا تَقْتُلُوا الصَّيْدَ وَ أَنْتُمْ حُرُم...﴾.[18]
اى كسانى كه ايمان آوردهايد، در حالى كه مُحرم هستید، شكار را نكشيد.
مقصود از «صید» در اینجا «مصید» است، یعنی حیوانی که قرار است شکار شود نه عمل شکار کردن. پس هر کاری که موجب کشته شدن شکار شود در حال احرام، حرام است.
آیه چهارم﴿أُحِلَّ لَكُمْ صَيْدُ الْبَحْرِ وَ طَعامُهُ مَتاعاً لَكُمْ وَ لِلسَّيَّارَةِ وَ حُرِّمَ عَلَيْكُمْ صَيْدُ الْبَرِّ ما دُمْتُمْ حُرُماً...﴾.[19]
شكار کردن حیوان دريایی و خوراک آن [در حال احرام] بر شما حلال است تا شما و كاروانيان را بهرهاى باشد و شكار خشكى تا وقتی در احرام هستيد بر شما حرام است.
در این آیه میان «صید دریا» و «صید صحرا» تفصیل داده است و اولی را برای محرم، حلال و دومی را حرام نموده است.
از نظر آیت الله سبحانی[20] به دو قرینه، «صید» در این آیه به معنای «مَصید» است، پس معنای حلال بودن شکار دریایی، خوردن آن است نه شکار کردن آن.
قرینه اول عطف «طعامه» است، یعنی خوراک دریا؛ ولی به نظر میرسد این جمله در مقام بیان دو مطلب است: یکی حلیت شکار کردن حیوان دریایی و دوم، حلیت خوردن آن، چرا که ممکن است خود مُحرم شکار نکند و فقط بخواهد حیوان شکار شده را بخورد یا بالعکس.
قرینه دوم این است که جمله «مَتاعاً لَكُمْ وَ لِلسَّيَّارَة» حال برای هر دو مورد است، یعنی هم حیوان صید شده، برای شما متاع و منفعت است هم خوردن آن؛ ولی به نظر میرسد این مطلب نیز نمیتواند قرینه باشد، زیرا اگر «صید» به معنای مصدری هم باشد، متاع است، یعنی شکار کردن آن برای شما حلال شده تا از درآمد حاصل از این شکار کردن بهرمند شوید، همچنان که از خوردن شکار نیز بهرمند میشوید.
به هر حال، از نظر ایشان «صید دریا» همان حیوان دریایی است که قرار است شکار شود و حلیت آن، یعنی حلال بودن خوردنش و در این صورت، این مشکل پیش میآید که فرقش با «طعام دریا» چیست؟ آیا هر دو جمله یک مفهوم را افاده میکند؟ ایشان توضیح میدهد که مقصود از «صید دریا» خوردن ماهی تازه است و مقصود از «طعام دریا» ماهی نمکین. میفرماید: در «طعام البحر» سه احتمال وجود دارد:
حيوانات مردهای كه دریا آن را به ساحل میاندازد.
ماهی شور، یعنی ماهیای که برای نگهداری به آن نمک میزنند و میتوان آن را خورد.
نمکی است که در دریا تولید میشود.
و چون اولی مُردار است که در فقه شیعی خوردنش جایز نیست، سومی نیز احتمال بعیدی است، معلوم میشود که احتمال دوم صحیح است.[21]
آیه پنجم﴿يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لَيَبْلُوَنَّكُمُ اللَّهُ بِشَيْءٍ مِنَ الصَّيْدِ تَنالُهُ أَيْدِيكُمْ وَ رِماحُكُمْ...﴾.[22]
اى كسانى كه ايمان آوردهايد، خداوند حتما شما را به چيزى از شكار [در حال احرام] آزمايش خواهد كرد، به طورى كه دستها و نيزههاى شما بدانها برسد.
به هر حال، از مجموع این آیات به دست میآید که شکار حیوانات غیر دریایی در حال احرام و خوردن آنها حرام است. این مطلب با در نظر گرفتن روایاتی که در ادامه میخوانیم، روشنتر خواهد شد، علاوه بر اینکه در روایات، بحث اشاره و دلالت و بقیه موارد یادشده در متن مسئله نیز آمده است.
البته شاید بتوان گفت: تعبیر «بِشَيْءٍ مِنَ الصَّيْدِ» در آیه آخر، شامل همه این موارد میشود. بنابراین، این آیه علاوه بر حرمت اصطیاد و اکل و ذبح، بر حرمت دلالة و اشارة و اغلاق نیز دلالت دارد.
روایاتاولین باب از نود و شش بابی که صاحب وسائل در «ابواب تروک الاحرام» آورده، چنین است:
«بَابُ تَحْرِيمِ صَيْدِ الْبَرِّ كُلِّهِ عَلَى الْمُحْرِمِ اصْطِيَاداً وَ دَلَالَةً وَ إِشَارَةً وَ كَذَا الْفِرَاخُ وَ الْبَيْضُ.»[23]
باب تحریم شکار همه حیوانات صحرایی بر محرم، به صورت شکار کردن باشد یا راهنمایی یا اشاره به آن، همچنین حرمت گرفتن جوجه پرندها و تخم آنها.
روایت اول«مُحَمَّدُ بْنُ يَعْقُوبَ عَنْ عَلِيِّ بْنِ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ وَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ يَحْيَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ جَمِيعاً عَنِ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنْ حَمَّادٍ عَنِ الْحَلَبِيِّ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: لَا تَسْتَحِلَّنَّ شَيْئاً مِنَ الصَّيْدِ وَ أَنْتَ حَرَامٌ وَ لَا وَ أَنْتَ حَلَالٌ فِي الْحَرَمِ وَ لَا تَدُلَّنَّ عَلَيْهِ مُحِلًّا وَ لَا مُحْرِماً فَيَصْطَادَهُ وَ لَا تُشِرْ إِلَيْهِ فَيَسْتَحِلَّ مِنْ أَجْلِكَ فَإِنَّ فِيهِ فِدَاءً لِمَنْ تَعَمَّدَهُ.»[24]
سند روایت صحیحه است و همه راویان از بزرگان هستند. «حلبی» میگوید:
امام صادق(علیهالسلام) فرمود: هرگز درحالىكه در احرامى، و تا وقتى هم كه در حرم، بيرون از احرامى، چیزی از شكار را حلال مدان. مُحرِم و غير مُحرِم را هم به شكار، راهنمايى مكن كه آن را صيد كنند و به سوى آن، اشاره هم مكن كه به خاطر اشارهات، آن را حلال شمرند [و شكار كنند]؛ چرا كه در اين شكار کردن، بر عهده كسى كه عمداً انجام دهد، قربانى است.
اینکه مقصود از «صید» در این روایت چیست و اینکه «دلالت بر صید» با «اشاره به صید» چه تفاوتی دارد، در جلسه آینده میآید.
غفر الله لنا و لکم ان شاء الله