بسم الله الرحمن الرحیم
وَ اجعَلني... مِن أدلّةِ الرَّشادِ.[1]
در ادامه تبیین این فراز نورانی گذشت که کاملترین و برترین مرشد و راهنمای انسان، خداوند سبحان است. پس از او انبیا و اوصیا هستند و در رتبه بعدی، عالمِ عامل قرار دارد، یعنی کسی که هم شناخت همه جانبهای از دین دارد و به تعبیر قرآن فقیه است و هم به آنچه میداند، عمل میکند. افزون بر آیاتی که قبلا در این رابطه قرائت شد، این آیه نیز اشاره به مرشد واقعی و اهل عمل است:
﴿وَ مَنْ أَحْسَنُ قَوْلاً مِمَّنْ دَعا إِلَى اللَّهِ وَ عَمِلَ صالِحاً وَ قالَ إِنَّنِي مِنَ الْمُسْلِمِينَ﴾.[2]
و كيست خوشگفتارتر از آن كه به سوى خدا دعوت نمايد و كار نيك كند و بگويد: «من از مسلمانانم»؟
در مقابل مرشد عامل، مرشد بی عمل است. چنین شخصی چه در لباس روحانیت باشد چه در غیر آن در واقع، مرشدنما است نه مرشد حقیقی. در روایات متعددی درباره خطر چنین افرادی گوشزد شده است. در نامه 27 نهج البلاغة امیر مؤمنان(علیهالسلام) از رسول اکرم(صلّیاللهعلیهوآله) نقل نموده که فرمود:
إنّي لا أخافُ عَلى امَّتي مُؤمِنا و لا مُشرِكا؛ أمَّا المُؤمِنُ فَيَمنَعُهُ اللّهُ بِإِيمانِهِ، و أمَّا المُشرِكُ فَيَقمَعُهُ اللّهُ بِشِركِهِ. و لكِنّي أخافُ عَلَيكُم كُلَّ مُنافِقِ الجَنانِ، عالِمِ اللِّسانِ، يَقولُ ما تَعرِفونَ، و يَفعَلُ ما تُنكِرونَ.[3]
من بر امّت خويش، از جانب مؤمن يا مشرك نمىترسم. مؤمن را خداوند به سبب ايمانش [از صدمه زدن به امّتم] باز مىدارد و مشرك را خداوند، به سبب شركش سركوب مىكند؛ بلكه بر شما از كسى مىترسم كه در دل، منافق و در زبان، عالم است؛ چيزى را مىگويد كه شما مىپسنديد و كارى را مىكند كه شما نمىپسنديد.
بر اساس این روایت و روایات مشابه، امروزه آمریکا برای امت اسلام، خطر جدیای نیست، آنچه ما را تهدید میکند، منافقانی است که در لباس اسلام به اسلام ضربه میزنند، کسانی که خیلی خوب سخنرانی میکنند، ولیکن در عمل هیچ! به تعبیر حافظ:
واعظان کاین جلوه در محراب و منبر میکنندچـون به خلوت میروند آن کار دیگر میکنند
مشـکلی دارم ز دانشـمند مجلـس بـاز پـرس تـوبهفرمایان چرا خود، تـوبه کـمتر میکنند؟[4]
برخی در زمینه مسائل دینی، ادعای ارشادگری دارند و در سخنرانیهای خود خیلی خوب از آیات و روایات بهره میبرند، ولی در عمل از آنها بیبهرهاند. عدهای هم که تعدادشان کم نیست، در مسائل سیاسی چنیناند که همواره از طرفداری از مردم صحبت میکنند، ولی در عمل دنبال منافع شخصی خودشان هستند.
از صدر اسلام تا کنون این افراد بوده و هستند. نقل شده كه پس از فتح بصره گروهى نزد امیر مؤمنان(علیهالسلام) آمدند. در ميان آنها حسن بصرى ديده میشد كه اوراقى در دست گرفته و سخنان امام را یادداشت میکند. أمير المؤمنين(علیهالسلام) به صداى بلند او را خطاب كرد كه: چه میکنی؟ گفت: سخنان شما را یادداشت میکنم، تا پس از شما برای مردم بازگو کنم. امام(علیهالسلام) فرمود:
أما إنّ لِكلِّ قَومٍ سامِریَّ و هذا سامِریُّ هذهِ الأمّةِ، أما إنَّه لا يَقول: لا مِساسَ، ولكِن يَقول: لا قِتالَ.[5]
بدانيد كه هر قومی، يک سامرى دارد و اين فرد، سامرى اين امّت است، بدانيد كه او [مانند سامری قوم موسی] نمیگوید: «لا مساس؛ به من نزديك نشويد»،[6] بلكه از جنگ نهى كرده و میگوید: «لا قتال؛ [با دشمنان] جنگ نکنید».
بحث فقهیموضوع: باروری پزشکی (9)
یادآوریبحث در حکم مقدمات باروری پزشکی بود.
حکم استمناء برای اخذ اسپرمیکی دیگر از مقدماتی که ممکن است در مسئله باروری پزشکی پیش بیاید استمناء کردن برای اخذ اسپرم جهت تلقیح است. آیا در صورتی که باروری پزشکی ضروری باشد، مرد مجاز است برای این کار استمناء کند یا خیر؟
در اینجا ابتدا ادله حرمت استمناء را مرور میکنیم، زیرا در میان روایات برخی از روایات معارض نیز وجود دارد و باید ببینیم چه طور میتوان میان آنها جمع نمود.
صاحب جواهر در بحث حدود و تعزیرات، یکی از موارد وجوب تعزیر را استمنای با دست دانسته است و پس از نقل برخی از روایات دال بر حرمت این کار، یکی از روایات معارض را بیان نموده و در مقام جمع آنها، حرام بودن این عمل را اتفاقی دانسته است و علاوه بر آن به آیه قرآن نیز استناد مینماید. در بخشی از متن ایشان آمده است:
أو مطرح للاتفاق ظاهرا على الحرمة المستفادة مما عرفت و من قوله تعالى: ﴿الَّذِينَ هُمْ لِفُرُوجِهِمْ﴾ الآية و من لعن النبي (صلى الله عليه و آله) الناكح كفه، و من غير ذلك.[7]
یا اینکه [روایت معارض] طرح میشود به دلیل اینکه ظاهرا بر حرمت آن اتفاق نظر وجود دارد، حرمتی که هم از روایاتی که گذشت استفاده میشود و هم از آیات سوره مؤمنون و هم از اینکه استمناء کننده با دست مورد لعن پیامبر(صلّیاللهعلیهوآله) قرار گرفته است و از مانند این موارد.
در سوره مؤمنون یکی از ویژگیهای آنان چنین بیان شده است:
﴿وَ الَّذِينَ هُمْ لِفُرُوجِهِمْ حَافِظُونَ * إِلاَّ عَلَى أَزْوَاجِهِمْ أَوْ مَا مَلَكَتْ أَيْمَانُهُمْ فَإِنَّهُمْ غَيْرُ مَلُومِينَ * فَمَنِ ابْتَغَى وَرَاءَ ذٰلِكَ فَأُولٰئِكَ هُمُ العَادُونَ﴾.[8]
و آنها كه دامان خود را (از آلودهشدن به بىعفتى) حفظ مىكنند؛ تنها آميزش جنسى با همسران و كنيزانشان دارند، كه در بهرهگيرى از آنان ملامت نمىشوند؛ پس كسانى كه فراتر از این را طلب كنند، تجاوزگرند!
از این آیات حرمت استمناء استفاده میشود، چرا که استمناء نیز بهرهگیری جنسی از غیر راههایی است که در آیه مجاز شمرده شده است.
روایاتصاحب وسائل در باب 28 از ابواب «النکاح المحرم» ذیل عنوان «باب تحریم الاستمناء» هفت روایت آورده است که برخی از آنها را میخوانیم:
روایت اولمُحَمَّدُ بْنُ عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ بِإِسْنَادِهِ عَنْ زُرَارَةَ بْنِ أَعْيَنَ أَنَّهُ قَالَ: سُئِلَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع عَنْ خَلْقِ حَوَّاءَ وَ قِيلَ لَهُ إِنَّ عِنْدَنَا أُنَاساً يَقُولُونَ إِنَّ اللَّهَ خَلَقَ حَوَّاءَ مِنْ ضِلْعِ آدَمَ الْأَيْسَرِ الْأَقْصَى فَقَالَ سُبْحَانَ اللَّهِ وَ تَعَالَى عَنْ ذَلِكَ عُلُوّاً كَبِيراً يَقُولُونَ مَنْ يَقُولُ هَذَا إِنَّ اللَّهَ لَمْ يَكُنْ لَهُ مِنَ الْقُدْرَةِ مَا يَخْلُقُ لآِدَمَ زَوْجَةً مِنْ غَيْرِ ضِلْعِهِ وَ يَجْعَلُ لِلْمُتَكَلِّمِ مِنْ أَهْلِ التَّشْنِيعِ سَبِيلًا إِلَى الْكَلَامِ أَنْ يَقُولَ إِنَّ آدَمَ كَانَ يَنْكِحُ بَعْضُهُ بَعْضاً إِذَا كَانَتْ مِنْ ضِلْعِهِ مَا لِهَؤُلَاءِ حَكَمَ اللَّهُ بَيْنَنَا وَ بَيْنَهُمْ الْحَدِيثَ.[9]
روایت صحیحه است. شیخ صدوق به اسنادش از «زرارة بن أعین» روایت کرده که گفت:
از امام صادق(علیهالسلام) در باره خلقت حوّا پرسيده و به ايشان گفته شد: در ميان ما مردمى هستند كه مىگويند: خداوند عز و جل حوّا را از دنده انتهايى سمت چپ آدم آفريد. فرمود: «خدا، پاك و بسى برتر است از اين نسبتها كه به او مىدهند. آيا كسى كه اين سخن را مىگويد، معتقد است كه خداوند ـتبارك و تعالى ـ قدرت نداشته براى آدم، همسرى از غير دنده او بيافريند؟ و راه را براى بدگويان باز مىگذارد كه بگويند: آدم، با خودش نزديكى مىكرد، چون حوّا از دنده او بوده است؟! اينان را چه مىشود؟! خدا، ميان ما و ايشان، دادرسى كند».
روایت دوموَ قَدْ تَقَدَّمَ[10] حَدِيثُ عَمَّارٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع فِي الرَّجُلِ يَنْكِحُ بَهِيمَةً أَوْ يَدْلُكُ فَقَالَ كُلُّ مَا أَنْزَلَ بِهِ الرَّجُلُ مَاءَهُ مِنْ هَذَا وَ شِبْهِهِ فَهُوَ زِنًا.[11]
امام صادق(علیهالسلام) درباره آمیزش با حیوان یا مالیدن خود [کنایه از استمناء] فرمود:هرچيزى كه مانند اين دو، باعث انزال منى مرد مىشود، از مصاديق زنا محسوب مىشود.
روایت سوممُحَمَّدُ بْنُ يَعْقُوبَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ يَحْيَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ سِنَانٍ عَنْ طَلْحَةَ بْنِ زَيْدٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع أَنَّ أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ ع أُتِيَ بِرَجُلٍ عَبِثَ بِذَكَرِهِ فَضَرَبَ يَدَهُ حَتَّى احْمَرَّتْ ثُمَّ زَوَّجَهُ مِنْ بَيْتِ الْمَالِ.[12]
«طلحة بن زید» در این روایت صحیحه از امام صادق(علیهالسلام) نقل نموده که فرمود:
مردى را كه با آلت خود بازى كرده بود نزد اميرمؤمنان(علیهالسلام) آوردند. حضرت به دست او [تازيانه] زد تا جايى كه سرخ شد. آن گاه از محل بيتالمال برايش زن گرفت.
روایت چهارممُحَمَّدُ بْنُ عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ فِي الْخِصَالِ عَنْ أَبِيهِ عَنْ سَعْدِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ خَالِدٍ الطَّيَالِسِيِّ عَنْ عَبْدِ الرَّحْمَنِ بْنِ عَوْنٍ عَنْ أَبِي نَجْرَانَ التَّمِيمِيِّ عَنْ عَاصِمِ بْنِ حُمَيْدٍ عَنْ أَبِي بَصِيرٍ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع يَقُولُ ثَلَاثَةٌ لَا يُكَلِّمُهُمُ اللَّهُ يَوْمَ الْقِيَامَةِ وَ لَا يَنْظُرُ إِلَيْهِمْ وَ لَا يُزَكِّيهِمْ وَ لَهُمْ عَذَابٌ أَلِيمٌ النَّاتِفُ شَيْبَهُ وَ النَّاكِحُ نَفْسَهُ وَ الْمَنْكُوحُ فِي دُبُرِهِ.[13]
شیخ صدوق این روایت را در کتاب الخصال آورده است که به خاطر مجهول بودن «عبدالرحمن بن عون»، ضعیف است. «أبو بصیر» میگوید:
از امام صادق(علیهالسلام) شنیدم که فرمود: سه كساند كه خداوند روز قيامت نه با آنها سخن مىگويد، نه به آنان نگاه مىكند و نه پاكشان مىخواند و عذابى دردناك دارند: كسى كه موى سپيد خود را بكند، كسى كه با خود ازدواج (خود ارضايى) كند و كسى كه لواط دهد.
هیچ کس فتوا به حرمت کندن موی سپید نداده است، پس چرا در این روایت به فاعل آن وعده عذاب داده شده است؟
مرحوم آیت الله شیخ جواد تبریزی در پاسخ این سؤال میفرماید:
المقصود به من يفرّ من الشيب بقلعه قلع الشعر الأبيض أو نزعه، و اللّٰه العالم.[14]
مقصود، کسی است که با کندن آن میخواهد از پیری فرار کند، وی موی سپید را از بیخ میکَند یا آن را از ریشه در میآورد.
ولی این توجیه قابل پذیرش نیست، زیرا حتی اگر به نیت فرار از پیری چنین کند، با چنین تعبیری که در کنار دو کار شنیع دیگر آمده سازگار نیست، از این رو، به نظر ما یا باید آن را به خاطر ضعف سند، کنار بگذاریم یا بگوییم تحریفی در متن آن صورت گرفته است.
افزون بر روایات این باب، در ابواب دیگر نیز روایاتی داریم که بر حرمت استمناء دلالت دارد، مانند:
روایت پنجمأَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى فِي نَوَادِرِهِ عَنْ أَبِيهِ قَالَ: سُئِلَ الصَّادِقُ ع عَنِ الْخَضْخَضَةِ فَقَالَ إِثْمٌ عَظِيمٌ قَدْ نَهَى اللَّهُ عَنْهُ فِي كِتَابِهِ وَ فَاعِلُهُ كَنَاكِحِ نَفْسِه وَ لَوْ عَلِمْتَ بِمَا يَفْعَلُهُ مَا أَكَلْتَ مَعَهُ. فَقَالَ السَّائِلُ فَبَيِّنْ لِي يَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ مِنْ كِتَابِ اللَّهِ فِيهِ. فَقَالَ قَوْلُ اللَّهِ ﴿فَمَنِ ابْتَغىٰ وَرٰاءَ ذٰلِكَ فَأُولٰئِكَ هُمُ العٰادُونَ﴾ وَ هُوَ مِمَّا وَرَاءَ ذَلِكَ. فَقَالَ الرَّجُلُ أَيُّمَا أَكْبَرُ الزِّنَا أَوْ هِيَ؟ فَقَالَ: هُوَ ذَنْبٌ عَظِيمٌ قَدْ قَالَ الْقَائِلُ بَعْضُ الذَّنْبِ أَهْوَنُ مِنْ بَعْضٍ وَ الذُّنُوبُ كُلُّهَا عَظِيمٌ عِنْدَ اللَّهِ لِأَنَّهَا مَعَاصِيَ وَ أَنَّ اللَّهَ لَا يُحِبُّ مِنَ الْعِبَادِ الْعِصْيَانَ وَ قَدْ نَهَانَا اللَّهُ عَنْ ذَلِكَ لِأَنَّهَا مِنْ عَمَلِ الشَّيْطَانِ وَ قَدْ قَالَ ﴿لٰا تَعْبُدُوا الشَّيْطٰانَ﴾، ﴿إِنَّ الشَّيْطٰانَ لَكُمْ عَدُوٌّ فَاتَّخِذُوهُ عَدُوًّا إِنَّمٰا يَدْعُوا حِزْبَهُ لِيَكُونُوا مِنْ أَصْحٰابِ السَّعِيرِ﴾.[15]
روایت ضعیف السند است. در کتاب نوادر «احمد بن محمد بن عیسی» آمده که:
از امام صادق(علیهالسلام) در باره استمناء سؤال شد، فرمود: گناه بزرگى است كه خداى متعال در كتاب خود از آن نهى فرموده است و كننده اين كار مانند كسى است كه با خودش ازدواج كند. اگر بدانم كسى اين كار را مىكند هرگز با او غذا نمىخورم. سؤال کننده گفت: يابن رسول اللَّه، از کتاب خدا در این باره برایم بگو. فرمود: اين سخن خداوند كه مىفرمايد: «پس كسانى كه فراتر از این را طلب کنند، تجاوزگرند» و اين عمل از مصادیق «فراتر از اين» است. آن شخص پرسید: آیا زنا بالاتر است یا آن؟ فرمود: استمناء گناهی است بزرگ، برخی تصور میکنند: بعضی گناهان آسانتر از بعضی دیگر است، در صورتی که همه گناهان در نزد خدا بزرگاند، زیرا آنها معاصی هستند، و خداوند از بندگان گناه کردن را دوست ندارد و همانا ما را از آن نهی فرموده چون از عمل شیطان است و فرموده: «شیطان را نپرستید»، «به راستی شيطان دشمن شماست پس او را دشمن بدارید! جز اين نيست كه او گروه خويش را فرا مىخواند تا (سرانجام) از دوزخیان باشند».
روایات معارضدر مقابل روایات قبلی که همگی بر حرمت استمناء دلالت داشت، دو روایت معارض وجود دارد:
روایت اولوَ [مُحَمَّدُ بْنُ يَعْقُوبَ] عَنْهُمْ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ أَبِي يَحْيَى الْوَاسِطِيِّ عَنْ إِسْمَاعِيلَ الْبَصْرِيِّ عَنْ زُرَارَةَ بْنِ أَعْيَنَ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: سَأَلْتُهُ عَنِ الدَّلْكِ فَقَالَ نَاكِحُ نَفْسِهِ لَا شَيْءَ عَلَيْهِ.[16]
«زرارة» میگوید:
از امام صادق(علیهالسلام) در باره استمناء پرسیدم، فرمود: ازدواج با خود (خودارضایی) است، چیزی بر او نیست.
صاحب وسائل پس از نقل این روایت شش وجه حمل برای آن احتمال میدهد که البته ضعف برخی از این وجوه روشن است، مینویسد:
هَذَا مَحْمُولٌ عَلَى التَّقِيَّةِ لِمُوَافَقَتِهِ لِجَمَاعَةٍ مِنَ الْعَامَّةِ أَوْ عَلَى الْإِنْكَارِ دُونَ الْإِخْبَارِ كَأَنَّهُ قَالَ إِذَا كَانَ نِكَاحُ مِثْلِ الْجَدَّةِ وَ الْعَمَّةِ وَ الْخَالَةِ مُحَرَّماً فَكَيْفَ يَحِلُّ نِكَاحُ الْإِنْسَانِ نَفْسَهُ أَوْ عَلَى أَنَّهُ لَا شَيْءَ عَلَيْهِ مُعَيَّناً لَا يَزِيدُ وَ لَا يَنْقُصُ فَإِنَّ عَلَيْهِ التَّعْزِيرَ بِحَسَبِ مَا يَرَاهُ الْإِمَامُ أَوْ عَلَى مَنْ جَهِلَ التَّحْرِيمَ فَلَا حَدَّ عَلَيْهِ أَوْ عَلَى الدَّلْكِ لَا بِقَصْدِ الِاسْتِمْنَاءِ بَلْ بِقَصْدِ الِاسْتِبْرَاءِ أَوْ لِتَحْصِيلِ الِانْتِشَارِ لِلنِّكَاحِ الْمُبَاحِ أَوْ نَحْوِ ذَلِكَ.[17]
یا حمل بر تقیه میشود، چون موافق نظر گروهی از اهلسنت است.
یا بر استفهام انکاری حمل میشود نه اخبار، گویا فرموده: وقتی نکاح با مثل مادربزرگ و عمه و خاله حرام است، چگونه ازدواج با خود حلال باشد.
یا اینکه حمل میشود بر اینکه حدّ مشخصی که کم و زیاد نشود بر او نیست، بلکه طبق آنچه امام مصلحت میبیند باید تعزیر شود.
یا اینکه بر فرضی حمل میشود که شخص نمیدانسته که چنین کاری حرام است، پس حد بر او لازم نیست.
یا اینکه بر مالیدن بدون قصد استمناء یا با قصد استبراء حمل میشود.
یا حمل میشود بر ؟؟؟ ازدواج مباح یا مانند آن.
روایت دوموَ [مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ بِإِسْنَادِهِ] عَنْهُ (أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ) عَنِ الْبَرْقِيِّ عَنْ ثَعْلَبَةَ بْنِ مَيْمُونٍ وَ حُسَيْنِ بْنِ زُرَارَةَ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا جَعْفَرٍ ع عَنْ رَجُلٍ يَعْبَثُ بِيَدَيْهِ حَتَّى يُنْزِلَ قَالَ لَا بَأْسَ بِهِ وَ لَمْ يَبْلُغْ بِهِ ذَاكَ شَيْئاً.[18]
«حسین بن زرارة» میگوید:
از امام باقر(علیهالسلام) در باره مردی پرسیدم که با دستانش [با آلتش] بازی میکند تا اینکه ارضا میشود، فرمود: اشکالی ندارد و به حدی نرسیده که چیزی باشد.
صاحب وسائل درباره این روایت نیز احتمال داده که بر تقیه حمل شود؛[19] ولی به نظر میرسد همان طور که صاحب جواهر نیز احتمال داده،[20] باید این روایات را کنار بگذاریم، زیرا در مقابل آنها هم روایات دیگر است، هم اجماع و هم اینکه روایات دال بر حرمت موافق ظاهر قرآن است.
به هر حال، با توجه به حرام بودن استمناء اگر در بحث تلقیح مصنوعی چارهای جز استمناء نباشد، و از طرفی بارور شدن برای زوجین ضرورت داشته باشد، میتوان گفت: بر اساس قاعده اضطرار این کار جایز است؛ ولی معمولا راه اخذ اسپرم، منحصر در این کار نیست، زیرا میتواند با ملاعبه با همسرش، اخذ اسپرم کند، از این رو، باید گفت: اگر اسپرم از ملاعبه شخصی باشد، حرام است، ولی اگر از ملاعبه با همسرش باشد، مشکلی ندارد.
رحم زن باکرهیکی از مسائل باروری پزشکی این است که آیا رحم جایگزین میتواند رحم زن باکره باشد یا نه؟ یا اینکه میتوان تخمک زن باکره را با نطفه اجنبی تلقیح نمود یا نه؟
بر اساس نظر ما که تلقیح با بیگانه را جایز ندانستیم، حکم روشن است؛ ولی روی مبنای فقهایی که تلقیح با نطفه اجنبی یا تخمک اجنبیه را فی نفسه جایز دانستند، آیا این کار جایز است؟ چرا که در فرض رحم جایگزین، بکارت او از بین میرود.
توضیح مطلب و روایات مربوط به آن در جلسه آینده میآید.
غفر الله لنا و لکم إن شاء الله