بسم الله الرحمن الرحیم
وَ اجعَلني... مِن أدلّةِ الرَّشادِ.[1]
یکی از روایاتی که میتوان از آن در تبیین این جمله از دعای نورانی مکارم الاخلاق کمک گرفت، این روایت زیباست که از امیر مؤمنان(علیهالسلام) نقل شده است:
كونوا مَصابيحَ الهُدى، و لا تَكونوا أعلامَ ضَلالَةٍ، وَ اكرَهُوا المِزاحَ بِما يُسخِطُ اللّهَ، وَ ليَهُن عَلَيكُمُ الذَّمُّ في ما يُرضِي اللّهَ. عَلِّمُوا النّاسَ الخَيرَ بِغَيرِ ألسِنَتِكُم، و كونوا دُعاةً لَهُم بِفِعلِكُم. وَ الزَمُوا الصِّدقَ وَ الوَرَعَ.[2]
چراغهاى هدايت باشيد، نه نشانههاى گمراهى، و شوخىاى را كه مايه خشم خداست، ناپسند شماريد، و نكوهش را در جايى كه مايه خشنودى خداست، آسان شماريد. با غير زبانتان به مردم خوبى بياموزيد و با رفتارتان، دعوتگر آنان باشيد، و همواره راستى و پارسايى داشته باشيد.
عدهای مانند مؤمن آل فرعون، چراغ هدایتاند، آنها مردم را به راه خدا ارشاد میکنند: ﴿وَ جَعَلْناهُمْ أَئِمَّةً يَهْدُونَ بِأَمْرِنا﴾،[3] ولی گروهی ارشاد فرعونی دارند و مردم را بر خلاف آنچه میگویند، به جهنم دعوت میکنند: ﴿وَ جَعَلْناهُمْ أَئِمَّةً يَدْعُونَ إِلَى النَّارِ﴾.[4]
گروه اول، بر اساس این روایت، چند نشانه دارند: آنان هر سخنی را به زبان نمیآورند، حتی از شوخیهایی هم که مایه خشم خداست، پرهیز میکنند. آنها در راه رضای خدا، از سرزنش هیچ نکوهشگری نمیهراسند: ﴿وَ لا يَخافُونَ لَوْمَةَ لائِمٍ﴾.[5] به قول شاعر:
و لَقَد أَمُرُّ على اللئيم يَسُبُّنی فَمَضَيْتُ ثُمَّتَ قلتُ لا يَعْنِينی
به شخص فرومایهای برخورد کردم که مرا ناسزا گفت،از کنارش گذشتم و سپس گفتم: مقصودش من نبودم!
همچنین، مرشدان حقیقی، مردم را نه فقط با زبان، بلکه با رفتار خود هدایت میکنند. در این باره، این خاطره از حضرت امام(رحمةاللهعلیه) قابل توجه است. سالها پیش وقتی برای انجام عمل جراحی به کشور آلمان سفر کردم، رئیس بیمارستان آنجا که ایرانی و جراح قابلی بود میگفت: در زمان جنگ برای معالجه رزمندگان زیاد به ایران سفر میکردم. در یکی از سفرها به جهت خدماتی که ارائه کرده بودم، ترتیبی دادند تا با امام خمینی ملاقاتی داشته باشم. برخی از اطرافیان مرا از این کار نهی کردند، زیرا احتمال میدادند که امام از من درخواست کند در ایران بمانم، ولی قبول نکردم و وقتی خدمت ایشان رسیدم، بر خلاف تصور آنها، چنین فرمود: «شما هر جا که میخواهی زندگی کنی، زندگی کن، ولی درست کار کن و با درستکاری مکتب خود را تبلیغ کن».
بحث فقهیموضوع: باروری پزشکی (6)
یادآوریدر بحث باروری پزشکی و تلقیح از طریق نطفه اجنبی به این نتیجه رسیدیم که هیچ یک از ادلهای که قائلین به منع بدان استناد کردهاند، دلالتی بر منع نداشت؛ ولی در عین حال نمیتوانیم فتوا به جواز بدهیم، زیرا از مجموع ادله استفاده میکنیم که این کار مفاسد و تبعاتی دارد که با نظام خانواده در تعارض است.
نظر فقهاهمان طور که گذشت، حضرت امام در مسئله اول و دوم این بحث در تحریر الوسیلة تلقيح نطفه مرد با زوجهاش را بدون اشكال جايز دانست، ولی تلقيح نطفه غير زوج را جايز ندانست.[6] در اینجا بار دیگر پاسخ مراجع معظم تقلید را به استفتائی که به صورت مشترک از آنها شده میخوانیم. متن استفتاء و پاسخ آنها به نقل از کتاب دانشنامه فقه پزشکی در بحث رحم اجارهای[7] چنین است:
یکی از مشکلات زوجین نازا فقدان اسپرم در شوهر است که در کشورهای غربی این نقص با تلقیح اسپرم از مردان دیگر به زن منتقل میشود. در ضمن در این رابطه بانک اسپرم وجود دارد و مشخصات مرد دهنده اسپرم با شوهر بیمار مقایسه شده و سعی میشود فرد از نظر ژنتیک شباهت با شوهر بیمار داشته باشد و فاقد بیماریهای ارثی باشد. از آنجایی که روش فوق تنها راه حاملگی در زنان است که شوهرشان اصلا اسپرم ندارند، حکم شرعی مسأله چیست؟پاسخ حضرت امام خمینی قدس سره:
جایز نیست داخل نمودن منی اجنبی را در رحم زن اجنبیه؛ چه با اجازه زن باشد یا نه، و چه با اجازه شوهر باشد یا نباشد.پاسخ حضرت آیت الله خویی:
جایز نیست نطفه مرد اجنبی غیر از شوهر را به زنی تلقیح و تزریق نمایند.پاسخ مقام معظم رهبری:
بسمه تعالی، این عمل فی نفسه اشکال ندارد، لکن از لمس و نظر حرام باید اجتناب شود...پاسخ حضرت آیت الله فاضل لنکرانی:
این نوع تلقیح قطعا جایز نیست.پاسخ حضرت آیت الله سیستانی:
بسمه تعالی: جایز نیست، ولی اگر تخمک زن را با اسپرم مرد در خارج از رحم بارور کنند و سپس در رحم قرار دهند جایز است... .پاسخ حضرت آیت الله تبریزی:
بسمه تعالی، عمل مذبور جایز نیست والله العالم.پاسخ حضرت آیت الله وحید خراسانی:
جایز نیست.پاسخ حضرت آیت الله صافی گلپایگانی:
بسمه تعالی شأنه، این عمل به نظر این جانب اشکال دارد. والله العالم.پاسخ حضرت آیت الله مکارم شیرازی:
بسمه تعالی، تلقیح اسپرم مرد بیگانه جایز نیست و فرزندی که از این راه متولد میشود شبیه فرزند نا مشروع است.نظر آیت الله بهجت را نیز در پاسخ به این سؤال آورده است که «زنی از شوهر خود بچهدار نمیشود آیا جایز است نطفه مرد دیگری غیر از شوهر به وسیله دستگاه در رحم او قرار داده شود و بدین [سان] حامله گردد و اگر جایز است، آیا تمام احکام مادری و فرزندی مانند محرمیت و ارث و... جاری میگردد؟» میفرماید:
این عمل فی نفسه مانع ندارد، ولی باید از لمس و نظر حرام اجتناب شود و فرزند ملحق به مرد و زن صاحب نطفه است و احتیاط نسبت به صاحب رحم مراعات شود.[8]
بر این اساس، در میان فقهای معاصر درباره اینکه نطفه اجنبی در رحم اجنبیه قرار داده شود، تنها سه تن از مراجع آن را جایز دانستهاند: مقام معظم رهبری، آیت الله سیستانی و آیت الله بهجت. البته آیت الله سیستانی با این قید جایز دانست که آن را در خارج از رحم بارور کنند و سپس در رحم قرار دهند؛ ولی بقیه آقایان آن را جایز ندانستند.
احتمال دارد قید «فی نفسه» در فرمایش آیت الله بهجت و مقام معظم رهبری نیز اشاره به خالی بودن این کار از همه تبعات و مفاسدی باشد که ما هم بر اساس آن، این کار را جایز ندانستیم، به ویژه اینکه مقام معظم رهبری در پاسخ به این سؤال که «زنی از شوهر خود بچهدار نمیشود، آیا جایز است نطفه مرد دیگر غیر از شوهر به وسیله دستگاه در رحم او قرار داده شود و بدینوسیله حامله گردد؟» فرموده:
عمل مذکور اگر مستلزم ارتکاب مقدمات حرام از قبیل لمس و نظر حرام نباشد و مأمون و مصون از هر گونه مفسدهای باشد فی نفسه منعی ندارد، ولی در عین حال بهتر است از بچهدار شدن از این طریق تا ممکن است خودداری نماید.[9]
الحاق فرزندآنچه تاکنون مورد بررسی قرار گرفت، حکم تکلیفی باروری پزشکی بود، اکنون برخی از احکام وضعی این کار را بررسی میکنیم.
اولین فرع مربوط به این است که فرزند تکوّن یافته به چه کسی ملحق میشود؟
پاسخ این سؤال در فرضی که تلقیح با نطفه شوهر انجام شود و در رحم او قرار بگیرد، روشن است، زیرا فرزند ایجاد شده مانند فرزندی است که به صورت طبیعی متولد شده است و ملحق به آنهاست، اما در فرضی که زن شوهردار با نطفه اجنبی بارور شود ـ با قطع نظر از جواز یا حرمت این کار ـ آیا فرزند به شوهر ملحق میشود یا به صاحب نطفه؟
حضرت امام در مسئله سوم مینویسد:
لو حصل عمل التلقيح بماء غير الزوج و كانت المرأة ذات بعل و علم أن الولد من التلقيح فلا إشكال في عدم لحوق الولد بالزوج كما لا إشكال في لحوقه بصاحب الماء و المرأة إن كان التلقيح شبهة كما في الوطء شبهة، فلو لقّحها بتوهم أنها زوجته و أن الماء له فبان الخلاف يلحق الولد بصاحب الماء و المرأة، و أما لو كان مع العلم و العمد ففي الإلحاق إشكال، و إن كان الأشبه ذلك، لكن المسألة مشكلة لا بد فيها من الاحتياط و مسائل الإرث في باب التلقيح شبهة كمسائله في الوطء شبهة، و في العمدي المحرم لا بد من الاحتياط.[10]
اگر عمل تلقيح با نطفه غير زوج حاصل شود و زن شوهردار باشد و بداند كه فرزند از تلقيح است، پس در ملحق نشدن فرزند به زوج اشكالى نيست. همچنین در ملحق شدن او به صاحب نطفه و زن در صورتى كه تلقيح به شبهه باشد، اشکالی نیست، مثل اینکه در وطى به شبهه چنین است. پس اگر مرد اجنبی، زن را به توهم اينكه همسرش است و اينكه نطفه مال خودش است، تلقيح نمايد، آنگاه خلاف آن معلوم شود، فرزند به صاحب نطفه و زن ملحق مىشود. و اما اگر با علم و عمد باشد [با اینکه میدانیم به شوهر ملحق نمیشود ولی] در الحاق [آن به صاحب نطفه] اشكال است؛ اگر چه اشبه الحاق آن است. ليكن اين مسأله مشكل است و چارهای جز احتياط در آن نيست. و مسائل ارث در باب تلقيح به شبهه مانند مسائل آن در وطى به شبهه مىباشد. و در تلقيح عمدى حرام، چارهاى جز احتياط نیست.
در این مسئله برای فرضی که تلقیح با نطفه فردی غیر از شوهر انجام شده، دو صورت تصویر شده است:
یک. عمل تلقیح با علم به اینکه نطفه از مرد اجنبی است، انجام شود. در این صورت بدون شک، فرزند به شوهر ملحق نمیشود، هرچند در الحاق آن به صاحب نطفه نیز ـ در جایی که عمدا انجام شود نه از روی اضطرار ـ اشکال است و باید مراعات احتیاط شود. [مثلا اگر فرزند دختر است، نه با شوهر زن و نه با صاحب نطفه نباید ازدواج کند].
دو. عمل تلقیح با توهم اینکه نطفه از شوهر اوست، انجام شود. (تلقیح به شبهه) در این صورت مانند وطی به شبهه بدون شک، فرزند به صاحب نطفه ملحق میشود. یعنی همان طور که اگر مردی به توهم اینکه فلان زن، همسر اوست، با او آمیزش کند، فرزند حاصل از این آمیزش، به آن دو ملحق میشود نه به شوهر آن زن، همچنین اگر مردی به توهم اینکه زنی که میخواهد نطفهاش را به او تلقیح نماید، همسرش است و این عمل را انجام دهد، فرزند حاصل از این تلقیح به او ملحق میشود نه شوهر زن. یا مثلا شوهر به توهم اینکه نطفهای که به همسرش تلقیح میکند، نطفه خود اوست، ولی در واقع، نطفه مرد دیگری است، در این صورت فرزند حاصل از این تلقیح قطعا به شوهر ملحق نمیشود، بلکه برای صاحب نطفه و زن خواهد بود.
ظاهراً از نظر اکثر فقهای معاصر در اینکه فرزند حاصل از تلقیح با نطفه اجنبی در رحم زن شوهردار، به صاحب نطفه ملحق میشود، بحثی نیست. مثلا مقام معظم رهبری میفرماید:
در صورتى كه با اين روش كودكى به دنيا بيايد، ملحق به شوهر آن زن نمىشود، بلكه ملحق به صاحب نطفه و به زنى است كه صاحب رحم و تخمك است.[11]
همچنین آیت الله سیستانی میفرماید:
فرزند آن مرد نخواهد بود، بلکه فرزند صاحب اسپرم است.[12]
آیت الله بهجت نیز میفرماید:
فرزند ملحق به مرد و زن صاحب نطفه است و احتیاط نسبت به صاحب رحم مراعات شود.[13]
آیت الله تبریزی نیز میفرماید:
جایز نیست نطفه مرد اجنبی در رحم زن اجنبیه قرار گیرد، ولی اگر این کار شد این زنی که نطفه غیر، در رحم او واقع شده است مادر بچه است؛ ولکن شوهر او پدر این بچه نیست و این بچه از این ارث نمیبرد و پدر این بچه، صاحب نطفه است.[14]
آیت الله فاضل نیز میفرماید:
در صورت تلقيح، ولد به صاحب نطفه ملحق مىشود.[15]
مفهوم این نظریه این است که چنین عملی حکم زنا ندارد، زیرا در مورد «ولد الزنا» نظر مشهور این است که به دلیل روایت «الْوَلَدُ لِلْفِرَاشِ وَ لِلْعَاهِرِ الْحَجَرُ»،[16] به زانی ملحق نمیشود. البته برخی از فقها مانند آیت الله مکارم این مورد را نیز مانند زنازاده دانستهاند. ایشان میفرماید:
تلقیح اسپرم مرد بیگانه جایز نیست و فرزندی که از این راه متولد میشود شبیه فرزند نا مشروع است.[17]
به هر حال، در بحث انتساب چنین فرزندی به صاحب نطفه، بحث خاصی وجود ندارد و نظر ما هم همین است؛ ولی در بحث انتساب فرزند به صاحب رحم یا صاحب تخمک در فرضی که متفاوت باشند، مثل رحم اجارهای، اختلاف نظر وجود دارد.
حکم انتساب به مادردر اینکه مادر فرزند حاصل از تلقیح مصنوعی که در رحم زن دیگری رشد یافته، صاحب رحم است یا صاحب تخمک، اختلاف نظر است.
برخی ملاک را تولد دانستهاند. طبق این دیدگاه هر زنی که بچه را بزاید، مادر او محسوب میشود، چه تخمک از خود او باشد یا از زن دیگر. این دیدگاه را آیت الله خویی در پاسخ این سؤال مطرح نموده است:
رجل زرع نطفته في رحم امرأة أجنبيّة بواسطة الوسائل الطبية، متفقا معها على حمل الجنين مقابل مبلغ معين من المال، لأن رحم زوجته لا يتحمل حمل الجنين، و النطفة مكونة من مائه هو و ماء زوجته الشرعية، و إنما المرأة الأجنبية وعاء حامل فقط، فمع العلم بحرمة ذلك لاختلاط المياه، لكن المشكلة التي حدثت بعدئذ هي أن المرأة المستأجرة للحمل طالبت بالولد الذي نما و ترعرع في أحشائها فما قولكم؟[18]
مردی نطفه خود را با کمک وسائل پزشکی در رحم زن اجنبی قرار داده است و با آن زن قرارداد بسته که در قبال حمل جنین، مبلغی بدهد، زیرا رحم همسر خودش توانایی نگهداری جنین را ندارد. بنابراین، جنین از نطفه او تخمک همسر شرعی او تشکیل شده است و زن اجنبی فقط به عنوان یک ظرف نگهدارنده جنین مورد استفاده قرار میگیرد. با توجه به اینکه میدانیم این عمل به خاطر اختلاط نطفهها حرام است، هم اکنون مشکلی که پیش آمده ایند است که زنی که رحم خود را اجاره داده، بعد از وضع حمل، بچه متولد شده را مطالبه نمود و خود را مادر او میداند. نظر شما در این باره چیست؟
ایشان در پاسخ فرموده است:
المرأة المذكورة التي زرع المني في رحمها أم للولد شرعا، فإن الأم هي المرأة التي تلد الولد كما هو مقتضى قوله تعالى ﴿الَّذِينَ يُظٰاهِرُونَ مِنْكُمْ مِنْ نِسٰائِهِمْ مٰا هُنَّ أُمَّهٰاتِهِمْ إِنْ أُمَّهٰاتُهُمْ إِلَّا اللّٰائِي وَلَدْنَهُمْ﴾[19] و صاحب النطفة أب له، و أما زوجته فليست أما له، و على هذا فالمرأة المزبورة من حقها أن تأخذ الولد إلى سنتين من جهة حق الحضانة لها، و اللّٰه العالم.[20]
زنی که منی در رحم او کاشته شده، مادر شرعی بچه است، زیرا مادر، کسی است که فرزند را میزاید، چنانکه مقتضای این سخن خداوند چنین است که میفرماید: «كسانى از شما كه زنان خود را ظهار مىكنند، آن زنان، مادران آنان نيستند، مادرانشان جز كسانى كه آنان را زادهاند نمىباشند» و صاحب نطفه نیز پدر شرعی فرزند است. اما همسر او، مادر شرعی فرزند نیست. بنابراین زنی یاد شده [که رحمش را اجاره داده]، بابت حق حضانت فرزند متولد شده، میتواند آن را تا دو سال در اختیار بگیرد. والله العالم.
اشکالآیه یادشده اطلاق ندارد و در مقام بیان این نیست که مادر انسان چه کسی است، بلکه در مقام ردّ عقیدهای است که در جاهلیت رواج داشته و مرد، پس از ظهار کردن همسرش، او را مادر خود تلقی میکرده است.
آیت الله مؤمن پس از بیان نظر آیت الله خویی و استدلال ایشان به آیه ظهار، این طور اشکال میکند:
أقول: بعد ما عرفت من أنّ الأمّ عند العرف إنما هي صاحبة البييضة فهذه الآية المباركة لا دلالة فيها على خلاف ما عند العرف، بداهة أنّ الآية الشريفة إنما تكون في مقام ردّ ما كانوا يتوهّمونه من الحرمة الأبدية لزوجاتهم بمجرد مثل قولهم لهنّ «أنت عليّ كظهر أمّي» فقد نبّه اللّٰه تعالى في الآية المباركة على أنّ مجرّد مثل هذا القول لا يوجب صيرورة الزوجة أُمّا لزوجها، فإنّ امّه إنما هي من ولدته لا من قال فيها مثل هذا القول، فذكر خصيصة الأمّ- أعني ولادتها للطفل- بملاحظة أنها أمر غالبيّ يقرب أن يكون دائميّا، بل هو أمر كان دائميّا في تلك الأزمنة، فقد نفي أمومة المظاهر بها ببيان تلك الخصيصة القريبة من الدوام و في مثله ليس دلالة على تعبّد شرعي و اعتبار الولادة من المرأة في صدق الامّ عليها.[21]
بعد از آنچه گذشت که مادر، نزد عرف کسی است که صاحب تخمک است، معلوم میشود که این آیه مبارک دلالتی بر خلاف آنچه عرف میگوید، ندارد. زیرا روشن است که آیه شریف در مقام ردّ این توهم است که به مجرد گفتن این جمله از طرف مرد به همسرش که «تو به لحاظ جماع مانند مادرم هستی»، همسرش به او حرام ابدی میشود. خدای متعال در این آیه مبارک توجه داده که با مجرد گفتن این سخن، همسر انسان، مادر او نمیشود، بلکه مادر او فقط همان زنی است که او را زاییده نه کسی که مثل این سخن را به او بگوید. بنابراین، ذکر ویژگی مادر ـ یعنی کسی که فرزند از او متولد میشود ـ به این جهت است که چنین ویژگیای آنقدر عمومیت دارد که نزدیک است امر دائمی تلقی شود، بلکه در آن زمان امری دائمی بوده است، از این رو، مادر شدن کسی که مرد او را ظهار کرده با بیان این ویژگی تقریبا دائمی، نفی شده است و در چنین مواردی دلالتی بر تعبد شرعی وجود ندارد به اینکه هر زنی که بچه را بزاید، شرعا او مادر آن بچه است.
مؤید این مطلب عرفی که مادر، همان صاحب تخمک است، این آیه قرآن است که میفرماید:
﴿إِنَّا خَلَقْنَا الْإِنْسانَ مِنْ نُطْفَةٍ أَمْشاج﴾.[22]
ما انسان را از نطفهاى برآميخته آفريديم.
پس این گونه نیست که در فرض ما، یعنی رحم اجارهای، زن صاحب تخمک هیچکاره باشد و همهکاره صاحب رحم باشد، بلکه صاحب تخمک نیز در تشکیل جنین دخالت و نقش دارد.
آیت الله مؤمن در ادامه با بیان یک مثال، به استدلال آیت الله خویی اشکال نقضی وارد میکند. میفرماید اگر زن بارداری از دنیا برود و قبل از آنکه بچه درون رحم او بمیرد، با شکافتن شکم زن او را خارج کنند، در این صورت، نمیگویند این زن، مادر این کودک نیست، چون او را نزاییده است؛ بلکه با اینکه او را نزاییده، به او اطلاق مادر میشود. ما نیز اضافه میکنیم: اگر مادر به لحاظ شرعی فقط زنی باشد که کودک را میزاید، نباید امروزه به خانمهایی که از طریق عمل سزارین فرزندشان به دنیا میآید، مادر اطلاق شود، حال آنکه چنین نیست. بنابراین، همان طور که به صاحب نطفه، پدر اطلاق میشود، با اینکه در تولد فرزند نقشی ندارد، به صاحب تخمک نیز مادر اطلاق میگردد، هرچند در فرض ما، کودک را نزاییده است.
غفر الله لنا و لکم إن شاء الله