بسم الله الرحمن الرحیم
جامعترین عامل نفوذناپذیری
وَ اجعَلني مِن أهلِ السَّداد.[1]
در تبیین این فراز از دعای نورانی مکارم الاخلاق، این سؤال مطرح شد که چگونه انسان میتواند در برابر وسوسههای نفس و شیاطین جن و انس، مصونیت پیدا کند تا اهل سداد به شمار آید؟ به تعبیر دیگر، عوامل نفوناپذیری انسان چیست؟
در جلسات قبل، به عواملی چون «علم نافع»، «ایمان و عمل صالح» اشاره شد. میتوان گفت اساسیترین و جامعترین عامل نفوذناپذیری، رعایت تقوای الهی است.
در خطبه 191 نهج البلاغة تعبیر زیبایی از امیر مؤمنان(علیهالسلام) در باره تقوا نقل شده است. در بخشی از این خطبه، پس از سفارش به تقوا با تعبیر «عِبَادَ اللَّه أُوصِيكُمْ بِتَقْوَى اللَّه»، میفرماید:
و أَشْعِرُوهَا قُلُوبَكُمْ.[2]
این فراز در میزان الحکمة اینگونه ترجمه شده است:
آن را شعار دلهاى خود كنيد.[3]
ولی این ترجمه نادرست یا نارسا است، زیرا «شِعار» در زبان عربی به لباس زیرین گفته میشود، لباسی که به تن میچسبد[4] و در زبان فارسی به آن «زیرپیراهنی» میگوییم.[5] در نتیجه باید این جمله را اینگونه ترجمه کنیم: «تقوا را لباس زیرین دلهای خود کنید».
ظاهراً این تعبیر، ریشه در این آیه دارد:
﴿يا بَني آدَمَ قَدْ أَنْزَلْنا عَلَيْكُمْ لِباساً يُواري سَوْآتِكُمْ وَ ريشاً وَ لِباسُ التَّقْوى ذلِكَ خَيْرٌ﴾.[6]
اى فرزندان آدم، به يقين بر شما لباسى كه شرمگاههاى شما را بپوشاند و لباسى كه مایه زینت شما باشد، فرو فرستادیم [مواد اوليه آن را در زمين آفريديم و استعداد تهيه آن را به شما داديم] و البته لباس تقوا بهتر است.
در این آیه، از «تقوا» تعبیر به «لباس» شده است و امام(علیهالسلام) نیز با تعبیر معنادار «اشعار» تقوا را لباس زیرین دلها دانست، به این معنا که تقوا باید ملکه انسان شود، زیرا تقوا حالت خویشتنداری در برابر هوای نفس است که با تکرار آن، ملکه انسان میشود و نمیگذارد انسان گناه کند. در روایت دیگری از آن حضرت وارد شده که فرمود:
مَن تَعَرَّى مِن لِباسِ التَّقوى لَم يَستَتِرْ بشَيءٍ مِن اللِّباسِ.[7]
هر كه از جامه تقوا برهنه شود هيچ جامهاى او را نمىپوشاند.
انسان بیتقوا از هیچ کارِ بدی اجتناب نمیکند؛ ولی کسی که مزین به لباس تقوا شود، تقوا او را از آسیبها حفظ میکند، و هر چه سدّ تقوا محکمتر باشد، نفوذناپذیری انسان بیشتر میشود. امیر مؤمنان(علیهالسلام) در ادامه همان روایت نخست، پس از ذکر چند جمله، میفرماید:
أَلاَ و صُونُوهَا وَ تَصَوَّنُوا بِهَا.[8]
هان! تقوا را حفظ كنيد و خود را [نيز] به وسيله آن محفوظ بداريد.
تقوا، انسان را در برابر انواع هجمهها نفوذناپذیر میکند، نه تنها وسوسههای نفسانی در انسان با تقوا اثر ندارد، بلکه شبیخونهای فرهنگی و القائات فضای مجازی نیز در او اثر ندارد. تقوا به تناسب وسوسههای گوناگون، انسان را نفوذناپذیر میکند، لذا در برابر وسوسههای سیاسی مانند قدرت طلبی، تقوای سیاسی لازم است، در برابر وسوسههای مالی مانند رشوه، تقوای اقتصادی کاربرد دارد و همین طور در زمینههای گوناگون دیگر.
بحث فقهیموضوع: مسائل پوشیدن لباس احرام
یادآوریبحث در مسئله شانزدهم و راجع به جزئیات پوشیدن لباس احرام بود. در این مسئله چند فرع مطرح شده است. بررسی آخرین فرع آن برای این جلسه باقی ماند.
بخش پایانی مسئله شانزدهمحضرت امام در آخرین فرع از فروع مطرح شده در مسئله شانزدهم مینویسد:
الأحوط النية و قصد التقرب في اللبس، و أما التجرد عن اللباس فلا يعتبر فيه النية و إن كان الأحوط و الأولى الاعتبار.[9]
احتياط آن است كه، در پوشيدن لباسها نيّت و قصد تقرّب شود و امّا در برهنه شدن از لباس [مخیط]، نيّت معتبر نيست اگر چه احوط و اولى اين است كه با نيّت باشد.
بر اساس این عبارت، بنا بر احتیاط واجب، اولاً باید به نیت محرم شدن دو جامه احرام را بپوشد نه به نیت دیگر، ثانیاً به قصد تقرب بپوشد نه مثلا به قصد ریا، ثالثاً بنا بر احتیاط مستحب، باید به نیت محرم شدن، برهنه شود نه اینکه مثلا به نیت حمام رفتن و شستشو، لباس دوخته را در آورد.
شبیه عبارت تحریر در عروة نیز آمده است[10] و محشین عروة نیز در اینجا حاشیهای ندارند. برای آشنا شدن با نظر فقهای معاصر در این باره، متن مناسک حج حضرت امام و حاشیههای آن را میخوانیم. در مسئله 273 آمده است:
در پوشيدن جامه احرام احتياط واجب آن است كه نيت كند و قصد امر الهى و اطاعت او كند و احتياط مستحب آن است كه در كَندن جامه دوخته هم نيت و قصد اطاعت كند.[11]
نظر چهار تن از مراجع زنده، در حاشیه این مسئله چنین آمده است:
آیت الله خامنهای: پوشیدن دو جامه احرام واجب تعبّدی است.آیت الله زنجانی: رعایت این احتیاط، مستحب است.آیت الله سبحانی: یکی از واجبات احرام است و طبعا باید قصد قربت کند، ولی در کَندن و در آوردن لباس دوخته نیت لازم نیست.آیت الله سیستانی: بعید نیست اعتبار قصد قربت در پوشیدن لباس احرام.[12]
بنا بر این، مقام معظم رهبری و آیت الله سبحانی بر لزوم قصد قربت داشتن، فتوا میدهند، همچنان که نظر آیت الله سیستانی، مانند حضرت امام این است که بنا بر احتیاط واجب، باید قصد قربت کند؛ ولی در مقابل، از نظر آیت الله زنجانی، نیت و قصد طاعت داشت لازم نیست، بلکه احتیاط مستحب است.
دلیل لزوم قصد قربت در پوشیدن لباس احرامآیت الله حکیم دلیل آن را اینگونه بیان نموده است که بر حسب ارتکاز متشرعه، ظاهر آن است که پوشیدن لباس احرام، مانند تلبیه نوعی عبادت است.[13]
استدلال آیت الله فاضل این است که وقتی پوشیدن لباس احرام را واجب عبادی دانستیم، لزوم قصد قربت داشتن برای آن، واضح است.[14]
آیت الله سبحانی نیز میفرماید: نیت کردن لازم است، چون پوشیدن دو جامه احرام، واجب قربی است که فرع نیت داشتن است.[15]
اشکالاشکال این استدلال این است که همه آقایان، واجب تعبدی بودن لبس ثوبین را مفروغ عنه دانستهاند، در حالی که عبادت بودن آن از روایات برداشت نمیشود، بله واجب است، اما ممکن است واجب تعبدی نباشد که نیاز به قصد قربت داشته باشد، بلکه نظیر وجوب پاک بودن بدن و لباس نمازگزار است که واجب توصلی است.
بنا بر این، دلیل محکمی بر تعبدی بودن وجوب لبس ثوبین وجود ندارد. نهایت، این است که مثل حضرت امام بگوییم احتیاط واجب، اما فتوا دادن مشکل است، چون عبادی بودن آن «اول الکلام» است.
دلیل عدم اعتبار نیت در تجرد از لباس مخیطتجرد از لباس مخیط برای این است که مرتکب گناه نشود و برای ترک معصیت، نه تنها قصد قربت، بلکه نیت نیز لازم نیست. مثلا کسی که میخواهد شراب نخورد، به هر انگیزهای که آن را ترک کند، کافی است و به تعبیر برخی روایات حتی اگر «لِغَيْرِ اللَّهِ» و «صِيَانَةً لِنَفْسِهِ» نیز آن را ترک کند، ثواب دارد.[16] البته اگر قصد قربت کند، قطعا بهتر است؛ ولی واجب نیست. بنا بر این، به نظر ما نیز در برهنه شدن از لباس مخیط، نيّت معتبر نيست، هر چند اولى اين است كه به نیت اطاعت باشد.
مسئله هفدهممتن مسئله چنین است:
لو أحرم في قميص عالما عامدا فعل محرما، و لا تجب الإعادة، و كذا لو لبسه فوق الثوبين أو تحتهما و إن كان الأحوط الإعادة، و يجب نزعه فورا، و لو أحرم في القميص جاهلا أو ناسيا وجب نزعه و صح إحرامه، و لو لبسه بعد الإحرام فاللازم شقه و إخراجه من تحت، بخلاف ما لو أحرم فيه فإنه يجب نزعه لا شقه.[17]
اگر از روی علم و به صورت عمدی در پيراهنى [مثل زیرپوش] محرم شود، كار حرامى انجام داده است؛ ولی اعاده احرام واجب نيست، همچنين است اگر پيراهن را روى دو لباس احرام يا زير آنها بپوشد، اگر چه [در هر سه حالت] احتياط [مستحب] آن است که احرام را اعاده کند و واجب است فورا آن را در بیاورد؛ و اگر از روى نادانى يا فراموشى در پيراهن محرم شود، واجب است آن را در بیاورد و احرامش صحيح است، و اگر بعد از محرم شدن آن را بپوشد، لازم است كه آن را پاره نموده و از پایین تنش در آورد بر خلاف جايى كه در پيراهن محرم شده است، زيرا در اين صورت، در آوردن آن واجب است نه پاره کردنش.
در این مسئله سه فرع مطرح شده است:
1. اگر در لباس دوخته محرم شود یا اینکه آن را زیر یا روی لباس احرامی بپوشد، و این کار را از روی علم و عمد انجام دهد، مرتکب حرام شده؛ ولی احرامش صحیح است و نیازی به اعاده احرام نیست، هر چند اعاده مستحب است، البته باید فوراً لباس دوخته را از تن خارج کند.
2. اگر این کار را از روی جهل یا نسیان انجام دهد، نه تنها مرتکب حرام نشده؛ بلکه احرامش نیز صحیح است و نیازی به اعاده نیست، البته واجب است لباس دوخته را از تن خارج کند.
3. اگر لباس دوخته را پس از احرام بپوشد، باید آن را پاره کند و از پایین در آورد، بر خلاف دو فرع قبلی که فقط باید آن را از تن بیرون بیاورد و لازم نیست آن را پاره کند و از پایین در آورد.
فرع اول و دومحکم فرع دوم که از روی فراموشی یا جهل، چنین کاری کرده، مشخص است و بحثی در آن نیست، اما در فرع اول، یعنی صورت عمد و علم، اختلاف نظر است. صاحب عروة در این فرع بر خلاف حضرت امام، اعاده احرام را لازم دانسته است. متن بخش نخست فرمایش ایشان چنین است:
لو أحرم في قميص عالماً عامداً أعاد، لا لشرطيّة لبس الثوبين لمنعها كما عرفت، بل لأنّه مناف للنيّة، حيث إنّه يعتبر فيها العزم على ترك المحرّمات الّتي منها لبس المخيط، و على هذا فلو لبسهما فوق القميص أو تحته كان الأمر كذلك أيضاً، لأنّه مثله في المنافاة للنيّة. إلّا أن يمنع كون الإحرام هو العزم على ترك المحرّمات، بل هو البناء على تحريمها على نفسه، فلا تجب الإعادة حينئذٍ هذا.[18]
اگر از روی علم و به صورت عمدی در پيراهنى [مثل زیرپوش] محرم شود، باید آن را اعاده کند، نه به دلیل اینکه پوشیدن دو لباس، شرط صحت احرام است، زیرا قبلا گذشت[19] که شرطیت آن را نپذیرفتیم؛ بلکه به این دلیل که احرام در پیراهن با نیت احرام، منافات دارد، زیرا در نیت شرط است که تصمیم بر ترک محرمات احرام از جمله پوشیدن لباس دوخته بگیرد. بر این اساس، اگر دو لباس احرام را روی پیراهن یا زیر آن نیز بپوشد، حکم همین گونه است، زیرا این فرض نیز در منافات داشتن با نیت، مثل فرض قبلی است. بله اگر نپذیریم که احرام همان عزم بر ترک محرمات است، بلکه آن را بنا گذاشتن بر حرام کردن محرمات بر خویشتن بدانیم، در این صورت، اعاده واجب نیست.
بنابراین، اختلاف در وجوب اعاده و عدم آن مبنایی است، اگر در نیت احرام، عزم بر ترک محرمات شرط باشد، باید اعاده کند؛ وگرنه اعاده لازم نیست و چون صاحب عروة آن را شرط میداند، فتوا به اعاده داده است، چون لبس مخیط با چنین نیتی منافات دارد، زیرا همزمان با تصمیم بر ترک حرام، آن را مرتکب میشود!
از میان محشینی که در این قسمت حاشیه دارند، آیت الله گلپایگانی با ایشان موافق است، البته ایشان نیز فتوا نمیدهد، بلکه اعاده را احتیاط واجب میداند؛[20] ولی سه تن دیگر از محشین، این مبنا را قبول ندارند، لذا آنجا که صاحب عروة فتوا به اعاده داد، آیت الله سید عبدالهادی شیرازی مینویسد:
على الأحوط و لا يبعد الصحّة.[21]
بنا بر احتیاط مستحب، اعاده کند، هرچند صحیح بودن احرامش نیز بعید نیست.
آیت الله خویی نیز فتوا داده و اعاده را واجب نمیداند:
لا تجب الإعادة و قد مرّ عدم اعتبار العزم على ترك المحرّمات في صحّة الحجّ.[22]
اعاده واجب نیست، زیرا گذشت که عزم بر ترک محرمات در صحت حج، شرط نیست.
حضرت امام نیز در این باره میفرماید:
مرّ أنّ ترك المحرّمات من أحكام الإحرام و لا دخل له فيه و لا ينافيه عدم العزم على تركها بل و لا العزم على فعلها و كذا لا يعتبر فيه البناء على تحريمها على نفسه فالأقوى عدم وجوب الإعادة و إن كانت الوجوب[23] أحوط.[24]
گذشت[25] که ترک محرمات از احکام احرام است و دخالتی در احرام ندارد، به همین جهت، عزم نداشتن بر ترک محرمات و حتی عزم بر انجام آنها، منافاتی با احرام ندارد، همچنین گذشت که حتی بنای بر حرام کردن محرمات بر خویشتن نیز در احرام شرط نیست، بنا بر این، اقوا عدم وجوب اعاده است، هر چند اعاده احوط است.
ما نیز در جلسات سال تحصیلی قبل،[26] عرض کردیم که در تحقق احرام، عزم بر ترک محرمات، معتبر نیست.
فرع سومفرع سوم این بود که اگر پس از احرام بستن، لباس دوخته بپوشد، باید آن را پاره کند و از پایین در آورد، بر خلاف آنجا که در لباس دوخته یا همراه با آن، محرم شده است. این مطلب در مناسک حج حضرت امام چنین آمده است:
اگر پیراهن بپوشد بعد از آنکه محرم شد، لازم است که پیراهن را شکاف دهد و از پایین بیرون آورد، ولی اگر در پیراهن محرم شود، لازم نیست شکاف دهد و از پایین بیرون آورد، و همین قدر لازم است [که] آن را بکَند و لباس احرام بپوشد و در هر دو صورت، احرامش صحیح است.[27]
گفتنی است که ظاهر فرمایش حضرت امام هم در تحریر و هم در اینجا این است که در این مسئله فرقی نیست که عالم به مسئله بوده یا از روی جهل، پیراهن پوشیده باشد.
دلیلبرای این حکم و نیز حکم دو فرع قبلی، به روایاتی که در باب 45 از ابواب «تروک الإحرام» وسائل آمده است، استناد شده است. عنوان باب چنین است:
بَابُ أَنَّ مَنْ لَبِسَ قَمِيصاً بَعْدَ مَا أَحْرَمَ وَجَبَ أَنْ يُخْرِجَهُ مِنْ قَدَمَيْهِ وَ لَوْ بِالشَّقِّ وَ إِنْ لَبِسَهُ ثُمَّ أَحْرَمَ فِيهِ نَزَعَهُ مِنْ رَأْسِهِ.[28]
بابی در اینکه اگر کسی بعد از محرم شدن، پیراهنی بپوشد، واجب است که آن را از طرف پاهایش بیرون آورد، حتی اگر با شکافتن آن باشد؛ ولی اگر پیراهن را بپوشد و در آن محرم شود، میتواند آن را از طرف سرش در آورد.
تعبیر ایشان که فرمود: «و لو بالشق»، تعبیر دقیقتری است، زیرا ممکن است پیراهن به گونهای باشد که بتوان بدون شکافتن و پاره کردن، آن را از سمت پایین در آورد، از این رو، شکافتن در صورت نیاز، لازم میشود.
روایت اولمُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ بِإِسْنَادِهِ عَنْ مُوسَى بْنِ الْقَاسِمِ عَنْ صَفْوَانَ بْنِ يَحْيَى عَنْ مُعَاوِيَةَ بْنِ عَمَّارٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ إِذَا لَبِسْتَ قَمِيصاً وَ أَنْتَ مُحْرِمٌ فَشُقَّهُ وَ أَخْرِجْهُ مِنْ تَحْتِ قَدَمَيْكَ.[29]
«معاویة بن عمار» در این روایت صحیحه از امام صادق(علیهالسلام) نقل کرده که فرمود:
اگر هنگامی که محرم هستی، پیراهن [دوختهای] پوشیدی، آن را بشکاف و از طرف پاهایت بیرونش آور.
مورد این روایت جایی است که بعد از احرام، لباس مخیط پوشیده است و در این صورت، باید آن را پاره کند و از پایین در آورد.
روایت دوموَ [مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ] بِإِسْنَادِهِ عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ سَعِيدٍ عَنِ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنْ مُعَاوِيَةَ بْنِ عَمَّارٍ وَ غَيْرِ وَاحِدٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع فِي رَجُلٍ أَحْرَمَ وَ عَلَيْهِ قَمِيصُهُ فَقَالَ يَنْزِعُهُ وَ لَا يَشُقُّهُ وَ إِنْ كَانَ لَبِسَهُ بَعْدَ مَا أَحْرَمَ شَقَّهُ وَ أَخْرَجَهُ مِمَّا يَلِي رِجْلَيْهِ.[30]
این روایت نیز صحیحه است. «ابن ابی عمیر» از عدهای از راویان، از جمله «معاویة بن عمار» نقل میکند که امام صادق(علیهالسلام) در باره شخصی که محرم شده، در حالی که پیراهن [دوخته] به تن داشته است، فرمود:
آن را در میآورد و لازم نیست بشکافد؛ ولی اگر بعد از آنکه محرم شد، بپوشد، باید بشکافد و از طرف پاهایش بیرون آورد.
در این روایت میان آنجا که در لباس مخیط محرم شود و آنجا که بعد از محرم شدن، لباس مخیط بپوشد، تفصیل داده شده است و تنها در صورت دوم، شکافتن و از پایین در آوردن آن را لازم دانسته است.
از کلام صاحب کشف اللثام بر میآید که دلیل این تفصیل انعقاد و عدم انعقاد احرام است.[31] با این توضیح که در صورت اول، به دلیل آنکه هنگام گفتن تلبیه، لباس مخیط بر تن داشته، اصلا احرامش منعقد نشده است، از این رو، محرمات احرام از جمله پوشاندن سر بر او حرام نیست، به همین جهت، میتواند لباس مخیط را از طرف سرش در آورد؛ ولی در صورت دوم، احرامش منعقد شده است و اگر بخواهد آن را از بالا در بیاورد، باید عمدا مرتکب حرام شود، به همین دلیل لازم است که آن را پاره کند و از طرف پایین در آورد.
ولی به این فرمایش اشکال شده که اتفاقا روایت دلالت دارد که در هر دو صورت، احرام منعقد شده است، زیرا در هر صورت، برای آنکه مرتکب فعل حرام «لبس مخیط» نشود، فرموده باید لباس مخیط را از تن خارج کند. افزون بر آن، امام(علیهالسلام) در مقام بیان است و اگر در صورت اول، احرامش صحیح نبوده، باید میفرمود که نیت و تلبیه را دوباره بگوید.[32] بنا بر این، تفصیل میان این دو صورت، ممکن است دلیل دیگری داشته باشد که ما نمیدانیم.
صاحب عروة نیز در این باره میفرماید:
إذا لبسه بعد الإحرام فاللازم شقّه و إخراجه من تحت، و الفرق بين الصورتين من حيث النزع و الشقّ تعبّد، لا لكون الإحرام باطلًا في الصورة الأُولى كما قد قيل.[33]
اگر پیراهن را بعد از احرام بپوشد، باید آن را پاره کند و از پایین در بیاورد. فرق این دو صورت (احرام در پیراهن و پوشیدن آن پس از احرام) به لحاظ در آوردن [در صورت اول] و پاره کردن [در صورت دوم]، تعبد است، نه اینکه ـ همان طور که گفته شده ـ چون در صورت اول، احرامش باطل است [نیازی به پاره کردن نیست].
نکته قابل توجه دیگر در این باره، این است که آیا میان صورت علم و جهل تفاوتی هست یا نه؟ ظاهر دو روایتی که خواندیم این بود که نسبت به علم و جهل، اطلاق داشت؛ ولی دو روایت بعدی به گونه دیگری است.
روایت سوموَ [مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ بِإِسْنَادِهِ] عَنْ مُوسَى بْنِ الْقَاسِمِ عَنْ عَبْدِ الصَّمَدِ بْنِ بَشِيرٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع فِي حَدِيثٍ أَنَّ رَجُلًا أَعْجَمِيّاً دَخَلَ الْمَسْجِدَ يُلَبِّي وَ عَلَيْهِ قَمِيصُهُ فَقَالَ لِأَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع إِنِّي كُنْتُ رَجُلًا أَعْمَلُ بِيَدِي وَ اجْتَمَعَتْ لِي نَفَقَةٌ فَجِئْتُ أَحُجُّ لَمْ أَسْأَلْ أَحَداً عَنْ شَيْءٍ وَ أَفْتَوْنِي هَؤُلَاءِ أَنْ أَشُقَّ قَمِيصِي وَ أَنْزِعَهُ مِنْ قِبَلِ رِجْلَيَّ وَ أَنَّ حَجِّي فَاسِدٌ وَ أَنَّ عَلَيَّ بَدَنَةً فَقَالَ لَهُ مَتَى لَبِسْتَ قَمِيصَكَ أَ بَعْدَ مَا لَبَّيْتَ أَمْ قَبْلَ قَالَ قَبْلَ أَنْ أُلَبِّيَ قَالَ فَأَخْرِجْهُ مِنْ رَأْسِكَ فَإِنَّهُ لَيْسَ عَلَيْكَ بَدَنَةٌ وَ لَيْسَ عَلَيْكَ الْحَجُّ مِنْ قَابِلٍ أَيُّ رَجُلٍ رَكِبَ أَمْراً بِجَهَالَةٍ فَلَا شَيْءَ عَلَيْهِ طُفْ بِالْبَيْتِ سَبْعاً وَ صَلِّ رَكْعَتَيْنِ عِنْدَ مَقَامِ إِبْرَاهِيمَ ع وَ اسْعَ بَيْنَ الصَّفَا وَ الْمَرْوَةِ وَ قَصِّرْ مِنْ شَعْرِكَ فَإِذَا كَانَ يَوْمُ التَّرْوِيَةِ فَاغْتَسِلْ وَ أَهِلَّ بِالْحَجِّ وَ اصْنَعْ كَمَا يَصْنَعُ النَّاسُ.[34]
شیخ طوسی به اسنادش از «موسی بن قاسم» و او از «عبد الصمد بن بشیر» که هر دو امامی، ثقه و جلیل هستند نقل میکند، بنابراین، این روایت نیز صحیحه است. در ضمن این روایت که مربوط به شخص غیر عربی است که وارد مسجد الحرام شده بود و در حالی که پیراهن به تن داشت، تلبیه گفته بود، آمده است[35] که وی به امام صادق(علیهالسلام) عرض کرد:
من عَمَله بودم و پولی جمع کردم و آمدم حج، در حالی که چیزی از احکام حج را از کسی نپرسیدم. اینها [طرفداران ابو حنیفه] برایم فتوا دادند که پیراهنم را پاره کنم و آن را از طرف پایم در بیاورم و اینکه حج من باطل شده و باید شتری [را به عنوان کفاره] بدهم. امام پرسید: چی زمانی پیراهنت را پوشیدی؟ بعد از آنکه لبیک گفتی یا قبل از آن؟ گفت: قبل از لبیک گفتنم. فرمود: آن را [به صورت معمول و] از طرف سرت در بیاور، کفاره هم بر تو واجب نیست و لازم نیست حج را هم سال بعد [دو باره] انجام دهی. هر شخصی که کاری را از روی نادانی مرتکب شود، چیزی بر او نیست. [پس] خانه خدا را طواف کن و نماز طواف و سعی بین صفا و مروة را انجام بده و تقصیر کن و روز ترویه غسل کن و برای حج محرم شو و همان مناسکی که مردم به جا میآورند را انجام بده.
صاحب حدائق اطلاق دو روایت قبلی را با این روایت مقید نموده است که توضیح آن در جلسه آینده میآید.
غفر الله لنا و لکم إن شاء الله