بحث اخلاقی
نفوذناپذیری
وَ اجعَلني مِن أهلِ السَّداد.[1]
امام زین العابدین(علیهالسلام) در این فراز از دعای نورانی مکارم الاخلاق، از خدای متعال درخواست میکند که «مرا از اهل سداد قرار ده».
برای تبیین این فراز لازم است، مفهوم «سداد» مشخص شود. آن طور که از جمع بندی منابع کهن لغوی مثل کتاب العین خلیل، معجم مقاییس اللغة ابن فارس و امثال آنها استفاده میشود، ریشه لغوی این کلمه به معنای نفوذناپذیری است.[2] این که به دیواری که جلوی آب را میبندد، نیز سدّ گفته میشود، به این دلیل است که جلوی نفوذ آب را میگیرد.
قرآن نیز در باره کافران لجوج میفرماید:
﴿وَ جَعَلْنا مِنْ بَيْنِ أَيْدِيهِمْ سَدًّا وَ مِنْ خَلْفِهِمْ سَدًّا فَأَغْشَيْناهُمْ فَهُمْ لا يُبْصِرُونَ﴾.[3]
و ما در برابر آنان، ديوارى كشيديم و در پشت سرشان [نيز] ديوارى و بر ديدگانشان نيز پرده اى افكنديم تا نتوانند بنگرند و ببينند.
لجاجت کافران، حجابی است که جلو و پشت سر آنها را گرفته است؛ از این رو، نه میدانند جلوی آنها و پس از این دنیا چه خبر است، نه پیش از آنها چه خبر بوده و اینکه از کجا آمدهاند؛ بلکه فقط همین چند روزه دنیا را میبینند و برای آن کار میکنند:
﴿يَعْلَمُونَ ظاهِراً مِنَ الْحَياةِ الدُّنْيا وَ هُمْ عَنِ الْآخِرَةِ هُمْ غافِلُونَ﴾.[4]
از زندگى دنيا، ظاهرى را مىشناسند و حال آن كه از آخرت، غافلاند.
این افراد، هر چند به ظاهر، بينا هستند؛ ولى در فرهنگ قرآن و حديث، كور محسوب مىشوند. امام علی(علیهالسلام) طبق نقل میفرماید:
إنَّمَا الدُّنيا مُنتَهى بَصَرِ الأَعمى، لا يُبصِرُ مِمّا وَراءَها شَيئاً.[5]
همانا دنيا، واپسين ديدرسِ انسان كور [دل] است و در فراسوى آن، چيزى نمىبيند.
بنا بر این، اهل سداد کسانی هستند که در برابر شیطان و هوای نفس نفوذناپذیرند. اگر صاحب ریاض السالکین نیز «سداد» را اینگونه معنا کرده است:
الصواب من القول و الفعل.[6]
درست گفتن و کار دست انجام دادن.
این معنا نیز ریشه در همان نفوذناپذیری دارد، زیرا اگر انسان در برابر هوای نفس و شیطان نفوذناپذیر باشد، سخن درست میگوید و کارهای درستی انجام میدهد و وسوسههای شیطان نمیتواند او را منحرف کند.
برای آنکه انسان اهل سداد و نفوذناپذیر شود، عواملی وجود دارد. یکی از عوامل نفوذناپذیری و استقامت، علم است. البته علمی که نافع باشد. در روایتی از امیر مؤمنان(علیهالسلام) وارد شده که میفرماید:
العِلمُ يَزيدُ العاقِلَ عَقلًا، و يورِثُ مُتَعَلِّمَهُ صِفاتِ حَمدٍ، فَيَجعَلُ الحَليمَ أميراً، و ذَا المَشوَرَةِ وَزيراً، و يَقمَعُ الحِرصَ، و يَخلَعُ المَكرَ، و يُميتُ البُخلَ، و يَجعَلُ مُطلَقَ الوَحشِ مَأسوراً، و يُعيدُ السَّدادِ قَريباً.[7]
دانش، بر خرد خردمند مىافزايد و براى دانشجو، ويژگىهايى ستايشبرانگيز به ارمغان مىآورد. پس بردبار را امير، و صاحب رأى و مشورت را وزير مىگردانَد و آز را ريشهكن مىسازد و نيرنگ را كنار مىزند و بخل را مىميرانَد و رميده را مهار مىكند و استوارى را پيش مىآورد.
شاهد بحث ما جمله آخر این روایت است که علم را مایه نزدیک شدن استواری و سداد دانسته است.
بحث فقهی
موضوع: پوشیدن دو لباس احرام (2)
یادآوری
بحث در سومین واجب از واجبات احرام، یعنی لبس ثوبین بود که گفتیم واجب تعبدی است و در تحقق احرام نیز شرط نیست.
چگونگی پوشیدن دو لباس احرام
حضرت امام پس از آنکه پوشیدن دو جامه را واجب تعبدی دانست، در باره کیفیت پوشیدن آنها میفرماید:
الظاهر عدم اعتبار كيفية خاصة في لبسهما، فيجوز الاتزار بأحدهما كيف شاء، و الارتداء بالآخر أو التوشح. به أو غير ذلك من الهيئات، لكن الأحوط لبسهما على الطريق المألوف.[8]
ظاهر اين است كه در پوشيدن آنها ترتيب خاصى معتبر نيست؛ پس جايز است يكى از آنها را به صورت لنگ به هر ترتيبى كه مىخواهد، ببندد و ديگرى را رداء نمايد [و روی هر دو دوشش بیفکند] يا يك دوش خود را بپوشاند و ديگرى را برهنه نگاه دارد و يا غير از اينها از كيفيتهاى ديگر؛ ليكن احتياط آن است كه آنها را به شکل متعارف بپوشد.
پیش از ایشان، صاحب عروة نیز عین همین فرمایش را بیان نموده است.[9]
گفتنی است که فعلا بحث در باره دو لباس مردها است. در باره نوع پوشش زنها که آیا لازم است آنها نیز زیر لباس مخیط خود، دو لباس را بپوشند یا لازم نیست، در آینده بحث خواهیم کرد.
کیفیت لبس إزار و اندازه آن
ظاهرا در کیفیت پوشیدن إزار، یعنی لنگ اختلافی نیست و هر شکلی که عرفاً بستن لنگ صدق کند، کفایت میکند، البته بحثی در جواز یا عدم جواز گره زدن آن به گردن وجود دارد که در آینده میآید.
در باره اندازه آن نیز نظر عرف ملاک است، هرچند برخی از فقها مانند صاحب مدارک تصریح کردهاند که باید از ناف تا زانو را بپوشاند،[10] حضرت امام نیز در پایان این بخش، آن را احوط دانسته است. به هر حال، در مورد إزار بحث خاصی نیست.
کیفیت لبس رداء و اندازه آن
در کیفیت پوشیدن رداء، بر اساس آدرسهایی که در پاورقی جواهر الکلام آمده، میتوان گفت سه نظر وجود دارد:
1 ـ «التردّی»، یعنی رداء را روی دوشهایش قرار دهد و هر دو شانه با آن را بپوشاند. (ابو الصلاح حلبی،[11] ابن زهره،[12] ابن ابی المجد حلبی[13] و علامه حلی[14])
2 ـ «التوشّح»، یعنی یکی از دو شانه را بپوشاند، فرقی هم میان شانه راست و چپ نیست. (سید مرتضی،[15] ابن براج،[16] ابن حمزه طوسی[17])
3 ـ تخییر میان این دو کیفیت. (شیخ مفید،[18] شیخ طوسی،[19] ابن ادریس[20] و ابن سعید حلی[21])
البته صاحب جواهر احتمال داده این نوع پوشیدنها از باب مثال ذکر شدهاند و مقصود فقها انحصار نیست، از این رو، میتوان به هر صورتی حتی غیر از تردی و توشح آن را پوشید. متن جواهر با مقداری تلخیص چنین است:
اما كيفية لبسهما فظاهر الأصحاب الاتفاق على الاتزار بأحدهما كيف شاء ... و اما الثاني فعن جماعة انه يتردى به اي يلقيه على عاتقيه جميعا و يسترهما به و عن بعض يتوشح به، و عن آخرين أو يتوشح به، اي يدخل طرفه تحت إبطه الأيمن، و يلقيه على عاتقه الأيسر كالتوشح بالسيف على ما عن الأزهري و غيره بل صرح غير واحد منهم بأنه نحو ما يفعله المحرم، إلا ان الظاهر عدم وجوب شيء من الهيئتين، للأصل، فيجوز حينئذ التوشح بالعكس و غيره من الهيئات و لعل من اقتصر على الارتداء أو التخيير بينه و بين التوشح يريد التمثيل، و ان كان التردي اولى الهيئات، للتعبير في النصوص عنه بالرداء المنساق منه التردي به على حسب المتعارف.[22]
اما در مورد کیفیت پوشیدن دو لباس احرام، ظاهرا فقها اتفاق نظر دارند که یکی از آنها را هر طوری که خواست به صورت لنگ بپوشد... اما در مورد لباس دوم [یعنی رداء] گروهی گفتهاند: آن را به صورت رداء بپوشد، یعنی آن را بر روی هر دو دوشش بیفکند و آنها را بپوشاند. برخی گفتهاند: یکی از دوشهایش را با آن بپوشاند و عدهای نیز گفتهاند: هر دو دوش یا یکی از آنها را با آن بپوشاند، توشح طبق گفته ازهری به این صورت است که یک طرف جامه را زیر کتف راستش قرار دهد و طرف دیگرش را بر دوش چپش بیندازد، مانند انداختن حمایل شمشیر، حتی گروهی از اهل لغت در توضیح توشح، تصریح کردهاند: شبیه آنچه محرم انجام میدهد. به نظر میرسد ظاهراً هیچ کدام از این دو صورت واجب نیست، به دلیل اصالة برائت. پس میتواند در پوشاندن یکی از شانهها بر عکس عمل کند [یعنی دوش چپ را بیرون بگذارد] و یا به هر شکل دیگری، آن را بپوشد. شاید فقهایی که فقط پوشاندن دو شانه را ذکر کردهاند یا آنهایی که میان این صورت و پوشاندن یکی از شانهها قائل به تخییر شدهاند، از باب مثال آنها را ذکر کردهاند، اگر چه پوشاندن هر دو شانه بهترین شکل است، زیرا در روایات از آن به «رداء» تعبیر شده که بر اساس فهم عرف، پوشاندن هر دو شانه به ذهن میرسد.
در مورد اندازه رداء، مرحوم آیت الله سید محمد محقق داماد معتقد است که چون اندازه شرعی برای آن تعیین نشده، باید به لحاظ عرفی بر آن رداء صدق کند و روشن است که در صدق آن بر پوشش شانهها به تنهایی، اشکال است.[23] پس طبق نظر ایشان، اندازه رداء باید به گونهای باشد که علاوه بر شانهها مقداری از بازوها و کمر را نیز بپوشاند.
ولی فرزند ایشان آیت الله سید علی محقق در تقریر الشریعة فی شرح تحریر الوسیلة در شرح این عبارت حضرت امام «لكن الأحوط لبسهما على الطريق المألوف» میفرماید: ظاهر روایات همین «علی طریق المألوف» بودن است، لذا اقوی این است که پوشیدن شانهها کفایت میکند.
برای روشن شدن مطلب باید نص روایات این باب را ملاحظه کنیم، ولی پیش از آن با نظر برخی از فقهای معاصر که بر مناسک حج حضرت امام حاشیه دارند نیز آشنا میشویم.
حضرت امام(رحمةاللهعلیه) میفرماید:
در پوشیدن دو جامه احرام ترتیب خاصی معتبر نیست، بلکه به هر ترتیبی بپوشد مانع ندارد، فقط باید یکی را لنگ قرار دهد به هر کیفیتی که میخواهد و یکی را رداء قرار دهد به هر کیفیتی که میخواهد و احتیاط مستحب آن است که ردا شانهها را بپوشاند.[24]
از نظر حضرت امام، اینکه ردا شانهها را بپوشاند، احتیاط مستحب است؛ ولی آیت الله صافی میفرماید:
باید رداء به قدری باشد که شانهها را بپوشاند.[25]
آیت الله مکارم نیز آن را احتیاط واجب میداند.[26]
اما مقام معظم رهبری میفرماید:
اگر به کیفیت متعارف باشد کفایت میکند.[27]
ظاهرا از نظر ایشان، پوشاندن شانهها به تنهایی کفایت نمیکند، بلکه باید مقداری بلندتر باشد. همچنان که آیت الله سبحانی میفرماید:
یکی به صورت لُنگ باشد و از ناف تا زانو را بپوشاند، و دیگری به صورت رداء که از شانه تا کمر را پوشش دهد.[28]
آیت الله سیستانی نیز میفرماید:
احتیاط واجب این است که رداء به اندازهای باشد که دو شانه و دو بازو و مقدار قابل توجهی از کمر را بپوشاند.[29]
روایات
روایت اول
وَ [محمد بن یعقوب] عَنْ عِدَّةٍ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ سَعِيدٍ عَنِ النَّضْرِ بْنِ سُوَيْدٍ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ سِنَانٍ قَالَ: قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع... أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ ص يُرِيدُ الْحَجَّ... فَلَمَّا نَزَلَ الشَّجَرَةَ أَمَرَ النَّاسَ بِنَتْفِ الْإِبْطِ وَ حَلْقِ الْعَانَةِ وَ الْغُسْلِ وَ التَّجَرُّدِ فِي إِزَارٍ وَ رِدَاءٍ أَوْ إِزَارٍ وَ عِمَامَةٍ يَضَعُهَا عَلَى عَاتِقِهِ لِمَنْ لَمْ يَكُنْ لَهُ رِدَاءٌ... .[30]
امام صادق(علیهالسلام): رسول خدا(صلّیاللهعلیهوآلهوسلّم) قصد حج نمود... وقتی به شجره رسید به مردم دستور داد تا موهای زیر بغل و شرمگاهشان را بزدایند و غسل کنند و با پوشیدن لنگ و ردا، لباسهای دیگرشان را از تن بیرون آورند و کسی که ردا ندارد، همراه لنگ، عمامهاش را بر دوشش افکند...
در این روایت، جایگزین ردا در حالت اضطرار، پارچه عمامه دانسته شده با این توضیح که آن را روی شانهاش بیندازد.
روایت دوم
وَ [مُحَمَّدُ بْنُ عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ] بِإِسْنَادِهِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مُسْلِمٍ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ ع فِي حَدِيثٍ قَالَ: وَ يَلْبَسُ الْمُحْرِمُ الْقَبَاءَ إِذَا لَمْ يَكُنْ لَهُ رِدَاءٌ وَ يَقْلِبُ ظَهْرَهُ لِبَاطِنِهِ.[31]
امام باقر(علیهالسلام): اگر مُحرم ردا نداشته باشد، باید قبایی را به صورت پشت و رو بپوشد.
در این روایت، در جایی که ردا وجود ندارد، جایگزین آن را قبا قرار داده و طبیعتاً قبا را روی شانهها میاندازاند.
روایت سوم
وَ [مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ بِإِسْنَادِهِ] عَنْهُ (مُوسَى بْنِ الْقَاسِمِ) عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عُذَافِرٍ عَنْ عُمَرَ بْنِ يَزِيدَ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: يَلْبَسُ الْمُحْرِمُ الْخُفَّيْنِ إِذَا لَمْ يَجِدْ نَعْلَيْنِ وَ إِنْ لَمْ يَكُنْ لَهُ رِدَاءٌ طَرَحَ قَمِيصَهُ عَلَى عُنُقِهِ أَوْ قَبَاءَهُ بَعْدَ أَنْ يَنْكُسَهُ.[32]
امام صادق(علیهالسلام): اگر محرم نعلین [که تمام پا را نمیپوشاند] نداشته باشد، چکمه بپوشد و اگر ردا نداشته باشد، پیراهنش را روی گردنش بیفکند یا قبایش را بعد از پشت و رو کردن، چنین کند.
در این روایت، جایگزین ردا را در حالت اضطرار، پیراهن یا قبا بیان کرده؛ البته به جای انداختن بر دوش از تعبیر انداختن روی گردن استفاده شده است.
روایت چهارم
أَحْمَدُ بْنُ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ الطَّبْرِسِيُّ فِي الْإِحْتِجَاجِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ جَعْفَرٍ الْحِمْيَرِيِّ عَنْ صَاحِبِ الزَّمَانِ ع أَنَّهُ كَتَبَ إِلَيْهِ يَسْأَلُهُ عَنِ الْمُحْرِمِ ... فَأَجَابَ ع ... فَإِنَّ السُّنَّةَ الْمُجْمَعَ عَلَيْهَا بِغَيْرِ خِلَافٍ تَغْطِيَةُ السُّرَّةِ وَ الرُّكْبَتَيْنِ وَ الْأَحَبُّ إِلَيْنَا وَ الْأَفْضَلُ لِكُلِّ أَحَدٍ شَدُّهُ عَلَى السَّبِيلِ الْمَأْلُوفَةِ الْمَعْرُوفَةِ لِلنَّاسِ جَمِيعاً إِنْ شَاءَ اللَّهُ.[33]
«محمد بن عبدالله بن حمیری» میگوید:
در نامهای به امام زمان(علیهالسلام) از او در باره مُحرِم پرسیدم... در جواب فرمود: ... سنّت مقبول همگان و بدون مخالف، پوشاندن ناف و دو زانوست و ما دوستتر داريم و نيز براى همه بهتر است كه به همان شيوه متداول ميان همه مردم، آن را ببندند، إن شاء اللَّه.
این روایت که در سند آن بحث است، در باره کیفیت و اندازه ازار است.
به نظر ما با توجه به این روایات، بنا بر احتیاط واجب لازم است پوشش ازار و ردا در حدّ متعارف باشد. در مورد ازار متعارف آن مقداری است که از ناف تا زانو را بپوشاند، پس اگر فقط عورتین را بپوشاند، ظاهرا عرف به آن لنگ اطلاق نمیکند. و در مورد ردا نیز باید به اندازهای باشد که علاوه بر شانهها، دو بازو و مقدار قابل توجهی از کمر را نیز بپوشاند.
بنا بر این، اینکه حضرت امام پوشاندن شانهها توسط ردا را احتیاط مستحب دانستند، به نظر ما، احتیاط واجب است.
نکته آخر اینکه پوشیدن ردا به صورت توشح در روایات نداشتیم و ظاهرا چنین کیفیتی، حداقل در میان شیعیان کیفیت متعارفی نیست.
حکم گره زدن لباس احرام
حضرت امام در ادامه این مبحث میفرماید:
الأحوط عدم عقد الثوبين و لو بعضهما ببعض، و عدم غرزهما بإبرة و نحوها، لكن الأقوى جواز ذلك كله ما لم يخرج عن كونهما رداء و إزارا نعم لا يترك الاحتياط بعدم عقد الإزار على عنقه، و يكفي فيهما المسمى.[34]
احتياط [مستحب] آن است كه لنگ و ردا را و لو اينكه قسمتى از آنها را با قسمتى ديگر گره نزند، و همچنين با سوزن و مانند آن آنها را ربط ندهد. ليكن اقوى آن است که جواز همه اينها، تا زمانی است که از عنوان لنگ و رداء بيرون نشوند. بله این احتياط ترک نشود كه لنگ را به گردن گره نزند. و در آنها آنچه بدان لنگ و رداء گفته شود كفايت مىكند.
در عروة هم شبیه همین عبارت آمده؛ ولی بعضی از آقایان مثل آیت الله خویی و گلپایگانی قبول ندارند، آنها احتیاط واجب دارند.
آیت الله گلپایگانی میفرماید:
لا يترك الاحتياط بترك العقد في الثوبين مطلقاً.[35]
آیت الله خویی هم در مورد عدم جواز گره زدن لنگ به گردن، به جای «الاحوط» میفرماید: «لا یترک».
به هر حال، در این قسمتی که خواندیم، سه فرع مطرح شده است:
1 ـ احتیاط مستحب آن است که ثوبین را گره نزند.
2 ـ احتیاط مستحب آن است که با سوزن و امثال آن، آنها را به هم وصل نکند.
3 ـ احتیاط واجب آن است که لنگ را به گردن خود گره نزند.
دلیل دو فرع نخست، همان روایت محمد بن عبدالله حمیری در الاحتجاج است که در بخشی از آن آمده:
غَرَزَهُ غَرْزاً وَ لَمْ يَعْقِدْهُ وَ لَمْ يَشُدَّ بَعْضَهُ بِبَعْضٍ.[36]
آن را سوراخ كند و سر پارچه را در آن فرو ببرد؛ امّا گره نزند و بخشى از آن را با بخش ديگرش نبندد.
ولی به دلیل ضعف سند، آن را احتیاط مستحب دانستند.
دلیل فرع سوم نیز، این روایت است که میفرماید:
مُحَمَّدُ بْنُ عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ بِإِسْنَادِهِ عَنْ سَعِيدٍ الْأَعْرَجِ أَنَّهُ سَأَلَ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع عَنِ الْمُحْرِمِ يَعْقِدُ إِزَارَهُ فِي عُنُقِهِ قَالَ لَا.[37]
شیخ صدوق به اسنادش از «سعید الأعرج» نقل میکند که وی از امام صادق(علیهالسلام) پرسيد: آيا محرم میتواند لنگ احرام را به گردن خود گره بزند؟ فرمود: نه.
«سعید الاعرج» امامی و ثقه است، طریق شیخ صدوق به او نیز به فرموده آیت الله خویی،[38] طریق صحیحی است. بنا بر این، روایت صحیحه است، ولی نمیدانیم چرا بعضی آقایان از آن به موثقه تعبیر کردهاند[39].[40]
در باره دلالت این روایت، بحث است. ظاهر روایت این است که گره زدن لنگ به گردن جایز نیست؛ ولی آیت الله حکیم دلالت این روایت بر عدم جواز را نمیپذیرد، به این دلیل که احتمال دارد سؤال راوی درباره وجوب گره زدن باشد، یعنی در ذهن راوی این بوده که چون در مقام عبادت، مستور بودن بهتر است، پس گره زدن لنگ به گردن واجب است، لذا از امام درباره وجوب آن سؤال میکند و امام میفرماید: واجب نیست. متن فرمایش ایشان چنین است:
فان موثق الأعرج غير ظاهر في المنع، لاحتمال كون السؤال فيه عن وجوب العقد ـ لمناسبة الستر الذي هو أقرب إلى مقام العبادة و التواضع ـ فيكون النفي في الجواب بنفي الوجوب. لا كون السؤال فيه عن الجواز، ليكون النفي لنفي الجواز.[41]
ولی این احتمال، خلاف ظاهر است، زیرا همان طور که آیت الله خویی فرموده، با توجه به کثرت ابتلا به این کار در زمان سابق، اگر احتمال واجب بودن، میرفت برای همه روشن بود و جای سؤال نبود، خصوصا برای کسی مثل سعید الأعرج که از اعاظم اصحاب امام صادق(علیهالسلام) است. همچنین مناسبت حکم و موضوعی که ایشان میفرماید، در نماز هم وجود دارد، با این حال، در نماز ستر بیشتر از سره تا رکبه لازم نیست.
بنا بر این، به نظر ما اگر طبق این روایت فتوا ندهیم، حداقل مانند حضرت امام و بسیاری از آقایان میگوییم: احتیاط واجب آن است که محرم نباید لنگ را به گردن خود گره بزند. غفر الله لنا و لکم ان شاء الله
[1]. الصحيفة السجّاديّة، الإمام زین العابدین(عَلَیْهِالسَّلامِ)، الدعاء 20.
[2]. «السِّدَادُ: الشيء الذي تسد به كوة أو منفذ سدا؛ سداد، چیزی است که با آن سوراخ و روزنه را به طور کامل میبندند» کتاب العین، الخلیل بن احمد الفراهیدی (175 ق)، ج7، ص183. «السين و الدال أصل واحد، و هو يدلُّ على ردم شىء و مُلاءمَته من ذلك سددت الثُّلمة سدًّا. و كلُّ حاجزٍ بين الشيئين سَدٌّ. و من ذلك السَّديد، ذُو السَّداد، أى الاستقامة. كأنه لا ثُلْمة فيه و الصَّواب أيضاً سَداد؛ سین و دال ریشهای است که بر بستن و پر شدن چیزی دلالت دارد، از این باب است: شکاف را پر کردم. هر مانعی که میان دو چیز قرار گیرد، سد نامیده میشود. سدید از همین باب است. ذو السداد یعنی دارای استقامت، گویا روزنهای در آن نیست. به کار درست نیز سداد گفته میشود». معجم مقاییس اللغة، احمد بن فارس (395 ق)، ج3، ص66.
[3]. سوره یس، آیه9.
[4]. سوره روم، آیه7.
[5]. نهج البلاغة: الخطبة 133.
[6]. ریاض السالکین، السید علیخان المدنی (۱۱۲۰ ق)، ج۳، ص۳۹۰.
[7]. مطالب السؤول فی مناقب آل الرسول، محمد بن طلحة الشافعی (652ق)، ص48.
[8]. تحریر الوسیلة، الإمام الخمینی (1409 ق)، ج1، ص416.
[9]. العروة الوثقى فيما تعم به البلوى (المحشّى)، السید محمد کاظم الیزدی (1337 ق)، ج، ص671.
[10]. متن مدارک چنین است: «يعتبر في الإزار ستر ما بين السرة و الركبة»؛ مدارك الأحكام في شرح عبادات شرائع الإسلام، السید محمد الموسوی العاملی (1009 ق)، ج7، ص274.
[11]. ر. ک: الكافي في الفقه، أبو الصلاح الحلبی (447 ق)، ص207.
[12]. ر. ک: غنية النزوع إلى علمي الأصول و الفروع، ابن زهرة الحلبی (585 ق)، ص155.
[13]. ر. ک: إشارة السبق إلى معرفة الحق، ابن أبی المجد الحلبی (ق6ق)، ص126.
[14]. ر. ک: تذکرة الفقهاء، العلامه الحلی (726 ق)، ج7، ص238، ط ـ آل البیت.
[15]. ر. ک: جمل العلم و العمل، السید الشریف المرتضی (436 ق)، ص107.
[16]. ر. ک: المهذب، القاضی ابن البراج (481)، ج1، ص217.
[17]. ر. ک: الوسيلة إلى نيل الفضيلة، ابن حمزة الطوسی (585ق)، ص160.
[18]. ر. ک: المقنعة، الشیخ المفید (413 ق)، ص396.
[19]. ر. ک: النهایة فی مجرد الفقه و الفتوی، الشیخ الطوسی (460 ق)، ص212.
[20]. ر. ک: السرائر الحاوي لتحرير الفتاوى، ابن إدریس الحلی (598 ق)، ج1، ص530.
[21]. ر. ک: الجامع للشرائع، یحیی بن سعید الحلی (690 ق)، ص182.
[22]. جواهر الكلام في شرح شرائع الإسلام، محمد حسن النجفی (1226 ق)، ج18، ص236.
[23]. متن فرمایش ایشان چنین است: «ثم لا دليل على لزوم ستر أزيد من السرة و الركبتين كليهما في الإزار و اما في الرداء فلا محيص من لزوم الصدق العرفي لعدم التحديد شرعا و من المعلوم اشكال [فی] صدقه على ستر المنكبين فقط.» كتاب الحج، السید محمد المحقق الداماد (1388ق)، ج، ص178.
[24]. مناسک حج مطابق با فتوای حضرت آیت الله العظمی امام خمینی قدس سره با حواشی مراجع معظم تقلید و استفتائات جدید، ص196، مسئله 271، ط ـ مشعر.
[25]. مناسک حج مطابق با فتوای حضرت آیت الله العظمی امام خمینی قدس سره با حواشی مراجع معظم تقلید و استفتائات جدید، ص196، حاشیه 3، ط ـ مشعر.
[26]. ر. ک: مناسک حج مطابق با فتوای حضرت آیت الله العظمی امام خمینی قدس سره با حواشی مراجع معظم تقلید و استفتائات جدید، ص196، حاشیه 3، ط ـ مشعر.
[27]. مناسک حج مطابق با فتوای حضرت آیت الله العظمی امام خمینی قدس سره با حواشی مراجع معظم تقلید و استفتائات جدید، ص196، حاشیه 1، ط ـ مشعر.
[28]. مناسک حج مطابق با فتوای حضرت آیت الله العظمی امام خمینی قدس سره با حواشی مراجع معظم تقلید و استفتائات جدید، ص196، حاشیه 5 از مسئله پیشین، ط ـ مشعر.
[29]. مناسک حج مطابق با فتوای حضرت آیت الله العظمی امام خمینی قدس سره با حواشی مراجع معظم تقلید و استفتائات جدید، ص196، حاشیه 3، ط ـ مشعر.
[30]. وسائل الشيعة، الشیخ حرّ العاملی (1104 ق)، ج، ص223، ابواب اقسام الحج، ب2، ح15، ط ـ آلالبیت.
[31]. وسائل الشيعة، الشیخ حرّ العاملی (1104 ق)، ج12، ص487، ابواب الإحرام، ب44، ح7، ط ـ آل البیت.
[32]. وسائل الشيعة، الشیخ حرّ العاملی (1104 ق)، ج12، ص486، ابواب الإحرام، ب44، ح2، ط ـ آل البیت.
[33]. وسائل الشيعة، الشیخ حرّ العاملی (1104 ق)، ج12، ص502، ابواب تروک الإحرام، ب53، ح3، ط ـ آل البیت.
[34]. تحریر الوسیلة، الإمام الخمینی (1409 ق)، ج1، ص416.
[35]. العروة الوثقى فيما تعم به البلوى (المحشّى)، السید محمد کاظم الیزدی (1337 ق)، ج، ص671حاشیه 3.
[36]. وسائل الشيعة، الشیخ حرّ العاملی (1104 ق)، ج12، ص502، ابواب تروک الإحرام، ب53، ح3، ط ـ آل البیت.
[37]. وسائل الشيعة، الشیخ حرّ العاملی (1104 ق)، ج12، ص502، ابواب تروک الإحرام، ب53، ح1، ط ـ آل البیت.
[38]. ر. ک: موسوعة الإمام الخوئي، السید أبوالقاسم الخوئی(1413 ق)، ج27، ص448.
[39]. ر. ک: مستمسك العروة الوثقى، السید محسن الحکیم (1390ق)، ج، ص429 و الحج في الشريعة الإسلامية الغراء، جعفر سبحانی، ج، ص815.
[40]. المفید من معجم رجال الحدیث ، ص 249 ، احتمالاً این تعبیر به دلیل آمدن عبدالکریم بن عمرو که واقفی و در طریق آن است ولی آقای خویی تعبیر صحیحه کرده و می فرماید « بل ذکر النجاشی أنه کان ثقة ثقة عیناً » ولا یکرر النجاشی « الثقة » الا فی مورد شدة الوثاقة ، موسوعة الامام الخویی ج27 ص 448 .
[41]. مستمسك العروة الوثقى، السید محسن الحکیم (1390ق)، ج، ص429.