بسم الله الرحمن الرحیم
راهیابی به بهترین آیین (5)
اللَّهُمَّ اسلُك بِيَ الطَّريقَةَ المُثلى، وَ اجعَلني عَلى مِلَّتِكَ أموتُ و أَحيا.[1]
در تبیین این فراز نورانی، بیان شد که بهترین راه رسیدن به مقصد انسانیت، پیاده کردن برنامههای اسلام در زندگی است، یعنی مقصود از «طریقه مُثلی» همان آیین اسلام است که از خدای سبحان میخواهیم ما را هنگام مرگ و زنده شدن در آن قرار دهد.
احتمال دیگر، این است که مقصود از این عبارت، بهترین برنامه از برنامههای اسلام برای رسیدن به مقصد باشد، یعنی اسلام، آن شاهراه رسیدن به مقصد است که هر یک از برنامههای گوناگون آن، راههای کوچکتری است که ما را به آن شاهراه میرساند.
در دعای ورود به ماه مبارک رمضان که در صحیفه سجادیه نقل شده، میخوانیم:
الحَمدُلِلهِ الَّذی حَبانا بِدینِهِ وَ اختَصَّنا بِمِلَّتِهِ، وَ سَبَّلَنا فی سُبُلِ إحسانِهِ لِنَسلُکَها بِمَنِّهِ إلىٰ رِضوانِهِ، حَمداً یَتَقَبَّلُهُ مِنّا، وَ یَرضىٰ بهِ عَنّا، وَ الحَمدُ للّٰهِ الَّذی جَعَلَ مِن تِلکَ السُّبُلِ شَهرَهُ رَمَضانَ.[2]
ستایش، خدایى را که دین خود را به ما ارزانى داشت و ما را به آیین خویش (اسلام) اختصاص داد و در راههاى احسان خود در آورد تا با نعمتش، آن راهها را به سوى خشنودىاش بپیماییم؛ ستایشى که از ما بپذیرد و به وسیله ی آن از ما خشنود گردد، و ستایش، خدایى را که ماه خود، رمضان، را یکی از راهها[ی رسیدن به رضوان خویش] قرار داد.
عبارت «سُبُلِ إحسانِهِ» به راههاى فرعى شریعت اسلام، یعنى احکام و برنامههاى این آیین اشاره دارد که یکى از آنها، روزهدارى ماه رمضان است.
سؤالی که در اینجا مطرح میگردد این است که کدام یک از این راههای فرعی و برنامههای اسلام، بهترین راه است؟ راهی که نزدیکترین راه برای رسیدن به هدف باشد، چه اینکه در مناجات مریدین حرکت به سمت این راه را از خداوند متعال میخواهیم:
إِلهي فَاسلُكِ بِنا سُبُلَ الوُصولِ إِلَيكَ، و سَيِّرنا في أقرَبِ الطُّرُقِ لِلوُفودِ عَلَيكَ.[3]
خداى من! ما را به راههاى وصالت ببر و از كوتاهترين مسيرهاى بر تو در آمدن، حركت ده.
در پاسخ میگوییم: در روایات راههای مختلفی برای رسیدن به مقصد و شاهراه اصلی بیان شده است؛ ولی میتوان یکی از نزدیکترین راهها را راه شهادت در راه خدا دانست. در روایتی از رسول خدا(صلّیاللهعلیهوآلهوسلّم) در این باره آمده است:
فَوقَ كُلِّ ذِي بِرٍّ بِرٌّ حتّى يُقتَلَ الرجُلُ في سبيلِ اللَّهِ، فإذا قُتِلَ في سبيلِ اللَّهِ فليسَ فَوقَهُ بِرٌّ.[4]
بالاتر از هر نيكوكارى، نيكوكارى [ديگر] هست، تا آن گاه كه مرد در راه خدا كشته شود. پس چون در راه خدا كشته شد، بالاتر از آن، نيكىاى (ارزشى) وجود ندارد.
شهادت در راه خدا، «طریقه مُثلی» و «اقرب الطرق» است. امام خمینی(رحمةاللهعلیه) در باره رزمندگان میفرمود:
اینها یک شبه ره صد ساله رفتند و یکسره به همه آنچه عرفا و شاعران عارف در طول سالیان متمادی در پی آن هستند، دست یافتند.
و به قول فیض کاشانی تا رسیدن به مقصد یک قدم باقی است و آن، قدم گذاشتن بر روی سر خویشتن است:
پای بر سر خود نِه، دوست را در آغوش آر تا به کعبه وصلش، دوریِ تو يک گامست[5]
بحث فقهیموضوع: احرام بستن (لبیکهای چهارگانه)
یادآوریدر جلسه پیشین مسأله نهم تحریر الوسیلة را آغاز نمودیم که بحث از زمان انعقاد احرام یک حاجی است. گذشت که در حج تمتع، حج افراد، عمره تمتع و عمره مفرده برای انعقاد احرام لازم است تلبیه گفته شود. در نتیجه اگر تلبیه گفته نشده باشد هنوز احرامی بسته نشده و انجام محرمات اشکالی نخواهد داشت. اما در حج قران، احرام حاجی هم با تلبیه میتواند منعقد شود هم با إشعار یا تقلید. اقوال فقهاء و روایات این مسأله در جلسه پیش بررسی شد.
نقطه آغاز إحراماختصاص إشعار به شتردر ادامه مسأله نهم، امام خمینی(قدّسسرّه) به این نکته اشاره میکنند که «تقلید» برای همه قربانیانی که حاجی آورده است – اعم از گوسفند و گاو و شتر – ممکن و جایز است اما «إشعار» مختص به شترانی است که برای قربانی آورده شدهاند نه غیر شتر. البته در مورد شتر نیز بهتر آن است که هم «إشعار» و هم «تقلید» صورت بگیرد.
و الاشعار مختص بالبدن، و التقليد مشترك بينها و بين غيرها من أنواع الهدي، و الأولى في البدن الجمع بين الاشعار و التقليد[6]
قبلاً اشاره شد که إشعار به معنای شکافتن کوهان است و روشن است که از میان قربانیانی که برای حج آماده میشود تنها شتر کوهان دارد و «إشعار» جز در مورد شتران – یعنی در مورد گاو و گوسفند – معنا پیدا نمیکند. اما این که در مورد شتر نیز بهتر آن است که هم إشعار انجام شود هم تقلید، از اطلاق روایت معاویة بن عمار استفاده میشود. در این روایت میخوانیم:
وَ عَنْهُ عَنْ صَفْوَانَ بْنِ يَحْيَى عَنْ مُعَاوِيَةَ بْنِ عَمَّارٍ قَالَ: الْبَدَنَةُ يُشْعِرُهَا مِنْ جَانِبِهَا الْأَيْمَنِ ثُمَّ يُقَلِّدُهَا بِنَعْلٍ قَدْ صَلَّى فِيهَا[7]
این روایت را شیخ طوسی در تهذیب[8] با سند صحیح گزارش نموده است.
مقرر: افراد حاضر در این سند همگی از ثقات و اجله هستند اما متن موجود، به معصوم(علیهالسلام) انتساب داده نشده است و به همین جهت نیز در نرم افزار نور الدرایة با موقوف شمردن این روایت حکم به تضعیف آن نمودهاند.
در این روایت آمده است که کوهان شتری که برای قربانی آورده شده از سمت راست «إشعار» میشود سپس عمل «تقلید» روی آن صورت میگیرد.
به نظر میرسد طرح اولی بودن انجام إشعار و تقلید با هم برای شتر، توسط امام خمینی(قدّسسرّه) مستند به این روایت باشد.
وجوب نفسی تلبیه در حج قرانامام خمینی(قدّسسرّه) در ادامه مسأله نهم به این نکته اشاره میکنند که اگر در حج قران با إشعار و تقلید احرام منعقد شد، احوط آن است که حاجی تلبیه را نیز بدان ضمیمه کند. اما این ضمیمه تلبیه برای احتیاط در انعقاد احرام نیست، بلکه احرام با إشعار و تقلید منعقد شده است اما انجام تلبیه از باب وجوب نفسی آن مورد احتیاط قرار میگیرد. به تعبیر دیگر با إشعار و تقلید فرد محرم شده است بلاتردید و احکام احرام بر وی مترتب است اما بر چنین فردی احتیاطاً واجب است که تلبیه را نیز انجام دهد.
فينعقد إحرام حج القران بأحد هذه الأمور الثلاثة، لكن الأحوط مع اختيار الاشعار و التقليد ضم التلبية أيضا، و الأحوط وجوب التلبية على القارن و إن لم يتوقف انعقاد إحرامه عليها، فهي واجبة عليه في نفسها على الأحوط[9]
به نظر میرسد برای احتیاط ایشان در «وجوب نفسی تلبیه برای قارن»، دلیل اختصاصی وجود نداشته باشد بلکه ایشان با توجه به اطلاق روایت معاویة بن عمار مبنی بر وجوب لبیکهای چهارگانه چنین احتیاطی را مطرح کردهاند.
ممکن است کسی بخواهد به روایت موثقة یونس استناد کند. در این روایت فردی از امام صادق(علیهالسلام) سوال میکند که من شترانی را خریدهام چه باید بکنم؟ امام(علیهالسلام) پاسخ میدهند آنها را به مسجد شجره ببر، غسل کن، لباس احرام بپوش، در مسجد نماز بگذار، نیت کن، سپس به سمت شتران برو و آنها را از سمت راست کوهانشان إشعار کن، دعایی بخوان و حرکت کن تا به بیداء برسی، سپس در بیداء تلبیه بگو.
وَ عَنْهُ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ عَلِيٍّ عَنْ يُونُسَ بْنِ يَعْقُوبَ قَالَ: قُلْتُ لِأَبِي عَبْدِ اللَّهِ(علیهالسلام) إِنِّي قَدِ اشْتَرَيْتُ بَدَنَةً فَكَيْفَ أَصْنَعُ بِهَا فَقَالَ انْطَلِقْ حَتَّى تَأْتِيَ مَسْجِدَ الشَّجَرَةِ- فَأَفِضْ عَلَيْكَ مِنَ الْمَاءِ وَ الْبَسْ ثَوْبَكَ ثُمَّ أَنِخْهَا مُسْتَقْبِلَ الْقِبْلَةِ ثُمَّ ادْخُلِ الْمَسْجِدَ فَصَلِّ ثُمَّ افْرِضْ بَعْدَ صَلَاتِكَ ثُمَّ اخْرُجْ إِلَيْهَا فَأَشْعِرْهَا مِنَ الْجَانِبِ الْأَيْمَنِ مِنْ سَنَامِهَا ثُمَّ قُلْ بِسْمِ اللَّهِ اللَّهُمَّ مِنْكَ وَ لَكَ اللَّهُمَّ تَقَبَّلْ مِنِّي ثُمَّ انْطَلِقْ حَتَّى تَأْتِيَ الْبَيْدَاءَ فَلَبِّهْ[10]
این روایت را کلینی در کافی[11] نقل نموده است. همه افراد حاضر در سند این روایت، ثقه هستند اما از آنجا که حسن بن علی بن فضال فطحی بوده و در هنگام مرگ از فطحی بودن دست کشیده و همچنین یونس بن یعقوب که وی نیز فطحی بوده و از بعداً از این عقیده دست کشیده، این روایت موثقه شمرده میشود نه صحیحه. در متن این روایت، امام(علیهالسلام) وظیفه فرد را إشعار شترانی که برای قربانی تهیه کرده بود و همچنین گفتن تلبیه بیان میکنند.
در پاسخ به این استناد باید گفت این روایت را شیخ صدوق در منلایحضرهالفقیه[12] با طریق خود از «ابْنُ فَضَّالٍ عَنْ يُونُسَ بْنِ يَعْقُوبَ» نقل نموده است که نشان میدهد دو حلقه پایانی سند همان دو نفری هستند که در نقل کلینی وجود داشتند.
وَ رَوَى ابْنُ فَضَّالٍ عَنْ يُونُسَ بْنِ يَعْقُوبَ قَالَ خَرَجْتُ فِي عُمْرَةٍ فَاشْتَرَيْتُ بَدَنَةً وَ أَنَا بِالْمَدِينَةِ فَأَرْسَلْتُ إِلَى أَبِي عَبْدِ اللَّهِ(علیهالسلام) فَسَأَلْتُهُ كَيْفَ أَصْنَعُ بِهَا فَأَرْسَلَ إِلَيَّ مَا كُنْتَ تَصْنَعُ بِهَذَا فَإِنَّهُ كَانَ يُجْزِيكَ أَنْ تَشْتَرِيَ مِنْهُ مِنْ عَرَفَةَ وَ قَالَ انْطَلِقْ حَتَّى تَأْتِيَ مَسْجِدَ الشَّجَرَةِ فَاسْتَقْبِلْ بِهَا الْقِبْلَةَ وَ أَنِخْهَا ثُمَّ ادْخُلِ الْمَسْجِدَ فَصَلِّ رَكْعَتَيْنِ ثُمَّ اخْرُجْ إِلَيْهَا فَأَشْعِرْهَا فِي الْجَانِبِ الْأَيْمَنِ ثُمَّ قُلْ بِسْمِ اللَّهِ اللَّهُمَّ مِنْكَ وَ لَكَ اللَّهُمَّ تَقَبَّلْ مِنِّي فَإِذَا عَلَوْتَ الْبَيْدَاءَ فَلَبِّ[13]
در متن سوالی که راوی میپرسد بین این دو نقل تفاوتهایی وجود دارد و همچنین در ابتدای حکم و دستور امام(علیهالسلام) در نقل شیخ صدوق، جمله اضافی نسبت به نقل کلینی وجود دارد؛ در نقل کلینی سوال راوی بسیار خلاصه است: «شترانی خریدهام اکنون با ایشان چه کنم؟» اما در نقل شیخ صدوق سوال راوی حاوی نکات و جزییات بیشتری است: «من قصد انجام عمره داشتم پس شترانی را در مدینه خریدم، سپس از امام صادق(علیهالسلام) سوال کردم که اکنون چه باید بکنم؟» امام(علیهالسلام) در ابتدای پاسخ خود به وی متذکر میشوند که چرا از مدینه شترانی را خریده است، میتوانست از همان عرفه شتر خریداری کند و سپس ادامه دادند که اکنون چه باید بکند که از اینجا به بعد کاملاً مانند نقل کلینی است. توضیحات راوی در کنار جمله ابتدایی پاسخ امام(علیهالسلام) نشان میدهد اساساً سوال از عمره تمتع بوده است و فرد قصد انجام عمره تمتع داشته است که امام(علیهالسلام) به وی متذکر میشوند میتوانسته در همان عرفه قربانی را بخرد. نتیجه آنکه این روایت به حج قران مربوط نمیشود و نقل کلینی نیز با قرینه نقل شیخ صدوق به عمره تمتع ارتباط پیدا میکند.
نتیجه آن که از نظر ما احرام در حج قران با انجام یکی از «تلبیه، تقلید، إشعار» منعقد میشود و البته احتیاط مستحب آن است که تلبیه نیز گفته شود. امام خمینی(قدّسسرّه) این احتیاط را واجب میدانستند که ما دلیلی بر وجوب این احتیاط نیافتیم.
امام خمینی(قدّسسرّه) در مسأله دهم تحریر الوسیلة به دو نکته اشاره میکنند که هر دو نکته را قبلاً بدان پرداختهایم: یکی مسأله فراموش کردن تلبیه که در ذیل مسأله ششم احکام مواقیت مفصل بدان اشاره شد؛ و دیگری ارتکاب محرمات احرام پیش از گفتن تلبیه که در جلسات قبل بدان اشاره کردیم که موجب کفاره نخواهد بود. به جهت تکراری بودن این دو نکته تنها متن مسأله را مرور میکنیم:
لو نسي التلبية وجب عليه العود إلى الميقات لتداركها، و إن لم يتمكن يأتي فيه التفصيل المتقدم في نسيان الإحرام على الأحوط لو لم يكن الأقوى، و لو أتى قبل التلبية بما يوجب الكفارة للمحرم لم تجب عليه لعدم انعقاده إلا بها[14]
استحباب تکرار لبیکها
امام خمینی(قدّسسرّه) در مسأله یازدهم به این نکته اشاره میکنند که گفتن لبیکها برای بار اول واجب بوده و بیش از آن مستحب است. به هر میزان و در هر وضعیتی این لبیکها تکرار شود مطلوب خواهد بود؛ بعد از نماز واجب و مستحب، هنگام بالا رفتن از بلندیها، پایین آمدن به سمت دشتها، آخر شب، هنگام بیدار شدن، هنگام سوار شدن بر مرکب، هنگام ظهر، هنگام دیدن شخص سواره و هنگام سحر.
الواجب من التلبية مرة واحدة، نعم يستحب الإكثار بها و تكرارها ما استطاع خصوصا في دبر كل فريضة أو نافلة، و عند صعود شرف أو هبوط واد، و في آخر الليل، و عند اليقظة، و عند الركوب، و عند الزوال، و عند ملاقاة راكب، و في الأسحار[15]
اکنون برخی روایات مربوط به استحباب تکرار لبیکها را مرور میکنیم:
روایت اولدر جلسه 27/1/98 روایت نسبتاً طولانی را از معاویة بن عمار خواندیم که ابتدا امام(علیهالسلام) تعداد زیادی لبیک را بیان میکنند و سپس در ادامه میفرمایند چهار لبیک اول واجب است اما شایسته است این لبیکها را در حالات گوناگون تکرار کند:
....... تَقُولُ ذَلِكَ فِي دُبُرِ كُلِّ صَلَاةٍ مَكْتُوبَةٍ وَ نَافِلَةٍ وَ حِينَ يَنْهَضُ بِكَ بَعِيرُكَ وَ إِذَا عَلَوْتَ شَرَفاً أَوْ هَبَطْتَ وَادِياً أَوْ لَقِيتَ رَاكِباً أَوِ اسْتَيْقَظْتَ مِنْ مَنَامِكَ وَ بِالْأَسْحَارِ وَ أَكْثِرْ مَا اسْتَطَعْتَ وَ اجْهَرْ بِهَا وَ إِنْ تَرَكْتَ بَعْضَ التَّلْبِيَةِ فَلَا يَضُرُّكَ غَيْرَ أَنَّ تَمَامَهَا أَفْضَلُ وَ اعْلَمْ أَنَّهُ لَا بُدَّ مِنَ التَّلْبِيَاتِ الْأَرْبَعِ الَّتِي كُنَّ فِي أَوَّلِ الْكَلَامِ وَ هِيَ الْفَرِيضَةُ وَ هِيَ التَّوْحِيدُ وَ بِهَا لَبَّى الْمُرْسَلُونَ وَ أَكْثِرْ مِنْ ذِي الْمَعَارِجِ فَإِنَّ رَسُولَ اللَّهِ(صلّیاللهعلیهوآله) - كَانَ يُكْثِرُ مِنْهَا وَ أَوَّلُ مَنْ لَبَّى إِبْرَاهِيمُ(علیهالسلام) - قَالَ إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَدْعُوكُمْ إِلَى أَنْ تَحُجُّوا بَيْتَهُ فَأَجَابُوهُ بِالتَّلْبِيَةِ وَ لَمْ يَبْقَ أَحَدٌ أُخِذَ مِيثَاقُهُ بِالْمُوَافَاةِ فِي ظَهْرِ رَجُلٍ وَ لَا بَطْنِ امْرَأَةٍ إِلَّا أَجَابَ بِالتَّلْبِيَةِ[16]
روایت دوم
صاحب وسایل الشیعة بابی را در کتاب خود قرار داده است با این عنوان «بَابُ اسْتِحْبَابِ تَكْرَارِ التَّلْبِيَةِ فِي الْإِحْرَامِ سَبْعِينَ مَرَّةً فَصَاعِداً» که در حدیث اول آن میخوانیم:
مُحَمَّدُ بْنُ يَعْقُوبَ عَنْ عِدَّةٍ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ أَحْمَدَ بْن أَبِي عَبْدِ اللَّهِ عَنِ ابْنِ فَضَّالٍ عَنْ رِجَالٍ شَتَّى عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ(علیهالسلام) قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ(صلّیاللهعلیهوآله) مَنْ لَبَّى فِي إِحْرَامِهِ سَبْعِينَ مَرَّةً إِيمَاناً وَ احْتِسَاباً أَشْهَدَ اللَّهُ لَهُ أَلْفَ أَلْفِ مَلَكٍ بِبَرَاءَةٍ مِنَ النَّارِ وَ بَرَاءَةٍ مِنَ النِّفَاقِ[17]
کسی که از سر ایمان و خالصانه هفتاد مرتبه لبیک بگوید، خدای متعال یک میلیون فرشته را شاهد میگیرد که وی را از آتش جهنم و بلیه نفاق نجات خواهد داد.
این روایت را کلینی در کافی[18] با یک سند معتبر، برقی در محاسن[19] با دو سند معتبر و شیخ صدوق در منلایحضرهالفقیه[20] بدون ذکر سند و بدون انتساب به معصوم(علیهالسلام) گزارش نمودهاند.
روایت سوممُحَمَّدُ بْنُ عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ بِإِسْنَادِهِ عَنِ النَّضْرِ بْنِ سُوَيْدٍ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ سِنَانٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ(علیهالسلام) قَالَ: لَمَّا لَبَّى رَسُولُ اللَّهِ(صلّیاللهعلیهوآله) قَالَ لَبَّيْكَ اللَّهُمَّ لَبَّيْكَ لَبَّيْكَ لَا شَرِيكَ لَكَ لَبَّيْكَ إِنَّ الْحَمْدَ وَ النِّعْمَةَ لَكَ وَ الْمُلْكَ لَا شَرِيكَ لَكَ لَبَّيْكَ لَبَّيْكَ ذَا الْمَعَارِجِ لَبَّيْكَ- وَ كَانَ ع يُكْثِرُ مِنْ ذِي الْمَعَارِجِ وَ كَانَ يُلَبِّي كُلَّمَا لَقِيَ رَاكِباً أَوْ عَلَا أَكَمَةً أَوْ هَبَطَ وَادِياً وَ مِنْ آخِرِ اللَّيْلِ وَ فِي أَدْبَارِ الصَّلَوَاتِ[21]
این روایت را شیخ صدوق در منلایحضرهالفقیه[22] با سند صحیح و کلینی در کافی[23] در روایتی بلند از همین النَّضْرِ بْنِ سُوَيْدٍ از عَبْدِ اللَّهِ بْنِ سِنَانٍ – که بخشی از آن توضیح چگونگی تلبیه پیامبر(صلّیاللهعلیهوآله) است – با سند صحیح گزارش نمودهاند.
روایت چهارمدرباره بلند تلبیه گفتن نیز چنین روایت شده است:
قَالَ وَ قَالَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ(علیهالسلام) جَاءَ جَبْرَئِيلُ(علیهالسلام) إِلَى النَّبِيِّ(صلّیاللهعلیهوآله) - فَقَالَ لَهُ إِنَّ التَّلْبِيَةَ شِعَارُ الْمُحْرِمِ فَارْفَعْ صَوْتَكَ بِالتَّلْبِيَةِ لَبَّيْكَ اللَّهُمَّ لَبَّيْكَ لَبَّيْكَ لَا شَرِيكَ لَكَ لَبَّيْكَ إِنَّ الْحَمْدَ وَ النِّعْمَةَ لَكَ وَ الْمُلْكَ لَا شَرِيكَ لَكَ لَبَّيْكَ.[24]
این روایت را شیخ صدوق در منلایحضرهالفقیه[25] بدون ذکر طریق گزارش نمودهاند.
روایت پنجمدرباره بلند تلبیه گفتن روایت دیگری را نیز مرور میکنیم:
مُحَمَّدُ بْنُ يَعْقُوبَ عَنْ عَلِيِّ بْنِ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ عَنْ حَمَّادٍ عَنْ حَرِيزٍ رَفَعَهُ قَالَ: إِنَّ رَسُولَ اللَّهِ(صلّیاللهعلیهوآله) لَمَّا أَحْرَمَ أَتَاهُ جَبْرَئِيلُ(علیهالسلام) - فَقَالَ لَهُ مُرْ أَصْحَابَكَ بِالْعَجِّ وَ الثَّجِّ وَ الْعَجُّ رَفْعُ الصَّوْتِ بِالتَّلْبِيَةِ وَ الثَّجُّ نَحْرُ الْبُدْنِ
قَالَ وَ قَالَ جَابِرُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ مَا بَلَغْنَا الرَّوْحَاءَ - حَتَّى بَحَّتْ أَصْوَاتُنَا[26]
این روایت را کلینی در کافی[27] ، شیخ صدوق در منلایحضرهالفقیه[28] ، شیخ طوسی در تهذیب[29] گزارش نمودهاند که همه این گزارشها به دلیل مجهول بودن برخی حلقههای سند ضعیف شمرده میشوند، البته شیخ صدوق در معانی الاخبار[30] این متن را با سندی کامل و صحیح گزارش نموده است.
در این روایت جبرئیل به پیامبر(صلّیاللهعلیهوآله) عرض میکند که به اصحاب بگویید تلبیه را با صدای بلند بگویند و شترها را نحر کنند.
ادامه بحث را در سال آینده تحصیلی پیش خواهیم گرفت ان شاء الله.