بسم الله الرحمن الرحیم
توفیق الهی
اللَّهُمَّ ..... وَفِّقْنِي لِلَّتِي هِيَ أَزْكَى[1]
در جلسات پیشین گذشت که «زبان گشودن به هدایت» به عنوان مقدمه برای سه امر مهم دیگر بیان شده است که اولین آن، «الهام تقوی» است. اگر کسی بتواند زبان خود را کنترل و اصلاح نماید خدای متعال به او تقوی را الهام میکند. دومین امر «توفیق الهی» است.
در این فراز از دعای مکارم الاخلاق از خداوند میخواهیم به ما توفیق دهد که در راهی که به پاکیزگی معنوی و رشد و تکامل روحی منجر میشود گام برداریم.
در دو فراز پیش از این، ابتدا از خدای متعال «اصلاح زبان» و سپس به دنبال آن «الهام تقوی» را خواسته بودیم، اکنون در فراز سوم سخن از گام بلندی است که در زندگی معنوی لازمه رسیدن به عالیترن مراتب کمالات انسانی است؛ «توفیق الهی».
در این فراز دو کلمه نیاز به توضیح دارد: «وَفِّقْنِي» و «أَزْكَى».
معنای لغوی توفیقجوهری ماده وفق را چنین معنا میکند:
الْوَفْقُ من الْمُوَافَقَةِ بين الشيئين[2]
هماهنگی و همراهی دو چیز را موافقت و توافق میگویند. توفیق نیز از همین ریشه است.
یعنی همراهی کردن و فراهم آوردن اسباب و زمینهها.
«توفیق الهی» یعنی این که خدای متعال در انجام کارهای خوب، زمینههای لازم برای انجام آن را فراهم کند و تا رسیدن به مقصد انسان را همراهی نماید. نقطه مقابل این معنا، «خذلان» است یعنی آنجا که خدای متعال دست یاری خود را بر میدارد. در آیه شریفه میخوانیم:
إِنْ يَنْصُرْكُمُ اللَّهُ فَلا غالِبَ لَكُمْ وَ إِنْ يَخْذُلْكُمْ فَمَنْ ذَا الَّذي يَنْصُرُكُمْ مِنْ بَعْدِهِ[3]
اگر خدا شما را يارى كند، هيچ كس بر شما چيره و غالب نخواهد شد، و اگر شما را واگذارد، چه كسى بعد از او شما را يارى خواهد داد؟
«إِنْ يَنْصُرْكُمُ اللَّهُ» یعنی زمینههایی که خدای متعال فراهم میکند، یعنی همان توفیق الهی که اگر با کسی همراه شود غلبه و پیروزی با وی خواهد بود و دیگری بر وی چیره نخواهد شد. در نقطه مقابل «خذلان» قرار دارد یعنی اگر خدای متعال دست یاری خود را از کسی بردارد چه کسی میتواند به یاری وی اقدام کند؟
«توفیق الهی» از اصول و پایههای حرکت و سیر در کمالات نفسانی است. در روایتی از امام علی(علیهالسلام) همراهی توفیق با دین را به همراهی جدانشدنی جسم و سایه خود تشبیه میکند:
كَمَا أَنَّ الْجِسْمَ وَ الظِّلَّ لَا يَفْتَرِقَانِ كَذَلِكَ الدِّينُ وَ التَّوْفِيقُ لَا يَفْتَرِقَان[4]
همانگونه که جسم و سایهاش از هم جدا نمیشوند، دین و توفیق نیز از یکدیگر جدا نمیشوند.
نگهداری دین و سیر در مراحل کمالی آن جز با توفیق الهی ممکن نیست. چنانچه در روایت دیگری میخوانیم کار نیک را کسی میتواند انجام دهد که توفیق الهی همراهش شده باشد:
مَنْ أَمَدَّهُ التَّوْفِيقُ أَحْسَنَ الْعَمَلَ[5]
هر كه توفيق يارَش شود، عمل نيكو انجام دهد.
دریافت و کسب «توفیق الهی» رابطه مستقیمی با نیت و انگیزههای فرد دارد، چه این که در روایت آمده است همه آنچه خدای متعال به انسان عطاء میکند – که از جمله آن توفیق است – به نیت و انگیزه فرد ارتباط دارد:
فَإِنَّ الْعَطِيَّةَ عَلَى قَدْرِ النِّيَّةِ[6]
و در روایت دیگری به رابطه نیت و انگیزه نیکو با توفیق الهی و زمینه چینی آن برای کسب توفیق الهی چنین اشاره شده است:
مَنْ حَسُنَتْ نِيَّتُهُ أَمَدَّهُ التَّوْفِيقُ[7]
در روایت دیگری «توفیق الهی» چونان یک راهبر و جلودار ترسیم شده است:
لَا قَائِدَ كَالتَّوْفِيقِ[8]
یعنی راهنما و راهبر انسان در رسیدن به مقصد، توفیقی است که خدای متعال عنایت میکند و البته زمینه ساز این توفیق، حسن نیت و انگیزه نیکوی فرد خواهد بود. به تعبیر دیگر یک رابطه تعاملی و دو سویه در اینجا قرار دارد که انگیزهها و کارهای نیک زمینه توفیق الهی را فراهم میکند و توفیق الهی راه را برای گام نهادن در مراحل بالاتر باز مینماید.
ان شاء الله خداوند متعال چنین نعمتی را به همه ما ارزانی دارد.
بحث فقهیموضوع: احرام بستن(مسائل نیت)
یادآوریدر جلسات پیشین گذشت که در تعیین نوع مناسک باید چهار مورد معین باشد: «حج یا عمره»، «حج تمتع یا قران یا افراد»، «حجة الاسلام یا حج مستحبی یا حج نذری» و «برای خود یا نیابت از دیگری». همچنین اشاره شد که برای تحقق نیت، «قصد وجه»، «به زبان آوردن» و «از خاطر گذرداندن» لازم نیست. همچنین «قصد ترک محرمات» نیز لازم نیست مگر محرماتی که به بطلان حج منجر میشود.
مسائل نیتفراموش کردن نیتاز جمله مسائلی که در منابع فریقین بدان اشاره شده مسأله فراموش کردن نیت است. یعنی اگر فردی در مسجد شجره نیت حج یا عمره کرده و محرم شده باشد اما در حال حاضر فراموش کرده است که با نیت کدامیک محرم شده است، وظیفه او چه خواهد بود؟
در پاسخ به این مسأله سه صورت ممکن است رخ دهد:
صورت اول: کسی که فراموش کرده است با چه نیتی (حج یا عمره) محرم شده است، یکی از این دو عمل (حج یا عمره) را صحیح بدانیم و وی را مکلف کنیم دوباره این عمل را نیت کند.
صورت دوم: برای کسانی که عدول از حج به عمره و بالعکس را جایز میدانند، لازم است از عملی که عدول از آن جایز است، عدول کند. توضیح بیشتر آن که در عالم واقع وی یا نیت حج کرده است یا عمره، اکنون که فراموش کرده است نیت میکند که اگر نیت قبلی وی حج بوده است اکنون به عمره عدول میکند و اگر نیت قبلی وی همان عمره بوده باشد که به حال خود باقی است، پس در این صورت مشکل حل میشود.
صورت سوم: آنچه در عالم واقع وی نیت کرده بوده است به حال صحت خود باقی است، عدول از نیت را نیز جایز ندانیم؛ در اینجا فرد مکلف است تا جای ممکن که به حرج وی منجر نشود به اقتضائات علم اجمالی عمل کند.
متن تحریر الوسیلة در بیان این سه حالت چنین است:
لو نسي ما عيّنه من حج أو عمرة فإن اختصت الصحة واقعا بأحدهما تجدد النية لما يصح فيقع صحيحا، و لو جاز العدول من أحدهما إلى الآخر يعدل فيصحّ، و لو صح كلاهما، و لا يجوز العدول يعمل على قواعد العلم الإجمالي مع الإمكان و عدم الحرج، و إلا فبحسب إمكانه بلا حرج[9]
شیخ طوسی در الخلاف، این مسأله را مطابق با فتوای اهل سنت و شیعه گزارش نموده است. ایشان ابتدا فتوای خود را چنین توضیح میدهد که در اگر پس از احرام فراموش کند به چه محرم شده بوده است، وظیفه او این است که عمره انجام دهد:
إذا أحرم فنسي،فإن عرف أنه أحرم بشيئين و لم يعلم ما هما جعلهما عمرة، و ان نسي فلم يعلم بما ذا أحرم منهما، أو لم يعلم هل بهما أو بأحدهما، مثل ذلك جعله عمرة و يتمتع[10]
در بیان ایشان تفاوتی نمیکند که فرد بداند به دو چیز محرم شده بوده است و الان به یاد نمیآورد چه بوده است، یا میداند به یک چیز محرم شده بوده است و الان به یاد نمیآورد چه بوده است و یا اصلاً فراموش کرده است به یک چیز محرم شده است یا دو چیز؛ در هر سه صورت باید احرامی که بسته است را عمره تلقی کند و متناسب با آن مناسک را انجام دهد.
شیخ طوسی بعد از این بیان، به فتوای اهل سنت در این مسأله اشاره میکند. پیش از بیان فتوای اهل سنت باید این نکته را متذکر شد که اصطلاح حج قران و حج افراد در بین شیعه و اهل سنت معنای متفاوتی دارد. شیعه معتقد است اگر حج و عمرهای که میخواهد انجام دهد همراه با «سوق هدی» باشد این حج قران خواهد بود و اگر همراه با «سوق هدی» نباشد حج افراد؛ اما اهل سنت معتقدند اگر قصد کرده است حج و عمره را – هر دو را – انجام دهد حج وی قران است و اگر بخواهد تنها حج بگذارد بدون عمره، حج افراد خواهد بود.
طبق گزارش شیخ طوسی شافعی معتقد است اگر به دو چیز احرام بست و سپس ندانست که آن دو چیز کدام بوده است، حج وی قران خواهد بود. اما اگر میداند به یک چیز محرم شده بوده است و الان به یاد نمیآورد و یا اساساً فراموش کرده است به یک چیز محرم شده بوده یا دو چیز؛ نظر شافعی در کتاب الام و الاملاء و همچنین نظر ابو حنیفه آن است که باید حج قران بگذارد. البته فتوای قدیم شافعی آن بوده است که بهتر است حج قران بگذارد.
قال الشافعي: إن أحرم بشيئين و لم يعلم ما هما فهو قارن - على ما يفسرونه- و ان نسي فلم يعلم بما ذا أحرم منهما، أو لم يعلم هل أهل بهما أو بأحدهما ففيها قولان: قال في الأم و الإملاء: لا يجوز له التحري و عليه أن يقرن و به قال أبو حنيفة. و قال في القديم: من لبى فنسي ما نواه فأحب إلى أن يقرن[11]
ایشان دلیل نظر خود را چنین توضیح میدهد که وی باید احرام خود را احرام عمره قرار دهد زیرا یا در عالم واقع نیز عمره احرام بسته است که مشکلی ندارد و یا در واقع به حج احرام بسته بوده است که میتواند از حج به عمره عدول کند. اما نمیتواند احرام خود را احرام حج قرار دهد زیرا عدول از عمره به حج صحیح نیست. نتیجه آن که چنین فردی در هر صورت احرام خود را احرام عمره قرار دهد.
دليلنا: انه لا يخلو أن يكون إحرامه بالحج أو العمرة، فإن كان بالحج فقد بينا أنه يجوز له أن يفسخه إلى عمرة يتمتع بها، و ان كان بالعمرة فقد صحت العمرة على الوجهين، و إذا أحرم بالعمرة لا يمكنه أن يجعلها حجة مع القدرة على إتيان أفعال العمرة، فلهذا قلنا: يجعلها عمرة على كل حال.ایشان در واقع تنها یک صورت از سه صورتی که امام خمینی(قدّسسرّه) بدان اشاره کردند را بیان کردهاند که مناسب است دوباره آن سه صورت را مرور کنیم:
فردی فراموش کرده است که به چه چیزی و با چه نیتی محرم شده بوده است:
صورت اول آن است که مرجع تقلید وی حکم کرده باشد که تنها نیت احرام وی اگر نیت حج گرده صحیح است یا حکم کرده باشد که تنها نیت احرام عمره وی صحیح است، در حالیکه وی نمیداند با چه نیتی احرام بسته، باید دوباره تجدید نیت احرام کند به همان چیزی که مرجع وی حکم کرده است و مناسک را انجام دهد.
صورت دوم آن است که مرجع تقلید وی حکم کرده باشد که اگر به نیت هر کدام از حج یا عمره احرام بسته باشد صحیح است، همچنین عدول از یکی به دیگری را مجاز میداند؛ در اینجا مکلف چون نمیداند کدام احرام صحیح را انجام داده است از یکی به دیگری عدول میکند تا تکلیف وی روشن شود. مانند دستور عدول پیامبر(صلّیاللهعلیهوآله) از حج افراد به عمره تمتع.
صورت سوم آن است که مرجع تقلید وی حکم کرده باشد که عدول از یکی به دیگری صحیح نیست، در اینجا وظیفه وی سخت خواهد شد چرا که وی علم اجمالی بر احرام بر یکی از حج یا عمره را دارد و باید مطابق همین علم اجمالی عمل کند.، یعنی به گونهای عمل کند که قطع به انجام مامور به پیدا کند. مثلاً اگر کسی فراموش کرد که به نیت عمره مفرده محرم شده است یا عمره تمتع و مرجع تقلید وی نیز عدول بین این دو را جایز نشمارد، وی باید بین واجبات عمره مفرده و عمره تمتع جمع نماید؛ به عنوان نمونه عمره مفرده طواف نساء دارد و عمره تمتع ندارد، وی باید طواف نساء انجام دهد.
نیت به آنچه شخص دیگری نیت کردهمسأله دیگری که امام خمینی(قدّسسرّه) بدان اشاره میکند آن است که اگر کسی بگوید من هر آنچه فلان شخص نیت کرده است را عیناً نیت میکنم، آیا نیت وی صحیح بوده و محقق میشود یا نه؟ ایشان معتقد است اگر میداند که آن شخص چه نیت کرده است – مثلاً میداند که او نیت حج تمتع کرده است – نیت شخص دوم نیز صحیح است چرا که او نیز نیت حج تمتع نموده است گرچه در لفظ میگوید (هر آنچه فلان شخص نیت نموده). اما اگر نیت آن شخص را نمیداند و حکم به بطلان موجه تر است چرا که در واقع نیتی محقق نشده است.
لو نوى كحجّ فلان، فإن علم أنّ حجّه لما ذا صحّ، و إلّا فالأوجه البطلان[12]
در مورد جایی که نیت آن شخص را نمیداند و چنین چیزی میگوید، صاحب عروة الوثقی نظر دیگری دارد. ایشان ابتدا توضیح میدهد که برخی حکم به بطلان کردهاند با این استدلال که در اینجا تعیینی رخ نداده و نیت بدون تعیین معنا ندارد و برخی حکم به صحت کردهاند با استناد به آنچه از امام علی(علیهالسلام) نقل شد که وقتی پرسیدند به چه نیتی محرم شدید؟ پاسخ دادند به آنچه پیامبر(صلّیاللهعلیهوآله) نیت کردهاند. سپس خودشان قول به صحت را تقویت میکنند با این استدلال که این، خود نوعی تعیین است و برای تحقق نیت کافی است:
لو نوى كإحرام فلان فإن علم أنّه لماذا أحرم صحّ، و إن لم يعلم فقيل بالبطلان لعدم التعيين، و قيل بالصحّة لما عن عليّ(علیهالسلام)، و الأقوى الصحّة لأنّه نوع تعيين[13]
ما پیش از این – در تاریخ 13/12/97 – مفصلاً به این روایات اشاره کردیم و گفتیم امام علی(علیهالسلام) میدانستند که پیامبر(صلّیاللهعلیهوآله) به چه نیتی محرم شدهاند. در نتیجه این روایات در اینجا کاربردی ندارند. با توجه به بحث مفصلی که پیش از این انجام شده است، اینجا دیگر بدان نمیپردازیم.
تغایر نیت با آنچه به زبان آورده شدهامام خمینی(قدّسسرّه) در مسأله ششم به سه موضوع اشاره میکنند:
موضوع اول: اگر حج یا عمره بالاصاله بر کسی واجب باشد اما او در هنگام احرام بستن حج یا عمره دیگری را نیت کند، احرام او باطل خواهد بود. البته اگر حج یا عمره بالاصاله بر وی واجب نباشد بلکه به واسطه نذر و شبه آن واجب شده باشد و هنگام احرام بستن حج یا عمره دیگری را نیت کند، اشکالی نخواهد داشت.
لو وجب عليه نوع من الحج أو العمرة بالأصل فنوى غيره بطل، و لو كان عليه ما وجب بالنذر و شبهه فلا يبطل لو نوى غيره[14]
به تعبیر دیگر اگر حج و عمره اصلی به گردن کسی باشد، حج و عمره دیگری از وی منعقد نمیشود اما اگر حج و عمره عارضی بر وی واجب باشد و بخواهد حج و عمرهای غیر از آن انجام دهد اشکالی نخواهد داشت. این نکته را قبلاً در تاریخ 14/6/96 ذیل بحث از شرایط حج بررسی کردهایم و دیگر در اینجا تکرار نمیکنیم.
موضوع دوم: اگر نیت انجام حج یا عمره را داشته باشد اما هنگام احرام بستن چیزی غیر از آنچه نیت کرده بود را به زبان جاری کرده باشد، ملاک احرام همان چیزی است که وی در نیت خود داشته است. چه این که در جلسه قبل اشاره شد که به زبان آوردن و حتی از خاطر گذراندن نیت لازم نیست.
لو نوى نوعا و نطق بغيره كان المدار ما نوى[15]
موضوع سوم: اگر در میانه انجام مناسک دچار تردید شود که آیا از ابتدا قصد و نیت انجام همین مناسک را داشته یا مناسک دیگر، بنا را بر این میگذارد که همین مناسکی که در حال انجام آن هست را نیت کرده بوده است.
لو كان في أثناء نوع و شك في أنه نواه أو نوى غيره بنى على أنه نواه[16]
درباره موضوع دوم حکم فقهی همان است که بیان شد اما در اینجا دو روایت وجود دارد که بررسی آنها به جهت نکات فقه الحدیثی آن مفید است، خصوصاً که در استدلال به این روایت دو نظر متفاوت از آیت الله حکیم و آیت الله خویی وجود دارد. متن این دو روایت را در این جلسه خواهیم خواند و استدلال این دو فقیه را در جلسه بعد بررسی خواهیم کرد.
روایت اول:
عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ الْحَسَنِ عَنْ جَدِّهِ عَلِيِّ بْنِ جَعْفَرٍ عَنْ أَخِيهِ مُوسَى بْنِ جَعْفَرٍ(علیهالسلام) قَالَ: سَأَلْتُهُ عَنْ رَجُلٍ أَحْرَمَ قَبْلَ التَّرْوِيَةِ فَأَرَادَ الْإِحْرَامَ بِالْحَجِّ يَوْمَ التَّرْوِيَةِ فَأَخْطَأَ فَذَكَرَ الْعُمْرَةَ قَالَ لَيْسَ عَلَيْهِ شَيْءٌ فَلْيَعْتَدَّ الْإِحْرَامَ بِالْحَجِّ.[17]
البته این روایت را شیخ حر عاملی از قرب الاسناد نقل میکند که متن موجود در قرب الاسناد کمی با این متن تفاوت دارد.[18]
در سند این روایت نیز عَبْدِ اللَّهِ بْنِ الْحَسَنِ فرد مجهولی است که اطلاعات رجالی درباره آن وجود ندارد.
از امام کاظم(علیهالسلام) درباره کسی که قبل از هشتم ذی الحجه احرام عمره بسته بوده است و اکنون در روز هشتم قصد کرده است احرام حج ببندد سوال شده است که به اشتباه چنین به زبان آورده است «عمره انجام میدهم». امام(علیهالسلام) پاسخ میدهند اشکالی ندارد و همین احرام حج وی خواهد بود.
روایت دوم:
مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ بِإِسْنَادِهِ عَنْ مُوسَى بْنِ الْقَاسِمِ عَنْ عَلِيِّ بْنِ جَعْفَرٍ قَالَ: سَأَلْتُ أَخِي مُوسَى بْنَ جَعْفَرٍ(علیهالسلام) عَنْ رَجُلٍ دَخَلَ قَبْلَ التَّرْوِيَةِ بِيَوْمٍ فَأَرَادَ الْإِحْرَامَ بِالْحَجِّ فَأَخْطَأَ فَقَالَ الْعُمْرَةَ قَالَ لَيْسَ عَلَيْهِ شَيْءٌ فَلْيُعِدِ الْإِحْرَامَ بِالْحَجِّ.[19]
این روایت در تهذیب[20] و مسائل عليّ بن جعفر و مستدركاتها[21] گزارش شده است. سند روایت نیز صحیح و قابل اعتماد است.
متن روایت کمی با روایت قبل تفاوت داشته و چنین است که از امام کاظم(علیهالسلام) درباره شخصی که یک روز قبل از هشتم ذی الحجه وارد مکه شده است و قصد انجام مناسک حج را دارد اما هنگام نیت به جای حج، عمره را بر زبان آورده است سوال میکنند. امام پاسخ میدهند چیزی بر او نیست پس احرام حج را اعاده کند.
روایت اول میگوید همان احرامی که با اشتباه به زبان آوردن عمره، بسته است احرام حج وی خواهد بود و روایت دوم میگوید این احرام کافی نیست و باید برای حج دوباره احرام ببندد.
وجه جمع بین این دو روایت همچنین استناد آیت الله حکیم و آیت الله خویی را فردا پی خواهیم گرفت ان شاءالله.