در جمعبندی فراز مورد بحث از دعای نورانی مکارم الاخلاق اشاره شد که آنچه اهمیت دارد این است که انسان در هر حال به یاد خدا باشد و حقیقت یاد خدا این است که در دل به او توجه کند و همواره خود را در محضر او ببیند، هر چند به زبان و در ظاهر ذکر نگوید، از این رو، آنچه در این فراز با تعابیر مختلف به عنوان تحمید و تمجید و ثنای الهی و اعتراف به احسان و شمارش نعمتهای او آمده است، در واقع، همان یاد خدا بودن است که هنگام گناه، مانع ارتکاب آن میگردد.
از این رو، در برخی روایات، ذکر و یاد خدا به عنوان دشوارترین فریضه معرفی شده است. در روایتی از امام صادق (عَلَیْهِالسَّلامِ) چنین نقل شده است:
مِن أشَدِّ ما فَرَضَ اللّهُ عَلى خَلقِهِ ذِكرُ اللّهِ كَثيرا ثُمّ قالَ: لا أعني: «سُبحانَ اللّهِ وَ الحَمدُ للّهِ و لا إلهَ إلَا اللّهُ وَ اللّهُ أكبَرُ» و إن كانَ مِنهُ، و لكِن ذِكرَ اللّهِ عِندَ ما أحَلَّ و حَرَّمَ؛ فَإِن كانَ طاعَةً عَمِلَ بِها، و إن كانَ مَعصِيَةً تَرَكَها.[1]
از سختترين چيزهايى كه خداوند بر بندگانش واجب ساخته، بسيار ياد كردنِ خداست. مقصودم، «سبحان اللّه و الحمد للّه و لا إله إلّا اللّه و اللّه أكبر» نيست، هر چند اين هم ياد خداست. مقصودم، به ياد آوردن خدا در هنگام مواجه شدن با حلال و حرام اوست، كه اگر فرمان بود، آن را به كار ببندد و اگر نافرمانى بود، رهايش كند.
اینکه انسان هنگام گناه، به خداوند متعال توجه کند و جلوی خود را بگیرد، کار دشواری است، وگرنه گفتن ذکر با زبان بدون توجه به خداوند سبحان کار مشکلی نیست، میشود مانند آن شخصی که داخل اتوبوس نشسته بود و هر زن نامحرمی که وارد میشد به او نگاه میکرد و میگفت: «لا حول و لا قوة الا بالله»، تا اینکه خانمی آمد و متوجه نشد، رندی به او گفت: آقا! یک «لا حول و لا قوة...» آمد، حواست نبود!
گاه گویی اعوذ و گه لا حوللیک فعلت بوَد مکذّب قول[2]
بحث فقهیموضوع: مواقیت حج ـ دویرة الأهل (5)
یادآوریبحث در باره میقات مجاور مکه بود که وظیفهاش به وظیفه مکی منتقل شده است. نظر حضرت امام و صاحب عروة به تبع مشهور فقها این شد که میقات چنین شخصی مانند اهل مکه، همان منزلش است، اگر چه هر دو فرمودند: «الأحوط إحرامه من الجعرانة».
آیت الله خویی بر خلاف مشهور و ظاهراً به عنوان تنها مخالف، فرمودند: بر اساس روایات صحیحه، مجاور مطلقا باید از «جعرانة» که یکی از مناطق «أدنی الحلّ» است، محرم شود، چه مجاوری باشد که از اقامتش دو سال گذشته و وظیفهاش منتقل شده، چه غیر آن.
یکی از دو صحیحه مورد استناد ایشان که «صحیحه أبو الفضل سالم الحناط» بود را در جلسه قبل خواندیم، در آن آمده بود:
كُنْتُ مُجَاوِراً بِمَكَّةَ فَسَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع مِنْ أَيْنَ أُحْرِمُ بِالْحَجِّ؟ فَقَالَ: مِنْ حَيْثُ أَحْرَمَ رَسُولُ اللَّهِ ص مِنَ الْجِعْرَانَةِ...[3]
مجاور مکه بودم که از امام صادق(عَلَیْهِالسَّلامِ) پرسیدم: از کجا برای حج محرم شوم؟ فرمود: از همان جایی که رسول خدا(صَلَّیاللهُعَلَیْهِوَآلِهِ) محرم شد، یعنی «جعرانة».
اشکال به استدلال آیت الله خوییبه استدلال به این روایت چند جواب داده شده است:
یک) درست است که اطلاق این روایت شامل صورت انتقال فرض هم میشود؛ ولی اطلاق قابل تقیید است. لذا اطلاقش را با روایاتی که میگویند: میقات کسی که خانهاش میان میقات و مکه قرار دارد، خانهاش است، تقیید میکنیم و گفتیم که این روایات، شامل مکی و مجاوری که در حکم مکی است نیز میگردد.
دو) ممکن است بگوییم مورد روایت قضیه شخصیه است و امام فقط در مورد این شخص خاص چنین حکمی را بیان نموده است، بنا بر این، قضیه حقیقیه نیست که شامل همه مکلفین بشود.
سه) این روایت در مقام بیان حکم استحبابی است به قرینه ذیل آن که ظهور در استحباب دارد، زیرا هیچ کس نفرموده که احرام از روز دوم ذیحجه یا پنجم آن واجب است، بلکه همه از روز هشتم و نهم را گفتهاند، این در حالی است که در ذیل روایت آمده بود:
فَقُلْتُ مَتَى أَخْرُجُ قَالَ إِنْ كُنْتَ صَرُورَةً فَإِذَا مَضَى مِنْ ذِي الْحِجَّةِ يَوْمٌ فَإِذَا كُنْتَ قَدْ حَجَجْتَ قَبْلَ ذَلِكَ فَإِذَا مَضَى مِنَ الشَّهْرِ خَمْسٌ.[4]
پرسیدم: چه زمان [به قصد آنجا] خارج شوم؟ فرمود: اگر بار اولی است که حج انجام میدهی، هنگامی که یک روز از ذی الحجة گذشت و اگر قبلا حج انجام دادهای، هنگامی که پنج روز از این ماه گذشت.
با این بیان، معلوم است که روایت در مقام بیان حکم استحبابی است و وقتی ذیل آن ظهور در استحباب داشت، دلالت صدر آن بر وجوب نیز ضعیف خواهد بود.
بنا بر این، این روایت برای اثبات وجوب احرام از «جعرانة» به صورت مطلق ـ همان طور که نظر آیت الله خویی بود ـ قابل استناد نیست.
روایت دومدومین روایتی که آیت الله خویی برای اثبات وجوب احرام از «جعرانة» برای مطلق مجاورین مکه، بدان استدلال نموده، صحیحه «عبدالرحمن بن حجاج» است. روایت مفصل است، در بخش نخست آن آمده است:
مُحَمَّدُ بْنُ يَعْقُوبَ عَنْ أَبِي عَلِيٍّ الْأَشْعَرِيِّ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَبْدِ الْجَبَّارِ عَنْ صَفْوَانَ عَنْ عَبْدِ الرَّحْمَنِ بْنِ الْحَجَّاجِ قَالَ: قُلْتُ لِأَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع إِنِّي أُرِيدُ الْجِوَارَ فَكَيْفَ أَصْنَعُ فَقَالَ إِذَا رَأَيْتَ الْهِلَالَ هِلَالَ ذِي الْحِجَّةِ فَاخْرُجْ إِلَى الْجِعْرَانَةِ فَأَحْرِمْ مِنْهَا بِالْحَجِّ... .[5]
«عبد الرحمن بن حجّاج» در این روایت صحیحه میگويد:
به امام صادق(عَلَیْهِالسَّلامِ) گفتم: مىخواهم [در مکه] مجاور شوم. [موقع حج] تكليف من چه خواهد بود؟ فرمود: موقعى كه هلال ماه ذى حجّه را مشاهده كردى، از حرم به سمت «جعرانه» خارج شو و در آنجا برای حج محرم شو...
آیت الله خویی پس از نقل این بخش از روایت مینویسد:
و الحديث طويل و هو ظاهر صدراً و ذيلًا في أن الجعرانة ميقات لأهل مكّة.[6]
این حدیث طولانی است و صدر و ذیلش ظهور دارد در اینکه جعرانه میقات اهل مکه است.
اشکالاشکالی که به حرف ایشان شده این است:
اولاً تعبیر «إِنِّي أُرِيدُ الْجِوَارَ» نشان میدهد که هنوز از اقامتش دو سال نگذشته است و اوائل حضورش در مکه است، پس روایت شامل ما نحن فیه نمیشود، ثانیاً بر فرض که بگوییم اطلاق دارد، همان طور که گفتیم با روایاتی که قبلا بیان شد، تقیید میخورد. ثالثاً ذیل روایت که ایشان بدان اشاره نکرده است، ظهور در استحباب دارد، میفرماید:
أَهْلُ مَكَّةَ لَا مُتْعَةَ لَهُمْ فَأَحْبَبْتُ أَنْ يَخْرُجُوا مِنْ مَكَّةَ إِلَى بَعْضِ الْمَوَاقِيتِ وَ أَنْ يَسْتَغِبُّوا بِهِ أَيَّاماً...مردم مكه حق ندارند حج تمتع به جا آورند. از اين رو، من دوست دارم كه مجاوران حرم از شهر مكه به برخی از مواقیت بروند و تا رسيدن به آنجا براى چند روزى از حرم خدا دور شده باشند...
تعبیر «فَأَحْبَبْتُ أَنْ يَخْرُجُوا...» ظهور در استحباب دارد، بنا بر این، این روایت نیز برای اثبات وجوب احرام از «جعرانه» قابل استناد نیست.
سومین روایت معارضافزون بر دو روایتی که آیت الله خویی بدان تمسک کردند، صحیحه دیگری نیز در این باره وجود دارد که میتواند به عنوان معارض روایاتی قبلی مطرح شود. متن آن چنین است:
وَ [مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ بِإِسْنَادِهِ] عَنْهُ (مُوسَى بْنِ الْقَاسِمِ) عَنِ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ مُسْكَانَ عَنْ إِبْرَاهِيمَ بْنِ مَيْمُونٍ وَ قَدْ كَانَ إِبْرَاهِيمُ بْنُ مَيْمُونٍ تِلْكَ السَّنَةَ مَعَنَا بِالْمَدِينَةِ قَالَ قُلْتُ لِأَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع إِنَّ أَصْحَابَنَا مُجَاوِرُونَ بِمَكَّةَ وَ هُمْ يَسْأَلُونِّي لَوْ قَدِمْتُ عَلَيْهِمْ كَيْفَ يَصْنَعُونَ فَقَالَ قُلْ لَهُمْ إِذَا كَانَ هِلَالُ ذِي الْحِجَّةِ فَلْيَخْرُجُوا إِلَى التَّنْعِيمِ فَلْيُحْرِمُوا وَ لْيَطَّوَّفُوا بِالْبَيْتِ وَ بَيْنَ الصَّفَا وَ الْمَرْوَةِ ثُمَّ يَطُوفُوا فَيَعْقِدُوا بِالتَّلْبِيَةِ عِنْدَ كُلِّ طَوَافٍ ثُمَّ قَالَ أَمَّا أَنْتَ فَإِنَّكَ تَمَتَّعْ فِي أَشْهُرِ الْحَجِّ وَ أَحْرِمْ يَوْمَ التَّرْوِيَةِ مِنَ الْمَسْجِدِ الْحَرَامِ.[7]
«عبدالله بن مسکان» در این روایت صحیحه میگوید: «ابراهیم بن میمون» که آن سال همراه ما در مدینه بود، گفت:
به امام صادق (علیه السّلام) عرض کردم، دوستان ما که در مکه اقامت دارند، از من پرسیدهاند که اگر به آنها رسیدم، آنها چگونه حج انجام دهند؟ فرمود: به آنها بگو هنگامی که ماه ذیحجة شروع شد، به «تنعیم» بروید و احرام ببندید و خانه خدا را طواف کنید و بین صفا و مروة سعی کنید، سپس طواف کنید و در هر طوافی تلبیه بگویید، سپس فرمود: اما تو، در ماههای حج، حج تمتع انجام ده و روز «ترویة» از مسجد الحرام، احرام ببند.
در این روایت نیز میقات، مجاوران مکه، خارج از مکه و حرم، یعنی «تنعیم» دانسته شده است نه خود مکه و منزلشان. نکته دیگر اینکه، احرام از «جعرانه» خصوصیتی ندارد لذا اگر بخواهند در مکه محرم نشوند، میتوانند هر نقطه از «أدنی الحلّ» که خواستند، بروند.
در باره این روایت نیز میگوییم، اگر آن را حمل نکنیم بر مجاورینی که هنوز وظیفهشان منتقل نشده، باید بگوییم اطلاقش با روایات قبلی تقیید میخورد.
نظریه مختاربه نظر میرسد با عنایت به روایات معارض و از سوی دیگر، عمل مشهور به روایات مقابل، سخت است که برای مجاورین، خصوصاً آنهایی که وظیفهشان منتقل شده، بر عدم جواز احرام از مکه فتوا دهیم؛ بلکه احرام از مکه برای آنها جایز است؛ ولی احوط آن است که از «أدنی الحلّ» محرم شوند. این احتیاط نیز به دلیل قوت صحیحه سوم، احتیاط واجب است نه احتیاط مستحب.
فرع چهارمدر آخرین فرع از فروع مطرح شده راجع به میقات «دویرة الأهل» به این بحث میرسیم که آیا اینکه گفته شد: میقات این سه گروه (کسی که خانهاش بین میقات و مکه است، اهل مکه و مجاوری که وظیفهاش منتقل شده)، منزلشان است، از باب رخصت است یا عزیمت؟ یعنی این سه گروه علاوه بر آنکه میتوانند از خانه خود محرم شوند، جایز است به میقات هم بروند یا اینکه فقط باید از خانههایشان محرم شوند؟
حضرت امام فرمود:
الظاهر أن الإحرام من المنزل للمذكورين من باب الرخصة، و إلا فيجوز لهم الإحرام من أحد المواقيت.[8]
ظاهر اين است كه محرم شدن از منزل براى افراد ياد شده از باب رخصت و اجازه است وگرنه بر ايشان جايز است كه از يكى از ميقاتها محرم شوند.
صاحب عروة و محشین آن، از جمله آیت الله خویی نیز قائل به رخصت بودن شدهاند. آیت الله خویی نه تنها احرام از مواقیت را از باب رخصت و جواز دانسته، بلکه آن را افضل میداند. متن فرمایش ایشان چنین است:
ثمّ إن المصنف ذكر أن الإحرام للمذكورين من المنزل من باب الرخصة و إلّا فيجوز لهم الإحرام من المواقيت، بل لعله أفضل لبعد المسافة و طول الزمان. أمّا جواز الإحرام من أحد المواقيت فهو على القاعدة، لأنّ كل ميقات ميقات لمن يمر عليه و لا يختص بأهل بلاد خاصّة فلا نحتاج إلى دليل خاص، و التعليل ببعد المسافة و طول الزمان للأفضلية.[9]
مصنف (صاحب عروة) بیان کرده که «احرام افراد یاد شده از منزلشان از باب رخصت است، وگرنه آنها هم میتوانند از مواقیت محرم شوند»؛ بلکه شاید به خاطر دوری مسافت و بیشتر بودن زمانی که شخص در احرام است، افضل باشد. [دلیل آن این است که] جواز احرام از یکی از مواقیت، روی قاعده است، زیرا هر میقاتی، میقات است برای هر کسی که از آن عبور کند و اختصاص به اهل شهری خاص ندارد، از این رو، نیازی به دلیل خاص برای این حکم نداریم. دلیل افضلیت نیز همان دوری مسافت و طولانی بودن زمان احرام است.
بنا بر این، در این که میقات بودن منزل برای این سه گروه، از باب رخصت است نه عزیمت، بحثی نیست و ما نیز همین را میپذیریم.
سه: أدنی الحلّسومین میقاتی که حضرت امام در مسئله هفتم مطرح کردهاند، «أدنی الحلّ» است. میفرماید:
الثالث أدنى الحل، و هو لكل عمرة مفردة سواء كانت بعد حج القران أو الافراد أم لا، و الأفضل أن يكون من الحديبية أو الجعرانة أو التنعيم، و هو أقرب من غيره إلى مكة.[10]
سوم «ادنى الحل»، و آن ميقات براى هر عمره مفردهاى است، چه بعد از حج قران يا افراد باشد يا نه، و افضل آن است كه از حديبيّه يا جعرانه يا تنعيم باشد و تنعيم به مكه از غير آن نزدیکتر است.
توضیح این بخش در جلسه آینده خواهد آمد.
غفر الله لنا و لکم ان شاء الله