اللّهُمَّ اجعَل... ما أجرى عَلى لِساني مِن لَفظَةِ فُحشٍ...نُطقا بِالحَمدِ لَكَ.[1]
صحبت در تبیین «حمد الهی» بود. یکی از عزیزان سؤال کرد که فرق «حمد» و «تسبیح» چیست؟ به همین جهت در این جلسه به بیان فرق و نیز ارتباط این دو میپردازیم.
«تحمید» به معنای ستايش خداوند متعال است بر واجد بودن همه كمالات حقیقی در ذات، صفات و افعال؛ و «تسبیح» به معنای تنزیه و دور شمردن او از همه کاستیها و ناشایستگیها در ذات، صفات و افعال. «الحمد لله» ستایش خداوند متعال بر صفات کمالی است و «سبحان الله» تنزیه او است از صفات سلبی.
بر این اساس، گفتن «سبحان الله» در واقع اقرار به این است که خداوند از هر نقص و شریکی در ذات، صفات و افعال منزه و وارسته است، و گفتن «الحمد لله» اقرار به این است که ذات و صفات و افعال خداوند متعال، دارای همه کمالات حقیقی است. از این رو، هر كسى شايسته آن نيست كه تسبيحگو و ثناگوی حضرت حق شمرده شود. تسبيحگوى حقيقى، كسى است كه:
اولاً از نظر اعتقادی باور داشته باشد كه ذات خداوند متعال یکی است: ﴿قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَدٌ﴾.
ثانیاً معتقد باشد که صفات ذاتی خداوند، عین ذات او است و او صفتی جدا از ذات ندارد، زیرا اعتقاد به صفات زاید بر ذات حق تعالی مستلزم قبول وجود نوعی شریک برای اوست، بله صفاتی چون «خالقیت»، «ربوبیت» و «رازقیت» از صفات فعل اوست نه از صفات ذات.
ثالثاً این حقیقت را باور داشته و بپذیرد که علة العلل و مسبب الأسباب همۀ پدیدههای جهان، خداوند سبحان است.
نکته دیگر در این رابطه، این است که چرا در قرآن «تحمید» و «تسبیح» در کنار هم آمده است. مثلا میفرماید:
﴿وَ تَرَى الْمَلائِكَةَ حَافِّينَ مِنْ حَوْلِ الْعَرْشِ يُسَبِّحُونَ بِحَمْدِ رَبِّهِمْ﴾.[2]
و فرشتگان را مىبينى كه حلقهزنان بر گِرد عرش، پروردگار خود را تسبيح مىگويند و مىستايند.
یا خداوند متعال به پیامبر (صَلَّیاللهُعَلَیْهِوَآلِهِ) دستور میدهد:
﴿وَ سَبِّحْ بِحَمْدِ رَبِّكَ بِالْعَشِيِّ وَ الْإِبْكارِ﴾.[3]
هر شام و بام، به سپاس، خداوندگارت را تسبيحگوى باش.
و نيز مىفرمايد:
﴿وَ سَبِّحْ بِحَمْدِ رَبِّكَ حِينَ تَقُومُ﴾.[4]
و آنگاه كه بر مىخيزى، به سپاس، پروردگارت را تسبيح گوى.
یا در مورد ذكر «رعد» آمده است:
﴿وَ يُسَبِّحُ الرَّعْدُ بِحَمْدِهِ﴾.[5]
و رعد، او را به سپاس، تسبيح مىگويد.
بلكه همه چيز در جهان آفرينش، در كنار تسبيح حق تعالى، او را تحميد نيز مىنمايد:
﴿وَ إِنْ مِنْ شَيْءٍ إِلَّا يُسَبِّحُ بِحَمْدِهِ وَ لكِنْ لا تَفْقَهُونَ تَسْبِيحَهُمْ﴾.[6]
هيچ چيزى نيست، مگر آن كه او را به سپاس، تسبيح مىگويد؛ امّا شما تسبيح آنها را نمىفهميد.
توضیح اینکه چرا حمد و تسبیح در کنار هم آمده است، در جلسه آینده خواهد آمد.
بحث فقهیموضوع: مواقیت حج ـ دویرة الأهل (2)
یادآوریبحث در میقات کسانی بود که منزلشان از طرف مکه قبل از مواقیت خمسه قرار دارد. گفتیم طبق روایات، میقات آنها، خانهشان است و در اصل این مطلب اختلافی نیست، اختلاف در معیار قرب است که آیا معیار، نزدیکتر بودن منزل به مکه است یا عرفات یا تفصیل میان عمره و حج که در اولی نزدیکی به مکه و در دومی نزدیکی به عرفات ملاک است.
اختلاف دیگر نیز در این است که منزلش در مقایسه با مجموع مواقیت نزدیکتر باشد یا در مقایسه با همان میقاتی که خانهاش بعد از آن قرار دارد؟
اشاره شد که به شهید اول نسبت داده شده که ایشان قول به تفصیل را پذیرفته است؛ ولی با رجوع به متن مسالک دیدیم که این انتساب صحیح نیست و ایشان هم مثل مشهور، قرب به مکه را ملاک میداند.
اشکال محقق داماد به شهید ثانیآیت الله سید علی محقق داماد به این فرمایش شهید این طور اشکال میکند که این تفصیل، استحسان محسوب میشود، شاید نزدیک بودن به مکه خصوصیتی داشته است که در روایات آمده است.
عرض ما این است که نظر شهید ثانی قول به تفصیل نبوده است، بلکه ایشان نیز بر اساس روایات قرب به مکه را ملاک دانسته است، و به همین جهت فرمود: «اگر نصوص نبودند، ما میان عمره و حج تفصیل میدادیم، زیرا در حج احرام از مکه واجب نیست».
فرمایش آیت الله حکیمآیت الله حکیم میفرماید: اختلاف میان اینکه ملاک، نزدیکی به مکه است یا عرفات، اختلاف لفظی است، زیرا مقصود از نزدیک بودن به مکه این است که منزلش از طرف مکه، پیش از میقات باشد که لازمه آن این است که منزلش به عرفات نیز نسبت به میقات نزدیکتر است، بنا بر این، میان دو عبارت: «اقرب الی مکه» و «اقرب الی عرفات» در حقیقت تفاوتی نیست هرچند به لحاظ مفهومی متفاوت هستند.[7] بر اساس نظر ایشان، وقتی کسی منزلش قبل از میقات باشد، به مکه نزدیکتر است و قطعاً به عرفات نیز نزدیکتر است، چون فاصله چندانی میان مکه و عرفات نیست.
اشکال آیت لله خویی به فرمایش آیت الله حکیمآیت الله خویی به این سخن اشکال کرده است. خلاصه اشکال این است که همیشه این گونه نیست، زیرا اگر فاصله را نسبت به مجموع مواقیت بسنجیم، اینکه معیار، قرب به مکه باشد یا عرفات، متفاوت خواهد بود؛ ولی اگر فاصله را نسبت به میقاتی که پشت سر او قرار دارد، بسنجیم، فرمایش آقای حکیم صحیح است و میان این دو ملاک، تفاوتی نیست.
توضیح اینکه طبق مبنای اول، مسافت نزدیکترین میقات، ملاک است، یعنی اگر منزلش خارج از این شعاع باشد، باید از یکی از میقاتهای معین شده محرم شود؛ ولی اگر منزلش داخل این شعاع باشد، میقاتش همان منزلش است. در چنین فرضی، بستگی دارد که فاصله منزل به مکه نزدیکتر باشد یا به عرفات و به تعبیر دیگر، اینکه مرکز دایره را مکه بدانیم یا عرفات در حکم تأثیر دارد.
مثلا اگر عرفات میان منزل او و مکه قرار گرفته باشد و فرضاً منزل او تا عرفات دوازده فرسخ باشد، فاصلهاش تا مکه شانزده فرسخ میشود، زیرا از مکه تا عرفات چهار فرسخ فاصله است. در چنین فرضی اگر ملاک، نزدیک بودن به مکه ملاک باشد، میقات او یکی از مواقیت معین شده است، زیرا فاصله نزدیکترین میقات تا مکه، یعنی «قرن المنازل»، کمی کمتر از شانزده فرسخ است، پس طبق فرض، منزلش خارج از این محدوده قرار خواهد داشت؛ ولی اگر ملاک، نزدیک بودن به عرفات باشد، میقات او منزلش خواهد بود، زیرا فاصله منزلش تا عرفات نسبت به فاصله میقات تا عرفات، کمتر خواهد بود.
همچنین است اگر مکه میان منزل او و عرفات قرار گرفته باشد، در این صورت، بر فرض اینکه منزلش در فاصله دوازده فرسخی از مکه باشد، اگر ملاک، قرب به مکه باشد، میقات، منزلش خواهد بود، چون داخل شعاع شانزده فرسخی قرار دارد، اما اگر ملاک، قرب به عرفات باشد، میقاتش یکی از میقاتهای معین شده خواهد بود، چون فاصله منزلش تا عرفات نسبت به فاصله میقات تا عرفات، بیشتر است و در واقع، میقات در پیش روی او قرار خواهد گرفت.[8]
گفتنی است که آیت الله خویی، مسافت را با مجموع مواقیت نمیسنجد، بلکه سنجش با میقاتی که در مسیر منزلش تا مکه قرار دارد را از روایات استفاده کرده است، نتیجه آنکه، فتوای آیت الله حکیم و آیت الله خویی در نهایت یکسان خواهد شد.
به نظر ما نیز با توجه به روایات، منزلش با میقاتی که پشت سرش قرار میگیرد، مقایسه میشود نه با مجموع مواقیت، زیرا در برخی از آنها آمده بود: «مَنْ كَانَ مَنْزِلُهُ دُونَ الْمَوَاقِيتِ»[9] و در برخی آمده بود: «إِذَا كَانَ مَنْزِلُ الرَّجُلِ دُونَ ذَاتِ عِرْقٍ»[10] یا «مَنْ كَانَ مَنْزِلُهُ دُونَ الْجُحْفَةِ».[11] پس معلوم میشود، مقصود، نزدیکتر بودن منزل به مکه در قیاس با میقاتی است که پشت سر او قرار دارد نه در قیاس با مجموع مواقیت.
بنا بر این، کسی که منزل او با فاصله اندکی بعد از «جحفه» قرار دارد، میقات او منزل او است، چون منزل او نزدیکتر است به مکه تا «جحفه». در صورتی که اگر «همه مواقیت» میزان باشد، باید برود از یکی از میقاتهای تعیین شده، محرم شود، مثلا برگردد از «جحفه» احرام ببندد، زیرا هر چند منزلش نسبت به جحفه، نزدیکتر است، اما نسبت به مجموع مواقیت که «قرن المنازل» هم جزء آنهاست، خانهاش دورتر است.
آیا دویرة الأهل، فقط میقات حج قران و افراد است یا شامل عمره تمتع هم میشود؟قبلا بیان شد که حج قران و افراد وظیفه شخص «حاضر» است و «حاضر» هر کسی که اهل مکه و اطراف آن تا فاصله 86 کیلومتری باشد. با توجه به مطلب، اینکه گفته شد اگر منزل شخص از طرف مکه قبل از مواقیت باشد، میقاتش همان منزلش است، آیا این حکم شامل آفاقی که وظیفهاش تمتع است هم میشود؟ زیرا ممکن است، منزل شخص از طرف مکه، پیش از میقات باشد، ولی در فاصلهای بیش از 86 کیلومتری از مکه، در این صورت، از یک سو، «حاضر» بر او صدق نمیکند، بلکه آفاقی است و باید تمتع انجام دهد که میقاتش یکی از مواقیت تعیین شده خواهد بود؛ و از سوی دیگر، روایاتی که میگفت: میقات کسی که منزلش جلوتر از میقات است، منزلش خواهد بود، شامل او نیز میشود. مثلا در روایتی صحیحه آمده بود:
مَنْ كَانَ مَنْزِلُهُ خَلْفَ هَذِهِ الْمَوَاقِيتِ مِمَّا يَلِي مَكَّةَ فَمِيقَاتُهُ مَنْزِلُهُ.[12]
هر کس خانهاش پشت اين ميقاتها به طرف مكّه باشد، منزلش ميقات اوست.
به همین جهت به حضرت امام اشکال شده که چرا فرمود: «ما ذكرنا من المواقيت هي ميقات عمرة الحج»، در حالی که در چنین فرضی که بیان شد، میقات چنین شخصی با اینکه عمره تمتع باید انجام دهد، منزلش خواهد بود نه مواقیت خمسه.
میزان، مکه قدیم است یا شامل مکه جدید هم میشود؟مکه قدیم تقریبا تا مسجد الجن یا قبرستان ابی طالب است، و بناهای بعد از آنها مثلا خانههایی که در منطقه عزیزیه واقع شدهاند، مکه جدید محسوب میشوند. آیا اینکه گفته شد کسی که خانهاش در مکه است، میقاتش خانهاش است، شامل مکه جدید هم میشود یا خیر؟
به نظر میرسد شامل مکه جدید هم میشود، زیرا اولاً اطلاق مکه شامل مکه جدید هم میشود، مثلا در صحیحه حلبی به طور مطلق فرموده مکه، متن آن چنین است:
وَ [مُحَمَّدُ بْنُ يَعْقُوبَ] عَنْهُ (عَلِيِّ بْنِ إِبْرَاهِيمَ) عَنْ أَبِيهِ عَنِ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنْ حَمَّادٍ عَنِ الْحَلَبِيِّ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع عَنِ الرَّجُلِ يَتَمَتَّعُ بِالْعُمْرَةِ إِلَى الْحَجِّ يُرِيدُ الْخُرُوجَ إِلَى الطَّائِفِ قَالَ يُهِلُّ بِالْحَجِّ مِنْ مَكَّةَ وَ مَا أُحِبُّ أَنْ يَخْرُجَ مِنْهَا إِلَّا مُحْرِماً وَ لَا يَتَجَاوَزِ الطَّائِفَ إِنَّهَا قَرِيبَةٌ مِنْ مَكَّةَ.[13]
«حلبی» میگوید:
از امام صادق (علیه السّلام) درباره شخصی پرسیدم که عمره تمتع انجام داده و میخواهد [از مکه به] طائف برود؟ فرمود: از مکه برای حج محرم شود و من خوش ندارم که از مکه خارج شود مگر در حال احرام و دوست ندارم به طائف برود، زیرا آنجا نزدیک مکه است.
ثانیاً در زمان ائمه (عَلَیْهِمالسَّلامِ) نیز مکه توسعه داده شده بود، ولی آنها میان قدیم و جدید، تفصیل ندادهاند و اگر شامل مکه جدید نمیشد، باید آن را متذکر میشدند.
ممکن است گفته شود ظاهر صحیحه «معاویة بن عمار» بر مکه قدیم دلالت دارد، میفرماید:
مُحَمَّدُ بْنُ يَعْقُوبَ عَنْ عَلِيِّ بْنِ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ وَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ إِسْمَاعِيلَ عَنِ الْفَضْلِ بْنِ شَاذَانَ جَمِيعاً عَنْ صَفْوَانَ بْنِ يَحْيَى وَ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنْ مُعَاوِيَةَ بْنِ عَمَّارٍ قَالَ: قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع إِذَا دَخَلْتَ مَكَّةَ وَ أَنْتَ مُتَمَتِّعٌ فَنَظَرْتَ إِلَى بُيُوتِ مَكَّةَ فَاقْطَعِ التَّلْبِيَةَ وَ حَدُّ بُيُوتِ مَكَّةَ الَّتِي كَانَتْ قَبْلَ الْيَوْمِ عَقَبَةُ الْمَدَنِيِّينَ فَإِنَّ النَّاسَ قَدْ أَحْدَثُوا بِمَكَّةَ مَا لَمْ يَكُنْ فَاقْطَعِ التَّلْبِيَةَ وَ عَلَيْكَ بِالتَّكْبِيرِ وَ التَّهْلِيلِ وَ التَّحْمِيدِ وَ الثَّنَاءِ عَلَى اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ بِمَا اسْتَطَعْتَ.[14]
«معاویة بن عمار» میگوید:
امام صادق(عَلَیْهِالسَّلامِ) فرمود:هرگاه در عمره تمتّع وارد مكّه شدى، چون به خانههاى مكّه نگاه انداختى، لبّيك گفتن را قطع كن. حدّ خانههاى مكّه قبل از امروز، عقبه اهل مدينه بود؛ ولى مردم در مكّه بناهايى پديد آوردند كه پيشتر نبود. پس لبّيك را قطع كن و تا مىتوانى تكبير و تهليل بگو و خدا را حمد و ثنا بگو.
در پاسخ میگوییم: احتمال دارد این روایت شامل هر دو منطقه مکه قدیم و جدید شود. پس مقصود این است که مردم، مکه را توسعه دادهاند، لذا هنگامی که همین خانههای جدید را دیدی تلبیه را قطع کن. بنا بر این، ما بر عکس، اینکه شامل مکه جدید بشود را از این روایت استفاده میکنیم.
غفر الله لنا و لکم ان شاء الله