اللّهُمَّ اجعَل... ما أجرى عَلى لِساني مِن لَفظَةِ فُحشٍ...نُطقا بِالحَمدِ لَكَ.[1]
در تبیین این فراز از دعای نورانی مکارم الاخلاق، در جلسات گذشته نکاتی در باره «حمد الهی» اشاره شد. نکتهای دیگر در این رابطه فایده تحمید و ستایش خدای سبحان است، به تعبیر دیگر، علت تأکید خداوند متعال بر تحمید خود چیست؟
در پاسخ به این سؤال، توجه به این مطلب لازم است که حمد الهی برای انسان برکات فراوانی دارد که با در نظر داشتن این برکات، معلوم میشود چرا خداوند، بر ستایش خود تأکید نموده است. از جمله برکات حمد الهی این است که تحمید خدای سبحان ـ چنانکه گذشت ـ نشانه انسان بودن انسان است و هر چه معرفت انسان بیشتر باشد، عقل او حکم میکند که سپاسگزاریاش بیشتر باشد. بنا بر این، سود ستایش الهی به خود شخص بر میگردد، اگر کسی خدا را حمد میکند در واقع خود را تحمید کرده است، چرا که ستایش کردن خدا برای خدا سودی ندارد، خداوند، غنی بالذات است:
﴿إِنْ تَكْفُرُوا أَنْتُمْ وَ مَنْ فِي الْأَرْضِ جَمِيعاً فَإِنَّ اللَّهَ لَغَنِيٌّ حَمِيدٌ﴾[2]
اگر شما و هر كه در روى زمين است، همگى كافر شويد، بىگمان، خدا، بىنياز ستوده است.
مـادح خورشـید، مـدّاح خـودسـتکـه دو چشـمم روشـن و نامرمدسـت
ذمّ خـورشـید جهـان ذمّ خـودستکه دو چشمم کور و تاریک و بد است[3]
خلاصه اینکه راز تأکید بر حمد از سوی خداوند متعال، اين است كه او مىخواهد انسانها هر چه بيشتر از عقل خود استفاده كنند و از چارپايان، فاصله بگيرند و بدين ترتيب به فلسفه آفرينش خود نزديكتر شوند.
در اینجا برای روشن شدن بهتر این مطلب، به برخی دیگر از برکاتی که در روایات، برای حمد الهی بیان شده است، اشاره میکنیم.[4]
یکی از برکات تحمید، کامل شدن نعمتهای الهی است. امیر المؤمنین (عَلَیْهِالسَّلامِ) طبق نقل میفرماید:
أحمَدُهُ استِتماما لِنِعمَتِهِ، وَ استِسلاما لِعِزَّتِهِ.[5]
او را مىستايم كه خواهان كامل شدنِ نعمت او و گردن نهادن در برابر قدرتش هستم.
ایشان در ادامه، به یکی دیگر از برکات حمد، یعنی جلوگیری از نافرمانی خدا اشاره نموده است:
وَ استِعصاما مِن مَعصِيَتِهِ.[6]
و مصون ماندن از نافرمانىاش.
حمد و ستایش خداوند موجب جلب عنايات و الطاف و امدادهاى او براى حفظ از گناهان خواهد شد.
بحث فقهیموضوع: مواقیت حج ـ مکه معظمه
یادآوریبحث در مسائل مواقیت حج بود. در مسئله چهارم از این مسائل دو فرع مطرح شده است. فرع اول این بود که آیا برای کسی که از یکی از مواقیت پنجگانه عبور نمیکند، احرام از نقطه محاذی آنها، کافی است یا اینکه باید خود را به یکی از آنها برساند؟
حضرت امام فرمود:
جاز له الإحرام من محاذاة أحدها.فرع دوم هم این بود که بر فرض پذیرش احرام از محاذات همه مواقیت، اگر در راه، دو میقات وجود داشته باشد، از محاذات کدامیک باید محرم شود؟
حضرت امام فرمود:
يجب الإحرام من محاذاة أبعدهما إلى مكة على الأحوط، و الأولى تجديد الإحرام في الآخر.[7]
واجب است احتياطا از محاذات هر یک از آن دو كه از مكه دورتر است محرم شود، و بهتر آن است كه در محاذات ميقات آخرى تجديداحرام نمايد.
نظر صاحب عروة
در اینجا عبارت عروة را در باره هر دو فرع میخوانیم تا ببینیم استدلال ایشان مورد قبول است یا نه. ایشان محاذی مواقیت را به عنوان یک میقات مستقل از مواقیت دهگانهای که ذکر نموده، بیان کرده است، میفرماید:
التاسع: محاذاة أحد المواقيت الخمسة، و هي ميقات من لم يمرّ على أحدها، و الدليل عليه صحيحتا ابن سنان، و لا يضرّ اختصاصهما بمحاذاة مسجد الشجرة بعد فهم المثاليّة منهما، و عدم القول بالفصل، و مقتضاهما محاذاة أبعد الميقاتين إلى مكّة إذا كان في طريق يحاذي اثنين، فلا وجه للقول بكفاية أقربهما إلى مكّة.[8]
میقات نهم: محاذی یکی از میقاتهای پنجگانه است و آن میقات کسی است که از هيچ یک از آنها عبور نمىكند. دلیل آن، دو صحیحه «ابن سنان» است و اینکه به محاذی مسجد شجره اختصاص دارند، ضرری نمیرساند، زیرا از آن دو مثالیت فهمیده میشود، همچنین کسی میان مسجد شجره و غیر آن در این بحث، تفصیل نداده است. مقتضای این دو روایت نیز در صورتی که در راه، محاذی دو میقات وجود داشته باشد، محاذات از میقاتی است که از مکه دورتر است، بنا بر این، دلیلی برای قول به کفایت از محاذی نزدیکتر به مکه وجود ندارد.
صحیحه «ابن سنان» که مورد اشاره ایشان است، طبق نقل کافی چنین بود:
مَنْ أَقَامَ بِالْمَدِينَةِ شَهْراً وَ هُوَ يُرِيدُ الْحَجَّ ثُمَّ بَدَا لَهُ أَنْ يَخْرُجَ فِي غَيْرِ طَرِيقِ أَهْلِ الْمَدِينَةِ الَّذِي يَأْخُذُونَهُ فَلْيَكُنْ إِحْرَامُهُ مِنْ مَسِيرَةِ سِتَّةِ أَمْيَالٍ فَيَكُونُ حِذَاءَ الشَّجَرَةِ مِنَ الْبَيْدَاءِ.[9]
کسی که یک ماه در مدینه مانده و میخواسته حج انجام دهد، سپس نظرش این شود که از مسیری برود غیر از آن مسیری که اهل مدینه از آن عبور میکنند، باید در فاصله شش میلی [از مدینه] محرم شود که مقابل «شجرة» از منطقه «بیداء» است.
بر اساس این روایت، در جواز احرام از محاذی مسجد شجره برای کسی که از مسیری غیر از آن برود، شکی نیست، سؤال این است که آیا این حکم درباره محاذی چهار میقات دیگر نیز ثابت است یا خیر؟
صاحب عروة ـ همان طور که حضرت امام نیز فرمود ـ قائل است که محاذات همه مواقیت، میقات است و اختصاص به مسجد شجره ندارد و برای این مطلب دو دلیل آورده است:
دلیل اولدلیل اول فهم مثالیت از صحیحه است، اینکه در صحیحه از مسجد شجره سخن به میان آمده از باب مثال است، لذا شامل بقیه مواقیت نیز میشود.
آیت الله خویی در حاشیه عروة به این استدلال این طور اشکال نموده است:
لا يبعد الاختصاص بملاحظة أنّ مسجد الشجرة له خصوصيّة و هي أنّ السنّة في الإحرام منه أن يفرض الحجّ في المسجد و يؤخّر التلبية إلى البيداء و هي خصوصيّة ليست لسائر المواقيت فلا يبعد أن يكون الاكتفاء بالمحاذاة خصوصيّة له.[10]
با توجه به خصوصیتی که مسجد شجره دارد، بعید نیست، چنین حکمی فقط مخصوص آنجا باشد، خصوصیتش هم این است که در محرم شدن از آنجا مستحب است، ابتدا در مسجد [با پوشیدن لباس احرام] حج را بر خود واجب نماید؛ سپس تلبیه را تا بیداء به تأخیر اندازد. این خصوصیتی است که در سائر مواقیت وجود ندارد. بنا بر این، بعید نیست که بگوییم: کافی بودن احرام از محاذات، مخصوص آنجاست فقط.
اشکال دیگر این است که در این روایت دو قید ذکر شده است: یکی «اقامت یک ماهه در مدینه (أَقَامَ بِالْمَدِينَةِ شَهْراً)»، دوم «تصمیم رفتن به حج (يُرِيدُ الْحَجَّ)» با وجود این دو قید، نمیتوان پذیرفت که مسجد شجره از باب مثال بیان شده است؛ حد اقل اینکه با وجود این احتمال، نمیتوان برای عمومیت جواز به این روایت استدلال نمود. این اشکال را آیت الله فاضل مطرح کرده است.[11]
اشکال سوم این است که احتمال دارد میقات شجره یا ذو الحلیفه به گونهای گسترده باشد که شامل منطقهای که در دو صحیحه ابن سنان آمده، نیز بشود. این اشکال را آیت الله سید علی محقق داماد فرزند مرحوم سید محمد محقق داماد مطرح کرده است. عبارت ایشان چنین است:
و نحتمل جدّاً أن یکون المیقات فی نفسه وسیعاً یشمل محاذاتها فی خصوص الشجرة و مسجدها و بذالک ینطق بعض الروایات و التزمنا به من جواز الاحرام خارج المسجد ایضا فلا یمکن التعدی منها الی سائر المواقیت.[12]
در خصوص میقات شجره و مسجد آن احتمال جدی میدهیم که خود میقات به گونهای وسیع باشد که شامل محاذی آن نیز بشود. بعضی از روایات هم به همین مطلب اشاره دارد، از این رو، ما معتقدیم احرام از خارج مسجد نیز جایز است، بنا بر این، نمیتوان این حکم را به سایر مواقیت سرایت داد.
به هر حال، با وجود این احتمالها نمیتوان گفت ذکر مسجد شجره از باب مثال است، چه میدانیم که امام(عَلَیْهِالسَّلامِ) مقصودشان چه بوده است؟ اگر محاذی سایر مواقیت هم جایز بود، باید در این روایت یا در جای دیگر بیان میشد. همین که گفته نشده، احتمال اختصاص به میقات شجره را تقویت میکند.
دلیل دومدومین دلیلی که صاحب عروة برای تعدی این حکم به سایر مواقیت ذکر نمود، عدم قول به فصل یا همان اجماع مرکب بود. یعنی فقها در اینجا دو گروهاند یا قائل به جواز احرام از محاذی مواقیتاند یا آن را جایز نمیدانند، کسی از آنها میان مواقیت پنجگانه از این جهت تفاوتی قائل نشده است.
آیت الله فاضل پس از اشاره به اشکال استدلال اول، به این استدلال نیز اینگونه اشکال کرده است:
و كيف كان في الرواية خصوصية تمنع عن إلغاء الخصوصية و لأجله يشكل الحكم من جهة عدم فصل المشهور بين المواقيت أصلا و عدم التعرض لشيء من القيود المذكورة في الرّواية مع كونها هي المستندة الوحيدة في الباب و لا يمكن الالتزام بحجية فهم المشهور من الرواية و ان كانت الشهرة جابرة لضعف السند في مورده و مرجحة لأحد المتعارضين على الآخر كما تدل عليه المقبولة المعروفة الّا ان فهمهم لا دليل على اعتباره.[13]
به هر حال، این روایت دارای قیودی است که مانع الغای خصوصیت میشود و به همین دلیل به این نظر هم اشکال میشود که مشهور میان مواقیت تفصیل ندادهاند و متعرض هیچ یک از قیود مذکوره در روایت نشدهاند، در حالی که این روایت تنها مستند ما در این باب است. از سویی التزام به حجیت فهم مشهور از روایت نیز جایی ندارد، زیرا هر چند در جایی که ضعف سند وجود داشته باشد، شهرت آن را جبران میکند و طبق مقبوله معروفه، موجب ترجیح یکی از دو متعارض نیز میشود؛ ولی دلیلی بر اعتبار فهم مشهور نداریم.
خلاصه اینکه با وجود قیود و خصوصیاتی که در تنها مستند ما در این بحث وجود دارد، این اشکال به مشهور وارد است که چرا میان شجره و بقیه مواقیت، تفصیل ندادهاند و اینکه آنها از این روایت، مثالیت را فهمیدهاند نیز، برای ما حجت نیست، زیرا ممکن است اشتباه فهمیده باشند.
این یک احتمال درباره نظر مشهور بود که دلیل اینکه آنها این حکم را به سایر مواقیت سرایت دادهاند، این باشد که از روایت مثالیت را فهمیدهاند. اشکال آن هم این شد که فهم مشهور برای ما حجت نیست؛ بلکه با وجود خصوصیات ذکر شده در آن، باید ملتزم به مورد روایت، یعنی مسجد شجره شویم.
آیت الله محقق داماد، احتمال دیگری را راجع به دلیل نظر مشهور بیان کرده و در آن نیز مناقشه کرده است. ایشان میفرماید: ممکن است مبنای اینکه مشهور، محاذی مطلق میقاتها را میقات دانستهاند، این باشد که چون سیره توده مسلمین این بوده که فتوای عمر مبنی بر میقات دانستن «ذات عرق» به دلیل محاذی بودنش با جحفه را پذیرفتهاند. امامان (عَلَیْهِمالسَّلامِ) نیز این سیره را ردع نکردهاند؛ بلکه آن را تقویت نمودهاند.
ولیکن اولاً ثابت نشده که عامه محاذی همه مواقیت را میقات دانستهاند، بلکه برخی از علمای آنها این نظر را انکار کردهاند. ثانیاً ظاهر روایتی که میگوید: پیامبر (صَلَّیاللهُعَلَیْهِوَآلِهِ) عقیق را برای اهل عراق میقات قرار داده، در حالی که عراقی وجود نداشته، در واقع، انکار این سیره است.
متن فرمایش ایشان چنین است:
و لعل الوجه عندهم ـ کما استند الیه عدة من الفقهاء ـ أن ذلک کان رائجاً عند العامة بعد استفتائهم من عمر عن میقات أهل الشرق و العراق و فتواه بالاحرام من محاذاة ذات عرق و أنه یقاس علیها و عدم ردع الأئمة (عَلَیْهِمالسَّلامِ) عن ذلک؛ و هذا نظیر الإستدلال بسیرة العقلاء مع عدم ردع الشارع، بل فی السیرة المستقرة فی المتشرعة آکد. و لکن لم یثبت جریان سیرة العامة علی ذلک فی جمیع المواقیت و قد أنکره فی المحلّی.[14] و الثابت منهم الإحرام من ذات عرق بما أنه محاذ لقرن المنازل تبعاً لما رواه ابن عمر من جعل عمر ذات عرق میقاتاً لأهل العراق، معلّلاً بأنه لم یوقت لهم رسول الله(صَلَّیاللهُعَلَیْهِوَآلِهِ). و قد وقع ذلک مورد إنکار الأئمة (عَلَیْهِمالسَّلامِ) و أن رسول الله(صَلَّیاللهُعَلَیْهِوَآلِهِ) وقّت لأهل العراق ـ و لم یکن یومئذ عراق ـ العقیق. و الظاهر أنه ردع عن ذلک الفتوی فلا یتمّ هذا الوجه أیضاً.[15]
نظریه مختاربر پایه آنچه بیان شد و اشکالاتی که به نظریه مشهور وارد شد میگوییم: فتوا دادن به کفایت احرام از محاذات سایر میقاتها به جز میقات شجره، مشکل است، بنا بر این در غیر مسجد شجره احتیاط واجب آن است که از محاذی آن محرم شود و سپس در میقات بعدی احرام خود را تجدید نماید و اگر هیچ میقاتی در پیش ندارد، از أدنی الحلّ (مسجد تنعیم) احرامش را تجدید نماید.
مسئله پنجمالمراد من المحاذاة أن يصل في طريقه إلى مكة إلى موضع يكون الميقات على يمينه أو يساره بخط مستقيم بحيث لو جاوز منه يتمايل الميقات إلى الخلف، و الميزان هو المحاذاة العرفية لا العقلية الدقية، و يشكل الاكتفاء بالمحاذاة من فوق كالحاصل لمن ركب الطائرة لو فرض إمكان الإحرام مع حفظ المحاذاة فيها، فلا يترك الاحتياط بعدم الاكتفاء بها.[16]
منظور از محاذات آن است كه در راهش به مكه به جايى برسد كه ميقات به خط مستقيم در طرف راست يا چپ او قرار مىگيرد به طورى كه اگر از آنجا بگذرد ميقات متمايل به پشت او شود، و معيار آن است كه عرف جايى را محاذات بداند نه آنكه طبق دقتهاى عقلى محاذات ميقات باشد. و اكتفاء نمودن به محاذاتى كه از بالا است مشكل است مثل محاذاتى كه براى كسى كه سوار هواپيما است پيدا مىشود در صورت فرض امکان محرم شدن، با رعايت محاذات در آن امكان، بنابراين احتياط ترك نشود به اينكه به آن اكتفاء نشود.
این مسئله بحث خاصی ندارد و همان طور که حضرت امام فرموده است، محاذات یک امر عرفی است و نیاز به توضیح علمی ندارد، پس کسی که میخواهد به مکه برود اگر به جایی برسد که میقات، در سمت راست یا چپ او در یک خط مستقیم قرار بگیرد، به گونهای که اگر جلوتر برود، میقات پشت سرش قرار بگیرد، آنجا محاذی میقات است.
مسئله ششمتثبت المحاذاة بما يثبت به الميقات على ما مرّ، بل يقول أهل الخبرة و تعيينهم بالقواعد العلمية مع حصول الظن منه.[17]
محاذات، با آنچه كه ميقات ثابت مىشد ـ بنابر آنچه كه گذشت ـ ثابت مىشود؛ بلكه از قول كسانى كه اهل خبره هستند و از روى قواعد علمى محاذات را تعيين نموده و موجب حصول گمان باشد نیز، ثابت مىشود.
این مسئله نیز بحث خاصی ندارد و با توجه به روایت صحیحهای که در آن تصریح شده بود اگر از اعراب و مردم آن منطقه پرسید، کافی است، در باره محاذی میقات نیز چنین است و نیاز به حصول اطمینان نیست. گفتنی است که امروزه محل میقاتها و محاذی آنها کاملا روشن و دارای علامت است.
مسئله هفتمما ذكرنا من المواقيت هي ميقات عمرة الحج، و هنا مواقيت أخر: الأول مكة المعظمة، و هي لحج التمتع، الثاني دويرة الأهل أي المنزل، و هي لمن كان منزله دون الميقات إلى مكة بل لأهل مكة، و كذا المجاور الذي انتقل فرضه إلى فرض أهل مكة و إن كان الأحوط إحرامه من الجعرانة، فإنهم يحرمون بحج الافراد و القران من مكة، و الظاهر أن الإحرام من المنزل للمذكورين من باب الرخصة، و إلا فيجوز لهم الإحرام من أحد المواقيت، الثالث أدنى الحل، و هو لكل عمرة مفردة سواء كانت بعد حج القران أو الافراد أم لا، و الأفضل أن يكون من الحديبية أو الجعرانة أو التنعيم، و هو أقرب من غيره إلى مكة.[18]
آنچه از ميقاتها ذكر كرديم ميقات عمره حج مىباشد و در اينجا ميقاتهاى ديگرى (هم) هست: اول «مكّه معظّمه» كه ميقات حج تمتع مىباشد. دوم «دويرة الاهل» يعنى منزل است و آن ميقات كسى است كه منزلش بعد از ميقات به طرف مكه باشد بلكه ميقات براى اهل مكه است، و همچنين است مجاورى كه واجب او به واجب اهل مكه تغيير يافته است، اگر چه احتياط آن است كه احرام بستن مجاور از «جعرانه» باشد. پس آنها از مكه براى حج افراد و قران محرم مىشوند؛ و ظاهر اين است كه محرم شدن از منزل براى افراد ياد شده از باب رخصت و اجازه است وگرنه بر ايشان جايز است كه از يكى از ميقاتها محرم شوند. سوم «ادنى الحل»، و آن ميقات براى هر عمرۀ مفردهاى است چه بعد از حج قران يا افراد باشد يا نه، و افضل آن است كه از حديبيّه يا جعرانه يا تنعيم باشد و تنعيم به مكه از غير آن نزديكتر است.
در این مسئله که آخرین مسئله از مسائل مربوط به میقاتها است، حضرت امام سه میقات دیگر علاوه بر میقاتهای پنجگانه عمره حج بیان میکند که به ترتیب به بررسی آنها میپردازیم. گفتنی است اینکه میفرماید مواقیت بیان شده ـ که با احتساب محاذات آنها میشود شش تا ـ میقات عمره تمتع است، به این معناست که برای عمره تمتع حتما باید از یکی از مواقیت بیان شده، محرم شود نه از جای دیگر، نه اینکه این میقاتها اختصاص به عمره تمتع داشته باشد، لذا برای عمره مفرده نیز میتوان از یکی از مواقیت پنجگانه محرم شد.
یک: مکه معظمةشهر مکه، میقات حج تمتع است، یعنی کسی که عمره تمتع را انجام داده، برای محرم شدن برای حج باید از خود مکه محرم شود و نباید به یکی از مواقیت پنجگانه برگردد. این مطلب نزد فقهای شیعه اتفاقی است، ولی اهل سنت در آن اختلاف دارند، علامه در تذکرة نوشته است:
ميقات عمرة التمتّع هذه المواقيت، و ميقات حجّه مكّة لا غير، فإن أحرم من غير مكة اختيارا، لم يجزئه، و كان عليه العود إلى مكة لإنشاء الإحرام، ذهب إليه علماؤنا. و قال أحمد: «يخرج إلى الميقات فيحرم منه للحجّ». و ليس بصحيح، لما رواه العامّة أنّ النبي صلّى اللّٰه عليه و آله دخل على عائشة و هي تبكي، قال لها: «أهلّي بالحجّ» و كانت بمكة. و أمر أصحابه بالإحرام من مكة لمّا فسخوا الحجّ. و من طريق الخاصة: قول الصادق عليه السلام: «إذا كان يوم التروية ـ إلى أن قال ـ و ادخل المسجد ـ إلى أن قال ـ فأحرم بالحجّ». إذا عرفت هذا، فلو أحرم من غير مكة اختيارا، لم يجزئه، و كان عليه العود إلى مكة لإنشاء الإحرام، لأنّ النبي عليه السلام أمر أصحابه بالإحرام من مكة. و قال الشافعي: يجوز أن يخرج إلى أحد المواقيت فيحرم بالحجّمنه.[19]
میقات عمره تمتع همین میقاتهای بود که بیان شد، ولی میقات حج تمتع فقط مکه است نه جای دیگر، پس اگر اختیاراً از غیر مکه محرم شود، کافی نیست و باید برای احرام بستن به مکه بر گردد. این اعتقاد علمای ماست. اما أحمد [از فقهای اهل سنت] میگوید: «باید به میقات برگردد و از آنجا برای حج محرم شود» در حالی که این، صحیح نیست، زیرا خود عامه روایت کردهاند که پیامبر (صَلَّیاللهُعَلَیْهِوَآلِهِ) بر عایشه وارد شد، در حالی که عایشه گریان بود و به او فرمود: «برای حج محرم شو» این در زمانی بود که وی در مکه بود. همچنین ایشان به اصحابش پس از آنکه حج را فسخ کردند، دستور داد از مکه محرم شوند. از طریق خاصه نیز این روایت از امام صادق (عَلَیْهِالسَّلامِ) نقل شده که «وقتی روز ترویه رسید... وارد مسجد شد... و برای حج محرم شد». بر این اساس، اگر اختیاراً از غیر مکه محرم شود، مجزی نیست و باید برای احرام بستن به مکه بازگردد، زیرا پیامبر (عَلَیْهِالسَّلامِ) به اصحابش دستور داد که از مکه محرم شوند. شافعی نیز گفته است: «میتواند به یکی از مواقیت برگردد و از آنجا برای حج محرم شود».
همان طور که در فرمایش علامه آمده بود، در این باره روایاتی وارد شده که برخی از آنها که در باب 21 از «ابواب المیقات» آمده را میخوانیم:
روایت اولمُحَمَّدُ بْنُ يَعْقُوبَ عَنْ عَلِيِّ بْنِ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ وَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ إِسْمَاعِيلَ عَنِ الْفَضْلِ بْنِ شَاذَانَ عَنِ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنْ مُعَاوِيَةَ بْنِ عَمَّارٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: إِذَا كَانَ يَوْمُ التَّرْوِيَةِ إِنْ شَاءَ اللَّهُ فَاغْتَسِلْ ثُمَّ الْبَسْ ثَوْبَيْكَ وَ ادْخُلِ الْمَسْجِدَ إِلَى أَنْ قَالَ ثُمَّ صَلِّ رَكْعَتَيْنِ عِنْدَ مَقَامِ إِبْرَاهِيمَ ع أَوْ فِي الْحِجْرِ ثُمَّ أَحْرِمْ بِالْحَجِّ الْحَدِيثَ.[20]
«معاویة بن عمار» در این روایت صحیح السند میگوید:
امام صادق (علیه السّلام) فرمود: روز تَرْويه كه شد، به خواست خدا، غسل كن و سپس جامههاى احرامت را بپوش و وارد مسجد الحرام شو... تا آنجا که فرمود: سپس كنار مقام ابراهيم (علیه السّلام) يا در حِجر اسماعيل(علیه السّلام)، دو ركعت نماز بخوان، آنگاه احرام حج ببند...
روایت دوموَ [مُحَمَّدُ بْنُ يَعْقُوبَ] عَنْ أَبِي عَلِيٍّ الْأَشْعَرِيِّ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَبْدِ الْجَبَّارِ عَنْ صَفْوَانَ عَنْ أَبِي أَحْمَدَ عَمْرِو بْنِ حُرَيْثٍ الصَّيْرَفِيِّ قَالَ: قُلْتُ لِأَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع مِنْ أَيْنَ أُهِلُّ بِالْحَجِّ فَقَالَ إِنْ شِئْتَ مِنْ رَحْلِكَ وَ إِنْ شِئْتَ مِنَ الْكَعْبَةِ وَ إِنْ شِئْتَ مِنَ الطَّرِيقِ.[21]
«عمرو بن حریث» در این روایت صحیحه میگوید:
از امام صادق (علیه السّلام) پرسیدم از کجا برای حج محرم شوم؟ فرمود: اگر خواستی از محل اقامتت و اگر خواستی از کعبه [یعنی مسجد الحرام] و اگر خواستی در مسیر، [یعنی مسیر خانه تا مسجد].
صاحب وسائل میفرماید: همین روایت را شیخ طوسی نیز نقل کرده و به جای «إِنْ شِئْتَ مِنَ الْكَعْبَةِ» آورده: «إِنْ شِئْتَ مِنَ الْمَسجِد». به نظر میآید که این نقل بهتر باشد و معلوم میشود مقصود از کعبه در نقل کلینی همان مسجد الحرام است، زیرا داخل کعبه که نمیتوان محرم شد.
روایت سوموَ [مُحَمَّدُ بْنُ يَعْقُوبَ] عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ يَحْيَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ ابْنِ فَضَّالٍ عَنْ يُونُسَ بْنِ يَعْقُوبَ قَالَ: قُلْتُ لِأَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع مِنْ أَيِّ الْمَسْجِدِ أُحْرِمُ يَوْمَ التَّرْوِيَةِ فَقَالَ مِنْ أَيِّ الْمَسْجِدِ شِئْتَ.[22]
در مورد «حسن بن علی بن فضال» و «یونس بن یعقوب» آمده که فطحی مذهب بودهاند و قبل از مرگشان از این مذهب برگشته و امامی شدند، البته هر دو ثقه هستند، به همین جهت روایت، موثقه خواهد بود. «یونس» میگوید:
از امام صادق(عَلَیْهِالسَّلامِ) پرسیدم: در روز ترویه از کجای مسجد محرم شوم؟ فرمود: از هر جای مسجد که خواستی.
روایت چهارموَ [مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَن] بِإِسْنَادِهِ عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ سَعِيدٍ عَنْ عَلِيِّ بْنِ الصَّلْتِ عَنْ زُرْعَةَ عَنْ أَبِي بَصِيرٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: إِذَا أَرَدْتَ أَنْ تُحْرِمَ يَوْمَ التَّرْوِيَةِ فَاصْنَعْ كَمَا صَنَعْتَ حِينَ أَرَدْتَ أَنْ تُحْرِمَ إِلَى أَنْ قَالَ ثُمَّ ائْتِ الْمَسْجِدَ الْحَرَامَ فَصَلِّ فِيهِ سِتَّ رَكَعَاتٍ قَبْلَ أَنْ تُحْرِمَ وَ تَقُولُ اللَّهُمَّ إِنِّي أُرِيدُ الْحَجَّ إِلَى أَنْ قَالَ أَحْرَمَ لَكَ شَعْرِي وَ بَشَرِي وَ لَحْمِي وَ دَمِي الْحَدِيثَ.[23]
شیخ طوسی به اسنادش از «حسین بن سعید اهوازی» که امامی، ثقه و جلیل است و او از «علی بن الصلت» که مجهول است و او از «زرعة بن محمد الحضرمی» که واقفی ولی ثقه است و او از «ابا بصیر» نقل کرده است، لذا روایت ضعیف السند است. «ابا بصیر» میگوید:
امام صادق(عَلَیْهِالسَّلامِ) فرمود: هرگاه خواستى روز ترويه مُحرِم شوى، همان كارى را بكن كه هنگام احرام كردى... سپس به مسجد الحرام برو و پيش از احرام، در آنجا شش ركعت، نماز بخوان و بگو: «خدايا! مىخواهم به حج بروم...» و بگو: «مو، پوست، گوشت و خونم را براى تو حرام مىكنم...».
غفر الله لنا و لکم ان شاء الله