بحث اخلاقی
آیاتی از تورات از زبان امام علی علیه السلام
دوستی خدا و دوستی دیگران
الإمام عليّ عليهالسلام: اختَرتُ مِنَ التَّوراةِ اثنَتَي عَشرَةَ آيَةً فَنَقَلتُها إلَى العَرَبِيَّةِ، و أنَا أنظُرُ إلَيها في كُلِّ يَومٍ ثَلاثَ مَرّاتٍ؛... العاشِرَةُ: يَابنَ آدَم كُلٌّ يُريدُكَ لِأَجْلِهِ وَ أَنَا أُرِيدُكَ لِأَجْلِكَ فَلا تَفِرَّ مِنّي![1]
امیر المؤمنین علی علیه السلام طبق نقل میاز تورات، دوازده آيه برگزيدم و آنها را به عربى ترجمه كردم. هر روز، سه بار به آنها مىنگرم. [یکی از آنها این است] اى آدميزاد! هر كس، تو را براى خودش مىخواهد و من تو را براى خودت مىخواهم، پس از من مگريز.
این حدیث قدسی که در کتاب مواعظ العددیة مرحوم آیت الله مشکینی از امیر مؤمنان علیعلیهالسلام نقل شده است در منابع حدیثی کهن و حتی در بحارالانوار هم نیامده است. البته مشابه آن با اندکی تفاوت در جلد چهارم فتوحات مکّیة ابن عربی آمده؛ ولی در آنجا از کعب الاحبار نقل شده است.
جملهای که در فتوحات آمده، به این شکل است:
یابن آدم! کلٌ یریدک له و أنا اریدک لک و أنت تفرّ منّی یابن آدم ما أن تنصفنی.[2]
دو جمله تقریباً از نظر مضمون یکی هستند. به هر حال مطلب، مطلب درستی است و دوستی خدا با دوستی دیگران فرق دارد. خدا انسان را به خاطر خود او دوست دارد، ولی دیگران به خاطر خودشان.
نقل میکنند یک زاهدی موقع مُردنش دید نزدیکان و اطرافیان دورش را گرفتند همه دارند گریه میکنند، پرسید برای چی گریه میکنید؟ یکی گفت تو پشت و پناه منی اگر بروی من چه کار کنم؟ یکی گفت تو نباشی ما تنها میگفت خوب شماها که برای خودتان گریه میکنید، پس چه کسی برای من گریه میکند؟
دوستی دیگران یا به خاطر خودشان است یا به خاطر دنیاست که آن هم در واقع برای خودشان است؛ ولی دوستی خدا برای خود انسان است، زیرا او غنی بالذات است و کاری با تو ندارد. دیگران تا وقتی مقام و پُستی داری و امکاناتی در اختیار توست، به تو ارادت دارند چون میدستت بر نیاید، اطرافت خلوت می
مرحوم ملا احمد نراقی در طاقدیس داستانی را نقل میکند که شخصی ـ که نامش را «خَربنده» گذاشته ـ خَری داشت که همیشه از او کار میگرگ شود... تا آخر داستان. بعد اینطور نتیجهگیری می
اهــل دنیــا را سـراسـر ای پـسـر همچو آن خربنده بیشـک میشمُـر
بارِ ایشان تا کشی چون خر به دوش جمله در دورت بجــوشند و خروش
روزگـاری گـر تو را عادت شکـست از قضـا برنایـدت کـاری ز دســت
مینبیـنی بــر در خــود دیگــرش گـوییـا هـرگـز نبـودی تـو خـرش
اهل دنیا و کسانی که انسان را به خاطر دنیا دوست دارند، تا وقتی بتوانی برای آنها کاری انجام دهی، به تو محبت میفقط خدا و کسانی که دوستیشان برای خداست، دوستدار حقیقی تواند. این است که در قرآن میفرماید:
﴿الْأَخِلاَّءُ يَوْمَئِذٍ بَعْضُهُمْ لِبَعْضٍ عَدُوٌّ إِلاَّ الْمُتَّقِينَ﴾[3]
در آن روز، دوستان، جز پرهيزگاران، دشمن يكديگرند.
انساندر همین دنیاست، آن هم تا زمانی که به یکدیگر نیاز داشته باشند.
بحث فقهی
موضوع: ادامه بحث غنائم جنگی در زمان غیبت
یادآوری
بحث در خمس غنائم جنگی به اینجا رسید که با توجه به اشتراط اذن در زمان حضور برای وجوب تخمیس آیا در زمان غیبت که امکان اذن وجود ندارد، غنائم تخمیس میمقاتلین میانفال میعلیه السلام است؟
حضرت امام رحمة الله علیه فرمودند اقوی وجوب خمس است خصوصاً اگر جنگ برای دعوت به اسلام باشد.
صاحب عروة نیز فرمودند احوط وجوب خمس است خصوصاً اگر جنگ برای دعوت به اسلام باشد، پس حتی اگر برای کشور گشایی هم باشد تخمیس می
دلیل این حکم هم بنا بر فرمایش آیت الله خویی این بود که اطلاق آیه خمس شامل جنگ مأذون و غیر مأذون میادله که بیان شد یعنی اجماع، مرسله وراق و صحیحه معاویة بن وهب، مقید به صورت اذن میغنائم جنگ غیر مأذون از تحت آن خارج می نسبت به این زمان باقی است. بنا بر این، تخمیس غنائم جنگ در زمان غیبت با هر نیتی که صورت بگیرد، واجب خواهد بود.
آیت الله شاهرودی به این فرمایش اشکالاتی وارد کردند از جمله اینکه مراد از امام در این روایات امام معصوم نیست؛ بلکه امام عادل است پس تفصیل میان جنگ مشروع و غیر مشروع است که هم در عصر حضور و هم عصر غیبت می این اشکال را در جلسه قبل خواندیم. در اینجا متن این اشکال و نقد آن را بیان می
متن اشکال اول آیت الله شاهرودی
عبارت ایشان چنین است:
انّ عنوان الامام الوارد في الروايات لا يراد به خصوص المعصوم بل مطلق الامام العادل أي الولي الشرعي، كما تدلّ عليه جملة من الروايات الواردة في باب الأنفال و الخمس كمرسلة حماد و غيره حيث يعبر في صدرها بالامام و في ذيلها بالوالي و في بعض الروايات بالقائم بأمور المسلمين، و هذا يعني انّ اصل التفصيل بحسب الفهم العرفي تفصيل بين كون الحرب مشروعة و بإذن الولي الشرعي فيكون خمس الغنائم لاصحاب الخمس و أربعة أخماسه للمقاتلين، و بين كون الحرب غير مشروعة فتكون الغنائم كلها للامام سواء كان ذلك من جهة اشتراك الولي المعصوم أم اشتراك منصوبه الخاص أم العام أم بإذن منه أم من الشارع- كالدفاع- في الحرب.[4]
از عنوان «امام» که در این روایات وارد شده است، خصوص امام معصوم اراده نشده است بلکه مطلق امام عادل یعنی ولی شرعی است، چنانچه برخی از روایات وارده در باب انفال و خمس بر این مطلب دلالت دارد، مثل مرسله حماد و مانند آن که اولش تعبیر «امام» دارد و آخرش تعبیر «والی» و نیز بعضی روایات که در آنها تعبیر «قائم بأمور المسلمین» آمده است. و این، یعنی اصل تفصیل، به حسب فهم عرفی تفصیل میان جنگ مشروعی است که با اذن ولی شرعی صورت گرفته که خمس غنائم آن برای اصحاب خمس و چهار پنجمش برای مقاتلین است؛ و جنگ غیر مشروعی که همه غنائم برای امام است. و فرقی نیست در اینکه این مشروعیت از راهی حاصل شود، از حضور خود ولی معصوم در جنگ حاصل شود یا از حضور منصوب خاص یا عام او یا اینکه اذن جنگ از طرف او باشد یا از طرف شارع، مانند جنگ دفاعی [که اذن از طرف شارع است هر چند اذن مخصوصی وجود ندارد.]
پس ایشان با توجه به تعابیر روایات که به سه مورد آن اشاره کردند، نتیجه می «وراق» که فرمود: «إِذَا غَزَا قَوْمٌ بِغَيْرِ إِذْنِ الْإِمَامِ فَغَنِمُوا كَانَتِ الْغَنِيمَةُ كُلُّهَا لِلْإِمَامِ وَ إِذَا غَزَوْا بِأَمْرِ الْإِمَامِ فَغَنِمُوا كَانَ لِلْإِمَامِ الْخُمُسُ»؛ تنها امام معصوم نیست و شامل هر امام عادلی که ولایت شرعیه داشته باشد، می روایات مورد اشاره ایشان این دو روایت است:
روایت اول
عَنْهُ عَنْ أَبِيهِ عَنْ حَمَّادِ بْنِ عِيسَى عَنْ بَعْضِ أَصْحَابِنَا عَنِ الْعَبْدِ الصَّالِحِ ع فِي حَدِيثٍ قَالَ: وَ لِلْإِمَامِ صَفْوُ الْمَالِ أَنْ يَأْخُذَ مِنْ هَذِهِ الْأَمْوَالِ صَفْوَهَا الْجَارِيَةَ الْفَارِهَةَ وَ الدَّابَّةَ الْفَارِهَةَ وَ الثَّوْبَ وَ الْمَتَاعَ مِمَّا يُحِبُّ أَوْ يَشْتَهِي فَذَلِكَ لَهُ قَبْلَ الْقِسْمَةِ وَ قَبْلَ إِخْرَاجِ الْخُمُسِ... إِلَى أَنْ قَالَ وَ الْأَنْفَالُ إِلَى الْوَالِي كُلُّ أَرْضٍ فُتِحَتْ أَيَّامَ النَّبِيِّ ص إِلَى آخِرِ الْأَبَدِ...[5]
علی بن ابراهیم از پدرش از حماد نقل میعلیه السلام فرمود: و برگزیده غنائم از آن امام است و او حق دارد از اين اموال بهترينها را برگزيند، كنيز نيكو و حيوان با نشاط و لباس و کالا از هر آنچه که دوست دارد و میپس این اموال در اختیار امام است قبل از قسمت کردن و اخراج خمس... تا اینکه حضرت فرمود: انفال تا ابد به والی مین هر زمینی است که در عصر پیامبر صلّی الله علیه و آله سلّم فتح شده است.
در ابتدای این روایت تعبیر «امام» آمده ولی در انتهای آن از تعبیر «والی» استفاده شده است.
روایت دوم
عَلِيُّ بْنُ الْحُسَيْنِ الْمُرْتَضَى فِي رِسَالَةِ الْمُحْكَمِ وَ الْمُتَشَابِهِ نَقْلًا مِنْ تَفْسِيرِ النُّعْمَانِيِّ بِإِسْنَادِهِ الْآتِي عَنْ عَلِيٍّ ع بَعْدَ مَا ذَكَرَ الْخُمُسَ وَ أَنَّ نِصْفَهُ لِلْإِمَامِ ثُمَّ قَالَ إِنَّ لِلْقَائِمِ بِأُمُورِ الْمُسْلِمِينَ بَعْدَ ذَلِكَ الْأَنْفَالَ الَّتِي كَانَتْ لِرَسُولِ اللَّهِ ص...[6]
سید مرتضی در رساله محكم و متشابه به نقل از تفسير نعمانى به سند خود از امیر المؤمنین علیه السلام نقل میآنكه حضرت خمس را ذكر كرده و گفته است نيمى از آن مال امام است فرمود: پس از اين براى كسى كه ادارۀ مسلمانان را بر عهده دارد انفالى است كه براى پيامبر خدا بود.
در این روایت هم از تعبیر «قائم به امور مسلمانان» استفاده شده است که نشان می
نقد
اولا چنانچه در جلسه قبل گفتیم اگر بپذیریم که مراد مطلق امام است باید بگوییم شامل امام جور هم میاینکه معصوم علیهالسلام بخواهد در این موارد از لفظ «امام» کسی غیر از خودش را اراده کند، قابل پذیرش نیست زیرا تصور امام عادل دیگر غیر از معصوم صحیح نیست، زیرا در هر عصر یک امام معصوم بیشتر نیست. ممکن است افراد عادل دیگری باشند ولی امام نیستند. امام عادل یکی است. پس تعابیر مختلف همه ناظر به امام معصوم است نه غیر ایشان.
بله در بحث ولایت فقیه میولی فقیه همه اختیارت معصوم را دارد، ولی اینکه بخواهیم تعبیر امام را در این روایات شامل هر ولی عادلی بدانیم قابل قبول نیست.
اشکال دوم
آیت الله شاهرودی اشکال دوم خود را به فرمایش آیت الله خویی و هم با ایشان اینچنین بیان می
لو فرض إرادة المعصوم بالخصوص مع ذلك لم يكن وجه لدعوى الانصراف أو الاختصاص بعصر الحضور على ضوء التقريب المتقدم منّا لصحيح معاوية فضلا عن مرسلة الوراق، فتكون الغنائم في زمان الغيبة كلها من الأنفال.[7]
اگر هم بپذیریم که در این روایات فقط امام معصوم اراده شده، باز هم دلیلی برای ادعای انصراف یا اختصاص صحیحه معاویة بنا بر تقریبی که بیان کردیم، به زمان حضور نداریم، چه رسد به مرسله وراق، بنا بر این، غنائم در زمان غیبت همه از انفال است.
پس ایشان قبول دارند که در عصر غیبت تخمیس می
اشکال
ممکن است گفته شود، با اینکه مراد از امام، امام معصوم است ولی بر اساس ادله اثبات شؤون ولایت فقیه که همه اختیارات امام را برای ولی فقیه ثابت میر زمان غیبت هم بحث اذن و عدم اذن پیش آید.
فرق جنگ برای دعوت به اسلام و غیر آن
گاه جنگ با کفار به جهت دعوت آنان به اسلام و گسترش اسلام است و گاه به نیت کشورگشایی انجام مینادرشاه به هندوستان حمله میسلطه.
به نظر حضرت امام رحمهالله اقوی این است که در هر دو صورت خمس واجب است، چنانچه از نظر صاحب عروة نیز احوط وجوب خمس بود، ولی در صورت اول که برای دعوت به اسلام است، این وجوب قوت بیشتری دارد و با احتیاط موافق
قبلاً از زبان آیت الله خویی دلیل این اختصاص را بیان کردیم و آن صحیحه ابی بصیر (البته به نظر ما) بود که میقوتل علیه علی شهادة أن لا إلٰه إلّا اللّٰه و أن محمد رسول الله» که بیانتوحید است.
نظر آیت الله فاضل
آیت الله فاضل میان این دو صورت فرق گذاشته و قائلند در صورتی که جنگ برای دعوت به اسلام باشد، اطلاق آیه شامل آن میاشتراط اذن هم شامل آن در زمان غیبت نمیتخمیس غنائم آن واجب است, ولی اگر برای غیر دعوت به اسلام باشد، دیگر اطلاق آیه شامل آن نمی چون از این صورت منصرف است، پس تخمیس نمیانفال می
ایشان در مورد صورت دوم که غرض از جنگ با کفار دعوت به اسلام نیست می
الظاهر أنّه لا وجه لثبوت الخمس فيها إلّا إطلاق الآية الشريفة الواردة في الخمس... إلّا أنّ دلالتها على اعتبار كون الحرب للدعاء إلى الإسلام مشكلة... و لكن الظاهر الانصراف عن الحرب لا يكون للدعاء إلى الإسلام. مضافاً إلى أنّ رواية أبي بصير المتقدّمة.[8]
ظاهراً وجهی برای ثبوت خمس در این صورت نیست مگر اطلاق آیه شریفه که هر چند دلالت آن بر اشتراط به نیت دعوت به اسلام بودن جنگ، مشکل است؛ ولیکن ظاهر آن این است که [لااقل] از جنگی که برای غیر دعوت به اسلام باشد، منصرف است، علاوه بر اینکه روایت ابی بصیر نیز بر آن دلالت دارد.
اشکال
به نظر میرسد قبول ادعای انصراف ظاهر آیه از جنگی که مثلاً برای کشورگشایی انجام شده، مشکل است، لذا اگر مثل امام رحمهالله فتوا به وجوب تخمیس ندهیم، حداکثر باید مثل صاحب عروة قائل به احتیاط شویم، اگر چه اقوا بودن آن هم بعید نیست.
در مورد روایت ابی بصیر نیز میشیء نفی ما عدا» نمی، یعنی اینکه دعوت به توحید را فرموده، دلیل نمیتخمیس واجب نباشد، بله اگر برای اسلام باشد، تخمیس آن به خاطر این روایت مؤکد است.
خمس غنائم جنگ دفاعی
حضرت امام در ادامه این مسئله می
و كذا ما اغتنم منهم عند الدفاع إذا هجموا على المسلمين في أماكنهم و لو في زمن الغيبة.[9]
و همچنين [خمس واجب است] در آنچه غنيمت گرفته شود از آنان هنگام دفاع در زمانی كه بر مسلمين در سرزمینغيبت، هجوم آورده باشند.
این حکم هم زمان حضور و هم زمان غیبت را شامل میامکان استیذان نیست و در زمان حضور نیز چون جنگ دفاعی بوده و نیازی به اذن نمیمشروع خواهد بود، بنا بر این، تحت ادله اشتراط اذن هم قرار نمی