بحث اخلاقی
دعای طمعی
عن الصادقع أنّه قال: قالَ اللّهُ تَعالى: مَن شَغَلَهُ ذِكري عن مَسألَتي أعطَيتُهُ أفضَلَ ما اعطِي السائلينَ.[1]
در این حدیث قدسی که در کتب اهل سنّت هم از قول پیامبر صلّی الله علیه و آله نقل شده، خداوند متعال میفرماید: هر کس چنان در یاد من غرق شود که درخواست کردن از من یادش برود، بیش از آنچه به درخواستكنندگان مىدهم، به او عطا خواهم کرد.
گاه دعای انسان پس از آنکه از خدا درخواست کرد، مستجاب و حاجتش برآورده مینهج الدّعا ذیل عنوان «من تقضی حاجته بلا سؤال» جمع کردهحاجتش بىدرخواست برآورده میشود، کسی است که خدا را خالصانه عبادت کند که در روایتی که در جلسات قبل از حضرت زهرا سلام الله علیه نقل شد، آمده بود. یکی دیگر از این افراد در این روایتی که خوانده شد، معرفی شده است و آن کسی است که ذکر خدا او را از درخواست از خدا غافل سازد.
گاه اتفاق میافتد که انسان میخواهد چیزی را از خدا طلب کند ولی لذت ذکر و مناجات با او به گونهمیکند که اصلاً خواسته را فراموش میبه درخواستكنندگان مىدهم، عطا مىكنم یا در روایت دیگری می[2] البته جمع این دو هم ممکن است، هم بیش از دیگران و هم پیش از سؤالش میدهم.
گفتنی است، مقصود اصلی این روایت و روایات متعدد مشابه آن این نیست که انسان چیزی از خدا نخواهد؛ زیرا هم بر اساس آیه ﴿ادْعُونِي أَسْتَجِبْ لَكُمْ﴾[3] و هم بر اساس سفارش دیگر روایات[4] به درخواست کوچک
ما از تو نداریم به غیر از تو تمنا حلوا به کسی ده که محبت نچشیده
کسی که لذت یاد و مناجات با خدا را بچشد، دیگر فقط هنگام مشکلات دعا نمیعلیهم السلام نیز باید رعایت شود. گاه از برخی اهل منبر یا اهل ذکر مصیبت شنیده میخودِ امام حسین علیه السلام نیاز نیست گریه کنی. گریه برای حاجت اشکالی ندارد، ولی بالاتر از آن گریه برای خود امام حسین علیه السلام است.
غالباً این گونه است که وقتی میعلیهم السلام برویم، می
زیارت و دعای کسی که مرادش تنها برآورده شدن حاجت است، زیارت و دعای طمعی است که در این آیه هم به آن اشاره شده: ﴿يَدْعُونَ رَبَّهُمْ خَوْفاً وَ طَمَعاً﴾[5] ؛ در حالی که مرحله بالاتر از آن این است که انسان خدا را برای خدا و ائمه را برای ائمه بخواهد تا مصداق ضرب المثل «سلام گرگ بی طمع نیست» نشود. این مرحله، مرحلهامیرالمؤمنین علی علیه السلام به آن اشاره دارد: ما عَبَدتُكَ طَمَعًا في جَنَّتِكَ، و لا خَوفًا مِن نارِكَ، و لكِن وَجَدتُكَ أهلًا لِلعِبادَةِ فَعَبَدتُك.[6]
از خداوند متعال توفیق چنین دعا و زیارتی را خواستاریم.
بحث فقهی
موضوع: حکم غنائم جنگی در زمان غیبت
یادآوری
بحث درباره خمس غنائم جنگی به اینجا رسید که در زمان حضور اگر جنگ با اذن امام باشد، غنائم به دست آمده تخمیس می
گفتیم این حکمی است متسالم علیه که اختلافی در اصل آن نیست، بلکه در ادله آن اختلاف نظر است که به نظر ما اجماع و مرسله «ورّاق» بر این مسئله دلالت داشتند. این راجع به عصر حضور بود اما فرع بعدی مربوط به عصر غیبت است.
تتمه بحث غنائم جنگی غیر مأذون در زمان حضور
قبل از ورود به فرع بعدی نکتهچرا ایشان چنین حکمی کردهاگر جنگ بدون اذن انجام شد، همه غنائم برای آنهاست؟ آیا چنین حکمی حکیمانه است؟
توضیح مطلب اینکه، طبق روایات اگر قتال با اذن بود خمس آن برای امام و اگر بدون اذن بود همه آن برای امام است. چنانچه امام صادق علیه السلام در مرسله ورّاق فرمودند: «إِذَا غَزَا قَوْمٌ بِغَيْرِ إِذْنِ الْإِمَامِ فَغَنِمُوا كَانَتِ الْغَنِيمَةُ كُلُّهَا لِلْإِمَامِ وَ إِذَا غَزَوْا بِأَمْرِ الْإِمَامِ فَغَنِمُوا كَانَ لِلْإِمَامِ الْخُمُسُ».[7]
از طرفی ائمه علیهم السلام سرآمد حکیمان زمان خود بودند و این حکم آنان هم باید حکیمانه باشد، ولی میبه ایشان تحویل دهند. آنها همان خمس غنائم را هم در فرضی که جنگ با اذن ائمه بوده باشد، نمیالمؤمنین علیه السلام بود، می از آنها مطالبه می ولی در زمان امام باقر و امام صادق علیه السلام که چنین قدرتی وجود نداشت، با این حال فرمودند اگر با اذن ما بود یک پنجم و اگر بدون اذن بود همه آن را به ما بدهید.
بنده ندیدم در جایی این اشکال مطرح شود ولی اشکال مهمی است که باید در آن تأمل شود. در جواب این اشکال، احتمالی را مطرح میاولاً مراد از امام در این روایات امام معصوم نیست، بلکه اعم از امام معصوم و غیر معصوم است، یعنی هر کسی که حکومت مرکزی را در اختیار دارد و کسانی را برای جنگ منصوب میکند ـ این نکته را چنانچه خواهیم گفت دیگران هم بیان کردهثانیاً این روایات به جهت جلوگیری از جنگخودسرانه که موجب هرج و مرج است، صادر شده است.
اگر چنین حکمی نباشد ممکن است یک عده از مسلمانان بدون هماهنگی به کفار حمله کنند و از آنها غنائمی بگیرند، خصوصاً وقتی ببیند کفار اموال فراوانی دارند، برای رسیدن به چهار پنجم این اموال خودسرانه اقدام به جنگ کنند. برای جلوگیری از چنین اقداماتی که موجب هرج و مرج است، گفته میچیزی از غنائم به جنگجویان نمی پس فرق است میان اینکه یک جمعی از تندروها بدون حرکت و با هماهنگی حکومت حمله را صورت دهند.
مؤید این احتمال روایاتی است که در آنها سخن از اذن امام نیست، بلکه تعبیر به اذن قائم به امور مسلمین شده است که اعم از امام معصوم یا والیان حکومتی است.
مؤید دیگر هم این است که فقها خمس اراضی سواد عراق که در زمان خلیفه دوم فتح شد را واجب میدانند، چون خمس را شامل غنائم غیر منقول نیز می معلوم نیست این فتوحات با اذن امیر المؤمنین اتفاق افتاده باشد؛ نهایتاً ـ چنانچه در جلسه قبل در بحث تعارض اخبار این باب نظر آقایان مطرح شد ـ ممکن است گفته شود با رضایت ایشان یا اذن عام آن حضرت صورت گرفته باشد که قبول همین مقدار هم مشکل است، پس وقتی با اذن خاص امام همراه نبوده، ولی تخمیس آن واجب شده، معلوم می حکومت مرکزی برای صدق مأذون بودن کفایت می
بنابراین روایاتی مثل مرسله وراق که در آنها بحث اذن امام مطرح شده، مراد امام معصوم نیست؛ بلکه مراد والی حکومت است. در نتیجه این طور معنا میباشد یعنی بر اساس دستور حکومت بود، حال حکومت امام عادل باشد یا غیر عادل، در این صورت چهار پنجم غنائم به جنگجویان میولی اگر جنگ بدون هماهنگی و به صورت خودسرانه باشد، چیزی از غنائم به جنگجویان نمیکسی در این جنگ
به هر حال، این احتمال، احتمالی است جدّی که باید مورد تأمل قرار گیرد.
فرع سوم
فرع دیگری که از متن تحریر استفاده می امام خمینی در این فرع که فرع مبتلا به هم هست، می
و أما ما كان في حال الغيبة و عدم التمكن من الاستئذان فالأقوى وجوب الخمس فيه سيما إذا كان للدعاء إلى الإسلام.[8]
و اما آنچه در حال غيبت و متمكّن نبودن از اذن گرفتن باشد، اقوى آن است كه خمس در آن واجب است مخصوصاً اگر جنگ براى دعوت به اسلام باشد.
پس ایشان در زمان حضور میان جنگ مأذون و غیر مأذون تفصیل دادند، ولی در زمان غیبت چون امکان اذن وجود ندارد، مطلقا یعنی چه جنگ برای گسترش اسلام باشد چه برای غیر آن، خمس آن را واجب دانستند.
نظر صاحب عروة و محشین آن
نظر صاحب عروة هم با نظر حضرت امام یکسان است، فقط ایشان احتیاط کردهایشان پس از بیان حکم زمان حضور میند:
و إن كان في زمن الغيبة فالأحوط إخراج خمسها من حيث الغنيمة،خصوصاً إذا كان للدعاء إلى الإسلام فما يأخذه السلاطين في هذه الأزمنة من الكفّار بالمقاتلة معهم من المنقول و غيره يجب فيه الخمس على الأحوط، و إن كان قصدهم زيادة الملك لا للدعاء إلى الإسلام.[9]
و اگر [جنگ] در زمان غیبت باشد، احوط آن است که خمس آن به عنوان غنیمت پرداخت شود، خصوصاً اگر جنگ برای دعوت به اسلام باشد. پس آنچه امروزه سلاطین با جنگ از کفار می
در اینجا پنج تن از محشین عروة از جمله حضرت امام حاشیه دارند. حاشیه حضرت امام این است که به جای «احوط» چنانچه در تحریر بیان شد، فرموده«اقوی». مرحوم آیت الله حکیم[10] و آیت الله جواهری[11] هم شبیه همین حاشیه را بیان کرده
مرحوم آقا ضیاء نیز همین نظر را دارند یعنی قائل به وجوب خمس در چنین غنائمی هستند، با این تفاوت که وجوب آن را از باب خمس غنائم نمیش را نیز استنثاء می
كونه من الغنيمة الخاصّة إشكال لقصور دليله عن الشمول لحال الغيبة فيدخل حينئذٍ تحت الغنيمة بالمعنى الأعمّ المعتبر في وجوب خمسها استثناء مئونة السنة كما سيجيء تفصيله.[12]
اینکه [خمس چنین غنائمی] فقط از باب غنیمت باشد، مشکل است زیرا دلیل آن از اینکه شامل زمان غیبت هم شود، قاصر است، پس تحت عنوان «غنیمت» به معنای عام آن خواهد بود که استثنای مخارج سال ـ چنانچه تفصیل آن خواهد آمد ـ در وجوب خمس آن شرط است.
اما مرحوم آیت الله نائینی تقریباً نظر متفاوتی دارند. ایشان جنگ
إذا كان للدعاء إلى الإسلام ففي كون الغنيمة كلّها للإمام أرواحنا فداه أو وجوب الخمس فيها إشكال نعم لو كان للدفاع وجب الخمس فيها و كذا لو كان لزيادة الملك أيضاً على الأقوى.[13]
اگر جنگ برای دعوت به اسلام باشد، در اینکه همه غنائم برای امام (ارواحنا فداه) باشد یا یک پنجم آن، اشکال است، بله اگر جنگ برای دفاع باشد خمس غنائم واجب است، همچنین اگر برای زیاد کردن ملک باشد، بنا بر اقوی خمس دارد.
نظر آیت الله خویی
مرحوم آیت الله خویی نیز همین نظر را پذیرفته است که غنائم جنگ در زمان غیبت خمس دارد. ایشان پس از بیان نظر صاحب عروة که فرمود: اگر جنگ در زمان غیبت باشد، احوط آن است که خمس آن به عنوان غنیمت پرداخت شود، دلیل آن را اینگونه تبیین می که «غنیمت» در آیه ﴿وَ اعْلَمُوا أَنَّما غَنِمْتُمْ مِنْ شَيْءٍ فَأَنَّ لِلَّهِ خُمُسَهُ﴾ اطلاق دارد، پس علاوه بر زمان حضور شامل زمان غیبت هم میمعصوم را در زمان حضور شرط کرده
سپس هر سه دلیل را بیان و قصور آن را تبیین می
دلیل اول که اجماع بود، دلیلی است لبی و تنها قدر متیقن که همان زمان حضور و تمکن از اذن گرفتن باشد را ثابت می
دلیل دوم که مرسله «ورّاق» بود هم اگر هم قبول کنیم که مطلق است و شامل هر دو زمان غیبت و حضور میضعف سند داشت و همان طور که گذشت به نظر ما با عمل اصحاب قابل جبران نیست.
دلیل سوم هم که به نظر ما عمده دلیل این بحث بود، با اینکه اذن را شرط دانست ولی این قید فقط مربوط به حکم تخمیس بود که در ذهن سائل وجود داشت، ولی اینکه آیا چنین قیدی مطلقا شرط است یا مخصوص زمان حضور است، از این جهت چیزی را ثابت نمی
در نهایت اینطور نتیجه می
فتحصّل: أنّ إطلاقات الغنيمة في الكتاب و السنّة القاضية بلزوم التخميس في كلّ غنيمة سواء أ كان القتال في زمن الحضور أم الغيبة هي المحكّم بعد سلامتها عمّا يصلح للتقييد، من غير فرق بين ما إذا كان للدعاء إلى الإسلام أم لغيره بمقتضى الإطلاق.[14]
پس، از نظر آیت الله خویی چون ادله اطلاق دارند، فرقی میان جنگی که برای گسترش اسلام انجام شود و غیر آن نیست، ولی حضرت امام و صاحب عروة چنین جنگی را مورد تأکید قرار دادند و فرمودند در زمان غیبت غنائم خمس دارند خصوصاً اگر جنگ برای دعوت به اسلام باشد. آیت الله خویی در تبیین دلیل این مطلب می
وجه التخصيص: التنصيص عليه في رواية أبي بصير المتقدّمة: «كلّ شيء قوتل عليه على شهادة أن لا إلٰه إلّا اللّٰه» إلخ، أي على الدعوة إلى الإسلام.[15]
وجه اینکه صاحب عروة فرمود خصوصاً اگر جنگ برای دعوت به اسلام باشد، تنصیصی است که در روایت ابی بصیر آمده که فرمود: هر چیزی که بر آن به نیت شهادت بر یگانگی خداوند جنگ شود... یعنی به نیت دعوت به اسلام باشد.
نظر آیت الله شاهرودی
آیت الله شاهرودی اصل تفصیل میان اذن و غیر اذن را قبول دارند که در صورت اول خمس غنائم برای امام و مابقی برای مقاتلین است و در صورت دوم کل غنیمت برای امام است؛ ولی اینکه بخواهیم این تفصیل را بر زمان حضور و غیبت تطبیق دهیم و بگوییم این تفصیل در زمان حضور تمام است، چون ادله تفصیل، اطلاق ادله وجوب خمس را تقیید میاما در زمان غیبت تمام نیست، چون هیچ یک از این ادله شامل این زمان نمی نمیا به این دلیلی که آیت الله خویی فرمودند، اشکال وارد میکنند.[16]
اشکال اول
توضیح اجمالی این اشکال را بیان می
ایشان می در صورتی می و شامل زمان غیبت نمی که مراد از «امام» در آنها امام معصوم باشد؛ ولی در این روایات مراد از امام، امام معصوم نیست بلکه هر امام عادلی است که ولایت شرعیه دارد. بنا بر این، تفصیل میان جنگ مشروع و غیر مشروع است حال چه در زمان حضور و چه در زمان غیبت.
ما میبر فرض بپذیریم که مراد مطلق امام است، باید یک قدم بالاتر گذاشته و بگوییم حتی مراد، امام عادل هم نیست، بلکه مراد هر حاکمی است که بر مسلمین حکومت میپس شامل حاکم جور هم می﴿وَ جَعَلْناهُمْ أَئِمَّةً يَدْعُونَ إِلَى النَّار﴾.[17] حکمت آن هم جلوگیری از ایجاد هرج و مرج است که هر گروهی خودسر اقدام به جنگ با کفار نکند. مؤید آن هم این است که در زمان خلیفه دوم که امام عادل هم امیر نبود و اراضی سواد فتح شد، پرداخت خمس این اراضی واجب شده است. از طرفی، در زمان صدور روایات که زمان حضور خود ائمه است اصلا امام عادلی غیر از ائمه علیهمالسلام فرضی ندارد، بلکه یا امام عادل است که همان امام معصوم است یا غیر عادل که حاکم جور است.