بحث اخلاقیحمد و ثنای خدای سبحان (5)
اللّهُمَّ اجعَل... ما أجرى عَلى لِساني مِن لَفظَةِ فُحشٍ...نُطقا بِالحَمدِ لَكَ.[1]
در جلسه قبل، اشاره شد که برخی از مفسران راجع به «حمد» و در مقام بیان فرقش با «مدح» گفتهاند: در مفهوم حمد رسیدن اثر کمال محمود به دیگری نهفته است، بر خلاف مدح؛ ولی ما گفتیم با توجه به کاربردهای قرآنی و حدیثی «حمد»، این سخن صحیح نیست، لذا میتواند کسی محمود و مورد ستایش باشد، اما اثری کمالش به حامد نیز نرسد، چه اینکه امام صادق(عَلَیْهِالسَّلامِ) طبق نقل فرمود: «اللّهُمَّ... إِن عَذَّبتَني فَأَنتَ مَحمودٌ».[2]
سؤالی که ممکن است در اینجا مطرح شود این است که اگر خداوند قرار باشد انسان را به دوزخ ببرد، چگونه باز هم سزاوار حمد است؟ مقصود امام(عَلَیْهِالسَّلامِ) از این سخن چیست؟
پاسخ این است که چون خداوند سبحان کاری را بدون حکمت انجام نمیدهد، جهنم بردن و تعذیب او نیز از روی حکمت است، حکیم نیز قابل ستایش و حمد است. درست است که خداوند هر کاری بخواهد و اراده کند انجام میدهد: ﴿يَفْعَلُ ما يَشاءُ﴾، ولی کارهای او حکیمانه است، اگر به کسی رزق و روزی بیشتری میدهد، حکمت دارد و اگر روزی کسی را تنگ کند، نیز از روی حکمت است: ﴿يَبْسُطُ الرِّزْقَ لِمَنْ يَشاءُ وَ يَقْدِرُ﴾. چه اینکه بسط رزق برای برخی از بندگان، موجب طغیان آنها میگردد: ﴿وَ لَوْ بَسَطَ اللَّهُ الرِّزْقَ لِعِبادِهِ لَبَغَوْا فِي الْأَرْضِ﴾، پس تنگدستی آنها، برایشان لطف و نعمتی است از جانب خدای حکیم.
سعدی در گلستان داستانی را نقل میکند که معلوم میشود، مال زیاد داشتن، گاه سبب گمراهی است. میگوید:
حضرت موسی(عَلَیْهِالسَّلامِ) فقیری را دید که از شدت تهیدستی، برهنه روی ریگ بیابان خوابیده است، فقیر گفت: ای موسی! دعا کن تا خداوند متعال معاش اندکی به من بدهد که از بی تابی، جانم به لب رسیده است. موسی(عَلَیْهِالسَّلامِ) برایش دعا کرد و از آنجا برای مناجات به طرف کوه طور رفت. پس از چند روز، از همان مسیر باز میگشت که دید همان فقیر را دستگیر کردهاند و جمعیتی بسیار در گردش شدهاند، پرسید: چه شده؟ گفتند: این مرد شراب خورده و عربده کشیده و شخصی را کشته است، حالا میخواهند به عنوان قصاص، اعدامش کنند:
آن کس که توانگرت نمیگرداند او مصلحت تو، از تو بهـتر داند[3]
بحث فقهیموضوع:مواقیت حج (9)
یادآوریدر بحث مواقیت حج رسیدیم به مسئله میقات محازات. در فرع اول مسئله چهارم تحریر گفته شد که اگر کسی از هيچ یک از ميقاتها عبور نمىكند، میتواند از محاذات يكى از آنها احرام ببندد.
اشاره شد که دلیل اصلی این مطلب روایات باب هفتم از ابواب المواقیت است که در جلسه قبل، روایت اول آن را خواندیم. در بخشی از این روایت صحیح السند که از الکافی نقل شده بود، آمده بود:
أَنْ يَخْرُجَ فِي غَيْرِ طَرِيقِ أَهْلِ الْمَدِينَةِ الَّذِي يَأْخُذُونَهُ...[4]
کسی که از مسیری برود غیر از آن مسیری که اهل مدینه از آن عبور میکنند...
صاحب وسائل پس از نقل این روایت مینویسد:
وَ رَوَاهُ الشَّيْخُ بِإِسْنَادِهِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ يَعْقُوبَ مِثْلَهُ إِلَى قَوْلِهِ سِتَّةِ أَمْيَالٍ إِلَّا أَنَّهُ تَرَكَ لَفْظَ غَيْرِ.[5]
همین روایت را تا عبارت «ستة أمیال» شیخ طوسی به اسنادش از کلینی نقل کرده است اما در آن لفظ «غیر» نیامده است.
ظاهرا در نسخهای از تهذیب که نزد صاحب وسائل بوده، لفظ «غیر» ذکر نشده است، یعنی «هر کس از همان مسیری برود که اهل مدینه از آن عبور میکنند، باید از فاصله شش میلی، محرم شود». در این صورت، روایت ارتباطی با بحث ما نخواهد داشت؛ ولی با توجه به اینکه در نسخههای چاپی تهذیب لفظ «غیر» آمده است، از این جهت مشکلی نیست، فقط محاذی بودن فاصله شش میلی با شجره در آن نیامده است. متن روایت طبق نقل تهذیب چنین است:
مُحَمَّدُ بْنُ يَعْقُوبَ عَنْ عِدَّةٍ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ مَحْبُوبٍ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ سِنَانٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: مَنْ أَقَامَ بِالْمَدِينَةِ شَهْراً وَ هُوَ يُرِيدُ الْحَجَّ ثُمَّ بَدَا لَهُ أَنْ يَخْرُجَ فِي غَيْرِ طَرِيقِ أَهْلِ الْمَدِينَةِ الَّذِي يَأْخُذُونَهُ فَلْيَكُنْ إِحْرَامُهُ مِنْ مَسِيرَةِ سِتَّةِ أَمْيَالٍ.[6]
روایت دوموَ قَالَ الْكُلَيْنِيُّ وَ فِي رِوَايَةٍ أُخْرَى يُحْرِمُ مِنَ الشَّجَرَةِ ثُمَّ يَأْخُذُ أَيَّ طَرِيقٍ شَاءَ.[7]
شیخ کلینی پس از نقل روایت فوق آورده است:
و در روایت دیگر آمده: از شجره محرم میشود، سپس از هر راهی که میخواهد برود.
ظاهر این روایت که به صورت مرسله نقل شده است با روایت قبلی در تعارض است، زیرا طبق روایت قبلی باید از محاذی شجره محرم شود؛ ولی طبق این روایت باید به شجره بیاید.
مرحوم محقق نراقی پس از نقل روایت قبلی مینویسد:
لا تعارضها مرسلة الكافي: «يحرم من الشجرة ثم يأخذ من أيّ طريق شاء»، لعدم دلالتها على الوجوب أولا، و شذوذها ثانيا، و إيجابه الحرج في بعض الأحيان ثالثا.[8]
مرسله کافی که در آن آمده: «از شجره محرم میشود، سپس از هر راهی که میخواهد برود» با آن تعارضی ندارد، زیرا اولا دلالتی بر وجوب ندارد [چون میفرماید «یحرم» بر خلاف روایت قبلی که فرمود: «فلیکن احرامه»]، ثانیا شاذ است، ثالثا در بعضی اوقات باعث ایجاد حرج میشود [زیرا اگر فاصله مسیر جدید تا شجره زیاد باشد، باید این فاصله را طی کند و دوباره پس از احرام به مسیر خودش بر گردد].
به هر حال، این روایت توان معارضه با روایت قبلی را ندارد.
روایت سوممُحَمَّدُ بْنُ عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ بِإِسْنَادِهِ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ مَحْبُوبٍ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ سِنَانٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: مَنْ أَقَامَ بِالْمَدِينَةِ وَ هُوَ يُرِيدُ الْحَجَّ شَهْراً أَوْ نَحْوَهُ ثُمَّ بَدَا لَهُ أَنْ يَخْرُجَ فِي غَيْرِ طَرِيقِ الْمَدِينَةِ فَإِذَا كَانَ حِذَاءَ الشَّجَرَةِ وَ الْبَيْدَاءِ مَسِيرَةَ سِتَّةِ أَمْيَالٍ فَلْيُحْرِمْ مِنْهَا.[9]
شیخ صدوق به اسنادش از «حسن بن محبوب» و او از «عبدالله بن سنان» نقل کرده است که با توجه به صحیح بودن طریق شیخ صدوق به «حسن بن محبوب» روایت صحیح السند خواهد بود. در این روایت نیز «عبدالله بن سنان» از امام صادق نقل کرده که فرمود:
كسى كه به قصد رفتن به حج، يک ماه یا حدود یک ماه در مدينه بماند، سپس نظرش این شود که از مسیری غیر از مسیر اهل مدینه برود، باید هنگامى كه به محاذی شجره و بیداء در فاصله شش ميلى [از مدينه] رسيد، از آنجا محرم شود.
به نظر میرسد، این روایت با روایت اول یکی است، زیرا در سند هر دو «ابن محبوب» از «ابن سنان» روایت کرده و متنشان نیز تفاوت چندانی با هم ندارد.
به هر حال، دلیل جواز احرام از محاذی میقات، همین روایت است که در الکافی، تهذیب و الفقیه با کمی تفاوت نقل شده است، البته ممکن است گفته شود این روایت با تنها روایت باب هشتم در تعارض است. زیرا در آن آمده است:
مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ بِإِسْنَادِهِ عَنْ مُوسَى بْنِ الْقَاسِمِ عَنْ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ حَكِيمٍ عَنْ إِبْرَاهِيمَ بْنِ عَبْدِ الْحَمِيدِ عَنْ أَبِي الْحَسَنِ مُوسَى ع قَالَ: سَأَلْتُهُ عَنْ قَوْمٍ قَدِمُوا الْمَدِينَةَ فَخَافُوا كَثْرَةَ الْبَرْدِ وَ كَثْرَةَ الْأَيَّامِ يَعْنِي الْإِحْرَامَ مِنَ الشَّجَرَةِ وَ أَرَادُوا أَنْ يَأْخُذُوا مِنْهَا إِلَى ذَاتِ عِرْقٍ فَيُحْرِمُوا مِنْهَا فَقَالَ لَا وَ هُوَ مُغْضَبٌ مَنْ دَخَلَ الْمَدِينَةَ فَلَيْسَ لَهُ أَنْ يُحْرِمَ إِلَّا مِنَ الْمَدِينَةِ.[10]
شیخ طوسی به اسنادش از «موسی بن قاسم» که امامی و ثقه است و او از «جعفر بن محمد بن حکیم» که امامی و ثقه است و او از «ابراهیم بن عبد الحمید» که ثقه است اما در مورد امام هفتم توقف کرده است، بنا بر این، روایت میشود معتبره. وی میگوید:
از امام کاظم(عَلَیْهِالسَّلامِ) درباره گروهی پرسیدم که وارد مدینه شدهاند، ولی به خاطر سرمای شدید و زیاد بودن روزها، ـ یعنی در صورت احرام از شجره [باید روزهای زیادی محرم میبودند] ـ میخواهند از شجره عبور کنند و وقتی به «ذات عرق» رسیدند از آنجا محرم شوند؟ حضرت فرمود: نه و در حالی که ناراحت بود فرمود: هر کسی که وارد مدینه شود، جایز نیست برای او که محرم شود مگر از مدینه.
طبق این روایت، اگر کسی وارد مدینه شود، باید از مسجد شجره محرم شود؛ و طبق روایت قبلی اگر از راه دیگری غیر از مسیری که مسجد شجره در آن است، برود، میتواند از محاذات شجره محرم شود.
بعضی گفتهند این دو با هم معارض هستند؛ ولی به نظر میرسد، تعارضی در کار نیست، زیرا این روایت دلالتی ندارد که اگر کسی بخواهد راه دیگری را انتخاب کند، نباید از محاذی شجره محرم شود؛ بلکه کسانی را نهی میکند که میخواهند به خاطر راحتطلبی از میقات شجره بدون احرام عبور کنند تا از میقات نزدیکتر محرم شوند.
آیا جواز احرام از محاذات مخصوص «شجره» است؟تا اینجا ثابت شد که مطابق روایات صحیحه، کسی که از مسیری غیر از مسیر مسجد شجره عبور کند، میتواند از محاذی آن محرم شود. حضرت امام و همچنین صاحب عروة و عدهای دیگر از فقها این حکم را به میقاتهای دیگر غیر از شجره نیز سرایت دادهاند. آنها میگویند: بحث شجره در این روایات از باب مثال است. بنا بر این، احرام از محاذی هر یک از میقاتهای پنجگانه جایز است.
صاحب عروة که محاذات میقات را به عنوان یک میقات مستقل شمارش کرده، در این باره مینویسد:
التاسع: محاذاة أحد المواقيت الخمسة، و هي ميقات من لم يمرّ على أحدها، و الدليل عليه صحيحتا ابن سنان، و لا يضرّ اختصاصهما (1) بمحاذاة مسجد الشجرة بعد فهم المثاليّة منهما، و عدم القول بالفصل.[11]
میقات نهم: محاذات یکی از میقاتهای پنجگانه است که میقات هر کسی است که از یکی از آنها عبور نمیکند. دلیل آن دو صحیحه «ابن سنان» است. اختصاص آن دو به محاذات مسجد شجره نیز مشکلی ایجاد نمیکند، زیرا از آن دو مثالیت فهمیده میشود و نیز کسی قائل به تفصیل نشده است.
بنا بر این، از نظر ایشان، اولاً مسجد شجره در این دو روایت ـ که گفتیم ظاهراً یک روایت است ـ، از باب مثال بیان شده و از آن الغای خصوصیت میشود، ثانیاً هیچ کس میان مسجد شجره و غیر آن از میقاتهای دیگر در این باره تفصیل نداده است و به تعبیر دیگر اجماع مرکب وجود دارد، پس معلوم میشود جواز احرام از محاذی میقات، مخصوص میقات شجره نیست.
اشکال شده که در این روایت دو قید ذکر شده است: یکی «اقامت یک ماهه در مدینه (أَقَامَ بِالْمَدِينَةِ شَهْراً)»، دوم «تصمیم رفتن به حج (يُرِيدُ الْحَجَّ)» آیا با وجود این دو قید، میتوان الغای خصوصیت کرد یا اینکه باید بگوییم این حکم مخصوص میقات شجره است؟
محقق اردبیلی فرموده این حکم اختصاص به شجره دارد.[12]
آیت الله خویی نیز در حاشیه عروة مینویسد:
لا يبعد الاختصاص بملاحظة أنّ مسجد الشجرة له خصوصيّة و هي أنّ السنّة في الإحرام منه أن يفرض الحجّ في المسجد و يؤخّر التلبية إلى البيداء و هي خصوصيّة ليست لسائر المواقيت فلا يبعد أن يكون الاكتفاء بالمحاذاة خصوصيّة له و على فرض التنزّل فالمحاذاة المعتبرة لا بدّ أن تكون مثل ذلك المقدار ممّا يمكن للشخص رؤية المحاذي له لا بمقدار مسافة بعيدة كعشرين فرسخاً أو أكثر و على هذا فلا مجال للكلام في سائر خصوصيّاتها الّتي في المتن و مع ذلك ففي كلامه مواضع للنظر لا موجب للتعرّض لها.[13]
با توجه به خصوصیتی که مسجد شجره دارد، بعید نیست، چنین حکمی فقط مخصوص آنجا باشد، خصوصیتش این است که در محرم شدن از آنجا مستحب است، در مسجد [با پوشیدن لباس احرام] حج را بر خود واجب نمود؛ ولی تلبیه را تا بیداء به تأخیر انداخت. این خصوصیتی است که در سائر مواقیت وجود ندارد. بنا بر این، بعید نیست که بگوییم: کافی بودن احرام از محاذات، مخصوص آنجاست فقط، بر فرض هم که بپذیریم عمومیت دارد باید بگوییم: محاذاتی معتبر است که مثل همان مقداری که در روایت آمده، به میقات نزدیک باشد، به گونهای که شخص بتواند محاذی بودن مکان را با میقات تشخیص دهد نه اینکه مثلا بیست فرسخ یا بیشتر فاصله داشته باشد. بنا بر این، جایی برای بحث در سایر خصوصیاتی که در متن آمده، نخواهد بود. با این حال، در فرمایش مصنف اشکالاتی است که نیازی به طرح آنها نیست.
به نظر ما نیز با وجود این احتمالات و احتمالات دیگر مثل افضل المواقیت بودن شجره یا ابعد المواقیت بودن آن، الغای خصوصیت بیمعنا است.
همچنین این احتمال نیز وجود دارد که میقات شجره مانند عقیق گسترده باشد، در این صورت، دامنه آن به محاذی چند کیلومتری آن نیز میرسد. در نتیجه احرام از شش میلی مدینه نیز، احرام از میقات خواهد بود نه محاذی آن.
مؤید این مطلب نیز این است که وقتی برخی از اهل سنت راجع به «ذات عرق» گفتند، قیاسی است، یعنی در مقایسه با دیگر مواقیت، تعیین شده و منصوص نیست، فقها آن را نپذیرفتند، به این معنا که محاذی میقاتهای دیگر را قبول نکردند.
بنابراین، به نظر ما احتیاط واجب این است که از محاذات سایر مواقیت، احرام جایز نیست، و این حکم مخصوص شجره است.
فرع دومفرع دوم این است که بر فرض که بپذیریم احرام از محاذات همه مواقیت جایز است اگر در راه، دو میقات وجود داشته باشد، از محاذات کدامیک باید محرم شود؟
حضرت امام (رَحْمَةُاللهِعَلَیْهِ) فرمود:
و لو كان في الطريق ميقاتان يجب الإحرام من محاذاة أبعدهما إلى مكة على الأحوط، و الأولى تجديد الإحرام في الآخر.[14]
و اگر در راه، دو ميقات باشد واجب است احتياطا از محاذات هر یک از آن دو كه از مكه دورتر است محرم شود، و بهتر آن است كه در محاذات ميقات آخرى تجديداحرام نمايد.
مثلا اگر از مسیری عبور میکند که هم محاذات مسجد شجره در بین راه وجود دارد و هم محاذات جحفه، در این فرض بنا به نظر حضرت امام، بهتر آن است که ابتدا از محاذی شجره که میقات دورتر است، محرم شود و در محاذی جحفه نیز آن را تکرار کند، بنا به نظر برخی از فقها مثل محقق در شرائع و علامه در قواعد باید از محاذی «أقرب المواقیت الی مکة» محرم شود.
دلیل حضرت امام و دیگر فقهایی که محاذی «أبعد المواقیت» را ترجیح دادهاند، همان روایت «ابن سنان» است که فرمود: باید از محاذی شجره محرم شود، در حالی که میتوانست بفرماید از محاذی جحفه محرم شود، پس چون چنین نفرموده، باید از محاذی همان میقات دورتر محرم شود؛ ولی چون ممکن است، خصوصیات بیان شده در این روایت، در حکم دخیل بوده باشد، احتیاط نموده و فرموده بهتر آن است که احرامش را در محاذی میقات بعدی نیز تکرار میکند.
غفر الله لنا و لکم ان شاء الله