پرهیز از آنچه شیطان بر زبان جاری میکند (5)
اللّهُمَّ اجعَل... ما أجرى عَلى لِساني مِن لَفظَةِ فُحشٍ...أوِ اغتِيابِ مُؤمِنٍ غائِبٍ...[1]
یکی دیگر از گناهانی که در اثر وسوسه شیطان بر زبان میشود و در این فراز از دعای نورانی مکارم الاخلاق بدان اشاره شده، غیبت مؤمن است.
در جلسات قبل، در باره غیبت به تفصیل بحث کردیم.[2] در اینجا فقط این نکته را دو باره یادآوری میکنم که همان طور که مرحوم شهید ثانی فرمود، غیبت از گناهانی است که «مبتلا به» اهل علم است. ایشان در بخشی از تبیین انواع غیبت،[3] میفرماید:
من أخبث أنواع الغيبة غيبة المتسمّين بالفهم و العلم المرائين؛ فإنّهم يفهمون المقصود على صفة أهل الصلاح و التقوى ليُظهروا من أنفسهم التعفّف عن الغيبة و يفهمون المقصود، و لايدرون بجهلهم أنّهم جمعوا بين فاحشتين: الرياء و الغيبة.[4]
يكى از زشتترين و پليدترين انواع غيبت، آن است كه افراد متّصف به فهم و دانش، امّا رياكار، غيبت كنند؛ زيرا اين اشخاص در زير نقاب پاكدامنى و پرهيزگارى، مقصود خود را مىفهمانند تا هم دامن خود را از غيبت، پاك نشان دهند و هم مقصودشان را برسانند. اين نادانان نمىدانند كه با اين عمل خود، همزمان دو كار زشت انجام دادهاند: ريا و غيبت.
ایشان در ادامه، برای این نوع از غیبت، اینگونه مثال میزند که در حضور چنين شخصى از كسى سخن به ميان مىآيد و او مىگويد: «خدا را شكر كه ما را به رياستطلبى يا دنيادوستى يا فلان خصوصيت مبتلا نكرد» يا مىگويد: «پناه به خدا از بىشرمى و بىتوفيقى». يا مىگويد: «خدا ما را از فلان چيز، حفظ كند!».
در روایتی چنین نقل شده است:
أوحَى اللَّهُ تَعالى إلى موسى عليه السلام: مَن ماتَ تائِباً مِنَ الغيبَةِ فَهُوَ آخِرُ مَن يَدخُلُ الجَنَّةَ، و مَن ماتَ مُصِرّاً عَلَيها فَهُوَ أوَّلُ مَن يَدخُلُ النّارَ.[5]
خداى متعال به موسى (عَلَیْهِالسَّلامِ) وحى فرمود كه: هر كس از غيبت، توبه كرده باشد و بميرد، آخرين كسى است كه وارد بهشت مىشود و هر كس در حال ادامه بر آن از دنيا برود، نخستين كسى است كه وارد آتش مىشود.
بحث فقهیموضوع: حکم نماز و روزه کثیر السفر (9)
یادآوریبحث در باره حکم نماز و روزه کسی بود که کار او سفر کردن است. طبق نظر برخی از فقها از جمله حضرت امام، کار به معنای حرفه و شغل است؛ ولی طبق نظر عدهای دیگر که ما نیز این نظر را انتخاب کردیم، مراد کار مکرر است، اعم از اینکه شغل باشد یا نباشد. به هر حال، مسافری که عرفاً سفر کردن، کار یا شغلش محسوب شود، نمازش تمام است و باید روزه بگیرد.
حضرت امام، پس از بیان این مطلب، در مسئله 23 این نکته را بیان نموده که حکم به اتمام برای چنین شخصی در صورتی استمرار پیدا میکند که ده روز در جایی اقامت نکند، و الا در سفر اول، نمازش شکسته میشود.
به عنوان مثال، روی مبنای ما کسی که هر هفته شب چهارشنبه از تهران میرود جمکران، کارش سفر کردن است، پس نمازش تمام است؛ ولی اگر یک هفته نرفت و ده رو ماند، هفته اولی که بعد از اقامت ده روز میرود، نمازش شکسته است.
اقامت ده روز با توجه به نیت فرد و اینکه در شهر خودش بماند یا در مکانی دیگر، چهار صورت دارد که در این مسئله بیان شده است:
یک: اقامت به مدت ده روز در شهر خودش با نیت اقامت.
دو: اقامت به مدت ده روز در مکانی غیر از شهر خودش با نیت اقامت.
سه: اقامت به مدت ده روز در شهر خودش بدون نیت اقامت.
چهار: اقامت به مدت ده روز در مکانی غیر از شهر خودش، بدون نیت اقامت.
حضرت امام ابتدا در همه صورتها میفرماید: نمازش در سفر اول، شکسته است و سپس درباره صورت چهارم میفرماید: بنا بر احتیاط باید در سفر اول، جمع بخواند و در نهایت میفرماید: احوط آن است که در همه صورتها در سفرهای اول تا سوم، جمع بخواند.
علاوه بر این فروع چهارگانه، صاحب عروة نیز یک فرع دیگر را اضافه مینماید و آن اقامت پنج روز در یک مکان است که در آینده به آن اشاره میکنیم.
به هر حال، سؤال اصلی در این بحث این است که حکم به اتمام نماز برای کسی که سفر، کار اوست تا چه زمانی ادامه دارد؟ به لحاظ عرف، تا زمانی که عرفاً این عنوان که سفر کردن کار اوست، بر او صدق کند، حکم به اتمام، استمرار دارد؛ لذا فرقی ندارد ده روز یا کمتر یا بیشتر از آن در جایی بماند؛ بلکه تا وقتی «عملیة السفر» بر او صدق کند، نمازش تمام است، و زمانی که این عنوان از او برداشته شود، مثل بقیه مسافرها، نمازش شکسته میشود تا دوباره این عنوان بر او صدق کند؛ ولی با توجه به روایات، حکم چیست؟
مشهور فقها میگویند: کسی که ده روز در جایی بماند، حکم به اتمام برای او منقطع میشود و باید حداقل در سفر اول، نمازش را شکسته بخواند. اگر چه ـ همان طور که در جلسه قبل بیان شد ـ برخی از فقها مثل آیت الله مظاهری، این را قبول ندارند و بر اساس همان برداشت عرف، میفرمایند: حتی در سفر اول بعد از ده روز نیز نماز تمام است، مگر آنکه به قدری مسافرت نرود که عرفاً عنوان «عملیة السفر» از او برداشته شود.
فرمایش صاحب حدائقمرحوم صاحب حدائق که خود جزء کسانی است که اقامت ده روز را منقطع حکم به وجوب اتمام بر کثیر السفر نمیدانند، منشأ پیدایش این اختلاف نظرها را اینگونه بیان کرده است:
اعلم ان المفهوم من كلام جملة من الأصحاب (رضوان الله عليهم) ان الضابط في حصول الكثرة التي يترتب عليها وجوب الإتمام هو أن يسافر ثلاث مرات بحيث ينقطع سفره بعد الأولى و الثانية إما بالوصول الى بلده أو الى موضع يعزم فيه الإقامة ثم يتجدد له بعد الصلاة تماما عزم السفر، و لا يفصل بين هذه الدفعات الثلاث بإقامة عشرة في بلده مطلقا و في غير بلده مع نية الإقامة، فإنه يجب عليه التمام في الدفعة الثالثة و يبقى الحكم مستمرا الى أن يقيم عشرة على أحد الوجهين المتقدمين.[6]
بدان که آنچه از فرمایش گروهی از اصحاب ـ رضوان الله علیهم ـ فهمیده میشود، این است که ضابطه در حصول کثرتی که با تحقق آن باید نماز تمام خوانده شود این است که سه بار سفر کند به این صورت که بعد از سفر اول و دوم، با رسیدن به شهرش یا مکانی که قصد دارد در آنجا اقامت کند، سفرش تمام شود و دوباره بعد از آنکه یک نماز را تمام خواند، قصد سفر کند ـ البته نباید میان این سه سفر با ماندن ده روز در شهر خودش مطلقا و در غیر شهر خودش با نیت اقامت، فاصله بیاندازد ـ [کسی که سه بار با این شرایط سفر کند] واجب است بر او که در سفر سوم نمازش را تمام بخواند و این حکم استمرار دارد تا وقتی که به یکی از دو صورتی که گفته شد، ده روز در جایی بماند [یعنی اگر در شهر خودش بود چه با نیت اقامت و چه بدون آن، ده روز بماند و اگر در غیر شهر خودش بود با نیت اقامت، ده روز بماند].
ایشان پس از ذکر این مقدمه، پنج نظریه مطرح شده در باره قطع حکم به اتمام در اثنای این سه سفر یا بعد از آنها را بیان میکند که بدون خواندن عبارت ایشان به آنها اشاره میگردد:
یک: اگر ده روز در وطن خود بماند، کثرت سفر برای او محقق نمیشود و اگر قبلا محقق شده باشد نیز، حکم به اتمام برای او منقطع میشود. این نظریه شیخ طوسی و «مَن تبع» ایشان است.
دو: اگر ده روز در وطن خود مطلقا یا در مکان دیگر به قصد اقامت بماند، «عملیة السفر» محقق نمیشود و در صورت تحقق، منقطع میگردد. محقق حلی در المختصر النافع و علامه حلی این نظریه را مطرح کردهاند و در واقع آنها توقف ده روز در مکان دیگر با نیت اقامت را به نظریه شیخ اضافه کردهاند. بر این اساس، علاوه بر وطن خودش، اگر در جایی دیگر نیز به نیت اقامت، ده روز بماند، در سفر بعدی نمازش شکسته است.
سه: این نظریه، برداشت صاحب مدارک از عبارت محقق و علامه حلی است، صاحب مدارک میفرماید: محقق و علامه، مجرد نیت اقامت ده روزه داشتن در مکان دیگر را به نظریه شیخ اضافه کردهاند، نه توقف ده روز با نیت اقامت را. بر اساس این نظریه، شخصی که سفر، کار اوست، در مکانی غیر از وطنش نیت اقامت ده روزه کرده، اگر بخواهد بعد از خواندن یک نماز چهار رکعتی مسافرت کند، نمازش شکسته است، با اینکه هنوز ده روز کامل در آنجا نمانده است، در حالی که طبق برداشت صاحب حدائق از عبارت آنها، پس از اقامت ده روز کامل، نمازش قصر است، لذا در فرض مذکور، با اینکه نیت کرده بوده، اما چون در خارج، هنوز اقامت ده روز محقق نشده، حکم به اتمام، منقطع نشده است و نمازش تمام است.
چهار: علاوه بر آنکه ده روز ماندن در مکانی دیگر به نیت اقامت، منقطع حکم «عملیة السفر» است، ده روز ماندنی که بعد از سی روز توقف به صورت مردّد، باشد نیز همین حکم را دارد، زیرا حکم توقف سی روز به صورت مردّد، بعد از گذشت سی روز، همان حکم ده روز توقف با نیت اقامت است، بنا بر این، اگر شخصی که سفر، کار اوست، چهل روز در مکانی غیر وطنش به صورت مردّد بماند، حکم به اتمام برای او منقطع میشود، همچنین اگر میان سفر اول و دوم یا سفر دوم و سوم، چنین حالتی برایش اتفاق بیفتد، حکم «عملیة السفر» برای او محقق نمیگردد. این نظریه شهید اول و «مَن تبع» ایشان است.
پنج: همان نظریه قبلی است، با این تفاوت که در نظریه قبلی برای انقطاع حکم «عملیة السفر»، توقف چهل روز به صورت مردّد لازم بود؛ ولی در این نظریه توقف همان سی روز به صورت مردّد کافی است و نیازی نیست که بعد از سی روز، ده روز دیگر هم بماند. این نظریه قائل خاصی ندارد، بلکه به گروهی از فقها نسبت داده شده است.
صاحب حدائق بعد از بیان این پنج نظریه که مربوط به اقامت ده روز بود، این را هم اضافه میکند که شیخ طوسی تصریح نموده است که اگر کسی که سفرش بیش از حضرش است، پنج روز در وطنش بماند، نمازهایش را در روز شکسته و در شب تمام میخواند.[7]
ایشان در ادامه، این مطلب را تذکر میدهد که گروهی از افاضل فقهای متأخر که اولین آنها صاحب مدارک است، در اصل این حکم که با اقامت ده روز در شهر خودش، حکم به اتمام بر کثیر السفر منقطع شود، توقف کردهاند. فاضل خراسانی و محدث کاشانی هم از این گروهاند. سپس ادله اصحاب بر این مطلب را که چند روایت است، بیان میکند و به آنها اشکال میکند.
روایات بابدلیل این حکم، روایاتی است که صاحب وسائل در باب دوازدهم از «ابواب صلاة المسافر» آنها را ذکر کرده است. عنوان باب چنین است:
بَابُ أَنَّ الضَّابِطَ فِي كَثْرَةِ السَّفَرِ فِي الْمُكَارِي عَدَمُ إِقَامَةِ عَشَرَةِ أَيَّامٍ فَمَنْ أَقَامَهَا ثُمَّ سَافَرَ وَجَبَ عَلَيْهِ الْقَصْرُ حَتَّى يَكْثُرَ سَفَرُهُ بِغَيْرِ إِقَامَةِ عَشَرَةٍ وَ حُكْمِ مَنْ أَقَامَ خَمْسَةً.[8]
بابی در اینکه ضابطه در کثرت سفر در کرایهدهنده این است که ده روز در جایی اقامت نکند، پس اگر ده روز اقامت کرد و سپس سفر کرد، واجب است شکسته بخواند تا اینکه دوباره سفرش زیاد شود بدون آنکه ده روز اقامت داشته باشد، همچنین حکم کسی که پنج روز اقامت کند.
در این باب شش روایت ذکر شده که مهمترین آنها روایت اول و پنجم است که روایت پنجم دارای دو نقل است. در اینجا به خواندن این روایات اکتفا میکنیم:
روایت اولمُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ بِإِسْنَادِهِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أَحْمَدَ بْنِ يَحْيَى عَنْ إِبْرَاهِيمَ بْنِ هَاشِمٍ عَنْ إِسْمَاعِيلَ بْنِ مَرَّارٍ عَنْ يُونُسَ بْنِ عَبْدِ الرَّحْمَنِ عَنْ بَعْضِ رِجَالِهِ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: سَأَلْتُهُ عَنْ حَدِّ الْمُكَارِي الَّذِي يَصُومُ وَ يُتِمُّ قَالَ أَيُّمَا مُكَارٍ أَقَامَ فِي مَنْزِلِهِ أَوْ فِي الْبَلَدِ الَّذِي يَدْخُلُهُ أَقَلَّ مِنْ مُقَامِ عَشَرَةِ أَيَّامٍ وَجَبَ عَلَيْهِ الصِّيَامُ وَ التَّمَامُ أَبَداً وَ إِنْ كَانَ مُقَامُهُ فِي مَنْزِلِهِ أَوْ فِي الْبَلَدِ الَّذِي يَدْخُلُهُ أَكْثَرَ مِنْ عَشَرَةِ أَيَّامٍ فَعَلَيْهِ التَّقْصِيرُ وَ الْإِفْطَارُ.[9]
در سند این روایت در باره «اسماعیل بن مرار» بحث است. «یونس بن عبدالرحمن» نیز از اصحاب اجماع و از اجلاء است که از «بعض رجاله» نقل کرده است. بنا بر این، روی مبنای کسانی که «اسماعیل بن مرار» را توثیق میکنند و آنچه اصحاب اجماع نقل کنند را میپذیرند، این روایت صحیح السند خواهد بود.
فردی که «یونس بن عبدالرحمن» از وی نقل کرده میگوید:
از امام صادق (عَلَیْهِالسَّلامِ) پرسیدم: کرایهدهنده چارپایان تا چه حدّی میتواند روزه بگیرد و نمازش تمام است؟ فرمود: هر کرایهدهندهای که در وطنش یا در شهری که وارد آن میشود کمتر از ده روز، اقامت کند، باید روزه بگیرد و نمازش را همواره تمام بخواند؛ ولی اگر توقفش در وطنش یا در شهری که وارد آن شده، بیش از ده روز باشد، باید شکسته بخواند و افطار کند.
روایت دوموَ بِإِسْنَادِهِ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ سِنَانٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: الْمُكَارِي إِذَا لَمْ يَسْتَقِرَّ فِي مَنْزِلِهِ إِلَّا خَمْسَةَ أَيَّامٍ أَوْ أَقَلَّ قَصَّرَ فِي سَفَرِهِ بِالنَّهَارِ وَ أَتَمَّ (صَلَاةَ) اللَّيْلِ وَ عَلَيْهِ صَوْمُ شَهْرِ رَمَضَانَ وَ إِنْ كَانَ لَهُ مُقَامٌ فِي الْبَلَدِ الَّذِي يَذْهَبُ إِلَيْهِ عَشَرَةَ أَيَّامٍ أَوْ أَكْثَرَ وَ يَنْصَرِفُ إِلَى مَنْزِلِهِ وَ يَكُونُ لَهُ مُقَامُ عَشَرَةِ أَيَّامٍ أَوْ أَكْثَرَ قَصَّرَ فِي سَفَرِهِ وَ أَفْطَرَ.[10]
شیخ صدوق به اسنادش از «عبدالله بن سنان» روایت کرده است و طریق ایشان به «عبدالله» صحیح است.[11] وی میگوید:
امام صادق (عَلَیْهِالسَّلامِ) فرمود: کرایهدهنده چارپایان هنگامی که در وطنش فقط پنج روز یا کمتر بماند، نمازش در روزهای سفرش شکسته و [نمازهای شبانگاهش/] شبهای سفرش تمام است و باید روزه ماه رمضان را نیز بگیرد؛ و اگر توقفش در شهری که به آنجا میرود، ده روز یا بیشتر باشد و هنگامی که به وطنش باز میگردد، توقفش در آنجا ده روز یا بیشتر باشد، در سفرش باید نماز را شکسته بخواند و افطار کند.
صاحب وسائل، پس از نقل این روایت، نقل شیخ طوسی از این روایت را که کمی تفاوت دارد، به عنوان روایت ششم اینگونه آورده است:
وَ رَوَاهُ الشَّيْخُ بِإِسْنَادِهِ عَنْ سَعْدٍ عَنْ إِبْرَاهِيمَ بْنِ هَاشِمٍ عَنْ إِسْمَاعِيلَ بْنِ مَرَّارٍ عَنْ يُونُسَ بْنِ عَبْدِ الرَّحْمَنِ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ سِنَانٍ مِثْلَهُ إِلَّا أَنَّهُ أَسْقَطَ قَوْلَهُ وَ يَنْصَرِفُ إِلَى مَنْزِلِهِ وَ يَكُونُ لَهُ مُقَامُ عَشَرَةِ أَيَّامٍ أَوْ أَكْثَرَ.[12]
همین روایت را شیخ طوسی نیز به اسنادش از «سعد بن عبدالله القمی» و او از «ابراهیم بن هاشم» و او از «اسماعیل بن مرار» و او از «یونس بن عبدالرحمن» و او از «عبدالله بن سنان» نقل کرده است، فقط عبارت «و هنگامی که به وطنش باز میگردد، توقفش در آنجا ده روز یا بیشتر باشد» را نقل نکرده است.
اشکالات صاحب حدائقصاحب حدائق، ابتدا همین نقل شیخ طوسی را از روایت فوق، آورده و اینگونه اشکال میکند:
و أنت خبير بان هذه الرواية مع ضعف سندها ـ المانع من قيامها بمعارضة الأخبار المتكاثرة الصحيحة الصريحة في وجوب الإتمام و اشتمالها على ما لا يقول به أحد من الأصحاب من وجوب التقصير بإقامة أقل من خمسة الصادق على اليوم أو اليومين ـ فهي غير دالة على ما يدعونه، أما أولا: فلان موردها المكاري و لهذا احتمل المحقق في المعتبر اختصاص الحكم بالمكاري، و نقله في الشرائع قولا و هو مجهول القائل، و قال بعض شراح النافع اعتذارا عن ما ذكره في الشرائع حيث لم ينقله غيره: و لعل المصنف سمعه من معاصر له في غير كتاب مصنف.و أما ثانيا: فإنها إنما تضمنت إقامة العشرة في البلد الذي يذهب اليه و المدعى إقامة العشرة في بلده. و أما ثالثا: فان ظاهر الخبر المذكورة انه إذا كان له إرادة الإقامة في البلد الذي يذهب اليه قصر في سفره اليه، و اللازم من ذلك التقصير قبل الإقامة بل بمجرد العزم عليها، و جميع ذلك خارج عن ما يقولون به.[13]
ایشان در واقع، پنج اشکال به نقل شیخ طوسی از روایت «عبدالله بن سنان» کردهاند:
1 ـ روایت دارای ضعف سند است ـ چه اینکه گفتیم مشتمل بر «اسماعیل بن مرار» است که مورد اختلاف است ـ و با وجود این ضعف، نمیتواند با روایات صحیح و فراوانی که در آنها تصریح شده بود، کسی که سفر کار اوست، باید تمام بخواند، معارضه کند.
2 ـ بر اساس این روایت اگر مُکاری کمتر از پنج روز ـ که میتواند یک یا دو روز هم باشد ـ، در وطنش اقامت داشته باشد، باید در سفر بعدی، روزها نمازش را شکسته بخواند، در حالی که هیچ یک از اصحاب اینگونه، فتوا نداده است.
3 ـ مدعا این است که هر شخص کثیر السفری یا به تعبیر دیگر هر کسی که سفر، کار اوست، اگر ده روز در وطنش اقامت کند، در سفر بعدی نمازش شکسته است، در حالی که در این روایت، این حکم فقط برای «مُکاری» بیان شده است، به همین جهت محقق حلی احتمال داده چنین حکمی مخصوص «مُکاری» باشد نه عناوین دیگر که در روایات صحیحه آمده بود؛ و حتی صاحب شرائع اختصاص داشتن این حکم به «مکاری» را به عنوان یک قول ذکر کرده است، هر چند قائل آن را مشخص نکرده است. برخی از شارحین شرائع نیز در دفاع از ایشان که قائلش را بیان نکرده، احتمال دادهاند که ایشان از برخی از همعصران خود، این مطلب را شنیده باشد.
4 ـ مدعا اقامت ده روز در وطن خودش است؛ ولی در این روایت اقامت ده روز در شهری که به آنجا میرود، بیان شده است.
5 ـ بر اساس ظاهر این روایت، اگر قصد اقامت در شهری که به آنجا میرود، داشته باشد، نمازش در سفر به آنجا، شکسته میشود که لازمه آن شکسته شدن نماز قبل از اقامت و به مجرد قصد آن است، در حالی که این مطلب، غیر از ادعایی است که اصحاب دارند، زیرا آنها میگویند: بعد از اقامت ده روز، در سفر بعدی شکسته میشود نه اینکه در سفری که منتهی به اقامت ده روز میشود، شکسته شود.
پس از بیان این اشکالات، نقلی دیگر از روایت یاد شده، یعنی نقل شیخ صدوق را که در وسائل به عنوان روایت پنجم آمده بود و سندش صحیح است، ذکر میکند و به آن این طور اشکال میکند:
مقتضى هذه الرواية زيادة على ما تقدم اعتبار إقامة العشرة في منزله مضافة إلى العشرة التي في بلد الإقامة. و الظاهر الخبر ترتب القصر على الإقامتين و لا قائل به بل هو أشد إشكالا.[14]
مقتضای این روایت این است که علاوه بر اعتبار اقامت ده روز در شهری که میخواهد در آنجا توقف کند، در شهر خودش نیز ده روز اقامت کند، بنا بر این، ظاهر این روایت این است که حکم به قصر مترتب بر دو اقامت خواهد بود، در حالی که کسی به آن قائل نیست، لذا اشکال این نقل بیشتر است.
در واقع، از پنج اشکالی که به نقل شیخ طوسی شد، غیر از اشکال سندی، چهار اشکال دلالی به این نقل نیز وارد است، به اضافه یک اشکال دیگر که در اینجا بیان کردند.
ایشان در ادامه، مرسله «یونس بن عبدالرحمن» یعنی روایت اول را ذکر کرده و در باره آن مینویسد:
هذه الرواية مع ضعف سندها و ان كانت عارية عن الإشكالات المتقدمة إلا انها تضمنت الرجوع الى التقصير بالإقامة في غير بلده ايضا، و قد عرفت من كلامهم ـ كما هو المشهور بين المتقدمين ـ التخصيص ببلده.[15]
این روایت با وجود ضعف سندش، هر چند اشکالات قبلی را ندارد؛ ولی حکم به اتمام را با اقامت در غیر وطن شخص نیز منقطع میداند، در حالی که همان طور که گذشت، در فرمایش اصحاب، این مسئله اختصاص به اقامت در وطن داشت، چه اینکه مشهور بین قدما چنین بود.
صاحب حدائق پس از بیان این اشکالات این طور جمعبندی میکند:
و بالجملة فإن الأخبار الصحاح قد استفاضت بوجوب الإتمام على المكاري و نحوه من تلك الأفراد المعدودة في الأخبار، و مقتضاها ثبوت الحكم و استمراره ما دام الاسم باقيا و العادة جارية، و الخروج عنها بهذين الخبرين مع ما عرفت من الإشكالات المتقدمة فيهما مشكل، و بمجرد دعوى اتفاق الأصحاب مع خلوه من الدليل أشكل. نعم لو كان هذان الخبران موافقين لكلام الأصحاب و معتضدين باتفاقهم و مجتمعين على أمر واحد لقوي الاعتماد عليهما في تخصيص تلك الأخبار المشار إليها إلا ان الأمر كما عرفت ليس كذلك.[16]
خلاصه اینکه روایات صحیح، فراواناند که بر وجوب اتمام بر «مُکاری» و مانند آن از عنوان مذکور در این روایات، دلالت دارند و مقتضای آنها ثبوت این حکم و استمرارش تا زمانی است که عناوین بر اشخاص باقی باشد و چنین عادتی جریان داشته باشد و خروج از این حکم با این دو روایت با وجود اشکالاتی که به آنها شد، مشکل است و به مجرد این ادعا که اصحاب بر آنها اتفاق دارند، در حالی که دلیلی بر این اتفاق نیست، مشکلتر است. بله اگر این مضمون این دو خبر با فرمایش اصحاب موافقت داشت و با اجماع آنها بر یک مطلب، تقویت میشد، میتوانستیم با اعتماد بر این دو روایت بگوییم: به وسیله آنها روایات دیگر را تخصیص میزنیم؛ ولی همان طور که دیدی، چنین موافقت و اجماعی وجود نداشت.
اگر ایشان این نکته را هم اضافه میکرد، بد نبود که اگر چنین شرطی معتبر بود، باید در یکی از این روایات صحیح و فراوانی که بر این حکم دلالت دارند، بیان میشد، زیرا آنها در مقام بیان حکم هستند و وقتی میگویند: کسی که سفر، شغل یا کار اوست، نمازش تمام است، باید توضیح میدادند که این حکم تا وقتی استمرار دارد که ده روز در جایی اقامت نکند، پس وقتی نگفتند، معلوم میشود این شرط معتبر نیست و برای اثبات آن نیز نمیتوان به دو روایتی که مشکل سندی و دلالی دارند، اعتماد نمود.
به هر حال، این نهایت مطلبی بود که در اشکال به این شرط و استفاده آن از این روایات شد. حالا باید ببینیم نظر دیگران در باره این روایات چیست؟
غفر الله لنا و لکم ان شاء الله